منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ


آيه 1

كهيعص‏       كاف، ها، يا، عين، صاد.


* «عن جعفربن‏محمّد (ع) قال: ... و «كهيعص» معناه أنا الكافى، الهادى، الولىّ، العالم، الصّادق الوعد ...؛
از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: ... معناى «كهيعص» اين است: من «كافى»، «هادى»، «ولىّ»، «عالم» و «صادق‏الوعد» هستم ...».
* «روى عن علىّ (ع) أنّه دعا فقال: اللّهم سألتك يا كهيعص؛
از على (ع) روايت شده كه آن حضرت دعا كرد و فرمود: خدايا! از تو مى‏خواهم اى كهيعص!».


آيه 2

ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا         (اين) ياد رحمت پروردگار تو نسبت به بنده‏اش زكرياست.

* سوره مريم، بازگوكننده رحمت و الطاف خداوند به زكريا (ع) است.
ذكر رحمت ربّك عبده زكريّا
 «ذكر» يا خبر است و مبتداى آن اسم اشاره محذوف است؛ يعنى، «هذا المتلوّ ذكر» كه مراد از آن، سوره مريم است. و يا اين كه مبتدا بوده و خبر آن محذوف است؛ يعنى، «ذكر رحمت ... فيما يتلى‏ عليك».
* عبادت و بندگى به درگاه خدا، وسيله جلب رحمت او است.
رحمت ربّك عبده‏
 «عبده» مفعول است براى «رحمت». تقديم آن بر نام زكريا و توصيف آن حضرت به عبوديت، اشاره به نقش آن در جلب رحمت‏هاى خداوند دارد.
* رحمت خداوند، جلوه‏اى از ربوبيت او است.
رحمت ربّك‏
* «كهيعص»، رمزهايى از سرگذشت لطف الهى در حق زكريا (ع) است.
كهيعص. ذكر رحمت ربّك عبده زكريّا
گفته‏اند: «كهيعص» مى‏تواند مبتدا باشد و «ذكر»، خبر آن. در اين صورت خود «كهيعص»، يادى رمزگونه از رحمت خداوند به زكريا است.



آيه 3
إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيّاً          آن گاه كه پروردگارش را در پنهان ندا كرد.

* زكريا (ع) به دور از انظار مردم و با صداى بلند، خدا را خواند و از او حاجت طلبيد.
إذ نادى‏ ربّه نداءً خفيًّا
 «نداء»؛ يعنى، خواندن كسى با بلندترين صدا و «نداى خفىّ»، آن است كه ندا كننده، آن را از مردم مستور بدارد (لسان‏العرب). آيات بعد بيانگر اين است كه نداى زكريا در رابطه با درخواست فرزند بوده است.
* پيامبران نيز براى حل مشكلات خويش به دعا رو مى‏آوردند.
عبده زكريّا. إذ نادى‏ ربّه نداءً خفيًّا
* جواز بلندكردن صدا در دعا
إذ نادى‏ ربّه نداءً
* پنهانى بودن دعا و دوربودن آن از انظار، از آداب دعا است.
نادى‏ ربّه نداءً خفيًّا
يادكردن از دعاى پنهانى حضرت زكريا و نيز آيات بعدى كه استجابت دعاى او را مطرح ساخته، ممكن است به مطلوب بودن دعاى پنهانى و دور از انظار اشاره داشته باشد.
* بيم زكريا (ع) از افشا شدن محتواى دعايش، نزد مردم
نادى‏ ربّه نداءً خفيًّا
 «خفيّاً» به قرينه «إنّى خفت الموالى» (در آيات بعد) مى‏تواند اشاره به نگرانى زكريا از پى‏بردن مردم به دعاى وى باشد.
* مقام ربوبيت خدا، مقام اجابت درخواست بندگان است.
إذ نادى‏ ربّه‏
* نقش مهم دعا و التجا به درگاه خدا، در تحولات زندگى انسان و تأمين نيازهاى وى‏
ذكر رحمت ربّك عبده زكريّا. إذ نادى‏ ربّه‏


آيه 4

قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيّاً        گفت: پروردگارا، من استخوانم سست شده و سرم از پيرى سفيد گشته و (تاكنون،) پروردگارا، در دعا به درگاه تو (از اجابت آن) محروم نبوده‏ام.

* زكريا (ع) به هنگام پيرى مفرط و سستى استخوان‏ها و سپيدى موهاى سرش از خداوند خواهان فرزند شد.
قال ربّ إنّى وهن العظم منّى واشتعل الرأس شيبًا
 «عظم» به معناى استخوان است. «وهن العظم منّى»؛ يعنى، استخوان‏هايم سست شد كلمه «شيباً» تمييز و به معناى سفيدى مو است و «اشتعال»، يعنى آتش گرفتن (لسان‏العرب). بنابراين جمله «اشتعل ...»، يعنى «موى سپيد سر، شعله‏ور شد». ممكن است «شيباً» به معناى «مو» و «اشتعل» از مادّه «شعل» (سفيدى دم و پيشانى اسب) مشتق باشد؛ در اين صورت جمله «اشتعل ...»، يعنى «موى سر سپيد شد».
* توسل به ربوبيت الهى و تكرار آن، از آداب دعا است.
قال ربّ ... لم‏أكن بدعائك ربّ‏
* برشمردن ضعف‏ها و كاستى‏ها و بيان ناتوانى خود از انجام خواسته‏ها و رفع نيازمندى‏ها، از آداب دعا و نيايش است.
قال ربّ إنّى وهن العظم منّى واشتعل الرأس شيبًا
* زكريا (ع)، فردى مستجاب الدعوه در طول زندگى خويش بود.
و لم‏أكن بدعائك ربّ شقيًّا
* برشمردن لطف و عنايت‏هاى مكرر خداوند درگذشته عمر، زمينه جلب رحمت ولطف الهى و از آداب دعا است.
قال ربّ ... لم‏أكن بدعائك ربّ شقيًّا

آيه 5
وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَ كَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً            و من از خويشاوندانِ پس از خودم بيم دارم، و زنم (از اوّل) نازا بوده است؛ پس،از جانب خودت وليّى (فرزندى) به من ببخش،

* زكريا (ع)، نگران تصرفات نارواى آنان كه پس از مرگ او زمام مسؤوليت‏هاى وى را به دست مى‏گيرند.
و إنّى خفت المولى من وراءى‏
 «مولى‏» و «ولىّ» به يك معنا است؛ يعنى، كسى كه پس از شخص، امور مربوط به او را سرپرستى كند (تاج‏العروس)؛ گرچه با او خويشاوند نباشد.
* بستگان زكريا، در نظر وى براى تسلط بر امور مادى و اجتماعى او صلاحيت نداشتند.
و إنّى خفت المولى من وراءى‏
از معانى «موالى» خويشاوندانى از قبيل پسر عمو، پسر خواهر و نظاير آنان است (تاج العروس).
* زكريا (ع) پيش بينى مى‏كرد كه پس از وى دست‏هاى فراوانى حاصل تلاش او را به يغما برده و زحمات او را بى نتيجه خواهند ساخت.
و إنّى خفت المولى من وراءى‏
آنچه زكريا براى از دست رفتن يا انحراف آن پس از مرگ خود نگران بود، نبوت نبود، زيرا خداوند تنها صالحان را به مقام نبوت مى‏رساند، بلكه مناصب و موقعيت‏هاى دينى- اجتماعى او در ميان مردم و يا اموالى بود كه دخل و تصرف در آن به عهده او بود. وصف «يرثنى و يرث ...»- در آيه بعد- احتمال دوم را تقويت مى‏كند.
* همسر زكريا، همسرى عقيم و نازا بوده است.
و كانت امرأتى عاقرًا
 «عاقر» به مرد يا زنى گفته مى‏شود كه از او فرزندى به عمل نمى‏آيد (مفردات راغب).
* زكريا (ع)، طبق عوامل عادى و طبيعى، از فرزنددار شدن خود، نااميد بود.
و كانت امرأتى عاقرًا فهب لى من لدنك وليًّا
* يأس و نااميدى مطلق در قلب مردان الهى، حتى در نامساعدترين شرايط، راه نمى‏يابد.
و كانت امرأتى عاقرًا فهب لى من لدنك وليًّا
* از امام‏باقر (ع) در باره سخن خدا: «و إنّى خفت الموالى» روايت شده است: موالى، عموها و پسرعموها هستند».
                 

[ شنبه ۱۳۹۰/۰۱/۲۷ ] [ 19:13 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب