منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید




https://sadeghitehrani.com/درس-تفسیر-موضوعی-قرآن-کریم-070

یکی از مباحثی که مورد تضادّ روایات و تضادّ اقوال است، عبارت است از آنچه به آن عالم ذر می‌گویند، اما نه عالم است و نه ذر و برای آنچه به اصطلاح می‌گویند عالم ذر، مطالبی به هم انباشته‌اند و بذرهایی کاشته‌اند که وقتی انسان حتی بدون نظر به این آیه مبارکه ذریه، به آن حرف‌ها نظر می‌کند و این مطالب را می‌نگرد، از میزان عقلی و از میزان علمی و از میزان فکری و حتی حسی هم دور است. و این چه مرضی است که گروهی از ما به آن مبتلا هستیم که مطالبی را به نام و عنوان اسلام از مبنا و مجرای ناصحیح می‌گیریم و بعداً هم دچار معارضه با حس و معارضه با عقل و معارضه با فهم و واقعیات می‌شویم.

– عالم ذر نبوده؟

– اصلاً عالم ذر نداریم. آیه ذریه داریم

خداوند قبل از آیه ذریه نتق جبل را که یکی از نمونه‌های درخشش فطرت است، از نمونه‌هایی که همه آنچه انسان گمان می‌کرده و خیال می‌کرده و اصالتی نداشته، تماماً از بین می‌رود. با دست جبل را نگه داریم؟ دیگران نگه دارند؟ فرار کنیم؟ جبل طور با آن عظمت به آن بالا رفته، هر آن ممکن است روی سر این‌ها بیفتد. خطاب این است: «وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ» ای محمّد (ص)! متذکر شو، وقتی این جبل را نتق کردیم. محمّد به عنوان محمّدیت و رسولیت، محمّد به عنوان رسالت، محمّد به عنوان مکلف بودن، «وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ»، این جبل را بالا بردیم. به کلّ مکلفین نشان می‌دهد که در قلّه مکلفین رسول الله (ص) است. این جبل بالا رفت. این جبل که بالا رفت، مثل انسانی که در دریا در حال خفه شدن است و هیچ وسیله‌ای نیست، آن‌جا فطرت نمایان می‌شود و درخشان می‌شود، این‌جا هم همین‌طور است، فطرت درخشان شده است.

این فطرت که در بعد «نَتَقْنَا الْجَبَلَ» درخشان شده، بلافاصله بعد از آن قاعده کلّی می‌آید: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ» قاعده کلّی است. نتق جبل است، دریا است، هر چه هست، هر جا که وسائل و اسباب ظاهری منقطع می‌شود و تمام امیدهایی که انسان در درون و برون برای نگهبانی از خطر دارد، خطری که حادق است و خطری که نزدیک است و مشرف است، همه از بین رفت، آنچه پوشیده بود و ما با غفلت‌ها و حماقت‌ها و شهوت‌ها و حیوانیت‌ها حکم فطرت را پوشانده بودیم که «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»، این اتوماتیکی و خواهی نخواهی درخشش پیدا می‌کند و الّا یهودی‌ها افرادی نبودند که به این سادگی متوجه به اصل فطرت شوند، باید نتق جبل شود، باید شقّ بحر شود.

«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني‏ آدَمَ»، نفرمود «مِنْ‏ آدَمَ»، روایاتی داریم که می‌گوید: «مِنْ‏ آدَمَ». خداوند از ظهر آدم ذریه او را درآورد، این ذریه مثل مورچه بودند و لذا اسم آن را عالم ذر را گذاشتند. در روایت آمده، ملاحظه کنید. خدا آدم را از ظهر خلق کرد و از کمر آدم ذریه را بیرون آورد، این ذریه مانند مورچه بودند، بعد این مقابله حاصل شد. آیه‌ که «مِنْ‏ آدَمَ» نفرموده، آیه می‌گوید: «مِنْ بَني‏ آدَمَ».


برچسب‌ها: صادقی تهرانی
[ یکشنبه ۱۳۹۹/۱۱/۰۵ ] [ 18:1 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب