منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
![]() با تبریک عید نوروز امیدوارم امسال جانمان چون گل وریحان خوشبو باشد [ جمعه ۱۳۸۸/۱۲/۲۸ ] [ 20:46 ] [ سعید ]
در مجازات الهى ترديد نكنيد! (آيه 53) در آيات گذشته سخن از كيفر و مجازات و عذاب مجرمان در اين جهان و جهان ديگر بود. اين آيه نيز موضوع را دنبال مى كند. نخست مى گويد: مجرمان و مشركان از روى تعجب و استفهام «از تو سؤال مى كنند كه آيا اين وعده مجازات الهى در اين جهان و جهان ديگر حق است» ؟ (وَيَسْتَنْبِؤُنَكَ أَحَقٌّ هُوَ). خداوند به پيامبرش دستور مى دهد كه در برابر اين سؤال با تأكيد هر چه بيشتر «بگو: آرى! به پرورگارم سوگند اين يك واقعيت است» و هيچ شك و ترديدى در آن نيست (قُلْ اى وَرَبّى اِنَّهُ لَحَقٌّ). ادامه مطلب [ جمعه ۱۳۸۸/۱۲/۲۱ ] [ 22:48 ] [ سعید ]
سوره يونس محتوا و فضيلت اين سوره: اين سوره كه به گفته بعضى از مفسران بعد از سوره اسراء و قبل از سوره هود نازل شده است روى چند مسأله اصولى و زيربنايى تكيه مى كند، كه از همه مهمتر مسأله «مبدأ» و «معاد» است. منتها نخست از مسأله وحى و مقام پيامبر(صلى الله عليه وآله) سخن مى گويد، سپس به نشانه هايى از عظمت آفرينش مى پردازد، بعد مردم را به ناپايدارى زندگى مادى دنيا و لزوم توجه به سراى آخرت متوجه مى سازد. ادامه مطلب [ جمعه ۱۳۸۸/۱۲/۲۱ ] [ 22:45 ] [ سعید ]
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (بقره، 7) خداوند بر دلها و برگوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پردهاى است و براى آنان عذابى بزرگ است. مراد از قلب در قرآن، روح و مركز ادراكات است. قلب انسان، متغيّر و تأثيرپذير است؛ لذا مؤمنان اينچنين دعا مىكنند: «رَبّنا لاتُزغ قلوبنا بعد اذ هَديتنا»( آلعمران، 8.) خدايا! دلهاى ما را بعد از آنكه هدايت نمودى، منحرف مساز. امام صادق عليه السلام فرمودند: اين دعا (آيه) را زياد بگوييد و خود را از انحراف در امان ندانيد.( تفسير نورالثقلين.) سه نوع قلب را قرآن معرّفى مىكند: قلب سليم، قلب منيب و قلب مريض. قلب منيب، آن است كه بعد از توجّه به انحراف و خلاف، توبه و انابه كرده، به سوى خدا باز گردد. از ويژگى بارز آن، تغيير حالات در رفتار و گفتار انسان است. ويژگىهاى قلب سليم الف) قلبى كه جز خدا در آن نيست. «ليس فيه احد سواه»( نورالثقلين، ج4، ص57.) ب) قلبى كه پيرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسليم حقّ باشد.( نهجالبلاغه، خطبه 214.) ج) قلبى كه از حبّ دنيا، سالم باشد.( تفسير صافى.) د) قلبى كه با ياد خدا، آرام گيرد.( فتح، 4.) ه) قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است.( حديد، 16.) البتّه قلب مؤمن، هم با ياد خداوند آرام مىگيرد و هم از قهر او مىترسد. «اذا ذُكر اللّه وَجِلَت قلوبهم»( انفال، 2.) همانند كودكى كه هم در كنار پدر و مادر آرامش دارد و هم از آنان حساب مىبرد. خداوند در آيات قرآنى، نُه صفت براى قلب كفّار بيان كرده است: الف) انكار حقايق. «قُلوبُهم مُنكِرة»( نحل، 22.) ب) تعصّب نابجا. «فى قلوبهم الحَميّة»( فتح، 26.) ج) انحراف و گمراهى. «صَرفَ اللّه قُلوبهم»( توبه، 127.) د) سنگدلى و قساوت. «فَويلٌ لِلقاسيَة قلوبهم»( زمر، 22.) ه) بىخاصيتى و مرگ. «لاتَسمعُ المَوتى»( روم، 52.) و) آلودگى و زنگار. «بَل رانَ على قلوبهم»( مُطفّفين، 14.) ز) بيمار و مريض. «فى قلوبهم مَرض»( بقره، 10.) ح) كم ظرفيتى. «يجعلْ صَدره ضَيّقاً»( انعام، 125.) ط) كوردلى و نفهمى. «طَبع اللّه عليها بكفرهم»( نساء، 155.) ويژگىهاى قلب مريض الف) قلبى كه از خدا غافل است ولايق رهبرى نيست. «لاتُطِع مَن اغفَلنا قَلبه»( كهف، 28.) ب) دلى كه دنبال فتنه و دستاويز شبههها مىگردد. «فامّا الذّين فى قلوبهم زَيغ فَيَتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»( آلعمران، 7.) ج) دلى كه قساوت دارد. «جعلنا قلوبهم قاسية»( مائده، 13.) د) دلى كه زنگار گرفته است. «بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون»( مطففين، 14.) ه) دلى كه مهر خورده است. «طبع اللّه عليها بكفرهم»( نساء، 155.) پرتوی از نور [ جمعه ۱۳۸۸/۱۲/۲۱ ] [ 9:42 ] [ سعید ]
سوره فلق بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم آيه 1 قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ بگو: پناه مىبرم به خداوندگارِ سپيده دم. 1خداوند، به پيامبر (ص) فرمان داد كه خود را در پناه او قرار دهد. قل أعوذ بربّ الفلق 2 لزوم به زبان جارى كردن استعاذه به خداوند قل فعل «قل» گرچه امر به رسولاكرم (ص) است؛ ولى وجود آن در قرآن، قرينه تعميم بر ديگران است. اينگونه خطاب، از باب استعمال لفظ، در دو مفاد است؛ بدين صورت كه خطاب به فرد معين و خطاب به فرد فرد مردم، هر دو مراد است. 3 خداوند، تدبيركننده صبحدم و صاحب اختيار طلوع فجر است. بربّ الفلق «فلق»، به معناى صبح يا فجر است (قاموس). تناسب اين كلمه با معناى «فَلْق» (شكافتن)، از اين جهت است كه طلوع فجر، تاريكى را مىشكافد. 4 اشتقاق مخلوقات از يكديگر، جلوه ربوبيت خداوند بر آنان است. بربّ الفلق از جمله معانى «فَلَق»، تمام مخلوقات است (لسانالعرب). اطلاق اين وصف بر آنها، به خاطر اين است كه «شقّه شدن» و «شكافتن»، در پيدايش آنها نقشى اساسى دارد. 5 توصيف خداوند به «تدبيركننده صبحدم»، از آداب استعاذه به خداوند قل أعوذ بربّ الفلق 6 خداوند، آموزنده الفاظ استعاذه به پيامبر (ص) قل أعوذ بربّ الفلق 7 پيامبر (ص)، در معرض آسيب و خطر و نيازمند امداد الهى قل أعوذ بربّ الفلق 8 خداوند، بر حفاظت انسانها از خطرها و آسيبها توانا است. قل أعوذ بربّ الفلق 9 برطرف شدن تاريكى با طلوع سپيدهدم، نعمتى بزرگ از جانب خداوند بربّ الفلق 10 برطرف شدن تاريكى شب و شكافتن آن با طلوع صبحدم به تدبير خداوند، دليل توانمندى او بر نجات انسانها از حوادث خطرناك قل أعوذ بربّ الفلق 11 توجّه به ربوبيت خداوند و حاكميت تدبير او بر نظام هستى، برانگيزاننده انسان به پناه بردن به او و اطمينانبخش و دلگرمسازنده پناهندگان است. قل أعوذ بربّ الفلق 12 «رب» از اسما و صفات خداوند قل أعوذ بربّ الفلق 13 «عُقْبة بن عامر قال: قال لى رسولاللّه (ص): اقرء «قل أعوذ بربّالفلق» هل تدرى ما الفلق؟ باب فى النار إذا فتح سعّرت جهنم؛ عُقْبة بن عامر گويد: رسول خدا (ص) به من فرمود: (سوره) «قل أعوذ بربّ الفلق» را بخوان، مىدانى فلق چيست؟ (آن) درى است در آتش جهنم، هرگاه باز شود جهنم شعلهور مىگردد». كليدواژهها: آتش؛ آرامش؛ استعاذه؛ اللّه؛ امر الهى؛ انسان؛ پناهندگى؛ جهان؛ جهنم؛ خلقت؛ درب؛ رب/ اسما و صفات؛ صبح؛ ظلمت؛ فجر؛ فلق؛ قدرت؛ محمّد (ص)؛ مشرق؛ نصرت؛ نعمت آيه 2 مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ از شرّ آنچه آفريده است. 1خداوند، آفريننده موجودات ما خلق 2 انسان، همواره در خطر آسيب ديدن ازبعضى مخلوقات من شرّ ما خلق 3 خداوند، توانا بر دفع ضرر و جلوگيرى از آسيب ديدن انسان از ديگر موجودات قل أعوذ ... من شرّ ما خلق 4 استعاذه به خداوند براى مصون ساختن خويش در برابر خطر تمامى مخلوقات، توصيه او به پيامبر (ص) قل أعوذ ... من شرّ ما خلق 5 شرور، مستند به مخلوقات است، نه خالق. من شرّ ما خلق اضافه «شرّ» به «ما»- كه عنوان مخلوقات است- بيانگر استناد شرور به آنها است. 6 تشبيه رهايى از شرور، به شكافتن تاريكى قل أعوذ بربّ الفلق. من شرّ ما خلق 7 آفريننده بودن خداوند، دليل توانمندى او بر دفع خطر مخلوقات خويش من شرّ ما خلق توصيف موجودات خطرآفرين، به اين كه خداوند خالق آنها است؛ استدلال بر امكانپذير بودن رفع خطر آنها از سوى خداوند است. كليدواژهها: استعاذه؛ اللّه؛ امنيت؛ انسان؛ تشبيهات؛ تنزيه؛ خلقت؛ شر؛ ضرر؛ ظلمت؛ عدل؛ قدرت؛ قرآن؛ محمّد (ص) آيه 3 وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ و از شرّ شب ظلمانى آنگاه كه درآيد. 1پناه بردن به خداوند از شرور شبانه، به ويژه زمان تاريكى مطلق آن، توصيه الهى به پيامبر (ص) قل أعوذ ... و من شرّ غاسق إذا وقب «غَسَق»؛ يعنى، آغاز تاريكى شب (صحاح) و «وقوب» (مصدر «وقب»)، به معناى داخل شدن در همه چيز است (لسانالعرب). مراد از «غاسق إذا وقب»، شب است؛ زمانى كه در همه چيز وارد شده و آن را تاريك سازد (لسانالعرب به نقل از فرّاء). كلمه «غاسق» با فعل «غَسَقَ» (جريان يافت)،از يك ريشه و نشانگر پخش شدن شب بر موجودات است. اسناد شرّ به شب به جهت مناسبتر بودن آن از روز، براى جريان شرور است. 2 خداوند، بر حفاظت انسان از مخفىترين خطرها، توانا است. و من شرّ غاسق إذا وقب 3 قدرت خداوند بر شكافتن تاريكى شب به وسيله سپيده صبح، دليل توانمندى او بر خنثى ساختن تهديدهاى پوشيده و توطئههاى سرّى و شبانه دشمن قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ غاسق إذا وقب آيات بعد، قرينه بر اين است كه مراد از خطرهاى شبانه، برنامه ريزىهاى كاملًا محرمانه دشمن در شب است. 4 پيامبر (ص)، مورد تهديد دسيسهها و نيرنگهاى فوق سرّى دشمن قل ... و من شرّ غاسق إذا وقب 5 «عن النبىّ (ص) فى قوله «و من شرّ غاسق إذا وقب» قال: النجم هو الغاسق و هو الثريا؛ از پيامبر (ص)، درباره سخن خداوند «و من شرّ غاسق إذا وقب» روايت شده كه فرمود: ستاره «نجم» (پروين)، همان چيزى است كه «غاسق» است (يعنى، هنگام تاريكى شديد شب، رؤيت مىشود) و (نام ديگر) آن ثريا است». 6 «عن علىّ (ع) أنّه قال: «الغاسق إذا وقب» هو الليل إذا أدبر؛ از امام على (ع) روايت شده كه درباره «الغاسق إذا وقب» فرمود: مقصود، شب است زمانى كه پشت كند و برود». كليدواژهها: استعاذه؛ اللّه؛ انسان؛ تهديد؛ دشمنى؛ ستاره؛ شب؛ شر؛ صبح؛ ظلمت؛ قدرت؛ محمّد (ص)؛ مكر آيه 4 وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ و از شرّ زنانِ (افسونگر) دمنده در گرهها. 1زنانى، در عصر بعثت با گره زدن و افشاندن ترشحات دهان بر گرهها، مردم را جادو مىكردند. النفثت فى العقد فعل «نَفَثَ»، زمانى گفته مىشود كه شخص ترشحاتى از دهان بيرون افكند (مصباح) و «نَفْث» شبيه دميدن و كمتر از آب دهان افكندن است (صحاح). حرف «ال» در «النفّاثات»، گرچه براى تعريف جنس است؛ ولى در مقايسه با «غاسق» و «حاسد»- كه نكره آورده شده است ممكن است به معروف بودن كسانى كه «نفّاثة» (افسونگر) بودند، نظر داشته باشد. 2 دميدن در گرهها و رساندن ذرّات آب دهان به آن به شكلى خاص، نوعى جادو و داراى آثارى نامطلوب بر انسان است. و من شرّ النفثت فى العقد 3 افسونگران، انسانهايى شرور و آزاردهنده ديگران و من شرّ النفثت فى العقد اضافه شرّ در آيه قبل و بعد، به نكره و در اين آيه به معرفه، بيانگر تعميم شر بودن به تمام كسانى است كه «نفّاث» (افسونگر) بودند. 4 پيامبر (ص)، در معرض خطر از سوى جادوگران و كسانى كه با دميدن در گرههايى مخصوص، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند. و من شرّ النفثت فى العقد 5 پناه بردن به خداوند از شرّ جادوگران، توصيهاى الهى به پيامبر (ص) قل أعوذ ... و من شرّ النفثت فى العقد 6 خداوند، توانا بر ابطال سحر و بىاثر كردن نَفَس جادوگران و من شرّ النفثت فى العقد كليدواژهها: اذيت؛ استعاذه؛ اسلام؛ اللّه؛ انسان؛ دهان؛ زن؛ سحر؛ شر؛ ضرر؛ قدرت؛ محمّد (ص) آيه 5 وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد و از شرّ حسود، آنگاه كه حَسَد ورزد. 1حسادت به ديگران، حالتى ناپسند و عملى ساختن آن، شرّآفرين و ضربهزننده به آنان است. و من شرّ حاسد إذا حسد 2 لزوم پناه بردن به خداوند، هنگام تلاشهاى حسادتآميز ديگران. و من شرّ حاسد إذا حسد 3 خداوند، بر بىاثر كردن حسد ديگران و مصون ساختن انسان در برابر تلاشهاى عملى حسودان، توانا است. أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد 4 پناه بردن به خداوند و به زبان جارى ساختن استعاذه به درگاه او، زمينهساز دور ماندن انسان از آسيبهاى حسودان. أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد 5 توانايى خداوند بر شكافتن تاريكىها با سپيده صبح، دليل قدرت او بر نجات انسان از خطر حسودان قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد 6 پيامبر (ص)، در معرض ضربه خوردن از سوى فرد يا افرادى كه حسادت، آنان را به تلاشهاى شرّآفرين وادار مىساخت. قل ... و من شرّ حاسد إذا حسد نكره بودن «حاسد»- در مقابل معرفه بودن «النفاثات»- مىتواند بيانگر ناشناخته بودن حسودانى باشد كه درصدد ضربه زدن به پيامبر (ص) بودند و ممكن است مراد از آن جنس باشد؛ در آن صورت بر همه حسودان تعميم خواهد يافت. 7 تلاش شديد فردى حسود، براى رساندن شرّ به پيامبر (ص) و من شرّ حاسد إذا حسد چنانچه آمدن «حاسد»، براى بيان شدت حسدى باشد كه از فرد حسود سر زده بود، ناشناخته بودن او از آيه استفاده نمىشود؛ مؤيد اين احتمال شأن نزول آيه شريفه است كه در آن آمده: آن فرد «لَبيد بن اعْصَم» نام داشته است. 8 خداوند، پيامبر (ص) را به پناه خواستن و امداد طلبيدن از او، در برابر آثار حسادت مردم فرمان داد. قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد 9 به زبان آوردن آيات سوره «فلق»، از آداب استعاذه به خداوند قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد كليدواژهها: آيه؛ اخلاق؛ اذيت؛ استعاذه؛ اسلام؛ اللّه؛ امنيت؛ انسان؛ تلاوت؛ حسد؛ شر؛ صبح؛ ضرر؛ ظلمت؛ عمل؛ فجر؛ قدرت؛ لبى بن اعصم؛ محمّد (ص)؛ مشرق؛ نصرت [ دوشنبه ۱۳۸۸/۱۲/۱۷ ] [ 21:56 ] [ سعید ]
احاديث رسول مکرم اسلام درباره قرآن از کتاب نهج الفصاحه *اما بعد اي مردم من بشري هستم كه نزديک است فرستاده خدا پيش من آيد و دعوت او را اجابت کنم دو چيز سنگين را پيش شما مي گذارم يکي کتاب خداوند که در آن هدايت و نور است و هر کس بدان چنگ زند و آن را بگيرد قرين هدايت است و هر کس آن را رها کند گمراه مي شود ،کتاب خدا را بگيريد وبدان چنگ زنيد،وخانواده من،درباره خانواده ام خدا را به ياد شما مي آورم درباره خانواده ام خدا را به ياد شما مي آورم . *اگر خواندن قرآن ترا از کار بد منع مي کند آنرا بخوان ولي اگر ترا از کار بد وانميدارد به حقيقت قرآن نمي خواني . *قرآن را تا هنگاميکه دلهاي شما بر آن اتفاق دارد بخوانيد و وقتي درباره آن اختلاف پيدا کرديد برخيزيد . *قرآن را بخوانيد و بدان عمل کنيد و از آن دور نشويد و در آن غلو نکنيد بوسيله قرآن نان نخوريد وبه کمک آن فزوني مجوئيد . *قرآن را بخوانيد زيرا خداوند دلي را که قرآن را يافته معذب نمي کند. *خانه اي که در آن قرآن خوانده مي شود در نظر اهل آسمان چنان مي نمايد که ستارگان در نظر اهل زمين . *سه کسند که خدا آنها را دوست مي دارد : کسيکه شب برخيزد و کتاب خدا را بخواند و کسيکه با دست راست خود صدقه دهد و آنرا از دست چپ خود مخفي دارد و کسيکه با گروهي به جنگ رود و يارانش بگريزند واو بسوي دشمن رود . *اي مردم هر چه از من براي شما نقل کردند و موافق قرآنست من گفته ام و هر چه براي شما نقل کردند و مخالف قرآن است من نقل نکرده ام . *مجادله درباره قرآن کفر است . *بهترين مردم کساني هستند که قرآن بهتر خوانند و در کار دين داناتر باشند و از خدا بيشتر ترسند و به نيکي بيشتر امر کنند و از بدي بيشتر جلوگيري کنند و با خويشاوندان بيشتر نزديک شوند . *بهترين شما کسي است که قرآن را بياموزد و تعليم دهد. *آنکه دعا مي کند وآنکه آمين مي گويد در پاداش شريکند و قاري و مستمع در پاداش شريکند و دانشمند دانش آموز در پاداش شريکند . *مأمورين عذاب فاسقان قرآن خوان را زودتر از بت پرستان به جهنم درآرند آنها گويند ايا ما را پيش از بت پرستان ميبريد بدانها جواب دهند آنکه داند مانند آنکه نداند نيست . * با قرآن مأنوس شويد و آنرا پيشوا و رهبر خويش گيريد که قرآن گفتار خداي جهانيان است که از اوست و به سوي او باز ميرود به متشابه آن ايمان داشته باشيد و از مثلهاي آن عبرت گيريد. *غريبان جهان چهارند : قرآن در خاطر ستمگر ، مسجدي در ناحيه اي که گروهي در آن نماز نکنند، مصحفي در خانه اي که نخوانند و مرد پارسا با مردم بد . *قرآن دواست . *قرآن غنائيست که که پس از آن فقري نيست و غنائي جز آن نيست . *هر چيزي زينتي دارد و زينت قرآن صوت خوش است . *هر که قرآن به آهنگ نخواند از ما نيست . *بنده اي که قرآن خواند فقير نشود و او را بالاتر از قرآن بي نيازي نيست . *هر که از خدا خير جويد نا اميد نشود و هر که مشورت کند نادم نشود و هر که محارم قرآن را حلال شمارد به آن ايمان ندارد. *بر امت من زماني بيايد که فقيران زياد شوند و فقيهان کم شوند و علم برگرفته شود و آشوب فزوني گيرد آنگاه از پس آن زماني بيايد که مرداني از امت من قرآن بخوانند که از گلويشان بالاتر نرود آنگاه از پس آن زماني بيايد که مشرک به خدا با مومن مجادله کند وسخناني نظير او گويد . *حکايت قرآن مانند شتر بسته است که صاحبش اگر ببنددش محفوظ ماند و اگر ولش کند از دست برود . *چه نيکو شفيعي است قرآن در روز قيامت براي کسي که قرآن خوانده باشد. [ سه شنبه ۱۳۸۸/۱۲/۱۱ ] [ 6:45 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |