منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید


تحریف کلام خدا (قرآن)، خارج از قلمرو اختیارات پیامبر (ص):
وإذا تتلیٰ علیهم ءایاتنا بیّنٰت قال الّذین لایرجون لقآءنا ائت بقرءان غیر هٰذا أو بدّله قل ما یکون لی أن أبدّله من تلقآی نفسی إن أتّبع إلّاما یوحیٰ إلیَّ إنّی أخاف إن عصیت ربّی عذاب یوم عظیم. یونس (۱۰) ۱۵

 

مصونیّت قرآن از هرگونه تحریف:
إنَّا نحن نزَّلنا الذّکر وإنَّا له لحٰفظون. حجر (۱۵) ۹
واتل مآ أوحی إلیک من کتاب ربّک لا مبدّل لکلمٰته و لن تجد من دونه ملتحدا. کهف (۱۸) ۲۷
لّایأتیه البٰطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل مّن حکیم حمید. فصلت (۴۱) ۴۲
عٰلم الغیب فلایظهر علیٰ غیبه أحدا إلّامن ارتضیٰ من رّسول فإنّه یسلک من بین یدیه ومن خلفه رصدا لّیعلم أن قد أبلغوا رسٰلٰت ربّهم وأحاط بما لدیهم وأحصیٰ کلّ شیء عددا. جن (۷۲) ۲۶ -۲۸
إنّ علینا جمعه وقرءانه. قیامت (۷۵) ۱۷

 

وعدۀ خداوند به حفاظت همیشگی از قرآن، مانع از تبدیل و تحریف آن:
إنَّا نحن نزَّلنا الذّکر وإنَّا له لحٰفظون. حجر (۱۵) ۹

 


برچسب‌ها: فرهنگ قرآن
[ دوشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۲۵ ] [ 7:11 ] [ سعید ]
ارائۀ حقایقی به محمّد صلی الله علیه و آله در معراج، موجب اثبات احاطۀ علمی خداوند:
... إِنَّ رَبَّکَ أَحٰاطَ بِالنّٰاسِ وَ مٰا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنٰاکَ... اسراء (۱۷) ۶۰

ارائۀ آیات الهی به پیامبر صلی الله علیه و آله پیامد معراج آن حضرت:
سُبْحٰانَ الَّذِی أَسْریٰ بِعَبْدِهِ... لِنُرِیَهُ مِنْ آیٰاتِنٰا.... اسراء (۱۷) ۱
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلیٰ
ثُمَّ دَنٰا فَتَدَلّٰی
فَکٰانَ قٰابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنیٰ
فَأَوْحیٰ إِلیٰ عَبْدِهِ مٰا أَوْحیٰ
لَقَدْ رَأیٰ مِنْ آیٰاتِ رَبِّهِ الْکُبْریٰ. نجم (۵۳) ۷ -\۱۰ و۱۸

مشاهدات پیامبر صلی الله علیه و آله در معراج، آزمایش و امتحانی برای مردم:
وَ إِذْ قُلْنٰا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحٰاطَ بِالنّٰاسِ وَ مٰا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنٰاکَ إِلاّٰ فِتْنَةً لِلنّٰاسِ... [۳] اسراء (۱۷) ۶۰
[۳]: بنا بر قولی، مراد از«الرّؤیا»دیدن با چشم است که در معراج پیامبر از مکّه به بیت المقدّس و از آنجا به آسمانها در یک شب اتفاق افتاد و در اول همین سوره به آن اشاره شد. (مجمع البیان، ج ۵ -\۶، ص ۶۵۴ ؛ جامع البیان، ج ۹، جزء ۱۵، ص ۱۱۰ -\۱۱۳)

فرود جبرئیل به صورت اصلی خود و قرب او به پیامبر صلی الله علیه و آله در معراج:
عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُویٰ
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَویٰ
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلیٰ
ثُمَّ دَنٰا فَتَدَلّٰی
فَکٰانَ قٰابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنیٰ. [۴] نجم (۵۳) ۵ -\۹
[۴]: برخی مقصود از ضمایر فاعلی در آیات مزبور را جبرئیل دانسته و گفته اند: قرب او به پیامبر صلی الله علیه و آله برای بردن آن حضرت به معراج بوده است. (المیزان، ج ۱۹، ص ۲۸)

عبودیّت محمّد صلی الله علیه و آله زمینۀ شایستگی آن حضرت برای معراج:
سُبْحٰانَ الَّذِی أَسْریٰ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بٰارَکْنٰا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیٰاتِنٰا.... اسراء (۱۷) ۱
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلیٰ
ثُمَّ دَنٰا فَتَدَلّٰی
فَکٰانَ قٰابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنیٰ
فَأَوْحیٰ إِلیٰ عَبْدِهِ مٰا أَوْحیٰ. نجم (۵۳) ۷ -\۱۰

ره نیافتن هیچ گونه خطا و انحراف در مشاهدات پیامبر صلی الله علیه و آله در معراج:
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلیٰ
ثُمَّ دَنٰا فَتَدَلّٰی... مٰا کَذَبَ الْفُؤٰادُ مٰا رَأیٰ أَ فَتُمٰارُونَهُ عَلیٰ مٰا یَریٰ وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْریٰ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهیٰ مٰا زٰاغَ الْبَصَرُ وَ مٰا طَغیٰ لَقَدْ رَأیٰ مِنْ آیٰاتِ رَبِّهِ الْکُبْریٰ. نجم (۵۳) ۷ -\۱۸

پیامبر صلی الله علیه و آله مشاهده کنندۀ جبرئیل، در معراج خود:
عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُویٰ
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلیٰ
مٰا کَذَبَ الْفُؤٰادُ مٰا رَأیٰ
وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْریٰ. [۳] نجم (۵۳) ۵ و ۷ و ۱۱ و ۱۳
نزول جبرئیل از افق اعلی بر پیامبر صلی الله علیه و آله جهت نشان دادن چهرۀ حقیقی خود به آن حضرت:
عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُویٰ
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَویٰ
وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلیٰ
ثُمَّ دَنٰا فَتَدَلّٰی
فَکٰانَ قٰابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنیٰ
فَأَوْحیٰ إِلیٰ عَبْدِهِ مٰا أَوْحیٰ
مٰا کَذَبَ الْفُؤٰادُ مٰا رَأیٰ. [۴] نجم (۵۳) ۵ -\۱۱
[۳]: بنا بر احتمالی، مراد از«شدید القویٰ»، جبرئیل است. (المیزان، ج ۱۹، ص ۲۷؛ الکشاف، ج ۴، ص ۴۱۸)
[۴]: مقصود از«فاستویٰ»ظهور جبرئیل با چهره و صورت حقیقی خود پس از نزول به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله است. (مجمع البیان، ج ۹ -\۱۰، ص ۲۶۲)

ملاقات محمّد صلی الله علیه و آله با موسی علیه السلام در شب معراج:
وَ لَقَدْ آتَیْنٰا مُوسَی الْکِتٰابَ فَلاٰ تَکُنْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقٰائِهِ... [۱] سجده (۳۲) ۲۳
[۱]: مقصود از«و لا تکن فی مریة من لقائه»بنا بر نظر ابن عبّاس ملاقات پیامبر صلی الله علیه و آله با موسی علیه السلام در شب اسرا و معراج است. (مجمع البیان، ج ۷ -\۸، ص ۵۲۰؛ الکشاف، ج ۳، ص ۵۱۶)

معراج محمّد صلی الله علیه و آله و رؤیت فرشتۀ وحی از سوی آن حضرت، مورد مجادلۀ مشرکان: ٰ
أَ فَتُمٰارُونَهُ عَلیٰ مٰا یَریٰ


برچسب‌ها: فرهنگ قرآن, تفسیر موضوعی
[ یکشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۲۴ ] [ 17:22 ] [ سعید ]
جامعه اى كه در بلاى مرگ زاى فقر، روزگار مى گذرانَد، متشكّل از انسان ها نيست، بلكه از تابوت هاى متحرّك شكل گرفته است.

در هر انسانى كه عشق به عدالت برافروخته شود، ميان او و عشق به خدا، گامى بيش نمانده است.

كسى كه انتظار دارد مى توان زندگى را بدون نظم سپرى كرد، در حقيقت منكرِ قانونِ حاكم بر هستى بوده، و هيچ چيز را شرط هيچ چيز نمى داند!

تا وقتى قانون و وظيفه اى فرض نشود، گمراهى و رستگارى قابل تصور نخواهد بود.

فرار از تعهّدها، در حقيقت فرار از خويشتن است.

ذاكر دايمى كسى است كه آشنايى نزديكى با هستى آفرين پيدا كرده است.

بشر نتوانسته است در راه بدست آوردن مزاياى زندگى اجتماعى خود ، استعدادها و نهادهاى بسيار با اهميت فردى خود را از دست ندهد.

كار عبارت است از: باز شدن بُعد حركت آدمى و گسترش آن در سطوح كارگاه هستى كه مشغولِ نواختنِ آهنگِ كلّىِ عالمِ وجود است.

بهترين و ارزنده ترين حيات آن است كه كار و كوشش در آن موجب به ثمر رسيدن شخصيّت انسانى شود.


برچسب‌ها: علامه جعفری
[ پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۲۱ ] [ 19:10 ] [ سعید ]

عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ص يَتَخَوَّلُنَا بِالْمَوْعِظَةِ فِي الأَيَّامِ كَرَاهَةَ السَّآمَةِ عَلَيْنَا. (بخارى:68)
ترجمه: ابن مسعود مي‏گويد: نبي اكرم ص براي هدايت و ارشاد ما هر چند روز يكبار را در نظر گرفته بود. و بخاطر اينكه وعظ و نصيحت ايشان، موجب خستگي ودلسردي ما نشود، از وعظ گفتن روزانه، اجتناب مي‏ ورزيد.

عَنْ أَنَسٍ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: «يَسِّرُوا وَلا تُعَسِّرُوا وَبَشِّرُوا وَ لا تُنَفِّرُوا». (بخارى:69)
ترجمه: از انس روايت است كه نبي اكرم ص فرمود: «در امور دين، آسان بگيريد و سخت گير نباشيد. مژده دهيد و بيزار نكنيد».

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ص : «لا حَسَدَ إِلا فِي اثْنَتَيْنِ: رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالاً فَسُلِّطَ عَلَى هَلَكَتِهِ فِي الْحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فَهُوَ يَقْضِي بِهَا وَيُعَلِّمُهَا». (بخارى:73)
ترجمه: از عبدالله بن مسعود روايت است كه نبي اكرم ص فرمود: « غبطه جايز نيست مگر در دو مورد. يكي، شخصي كه خداوند به او مال و ثروت داده و به او همت بخشيده است تا آن را در راه خدا خرج كند. دوم، كسي كه خداوند به او علم و معارف شرعي عنايت فرموده و او از علم خود، ديگران را بهره‏مند مي سازد و با عدالت، قضاوت مي‏كند».

 

[ پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۱۴ ] [ 17:21 ] [ سعید ]
[سوره القیامة (۷۵): آیه ۱]
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ. لاٰ أُقْسِمُ بِیَوْمِ اَلْقِیٰامَةِ (۱)
سوگند می‌خورم به روز قیامت،
۱- سوگند أکید خداوند، به روز قیامت
لاٰ أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیٰامَةِ
«لاٰ» در «لاٰ أُقْسِمُ» زاید و برای تأکید «أُقْسِمُ» است.
۲- قیامت، روزی است بس بزرگ و با عظمت.
لاٰ أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیٰامَةِ
مطلب یاد شده، با توجه به این است که سوگند به هر چیزی، نشانۀ عظمت آن چیز است.

 

[سوره القیامة (۷۵): آیه ۲]
وَ لاٰ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اَللَّوّٰامَةِ (۲)
و سوگند می‌خورم به نفس ملامتگر [که شما برانگیخته خواهید شد].
۱- سوگند أکید خداوند، به نفس ملامت گر
وَ لاٰ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّٰامَةِ
۲- اهمیت و عظمت نفس لوامه و سرزنش گر در وجود انسان
وَ لاٰ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّٰامَةِ
برداشت یاد شده، با توجه به این حقیقت است که سوگند خداوند به هر چیزی، نشان دهندۀ اهمیت و عظمت آن چیز است.
۳- وجدان اخلاقی، از ابعاد وجود انسان
وَ لاٰ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّٰامَةِ
«وجدان اخلاقی»، اصطلاحی است رایج در موضوع انسان شناسی که می‌توان آن را از آیۀ شریفه استنباط کرد.
۴- انسان‌های دارای نفس لوّامه، بسی ارجمند در پیشگاه خداوند
وَ لاٰ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّٰامَةِ
۵- انسان‌های برخوردار از نفس لوّامه، دارای فرجامی نیکو در قیامت
لاٰ أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیٰامَةِ. وَ لاٰ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّٰامَةِ
بیان سوگند به نفس لوّامه، پس از سوگند به روز قیامت، ممکن است بیانگر حقیقت یاد شده باشد.
۶- رسول خدا (ص) فرمود:... ای پسر مسعود! اعمال صالح و کارهای نیک را افزون انجام بده که در [قیامت] نیکوکار و بدکار هر دو پشیمان می‌شوند. انسان نیکوکار می‌گوید: ای کاش کارهای نیک را زیادتر کرده بودم و انسان بدکار می‌گوید: کوتاهی و تقصیر کردم. و گواه این مطلب سخن خداوند است که فرمود:
«وَ لاٰ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّٰامَةِ». [مکارم الأخلاق، ص ۴۵۴؛ بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۱۰۴، ح ۱.]

 

[سوره القیامة (۷۵): آیه ۳]
أَ یَحْسَبُ اَلْإِنْسٰانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظٰامَهُ (۳)
آیا این انسان می‌پندارد که هرگز استخوان‌های او را جمع نخواهیم کرد؟
۱- انکار قیامت، برخاسته از پندار کافران به ناتوان بودن خداوند بر گردآوری استخوان‌های مردگان و احیای مجدد آنها
أَ یَحْسَبُ الْإِنْسٰانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظٰامَهُ
مقصود از انسان در این آیه - به قرینۀ مقام - انسان کافر است؛ نه همه انسان ها.
۲- پندار عدم توانایی خداوند بر جمع آوری استخوان‌های مردگان و زنده کردن آنها، باطل و بی اساس است.
أَ یَحْسَبُ الْإِنْسٰانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظٰامَهُ
۳- منکران قیامت، فاقد دلیل و برهان یقینی و اطمینان آور بر انکار آن
أَ یَحْسَبُ الْإِنْسٰانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظٰامَهُ
مطلب یاد شده با توجه به آمدن فعل «یَحْسَبُ» (گمان می‌کند)، استفاده می‌شود.
۴- موادّ جسمانی انسان، پس از مرگ از بین نمی رود.
أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظٰامَهُ
برداشت یاد شده از تعبیر «نَجْمَعَ» - از مادۀ «جمع» (گردآوردن) - استفاده می‌شود؛ زیرا گردآوردن در جایی صادق است که اجزای پراکنده وجود داشته باشد.

 

[سوره القیامة (۷۵): آیه ۴]
بَلیٰ قٰادِرِینَ عَلیٰ أَنْ نُسَوِّیَ بَنٰانَهُ (۴)
چرا، [جمع خواهیم کرد، ] در حالی که بر درست کردن سرانگشتانش هم تواناییم.
۱- رد پندار منکران معاد (پندار عدم توانایی خدا بر گردآوری استخوان‌های مردگان و احیای مجدد آنها) از سوی خداوند
أَ یَحْسَبُ الْإِنْسٰانُ... بَلیٰ قٰادِرِینَ
۲- خداوند، نه تنها توانا بر گردآوری استخوان‌های مردگان است؛ بلکه می‌تواند انگشتان هر کس را به همان صورتی که در دنیا بود، تنظیم کند.
بَلیٰ قٰادِرِینَ عَلیٰ أَنْ نُسَوِّیَ بَنٰانَهُ
«بَنٰانَهُ» (مفرد «بَنٰانٍ») در دو معنا استعمال می‌شود:
۱- انگشتان، ۲- سرانگشتان.
۳- توانایی خداوند، مطلق و نامحدود است.
بَلیٰ قٰادِرِینَ عَلیٰ أَنْ نُسَوِّیَ بَنٰانَهُ
۴- برانگیخته شدن انسان‌ها در قیامت، در قالب جسمی همانند جسم دنیایی آنان
قٰادِرِینَ عَلیٰ أَنْ نُسَوِّیَ بَنٰانَهُ
تصریح به درست کردن انگشتان، می‌تواند اشاره به حقیقت یاد شده باشد.

 

[سوره القیامة (۷۵): آیه ۵]
بَلْ یُرِیدُ اَلْإِنْسٰانُ لِیَفْجُرَ أَمٰامَهُ (۵)
[او دلیلی بر نفی معاد ندارد، ] بلکه این انسان می‌خواهد در آیندۀ خود نیز گناه کند.
۱- انکار و زیر سؤال بردن برپایی قیامت، بهانۀ کافران برای انجام هرگونه فسق و فجور
أَ یَحْسَبُ الْإِنْسٰانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظٰامَهُ... بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسٰانُ لِیَفْجُرَ أَمٰامَهُ
«فجور» (مصدر «یفجر») به معنای فسق (صحاح اللغة) و لام در «لِیَفْجُرَ» برای تعلیل است. «أمام» اسم مکان و در آیه مجازاً در زمان مستقبل - که مفید استمرار است - استعمال شده است.
بنابراین مفاد آیه چنین می‌شود: «بلکه انسان می‌خواهد تا راه فسق و فجور، برای همیشه به روی او باز باشد و آن را ادامه دهد و همین سبب انکار معاد از جانب او است».
۲- ایمان به قیامت، بازدارندۀ انسان از فسق و فجور
بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسٰانُ لِیَفْجُرَ أَمٰامَهُ
۳- منشأ انکار معاد، تمایل انسان به فسق و فجور است؛ نه وجود شبهه ای علمی.
أَ یَحْسَبُ الْإِنْسٰانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظٰامَهُ... بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسٰانُ لِیَفْجُرَ أَمٰامَهُ
۴- هواهای نفسانی، مانع پذیرش حقایق دینی و ایمان و اذعان به آن
بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسٰانُ لِیَفْجُرَ أَمٰامَهُ

 

[سوره القیامة (۷۵): آیه ۶]
یَسْئَلُ أَیّٰانَ یَوْمُ اَلْقِیٰامَةِ (۶)
[ازاین رو با حالت انکار] می‌پرسد: روز قیامت کی خواهد بود؟
۱- پرسش ناباورانه و تمسخرآمیز کافران، از زمان برپایی قیامت
یَسْئَلُ أَیّٰانَ یَوْمُ الْقِیٰامَةِ
۲- آگاه نبودن از زمان برپایی قیامت، بهانۀ کافران برای انکار آن
یَسْئَلُ أَیّٰانَ یَوْمُ الْقِیٰامَةِ
۳- گرایش انسان کافر به فسق و فجور، زمینۀ پرسش‌های انکارآمیز او دربارۀ قیامت.
بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسٰانُ لِیَفْجُرَ أَمٰامَهُ. یَسْئَلُ أَیّٰانَ یَوْمُ الْقِیٰامَةِ

[ دوشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۰۴ ] [ 21:8 ] [ سعید ]

آنچه حق آموخت مر زنبور را
آن نباشد شير را و گور را


محاسبات بشري دربارة شايستگي‌ها هميشه منطقي نيست


براي اثبات اين حقيقت، جلال‌الدين محمد مولوي مثال‌هايي خوب مي‌زند: زنبور اگرچه بسيار کوچک و ناچيز است‌، ولي ماده¬اي مهم به نام عسل توليد مي‌کند. کرم پيله بسيار ناچيز به نظر مي‌رسد، ولي پرنيان گران قيمت توليد مي‌کند.
مگر خود اين آدم خاکي چيست؟ آيا غير از اين است که از يک عده عناصر جامد توليد شده است؟ در صورتي‌ که مي‌بينيم چه کارهاي محيّر العقول که نمي‌کند و چه مقامات عالي را که در راه حق و حقيقت نمي‌پيمايد! او از فرشتگان بالاتر مي‌رود و به مقام قرب الهي مي‌رسد.
بر عکس، موجودي بسيار مهم تلقي مي‌شود، ولي وقتي که درست مي نگريم، مي‌بينيم آن موجود در هدف وجود، کوچک‌ترين ارزشي ندارد، مانند شيطان که با عبادات ششصد هزار ساله‌اش با يک لحظه تکبر به سقوط ابدي دچار شد.

#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1

🌺استاد علامه محمدتقی جعفری (ره)🌺
https://telegram.me/allameh_jafari

 

علم‌هاي اهل حس شد پوزبند
تا نگيرد شير زان علم بلند


معلوماتي که از حواس ظاهري نصيب انسان‌ها شده‌، در درون آن‌ها نور الهي ايجاد نمي‌کند. علم‌ها ممکن است يک روشنايي براي انسان بياورد، ولي چون اين روشنايي‌ها کامل نيست‌، و انسان خيال مي‌کند که کامل و رساست‌، لذا باعث سد راه و مانع سلوک الي الّله مي‌شود. روي همين علم‌هاي ناقص است که ما به ظاهر نگريسته، واقعيات را با آن‌ها مي‌سنجيم‌. اگر بخواهيم به کوچکي و کمي موجودات بنگريم و دربارة آن‌ها قضاوت کنيم‌، چه اندازه خود را فريفته‌ايم‌!
آخر مگر دل انساني به چه بزرگي است؟ مگر در دل انسان با آن جسم کوچک، گوهري وجود ندارد که تمام جهان هستي در مقابل آن بسيار ناچيز است؟ خدا جايگاه خود را در آن (جسم كوچك) قرار داده است‌.
ويکتور هوگو مي‌گويد: «تماشا گهي بس عظيم وجود دارد که دريا ناميده مي شود و تماشاگهي عظيم‌تر از آن هم وجود دارد که آسمانش مي‌گويند. تماشاگهي عظيم‌تر از هر دو وجود دارد و آن وجدان آدمي است‌».

#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1

🌺استاد علامه محمدتقی جعفری (ره)🌺
https://telegram.me/allameh_jafari


برچسب‌ها: علامه جعفری
[ دوشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۰۴ ] [ 7:1 ] [ سعید ]

اين جهان زندان و ما زندانيان‌
حفره کن زندان و خود را وا رهان
در اين بيت، ممکن است مقصود مولوي اين باشد: چنان ‌که براي فرار از زندان بايد نقب زد و از آن رهايي يافت‌، هم¬چنين رهايي از اين دنيا احتياج به حفره کندن و نقب زدن دارد. مقصود از نقب زدن در اينجا، بي‌اعتنايي و اعراض (دوري) از پرستش ماديات است.
ممکن است مقصود از نقب زدن و حفره کندن، کار و کوشش باشد. اين معنا به ‌نظر ما بسيار عالي است، زيرا چنان‌که گفتيم‌: اين کار و کوشش که ما انجام مي‌دهيم‌، در حقيقت، وضع روحاني ما را به بالا مي‌برد و چون مطابق خواست خداوندي است، بدون شک روح براي خود عظمت مي‌گيرد، و همين که روح در اين دنيا رشد و شخصيت خود را باز يافت‌، بي¬ترديد، او ديگر در زندان بدن محبوس نيست‌، اگرچه واقعاً در اين دنيا زندانی هم بوده باشد.

#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1

https://telegram.me/allameh_jafari

 

 

مردمش چون مردمک ديدند خُرد
در بزرگي مردمک کس ره نبرد
مردم ظاهر انبيا را مي نگريستند و آن‌ها را کوچک مي‌شمردند
مولوي در قصة حيوانات و شير كه بايد هر روز براي غذاي او حيواني را تقديم مي¬كردند، درک نکردن حيوانات مکر و تدبير خرگوش را، به درک نکردن افراد جوامع تشبيه کرده است که حقيقتِ دعوت‌هاي انبيا را نمي‌فهميدند، كه تشبيه بجايي است‌. واقعاً مردم با در نظر گرفتن وجود ظاهري پيامبران که مانند خود آن‌ها مي‌خوابند و مي آشامند و دو چشم و دو گوش و يک دهان به‌ طور کلي با آن‌ها در همة اعضا شرکت دارند، آن‌ها را به اشتباه انداخته و معناي پيامبري را درک نمي‌کنند. اما اگر حقيقت امر را بنگريم‌، خواهيم ديد که پيامبران از چارچوبة اين جهان طبيعت راه و روزنة بيرون رفتن را مشاهده کرده، به مردم تأکيد مي‌کردند که‌: ما درک مي‌کنيم چه آهنگي در پشت سر اين دستگاه نواخته مي‌شود! ما جهان بزرگ و با عظمت ديگري را مي‌بينيم‌؛ شما دنبال ما بياييد تا شما را به مقام واقعي قرب الهي برسانيم‌. اما مردم پيامبران را مانند مردمک چشم، کوچک و خُرد مي‌ديدند. آري، مردمک ديده کوچک است‌، ولي ديدگاه بي¬نهايت را مي‌تواند همان مردمک کوچک در مقابل خود بنهد.

#تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1

🌺استاد علامه محمدتقی جعفری (ره)🌺
https://telegram.me/allameh_jafari


برچسب‌ها: علامه جعفری
[ شنبه ۱۳۹۶/۰۲/۰۲ ] [ 7:38 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب