منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
[ شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۲۸ ] [ 9:34 ] [ سعید ]
آيه 155 [ جمعه ۱۳۸۹/۱۲/۲۷ ] [ 22:15 ] [ سعید ]
[ جمعه ۱۳۸۹/۱۲/۲۷ ] [ 11:46 ] [ سعید ]
آيه 146 [ پنجشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۲۶ ] [ 11:12 ] [ سعید ]
آيه 141 وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشَابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَ لَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ و اوست آن كه باغهايى با داربست و بىداربست، و درختان خرما و كشتزارها با ميوههاى گوناگون و زيتون و انار، همانند و غير همانند، پديد آورده است. از ثمرات آنها وقتى ثمر مىدهند بخوريد، و حقّ آن را روز چيدنش بدهيد، و اسراف نكنيد. كه خدا اسرافكاران را دوست نمىدارد. *پديد آورنده باغهايى كه برخى (چون تاك) برافراشته بر پايهها (داربست) و برخى ايستاده بر ساق و يا نشسته بر زمينند، خداوند است. و هو الذى أنشأ جنت معروشت و غير معروشت «عرش» به معناى سقف است و «جنات معروشات» باغهايى است كه با داربست و مانند آن سقفى براى درختان انگور فراهم مىآورند. در لسان العرب آمده است: «المعروشات، الكروم و العرش ما عرشته به». *انواع درختان و ميوههاى زيتون و انار، در عين تشابه با يكديگر، متفاوت هستند. و الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه *همگونى ميوهها در شكل و گوناگونى آنها در طعم و كيفيت، نشانى از قدرت خداوند است. و هو الذى ... الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه محتمل است مراد از زيتون و انار در آيه، ميوههاى آن باشد. در اين صورت «متشابه» يعنى تشابه ميوههاى زيتون با يكديگر و همچنين انار، «و غير متشابه» يعنى تفاوت آنها از نظر رنگ و طعم و ... در عين تشابه با يكديگر. * جواز استفاده از انواع ميوهها و محصولات كشاورزى براى انسان كلوا من ثمره إذا أثمر *حكم پرداخت حقوق مالى (زكات يا حق الحصاد) از محصولات كشاورزى در مكه نازل شده است. و ءاتوا حقه يوم حصاده *نپرداختن حقوق واجب مالى اسراف است. و ءاتوا حقه يوم حصاده ... و لاتسرفوا إنه لايحب المسرفين *خداوند اسرافكاران را از محبت خويش محروم ساخته است. إنه لايحب المسرفين *از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: ميوه را در شب نچين و شبانه درو نكن ... زيرا اگر در شب، درو كنى فقيران نزد تو نمىآيند و اين سخن خداوند متعال است كه مىفرمايد: «حق محصول را روز درو بپردازيد» ... يعنى هنگام درو، دسته دسته و هنگام جدا شدن دانه، مشت مشت بپردازيد ...». *امام باقر (ع) درباره آيه «و ءاتوا حقه يوم حصاده و لا تسرفوا ...» فرمود: شخصى زراعتى داشت كه وقتى محصول آن را مىچيد، همه را صدقه مىداد و خود و عائلهاش بى چيز مىماندند. خداوند اين عمل را اسراف ناميده است». * عبدالله بن سنان گويد: از امام صادق (ع) درباره سخن خدا: «و ءاتوا حقه يوم حصاده» سؤال كردم، فرمود: اگر كسى از مسلمانان هنگام برداشت محصول حضور داشت، حق الحصاد را به او بده و اگر كسى غير از مشرك نبود، به او بپرداز». *از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند: «و ءاتوا حقه يوم حصاده» روايت شده كه فرمود: پرداخت حق الحصاد در روز درو، بر تو واجب است و اين حق، غير از زكات است ...». *از پيامبر اكرم (ص) در توضيح سخن خداوند: «و ءاتوا حقه يوم حصاده» روايت شده كه فرمود: خوشههاى بر زمين ريخته شده در هنگام درو، حق الحصاد است». آيه 142 وَ مِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ و (خدا) از ميان دامها، حيواناتى باركش و حيواناتى كه از (پشم و موى) آنها فرش تهيّه مىشود (آفريده است). از آنچه خدا به شما عطا كرده است بهرهمند شويد، و از پى گامهاى شيطان نرويد. بىترديد، او براى شما دشمنى آشكار است. *خداوند، آفريننده برخى از دامها براى باركشى و برخى براى خوراك و پوشاك است. و هو الذى أنشأ ... و من الأنعم حمولة و فرشا «فرشا» در قبال «حمولة» قرار گرفته كه بيانگر گروه ديگرى از چهارپايان است. يعنى حيواناتى كه از پشم، مو و پوست آنها مىتوان به عنوان فرش استفاده كرد يا به جهت كوچكى جثه و نزديك بودن به زمين بدانها فرش اطلاق شده است. *حرام شمردن نعمتهاى خداوند، بدون دليل و يا به دلايل واهى، گام نهادن در راه شيطان است. و لا تتبعوا خطوت الشيطن *راههاى شيطان، متنوع و گوناگون است. و لا تتبعوا خطوت الشيطن محتمل است جمع آورده شدن «خطوات» به ملاحظه تعدد و تنوّع راههاى شيطان باشد. *بهرهگيرى از روزى خداوند و پيروى كردن از شيطان، كارى است ناشايست و نكوهيده. كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا خطوت الشيطن *دشمنى صريح و بىپرده شيطان با انسان، فلسفه نهى شدن آدمى از پيروى اوست. و لا تتبعوا ... إنه لكم عدو مبين * امام باقر (ع ) فرمود: ياران رسول خدا (ص) به آن حضرت عرض كردند: ... هنگامى كه ما نزد شما هستيم و ما را متذكر مىكنيد و ترغيب مىنمائيد احساس ترس مىكنيم و دنيا را فراموش كرده و زهد مىورزيم ... اما چون از نزد شما خارج مىشويم و به خانههاى خود مىرويم و فرزندان و خانواده را مىبينيم، نزديك است از آن حال معنوى كه نزد شما داشتيم برگرديم ... رسول خدا (ص) فرمود: ... اين از گامهاى شيطان است كه شما را به دنيا ترغيب مىكند ...». آيه 143 ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (از دامها)هشت تا (آفريده است): از ميش دو تا و از بز دو تا. بگو: آيا (خدا) نرهاى آنها را حرام كرده يا مادهها را، يا آنچه را كه رحم مادهها در بر گرفته است؟ اگر راست مىگوييد، از روى دانش به من خبر دهيد. * حليت خوردن از گوشت بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها من الضأن ... قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين * توبيخ مشركان عصر جاهلى از سوى خداوند به سبب تحريم بىدليل بعضى از دامها و جنين آنها قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين ... نبئونى بعلم إن كنتم صدقين *فقط احكام و قواعدى قابل پايبندى است كه بر دلايل علمى مبتنى باشد. قل ءالذكرين حرم ... نبئونى بعلم إن كنتم صدقين *مشركان عصر جاهلى، فاقد هر گونه دليل علمآور بر تحريمهاى بىجاى خود بودند. قل ءالذكرين حرم ... نبئونى بعلم إن كنتم صدقين آيه 144 وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ و از شتر دو تا و از گاو دو تا. بگو: آيا (خدا) نرهاى آنها را حرام كرده يا مادها را، يا آنچه را كه رحم مادهها در بر گرفته است؟ آيا هنگامى كه خدا شما را به اين (تحريم) سفارش كرد حاضر بوديد؟ پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد، تا به نادانى مردم را گمراه كند؟ به يقين، خدا گروه ستمكاران را هدايت نمىكند. * مشركان عصر جاهلى، بدون دليل به حرمت استفاده از برخى دامها معتقد بودند. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين * اثبات احكام شرعى بايد متكى بر دليل معتبر علمى و يا خبر حسى باشد. نبئونى بعلم ... أم كنتم شهداء *پشتوانه ارزش و اعتبار قوانين شرعى، صدور آنها از جانب خداوند است. قل ءالذكرين حرم ... نبئونى بعلم ... أم كنتم شهداء ... إذ وصيكم اللّه بهذا *تحريمهاى بىدليل، افترا به خدا و از بزرگترين ستمهاست. قل ءالذكرين حرم ... فمن أظلم ممن افترى على الله كذبا * جعل احكام و انتساب آنها به خداوند موجب گمراه شدن مردم ناآگاه مىشود. افترى على الله كذبا ليضل الناس بغير علم «بغير علم» مىتواند حال يا وصف براى يكى از سه مورد باشد: «افترى»، «ليضل» و «الناس». برداشت فوق بر اساس احتمال سوم است. لذا معنى جمله چنين مىشود: تا گمراه كند مردم را در حالى كه آنان جاهل هستند. * ظلم، موجب محروميت ظالمان از هدايتهاى خداوند است. فمن أظلم ... إن الله لا يهدى القوم الظلمين * ايوب بن نوح گويد، از امام هادى (ع) درباره گاو ميش سؤال كردم و عرض كردم: اهل عراق آن را حيوان مسخ شده مىدانند، حضرت فرمود: آيا نشنيدهاى سخن خداوند را كه فرمود: «از شتر دو نوع آن و از گاو دو نوع آن» براى شما آفريد. (يعنى اينكه گاو ميش نيز از جنس «گاو» است و از حيوانات مسخ شده نيست)». آيه 145 قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ بگو: در آنچه به من وحى شده است، غذايى نمىيابم كه بر خورندهاى كه آن را مىخورد حرام باشد، مگر آنكه مردار يا خونِ ريخته شده يا گوشت خوك باشد، كه آن پليد است، يا حيوانى باشد كه (هنگام ذبح،) به گناه نام غير خدا بر آن برده شده باشد. پس كسى كه ناچار شود (و بخورد) در حالى كه ستمكار نباشد و (از حدّ ضرورت) تجاوز نكند، قطعاً پروردگار تو بسيار آمرزنده و مهربان است. * وحى، تنها منبع تعيينكننده حرمت و حليت خوردنيهاست. قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما * نيافتن دليل شرعى بر حرمت طعامى خاص، نشانه حليت آن است. قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما على طاعم يطعمه *خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است. إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به *عدم حرمت خون باقيمانده در بدن حيوان پس از ذبح إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا «مسفوح» به معناى ريخته شده است. ذكر اين قيد در مورد خون، بنا به گفته مفسران، بدان جهت است كه خون باقىمانده در رگها و اعضاى بدن حيوان ذبح شده را از شمول حكم حرمت خارج سازد. *آلودگى و پليدى گوشت مردار و خوك و خون، فلسفه تحريم آنها از سوى خداوند است. إلا أن يكون ... فإنه رجس *حرمت خوردن هر چيز آلوده و كثيف و پليد إلا أن يكون ... فإنه رجس * بردن نامى جز نام خدا بر حيوان به هنگام ذبح، گناه و خروج از طاعت خداست. أو فسقا أهل لغير الله به *اضطرار، مجوز خوردن غذاهاى حرام به مقدار رفع ناچارى فمن اضطر غير باغ و لاعاد *كسى كه در راه سركشى و تجاوز به خوردن غذاى حرام نيازمند شود، اضطرار وى رفع حرمت نمىكند. فمن اضطر غير باغ و لاعاد * جعل احكام ثانوى (رفع حرمت در حال اضطرار) جلوهاى از مغفرت و رحمت الهى است. فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإن ربك غفور رحيم * رحمت و غفران خداوند برطرف كننده آثار و تبعات بد استفاده كردن از محرمات در حال اضطرار است. فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإن ربك غفور رحيم * از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند عزوجل: «فمن اضطر غير باغ و لاعاد» روايت شده كه فرمود: مراد از «باغى» كسى است كه عليه امام قيام كند. و منظور از «عادى»، راهزن است؛ براى اين دو (در حال اضطرار)، مردار حلال نيست. *از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند: «فمن اضطر غير باغ و لاعاد» روايت شده كه فرمود: مراد از «باغى»، ستمگر و مراد از «عادى»، غاصب است». [ چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۲۵ ] [ 17:42 ] [ سعید ]
آيه 136 وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعَامِ نَصِيباً فَقَالُوا هذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ و (مشركان) براى خدا از كِشتها و دامهايى كه خود آفريده است سهمى قرار دادند، (و براى بتها نيز سهمى،) و به پندار خود گفتند: اين براى خداست و اين هم براى بتهايمان؛ پس آنچه براى بتهايشان بود به خدا نمىرسيد و آنچه براى خدا بود به بتهايشان مىرسيد، چه بد حكمى مىكنند! * سهم داشتن خداوند، از آنچه خود آفريده است، از پندارهاى پوچ مشركان و جعلوا لله مما ذرأ من الحرث و الأنعم نصيبا فقالوا هذا لله بزعمهم «ذَرْأ» به معناى آفريدن است و ضمير «ذرأ» به «اللّه» باز مىگردد. *مشركان، مصرف اموال سهم بتها را در راه خدا غير مجاز و ناروا مىشمردند. فما كان لشركائهم فلايصل إلى الله و ما كان لله فهو يصل إلى شركائهم *مصرف سهم خداوند براى بتها و مصرف نكردن سهم بتها براى خداوند، از داوريهاى ناپسند مشركان عصر جاهلى بوده است. فما كان لشركائهم ... ساء ما يحكمون * داورى زشت و غلط مشركان جاهلى در مقايسه خدا با بتها و ترجيح بتها بر او فما كان لشركائهم ... ساء ما يحكمون *داورى و سخن گفتن درباره خداوند، آنگاه كه مبتنى بر حدس و گمان باشد، كارى نكوهيده است. و جعلوا للّه ... ساء ما يحكمون آيه 137 وَ كَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْتَرُونَ و بدينگونه، شركاى مشركان (شياطين) براى بسيارى از آنان كشتن فرزندانشان را زينت دادند، تا سرانجام آنان را به هلاكت بيندازند و دينشان را بر آنان مشتبه سازند؛ و اگر خدا مىخواست چنين نمىكردند؛ پس آنان را با افترايشان واگذار. *فرزند كشى و قربانى كردن آن براى بتها، از سنتهاى زشت مشركان عصر جاهليت ساء ما يحكمون. و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم * اعتقاد مشركان به بتها و معبودهاى پندارى، عامل زيبا جلوه نمودن فرزندكشى در نظر ايشان و كذلك زين ... قتل أولدهم شركاؤهم * نقش جهانبينى در توجيه و تعيين زشتى و زيبايى عمل و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم شركاؤهم *انطباق دقيق با واقعيت و پرهيز از مبالغه، معيارهايى كه بايد در نقل خبر مراعات كرد. زين لكثير من المشركين تعبير «لكثير من المشركين» به جاى «للمشركين» بيانگر برداشت ياد شده است. * تعيين سهمى از اموال و دامها براى خداوند و سهمى براى بتها و تجويز مصرف سهم خداوند براى بتها، كارهايى زيبا و شايسته از ديدگاه مشركان عصر جاهليت و جعلوا للّه مما ذرأ من الحرث ... كذلك زين لكثير من المشركين *تزيين اعمال زشت، از ترفندهاى گمراهگران براى به هلاكت افكندن مردم و به اشتباه انداختن آنها در دين و كذلك زين ... ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم *شريكان موهوم مشركان (جن و شياطين) با تزيين اعمال ناروا موجبات هلاكت و سردرگمى و اشتباه در دين را براى آنان فراهم مىسازند. و كذلك زين ... ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم «ارداء» (مصدر «يردوهم») به معناى به هلاكت انداختن و «لبس» (مصدر «يلبسوا») به معناى مشتبه ساختن است. *گمراه شدن مشركان و به هلاكت افكندن آنان توسط شريكان موهوم (جنيان و شياطين) در قلمرو مشيّت الهى است. و لو شاء الله ما فعلوه *پيامبر (ص) مسؤول هدايت و ارشاد است و نه رساندن قهرى انسانها به مقصد. و لو شاء الله ما فعلوه فذرهم *هدايت ناپذيرى برخى از مردم حقيقتى است كه بايد آن را در تبليغ مد نظر داشت. و لو شاء الله ما فعلوه فذرهم و ما يفترون آيه 138 وَ قَالُوا هذِهِ أَنْعَامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لَا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَ أَنْعَامٌ لَا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ و به گمان خود گفتند: اينها (كه براى بتها قرار دادهايم،) دامها و كِشتهايى ممنوع است كه آنها را جز كسى كه ما مىخواهيم نبايد بخورد؛ و دامهايى است كه سوار شدن بر آنها حرام شده است. و دامهايى است كه (هنگام ذبح،) به صرف افترا بر خدا، نام خدا را بر آنها نمىبرند. به زودى (خدا) آنان را به سبب افترايشان سزا خواهد داد. * مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشتى كه سهم خدا و بتها قرار مىدادند را براى هر كس كه خود مىخواستند مجاز مىشمردند. و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء * مشركان عصر جاهليت، سوار شدن بر برخى از چهارپايان را حرام مىدانستند. و أنعم حرمت ظهورها * تعمد مشركان عصر جاهلى به نبردن نام خدا بر بعضى از چهارپايان به هنگام ذبح و أنعم لايذكرون اسم الله عليها *مشركان عصر جاهلى قوانين و سنتهاى ساختگى و پندارى خود را به خداوند نسبت مىدادند. و قالوا هذه أنعم ... افتراء عليه *جعل قانون و منتسب كردن آن به خداوند از گناهان بزرگ است. و قالوا ... سيجزيهم بما كانوا يفترون آيه 139 وَ قَالُوا مَا فِي بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِذُكُورِنَا وَ مُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَ إِنْ يَكُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ و گفتند: بچههايى كه در شكم اين دامهاست مختصّ مردان ماست و بر زنانمان حرام شده است، و اگر مرده باشند همه در آنها شريكند. به زودى (خدا) آنان را در برابر اين توصيفشان سزا خواهد داد. همانا او حكيم و داناست. *مشركان عصر جاهلى، خوردن از جنين دامهايى كه سهم خدا و يا بتها قرار مىدادند را در صورت زنده بر آمدن، بر مردان مجاز و بر زنان حرام مىشمردند. و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا * خوردن از دامهايى كه به گمان مشركان عصر جاهلى سهم خدا و يا سهم ديگر معبودها بود، از نظر آنان غير مجاز شمرده مىشد. و قالوا هذه الأنعم و حرث حجر لايطعمها ... و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة * مشركان عصر جاهلى، استفاده از جنين مرده حيواناتى كه سهم خدا و يا بتها قرار مىدادند را براى زنان و مردان مجاز مىشمردند. و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء *كيفر كسانى كه احكام خود ساخته را به خداوند منتسب مىسازند، مجازاتى حكيمانه و عالمانه است. سيجزيهم وصفهم إنه حكيم عليم * ضرورت پرهيز از تبعيضهاى ناروا و جاهلانه در قوانين مربوط به زن و مرد و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا ... سيجزيهم وصفهم آيه 140 قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ مَا كَانُوا مُهْتَدِينَ بىترديد، كسانى كه فرزندان خود را از روى بىخردى و نادانى كشتهاند، و آنچه را خدا به آنان عطا كرده است، از روى افترا به خدا حرام شمردهاند، زيانكار شدهاند. آنان قطعاً گمراه شده و هدايت نيافتهاند. * كشتن فرزند (به عنوان قربانى) و تحريم روزيهاى الهى، نشانه بارز زيانكارى است. قد خسر الذين ... و حرموا ما رزقهم الله * جهل و سفاهت، عامل انحراف و زيانكارى است. قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم *قوانين و مقررات غير متكى بر علم، زيان آور خواهد بود. قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم *مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه بودند. قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم *تحريم خودسرانه روزيهاى الهى حرام و افترا به خداوند است. قد خسر الذين ... و حرموا ما رزقهم الله * وضع مقررات جاهلانه و انتساب آن به خدا، ويژگى مشركان عصر جاهلى و جعلوا للّه ... و حرموا ما رزقهم الله افتراء على الله [ سه شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۲۴ ] [ 22:43 ] [ سعید ]
[ دوشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۲۳ ] [ 20:5 ] [ سعید ]
آيه 128 [ یکشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۲۲ ] [ 12:45 ] [ سعید ]
آيه 122 [ شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۲۱ ] [ 20:6 ] [ سعید ]
آيه 121 [ جمعه ۱۳۸۹/۱۲/۲۰ ] [ 10:59 ] [ سعید ]
آيه 112 [ چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۸ ] [ 19:46 ] [ سعید ]
آيه 108 [ سه شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۷ ] [ 22:33 ] [ سعید ]
آيه 104 قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَ مَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ به راستى براى شما از جانب پروردگارتان عوامل بينش آمده است؛ پس هر كه بينا شود به سود خود او، و هر كه كوردل گردد به زيان خود اوست، و من نگهبان شما نيستم. * ارائه آگاهى به انسان، پرتوى از ربوبيت و لطف الهى است. قد جاءكم بصائر من ربكم * همه انسانها داراى زمينه پذيرش هدايت و دريافت آگاهى از جانب خداوند هستند. قد جاءكم بصائر من ربكم *قرآن و پيامبر (ص) و برهانهاى ارائه شده از جانب خداوند، پيامآور بينش و آگاهى براى انسان است. قد جاءكم بصائر من ربكم *آدمى برخوردار از قدرت انتخاب و گزينش، در رويارويى با حق و باطل قد جاءكم بصائر من ربكم فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعليها * نفع و ضرر انسان در گرو پذيرش و يا عدم پذيرش بينشهاى ارائه شده از جانب خداوند است. فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعليها *ايمان به آيات الهى، بينايى و كفر به آن كورى است. قد جاءكم بصائر من ربكم فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعليها *وادار كردن مردم به پذيرش معارف و حقايق دين، خارج از حيطه مسؤوليت مبلغان و پيشوايان دين است. قد جاءكم بصائر من ربكم ... و ما أنا عليكم بحفيظ آيه 105 وَ كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ و بدينگونه آيات را به صورتهاى گوناگون مىآوريم تا (حقايق روشن شود، و) سرانجام بگويند: تو درس گرفتهاى، و تا آن (آيات) را براى مردمى كه دانايند بيان كنيم. *خداوند آيات خويش را به شكلهاى مختلف براى بصيرت دادن به انسانها ارائه مىكند. قد جاءكم بصائر ... كذلك نصرف الأيت و ليقولوا * مشركان و كافران عصر بعثت، به والايى آيات قرآنى و محتواى بلند آن اعتراف داشتند. و ليقولوا درست زيرا اگر آيات در نظر مشركان كم اهميت بود، براى رد آيات به كماهميتى آن اشاره مىكردند و نه به فراگيرى آن از ديگران. *آيات گوناگون قرآن مايه تقويت بينش آگاهان و منجر به بهانهجويى كافران خواهد شد. و ليقولوا درست و لنبينه لقوم يعلمون *تبيين آيات براى آگاهان، هدف از تنوّع بيانى قرآن است. و كذلك نصرف الأيت ... و لنبينه لقوم يعلمون *عالمان از گوناگونى آيات قرآن و رمز و رازهاى ارزشمند آن بهره مىبرند. و كذلك نصرف الأيت ... و لنبينه لقوم يعلمون آيه 106 اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ آنچه را كه از جانب پروردگارت به تو وحى شده است پيروى كن- هيچ معبودى جز او نيست- و از مشركان روى بگردان. * پيامبر (ص) از لطف و عنايت ويژه خداوند برخوردار است. اليك من ربك اضافه «رب» به ضمير «ك» تشريفى و بيانگر عنايت ويژه خدا به پيامبر (ص) است. * ضرورت پيشگامى حاملان وحى و رسالت در عمل به محتواى پيام خويش اتبع ما أوحى اليك * نزول وحى از شؤون ربوبيت الهى است. ما أوحى اليك من ربك *بهانه جويى و اتهام كافران نبايد سبب نگرانى و تزلزل مؤمنان گردد. و ليقولوا درست ... اتبع ما أوحى اليك *يكتايى خداوند، برهانى كافى بر لزوم تبعيت از فرمانهاى اوست. اتبع ما أوحى اليك من ربك لا إله إلا هو * پيامبر (ص) موظف به رويگردانى از مشركان و اهميت ندادن به اتهامات آنان است. و أعرض عن المشركين آيه 107 وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَ مَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ مَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ و اگر خدا مىخواست آنان شرك نمىورزيدند، و ما تو را حافظ آنان نساختهايم، و تو بر آنان نگهبان نيستى. * خداوند، خواهان ايمان آزادانه و انتخابى آدميان و لو شاء الله ما أشركوا * گرايش به توحيد و يا شرك آدميان وابسته به مشيت الهى و در قلمرو آن است. و لو شاء الله ما أشركوا *پيامبر (ص)، وكيل و پاسخگوى ايمان و شرك مردم نيست. و ما أنت عليهم بوكيل «وكيل» به كسى گفته مىشود كه از جانب ديگرى انجام كارى را بر عهده گيرد. وكيل نبودن پيامبر (ص) بر مردم به اين معنى مىتواند باشد كه خداوند به خاطر اعمال و عقايد مردم پيامبر را مورد سؤال و مؤاخذه قرار نخواهد داد. * مبلغان دين، وظيفه دار دعوت مردم به دين خدا، نه وادار كننده مردم به آن و ما جعلنك عليهم حفيظا و ما أنت عليهم بوكيل [ یکشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۵ ] [ 18:56 ] [ سعید ]
[ جمعه ۱۳۸۹/۱۲/۱۳ ] [ 9:57 ] [ سعید ]
آيه 95 إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ به راستى خدا شكافنده دانه و هسته است. زنده را از مرده پديد مىآورد، و پديد آورنده مرده از زنده است. اين است خدا (ى شايسته پرستش)؛ پس چگونه منحرف مىشويد؟ [ پنجشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۲ ] [ 19:23 ] [ سعید ]
آيه 91 وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُوراً وَ هُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ و خدا را چنانكه شايسته شناختن است نشناختند، چون گفتند: خدا بر هيچ بشرى چيزى نازل نكرده است. بگو: چه كسى آن كتابى را كه موسى آورد نازل كرده است؟ (همان كتابى) كه براى مردم نور و هدايت بود- و شما (بخشى از) آن را در كاغذهايى ثبت مىكنيد و آن را آشكار مىسازيد، و بسيارى (از آن) را پنهان مىداريد- و (به وسيله آن) چيزهايى به شما تعليم داده شد كه نه شما و نه پدرانتان آن را نمىدانستيد. بگو: خدا (آن را نازل كرده است)؛ سپس آنان را در حالى كه در ياوهگويى خود به بازى مشغولند به حال خود واگذار. * درستى اعتقادات بنيادى هر فرد در ارتباطى عميق با سطح بينش و معرفت او به خداوند است. و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء *گفتار يهود زمان پيامبر (ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقيده آنان در مورد نبوت موسى (ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود. إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى *روشنى، روشنى بخشى و هدايتگرى براى تودههاى مردم، از ويژگيهاى تورات است. الكتب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس *تورات به صورت ورقهايى مكتوب در عصر بعثت موجود بوده است. الكتب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس تجعلونه قراطيس «قراطيس»، جمع «قرطاس»، به معنى چيزى است كه بر آن نوشتههايى را ثبت مىكنند كه از جنس كاغذ و يا پوست و استخوان و يا چيزهاى ديگر است. * عالمان يهود، مانع دسترسى مردم به حقايق كتاب آسمانى خود (تورات) بودند. هدى للناس تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا *تورات، مشتمل بر حقايقى بوده كه عالمان يهود، بيان آن را به نفع و مصلحت خود نمىديدند. تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا *تورات دربردارنده حقايق و معارفى بود كه نه يهود زمان پيامبر (ص) بر آن آگاهى داشتند و نه پدران آنها. و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤكم * نزول تورات مرحلهاى جديد و تكاملى در بيان معارف از طريق وحى بوده است. و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤكم *تورات حاوى معارفى بود كه بشر بدون وحى به آن راه نمىيافت. و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤكم * پيامبر (ص) موظف به ترك مباحثه و احتجاج با يهود، بيش از مقدار بيان شده در اين آيات بوده است. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون *ضرورت اكتفا كردن به ابلاغ و پرهيز از بحث و مجادله با كسانى كه روحيه عناد و لجاجت داشته و حقناپذيرند. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون *لزوم پاسخگويى به شبهات الغا شده عليه دين، در عين پرهيز از بحث و مجادله بىثمر إذ قالوا ما أنزل الله ... قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون آيه 92 وَ هذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ و اين (قرآن) كتابى است مبارك و تصديق كننده كتابهايى كه پيش از آن بوده است. آن را نازل كرديم تا (مردم را به وسيله آن هدايت كنى و) به اهل مكّه و مردم اطراف آن هشدار دهى. و كسانى كه به آخرت ايمان دارند، به آن ايمان مىآورند، در حالى كه بر نمازشان مراقبت مىكنند. *آيات قرآن در عصر نزول، جمع آورى و مكتوب مىشد. و هذا كتب أنزلنه * قرآن كتابى گرانقدر، مبارك و داراى خير فراوان و هذا كتب أنزلنه مبارك «بركة» يعنى رشد و فزونى (لسان العرب) و «مبارك» چيزى است كه در آن فزونى باشد. (مفردات راغب). *كتابهاى آسمانى داراى اصول و آرمان و اهداف مشترك هستند. مصدق الذى بين يديه *نزول قرآن و بعثت پيامبر (ص)، به عنوان خبرى غيبى، در كتابهاى آسمانى گذشته مطرح بوده است. و هذا كتب أنزلنه مبارك مصدق الذى بين يديه از معانى محتمل براى «مصدق» تصديق خبرهاى كتب گذشته مبنى بر آمدن پيامبر (ص) و قرآن است، يعنى بدان جهت كه اين اخبار در آن كتب معهود بوده، نزول قرآن و بعثت پيامبر (ص) صدق آن خبرها را معلوم ساخته است. *شهر مكه، مركز سرزمين حجاز در اوان ظهور اسلام و لتنذر أم القرى و من حولها *نقش محورى و اساسى ايمان به آخرت در گرايش به قرآن و اديان آسمانى و هذا كتب ... و الذين يؤمنون بالأخرة يؤمنون به *ايمان به آخرت زمينهساز اهتمام به نماز و مراقبت بر آن است. و الذين يؤمنون بالأخرة يؤمنون به و هم على صلاتهم يحافظون *نماز نشانه عملى بارز مسلمان بودن در صدر اسلام بوده است. و الذين يؤمنون بالأخرة يؤمنون به و هم على صلاتهم يحافظون آيه 93 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلَائِكَةُ بَاسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ و كيست ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد يا بگويد: به من وحى شده است، با اينكه چيزى به او وحى نشده است، و كسى كه بگويد: به زودى مانند آنچه را كه خدا نازل كرده است نازل خواهم كرد؟ و اگر بنگرى وقتى را كه اين ستمكاران در گردابهاى مرگ واقع شدهاند و فرشتگان (مأمور قبض روح) دستهايشان را گشودهاند (و مىگويند:) جانهايتان را خارج كنيد؛ امروز به سزاى اينكه به ناحق بر خدا دروغ مىبستيد و در برابر به آيات او تكبّر مىكرديد، به عذاب خوار كنندهاى مجازات خواهيد شد. *افترا به خداوند بالاترين ظلم و از بزرگترين گناهان است. و من أظلم ممن افترى على الله كذبا * انكار نزول وحى بر بشر، افترا به خداوند است. ما أنزل الله على بشر من شىء ... و من أظلم ممن افترى على الله كذبا * يهوديان به سبب ادعاى نازل نشدن وحى بر هيچيك از بشر ظالمترين مردم هستند. إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء ... و من أظلم ممن افترى على *مدعيان دروغى نزول وحى بر خود (متنبيان) ظالمترين مردمانند. و من أظلم ... أو قال أوحى إلىّ و لم يوح إليه شىء * مجازات اخروى ستمكاران، از نخستين لحظات احتضار و مرگ آغاز خواهد شد. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت *صحنه جان كندن ظالمان، عبرتآموز و تماشايى است. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت *ملائكه، جان ستمكاران را با قدرت و شدتى تمام مىگيرند. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئكة باسطوا أيديهم *جان كندن ستمگران، همراه با تمسخر ملائكه قبض روح نسبت به آنان و بيان عجز آنان براى رهايى از مرگ است. أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون * روح، تمام حقيقت انسان است و مرگ با خروج آن از بدن حاصل مىشود. أخرجوا أنفسكم ممكن است «أخرجوا انفسكم» فرمان ملائكه به ظالمان براى بيرون ساختن جانهاى آنان باشد. در اين صورت چون «نفس» بر «روح» اطلاق شده، اصالت روح و نقش اساسى آن در وجود انسانى را بيان مىنمايد. *ظالمان و مستكبران در برزخ به عذاب گرفتار خواهند بود. و لو ترى إذ الظلمون ... اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم ... عن ءايته تستكبرون ظاهراً مراد از «اليوم» زمان پس از مرگ و قبل از قيامت است كه برزخ نام دارد. *استكبار زمينه سخن ناحق گفتن درباره خداوند است. بما كنتم تقولون على الله غير الحق و كنتم عن ءايته تستكبرون *جزاى اعمال در آخرت، متناسب با نوع عمل و روحيات عملكننده است. اليوم تجزون عذاب الهون ... كنتم عن ءايته تسكتبرون خداوند در برابر روحيه استكبارى و خودبرتربينى ظالمان، آنان را به عذاب خواركننده (عذاب الهون) وعده مىدهد. * از امام باقر (ع) درباره آيه «و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا» روايت شده كه فرمود: مدعى منصب امامت، بدون اينكه امام بر حق باشد، افترا زننده بر خداست. * فضيل گويد: از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند «أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون» شنيدم كه فرمود: منظور از عذاب خواركننده، تشنگى- هنگام جان دادن- است. آيه 94 وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَ مَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ و همانا شما تنها به سوى ما آمدهايد، همانگونه كه اوّل بار شما را (تنها) آفريديم؛ و آنچه را به شما داده بوديم پشت سر خود نهادهايد، در حالىكه شفيعانتان را كه مىپنداشتيد در (تدبير امور) شما شريك (خدا) هستند با شما نمىبينيم. به يقين، رابطه ميان شما گسسته، و آنچه مىپنداشتيد (شفيع شماست) از دست شما رفته است. *انسان در پى مرگ، مانند آفرينش نخستين خويش، تنها نزد خداوند حضور مىيابد. و لقد جئتمونا فردى كما خلقنكم أول مرة * مشركان مىپنداشتند پس از مرگ مورد شفاعت معبودهاى خويش قرار خواهند گرفت. و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا *مغرور شدن به داراييها و توهم برخوردارى از شفاعت از سوى معبودهاى خيالى از عوامل غفلت انسان و دورى او از واقعيتهاست. و تركتم ما خولنكم وراء ظهوركم و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم *با فرارسيدن مرگ، مشركان بر پوچى پندار خويش در مورد شفاعت معبودهاى خود پى خواهند برد. و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا ... و ضل عنكم ما كنتم تزعمون در لسان العرب آمده كه يكى از معانى «ضل»، پنهان و غايب شد است. بنابراين معنى جمله «و ضل عنكم ...»، يعنى آنچه را شما مىپنداشتيد پس از مرگ شفاعت شما را خواهند كرد، غايب شده و از دست شما رفتهاند. * چشمان آدمى با مرگ به روى حقايق گشوده خواهد شد. و ضل عنكم ما كنتم تزعمون [ یکشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۰۸ ] [ 17:35 ] [ سعید ]
آيه 84 وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَ نُوحاً هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ و اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم، و هر يك را هدايت كرديم، و نوح را قبلًا هدايت كرديم، و از نسل او داود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت كرديم)؛ و نيكوكاران را اينگونه جزا مىدهيم. *اسحاق و يعقوب (ع)، موهبت خداوند به ابراهيم (ع) بودند. و وهبنا له إسحق و يعقوب * حضرت نوح پيش از ابراهيم (ع) مىزيست. و نوحا هدينا من قبل *فرزند صالح، موهبتى الهى و امتيازى ويژه براى انسان است. و وهبنا له إسحق و يعقوب *داوود، سليمان، ايوب، يوسف (ع)، موسى و هارون (ع)، فرزندانى از نسل ابراهيم و هدايتيافته از جانب خداوند هستند. و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون سياق آيات پيشين، كه درباره حضرت ابراهيم (ع) بود، اين احتمال را پديد مىآورد كه ضمير در «ذريته» به «ابراهيم» برگردد. در اين صورت برخى اسامى كه در آيات بعد آمده است (همچون الياس و لوط) از باب تغليب در شمار ذريه آن حضرت ذكر شدهاند. *داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون، فرزندانى از نسل نوح (ع) و هدايتيافته از جانب خداوند بودند. نوحا ... و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون با توجه به دو نكته مىتوان گفت «نوحا» مرجع ضمير در «ذريته» است: *«نوحا» نزديكترين كلمهاى است كه مىتواند مرجع ضمير باشد. * در ميان كسانى كه بهعنوان ذريه از آنان ياد شده، افرادى هستند كه از ذريه ابراهيم (ع) نيستند، مانند حضرت لوط (ع) و الياس (ع) * خداوند به نيكوكاران با كثرت ذريه صالح و هدايتيافته پاداش مىدهد. و وهبنا له إسحق و يعقوب ... و من ذريته داود و سليمن ... و كذلك نجزى المحسنين * هدايت ويژه، پاداش خداوند به نيكوكاران است. كلًا هدينا ... و من ذريته ... و كذلك نجزى المحسنين *تمسك به توحيد و مبارزه با شرك، شرط ورود به جرگه نيكوكاران است. و كذلك نجزى المحسنين روشن است كه مصداق برتر نيكوكاران در اين آيه ابراهيم خليل (ع) است و طبيعى است كه موصوف شدن آن حضرت به اين وصف بايد در تناسب و ارتباط با آيات پيشين باشد، و چون آيات گذشته عموماً درباره توحيد ابراهيم (ع) و تلاش آن حضرت براى مبارزه با شرك بود، مىتوان گفت كه اين ويژگى از مقامات نيكوكار بودن است. آيه 85وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى وَ عِيسَى وَ إِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ و زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند، * زكريا، يحيى، عيسى (ع) و الياس (ع) از نوادگان نوح (ع) بودند. و من ذريته ... و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس *نوادگان دخترى از ذريه و فرزندان مرد مىباشند. و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس ترديدى نيست كه عيسى (ع) از جانب مادرش مريم (س) با ابراهيم (ع) مرتبط بوده است، و چون قرآن به آن حضرت نيز اطلاق ذريه كرده، پس تفاوتى از جهت انتساب به جد در بين نوادگان دخترى و پسرى نيست. *ذريه صالح، پاداش خداوند به نيكوكاران است. و كذلك نجزى المحسنين ... كل من الصلحين آيه 86 وَ إِسْمَاعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ و (نيز) اسماعيل و اليسع و يونس و لوط را (هدايت كرديم)، و هر يك را بر جهانيان برترى داديم. *اسماعيل، اليسع، يونس و لوط، از ذريه نوح (ع) بودند. و نوحا هدينا من قبل و من ذريته ... و إسمعيل و اليسع و يونس و لوطا * ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون (ع) ، زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط (ع)، پيامبرانى بودند كه بر همه مردم عصر خويش برترى يافته بودند. و وهبنا له إسحق و يعقوب ... و كلًا فضلنا على العلمين *نيكوكار و صالح بودن، از معيارهاى فضيلت يافتن پيامبران بر جهانيان است. نجزى المحسنين ... كل من الصلحين ... فضلنا على العلمين آيه 87 وَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ إِخْوَانِهِمْ وَ اجْتَبَيْنَاهُمْ وَ هَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ و از پدران و فرزندان و برادرانشان (كسانى را هدايت كرديم)، و آنان را برگزيديم و به راهى راست هدايت نموديم. *خداوند برخى از پدران، فرزندان و برادران انبياى گذشته (ابراهيم، اسحاق، يعقوب (ع) و ...) را برگزيد و به صراط مستقيم هدايت كرد. و من ءابائهم و ذريتهم و إخونهم و اجتبينهم و هدينهم إلى صرط مستقيم قيد «برخى» از «من» تبعيضيه استفاده شده است. * خداوند برخى از پدران، فرزندان و برادران انبياى گذشته (ابراهيم، اسحق (ع) و ...) را بر همه مردم عصرشان برترى بخشيد. كلًا فضلنا على العلمين ... و من ءابائهم و ذريتهم و إخونهم * پيامبران، برگزيدگان خداوند و رهيافتگان به صراط مستقيم هستند. و اجتبينهم و هدينهم إلى صرط مستقيم *صراط مستقيم، مرتبهاى عالى در مسير هدايت است. و هدينهم إلى صرط مستقيم آيه 88 ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ لَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ اين است هدايت خدا كه هر كس از بندگانش را بخواهد بدان هدايت مىكند. و اگر آنان شرك ورزيده بودند، آنچه عمل مىكردند از دستشان مىرفت. *دست يافتن به صراط مستقيم، هدايت ويژه خداوند است. و هدينهم إلى صرط مستقيم. ذلك هدى الله *عبوديت به درگاه خداوند، زمينه و شرط رهيابى به صراط مستقيم است. ذلك هدى الله يهدى به من يشاء من عباده *پيامبران و رهنوردان صراط مستقيم نيز اگر شرك بورزند، اعمال آنان تباه و فاسد مىشود. ذلك هدى الله يهدى ... و لو أشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون *ارجمندى عمل و تداوم آن، مانع فساد و تباهى آن در صورت آميختگى با شرك نيست. ذلك هدى الله يهدى ... و لو أشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون آيه 89 أُولئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ آنان كسانى بودند كه كتاب و حكم و نبوّت به ايشان داديم. پس اگر اينان (كفّار مكّه) منكر آن شوند، ما قومى را بدان گماشتهايم كه منكر آن نيستند. * نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون (ع) و زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط (ع)، بهرهمند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند. أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة * برخى از پدران، فرزندان و برادران پيامبران پيشين (ابراهيم (ع)، اسحق و ...) بهرهمند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودهاند. و من ءابائهم و ذريتهم و إخونهم ... أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة *پيامبران (ع) داراى حق حكومت و قضاوت در ميان مردم هستند. أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة از جمله معانى مذكور براى واژه «حكم» قضاوت و همچنين حكومت است، لازم به ذكر است اين دو معنى در طول يكديگر و با هم متقاربند. *نيكوكارى، صلاح پيشگى و راه يافتن به صراط مستقيم، از ملاكهاى گزينش انبيا كذلك نجزى المحسنين ... كل من الصلحين ... هدينه إلى صرط مستقيم ... ءاتينهم الكتب * مشركان مكه، به پيامبر (ص) و انبياى پيشين كفر مىورزيدند. أولئك الذين ءاتينهم ... فإن يكفر بها هؤلاء *انكار حقانيت رسالت پيامبر (ص)، كفر به همه انبيا و كتب آسمانى است. فإن يكفر بها هؤلاء فقد و كلنا * خداوند در هر زمان مردمانى را براى حمايت و حراست از آرمان پيامبران برگماشته است. فإن يكفر بها هؤلاء فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين آيه 90 أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ آنان كسانى بودند كه خدا هدايتشان كرده بود؛ پس به هدايت آنان اقتدا كن. بگو: من از شما هيچ مزدى بر اين (رسالتم) نمىخواهم، (زيرا) آن جز تذكّرى براى جهانيان نيست. * اقتدا به رهنمودهاى انبياى گذشته وظيفه پيامبر (ص) است. أولئك الذين هدى الله فبهديهم اقتده * همه پيامبران الهى در طول تاريخ داراى اصول و اهداف و آرمانهاى مشترك بودهاند. أولئك الذين هدى الله فبهديهم اقتده * ضرورت شناسايى رهنمودهاى انبياى پيشين و اقتدا نمودن به آنان براى همه مردم أولئك الذين هدى الله فبهديهم اقتده *عقايد و دستورهاى اخلاقى و احكام شرعى اديان آسمانى گذشته حجت و قابل عمل است. أولئك الذين هدى الله فبهديهم اقتده * مبلغان دين نبايد هيچ چشمداشت و انتظار پاداشى از مردم داشته باشند. قل لاأسئلكم عليه أجرا * اجر و مزد طلب نكردن از مردم در قبال انجام رسالت و تبليغ دين، از هدايتهاى خداوند به انبياى گذشته است. فبهديهم اقتده قل لاأسئلكم عليه أجرا * هدف پيامبر (ص) از ابلاغ پيامهاى الهى تذكر دادن به جهانيان است. إن هو إلا ذكرى للعلمين *قرآن، يادآورى براى جهانيان است. إن هو إلا ذكرى للعلمين *رسالت پيامبر (ص) براى همه جهانيان است. إن هو إلا ذكرى للعلمين [ جمعه ۱۳۸۹/۱۲/۰۶ ] [ 10:32 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |