منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



🔻جهان چگونه به وجود آمده است؟

🔍 در این متن به طور جامع و به زبان ساده آخرین نظریه‌ها(2016) در زمینه‌ی "پیدایش جهان" را مورد بررسی قرار میدهیم.

✍ موضوع پیدایش جهان به دو قسمت تقسیم میشود. یکی بعد از بیگ بنگ و یکی قبل از بیگ بنگ. تا حد زیادی مشخص است که بعد از بیگ بنگ چه اتفاقاتی افتاده و جهان چگونه به مرحله‌ی کنونی رسیده است و حتی در ژنو سویس ( در برخورد دهنده‌ی بزرگ هادرونی) لحظات اولیه‌ی بعد از بیگ بنگ شبیه سازی شده است. در واقع آن چیزی که مهم و مبهم و مورد بحث است قبل از بیگ بنگ است نه بعد از بیگ بنگ. تقریبا هیچکس در دنیا وجود ندارد که با قطعیت بداند قبل از بیگ بنگ دقیقا چه چیزی وجود داشته و یا بتواند شرایط قبل از بیگ بنگ را درک یا شبیه سازی کند! به همین دلیل دانشمندان حدسیات متفاوتی را درباره‌ی اینکه قبل از بیگ بنگ چه چیزی وجود داشته و علت بیگ بنگ چه بوده ارائه کردند. از جمله:

1: پیدایش جهان از هیچ( خلاء کوانتومی)
2: نظریه‌ی ریسمان( نظریه ی M و نظریه ی F)
3: بیگ باونس( انبساط و انقباض پشت سر هم جهان)
4: پیدایش جهان از بذرهای سیاه چاله‌ای


🎓اکنون به بررسی این 4 حدس دانشمندان درباره‌ی اینکه قبل از بیگ بنگ چه چیزی وجود داشته و علت بیگ بنگ چه بوده میپردازیم.

اولین حدس: پیدایش جهان از "هیچ"

✍ یکی از حدسیات دانشمندان این است که قبل از بیگ بنگ "خلاء کوانتومی" بسیار کوچکی وجود داشته است که به اصطلاح آن را "هیچ" مینامند. در واقع واژه‌ی "هیچ" صرفا یک اصطلاح هست و منظور "هیچ مطلق" نیست. این دسته از دانشمندان معتقدند که قبل از بیگ بنگ مقدار بسیار کمی انرژی( و قوانینی که بر این انرژی حاکم است مانند میدان‌های کوانتومی نوسانی) وجود داشته و چون در این انرژی در کسر بسیار کوچکی از زمان "ذرات و پاد ذرات" به وجود می‌آیند و سریعا از بین میروند( این ذرات بخاطر حضور میدان های کوانتومی نوسانی در خلاء, به وجود می آیند)، این خلاء كوانتومی در نهایت به حالتی رسیده است که منجر به یک انفجار شده که سرآغاز بیگ بنگ بوده است. هرچند هیچ شاهد علمی وجود ندارد که نشان دهد قبل از بیگ بنگ "خلاء کوانتومی" وجود داشته اما این حدس در بین دانشمندان بیشتر از سایر حدس‌ها پسندیده شده و رایج است. نکته‌ی مهم اینکه این خلاء کوانتومی که قبل از بیگ وجود داشته( انرژی و قوانین فیزیکی که قبل از بیگ وجود داشته) یک مکانیزم( یک دستگاه, یک ماشین) است که خود احتیاج به یک طراح دارد( مانند هر ماشین, دستگاه و مکانیزم دیگری که احتیاج به طراح دارد). جالب‌تر اینکه محصول این مکانیزم, جهان فعلی ما است که ثابت‌ها و ویژگی‌های آن به صورت بی نهایت دقیق تنظیم شده است به طوری که اگر هرکدام از این ثابت‌ها و ویژگی‌های جهان به اندازه ی یک میلیاردم یک ذره کمتریا بیشتر بود, تمام جهان یا متلاشی میشد و یا در خود فرو میریخت و هیچ ستاره و سیاره‌ای وجود نداشت. در این رابطه استفن هاوکینگ میگوید:

📗 استفن هاوکینگ:

"اگر سرعت گسترش جهان یک ثانیه بعد از بیگ بنگ, به اندازه ی یک بخش از صد هزار ملیون ملیون کم تر بود, جهان ما
قبل از اینکه به وضعیت کنونی برسد در خود فرو میریخت"

Hawking, A Brief History of Time, p.122


🔻به عبارت دیگر ما در جهانی زندگی میکنیم که فقط یکی از ویژگی‌های آن دقتی معادل یک بخش از صدهزار ملیون ملیون دارد. سایر ثابت‌ها و ویژگی‌های آن( مانند ثابت کیهانی, ثابت گرانش, ثابت هابل, جرم و انرژی پلانک و ....) نیز همگی چنان دقیق تنظیم شده‌اند که اگر هر کدام از آن‌ها به اندازه یک میلیاردم یک تاره مو کمتر یا بیشتر بود, جهان ما هیچگاه به این مرحله‌ی کنونی نمیرسید و الان هیچ ستاره و سیاره‌ای وجود نداشت. این یعنی احتمال شانسی بودن جهان دقیقا برابر با صفر است و قطعا جهان طراحی شده است. جهان چنان دقیق تنظیم شده است که استفن هاوکینگ میگوید:


📒 استفن هاوکینگ:

این‌ها( این تنظیمات دقیق) شواهدی هستند از یک هدف الهی در خلقت و انتخاب قوانین علمی.

Hawking, A Brief History of Time, p.125

 

🔻دومین حدس: نظریه‌ی ریسمان(نظریه‌ی M و نظریه‌ی F)

✍ دسته‌ی دیگری از دانشمندان معتقد هستند که همه‌ی ذرات, ریسمان‌هایی از انرژی هستند که در حالت‌های گوناگونی درحال ارتعاش هستند. این دسته از دانشمندان معتقد هستند که بیرون از جهان ما یک "چند-جهانی" وجود دارد که شامل میلیارد‌ها جهان دیگر است. هنگامی که دو جهان( که در این چند-جهانی قرار دارند) به هم برخورد کرده یا یکی از جهان‌ها شکاف میخورد, جهان جدید دیگری به وجود می‌آید. طبق دیدگاه این دسته از دانشمندان علت وقوع بیگ بنگ برخورد 2 جهان یا شکاف خوردن یکی از این جهان‌ها بوده است. پیدا کردن مدرک علمی قابل مشاهده برای این حدس بسیار سخت و عملا غیرممکن به نظر میرسد( تا این لحظه هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد جهان دیگری به غیر از جهان ما وجود دارد). حتی اثبات این موضوع که بیرون از جهان ما فقط یک جهان دیگر وجود داشته باشد غیرممکن به نظر میرسد چه رسد به نشان دادن اینکه میلیارد‌ها جهان دیگر وجود داشته باشد. ضمن اینکه حتی اگر ثابت شود که میلیاردها جهان دیگر وجود دارد, باز هم پاسخی به این سوال که اصلا چرا به جای هیچ, چیزی وجود دارد, نیست. در واقع این مکانیزمی که منجر به تولید میلیاردها جهان شده است, خود احتیاج به طراحی شدن دارد و باید کسی آن را طراحی کرده باشد.


🔹سومین حدس: بیگ باونس

✍ یکی دیگر از حدسیات این است که جهان پشت سر هم منبسط و منقبض میشود. این دسته از دانشمندان این حدس را مطرح کرده‌اند که قبل از جهان ما جهان دیگری وجود داشته و آن جهان منقبض و فشرده و بسیار کوچک شده و در نهایت مجددا منبسط شده و جهان فعلی ما را به وجود آورده است. به عبارت دیگر جهان ما حاصل انبساط مجدد جهان قبلی است. طبق دیدگاه این دسته از دانشمندان جهان فعلی ما نیز سرانجام منقبض و فشرده و بسیار کوچک خواهد شد و با انبساطی مجدد، جهانی دیگر به وجود خواهد آمد. پیدا کردن شاهد علمی برای این حدس نیز سخت و غیرممکن به نظر میرسد. چون برای اثبات این حدس باید نشان داده شود که قبل از جهان ما جهان دیگری وجود داشته که این عملا غیر ممکن به نظر میرسد. ضمن اینکه حتی اگر اثبات شود که قبل از جهان ما جهان دیگری وجود داشته و حتی اثبات شود که جهان پشت سر هم منبسط و منقبض میشود، مجددا این سوال پیش می‌آید که اصلا این روند انبساط و انقباض از کجا و به چه دلیل شروع شده است؟ اگر هر جهان حاصل انبساط جهان قبلی است پس اولین جهان خود چگونه به وجود آمد؟ و مهمتر اینکه چه کسی این مکانیزم انبساط و انقباض را طراحی کرده است؟

 

🔸چهارمین حدس: پیدایش جهان از بذرهای سیاه چاله‌ای

✍ یکی دیگر از حدسیات این است که سیاه چاله ها, بذرهایی برای ایجاد جهان های جدید هستند. این دسته از دانشمندان معتقد هستند که ممکن است جهان ما از سیاه چاله‌ای که در جهانی دیگر قرار داشته, به وجود آمده باشد. لازمه ی این حدس نیز مانند دو حدس قبل این است که نشان داده شود غیر از جهان ما جهان دیگری وجود داشته است. همچنین باید نشان داده شود که آیا واقعا سیا‌ه‌چاله ها مانند بذرهایی برای ایجاد جهان جدید عمل میکنند؟ ضمن اینکه حتی اگر این حدس اثبات شود و مشخص شود هر جهان از سیاه‌چاله ای در جهان دیگر به وجود آمده, باز سوالی که به ذهن میرسد این است که اولین جهان چگونه شکل گرفت؟ بذر جهان اول از کجا آمد؟ و از همه مهمتر چه کسی این مکانیزم را طراحی کرده است؟


🎓 همانگونه که مشاهده کردید هیچکدام از نظریه‌های بالا پاسخ نهایی برای پیدایش جهان نیستند و در همه‌ی نظریه‌های بالا با قطعیت و به طور انکار نشدنی به یک طراح نیاز است.

[ دوشنبه ۱۳۹۶/۰۴/۲۶ ] [ 7:53 ] [ سعید ]


۱- لزوم فراگيرى علم
در ۲۷ آيه از قرآن مجيد با استفاده از جمله «اعلموا» (بدانيد) دعوت صريح به فراگيرى علم شده است كه نمونه هايى از آن را ذيلًا مى خوانيم.
«فَاعْلَمُوا انَّ اللَّه عَزيزٌ حكيمٌ» (بقره ۲۰۹)
«وَاعْلَمُوا انَّ اللَّه بِكُلِ شَى ءٍ عَليمٌ» (بقره ۲۳۱)
«وَاعْلَمُوا انَّ اللَّه بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ» (بقره ۲۳۳)
«اعْلَمُوا انَّ اللَّه يُحْيى اْلَارْضَ بَعْدَ مَوْتِها» (حديد ۱۷)
«وَاعْلَمُوا أَنَكُمْ الَيْهِ تُحْشَرون» (بقره ۲۰۳)
«فَاعْلَمُوا انّما عَلى رَسُولِنا الْبَلاغُ الْمُبين» (مائده ۹۲)
«وَاعْلَمُوا انَّما غَنِمتُم مِنْ شَى ءٍ فَانَّ للَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرِّسُولِ... » (انفال ۴۱)
-«اعْلَمُوا انَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَلَهْوٌ... » (حديد ۲۰)
۲- سرزنش هاى مكررّ برترك تفكّر
گاه مى فرمايد: «افَلا تَتَفَكَّروُنَ » (انعام ۵۰)
و گاه بعد از تبيين آيات مختلف الهى مى فرمايد:
«لعلهم يتفكرون » (بقره ۲۱۹، اعراف ۱۷۶)
و گاه مى گويد: «اوَلَمْ يَتَفَكرّوُا» (روم ۸)
۳- تأكيد بر لزوم «تعليم» و «تعلّم»
«فَلَوْلا نَفَرَمِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقّهُوا فِى الّديِنِ وَليُنْذِرُوُا قَوُمَهُمْ اذا رَجَعُوا الَيُهِمُ لَعَلَّهُمْ يَحْذَروُنَ؛ چرا از هر گروهى طايفه اى از آنان كوچ نمى كنند تا در دين آگاهى يابند، و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها را انذار نمايند، شايد از مخالفت فرمان الهى حذر نمايند» (توبه ۱۲۲)
۴- هدف آفرينش جهان علم و معرفت است
«اللَّهُ الَّذى خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ وَ مِنَ اْلَارْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ اْلَامْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا انَّ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَى ءٍ قَديرٌ وَانَّ اللَّه قَدْ احاطَ بِكُلِّ شَى ءٍ عِلْماً؛ خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريد، و از زمين نيز همانند آن را، فرمان او پيوسته در ميان آنها نازل مى شود، اين براى آن است كه بدانيد خداوند بر هر چيز تواناست و علم او به همه چيز احاطه دارد» (طلاق ۱۲)
۵- هدف بعثت انبيا تعليم و تربيت است
«كَما ارْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا و يُزَكيْكُمُ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُم ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ » (بقره ۱۵۱)
همين معنا در سوره بقره ۱۲۹، و آل عمران ۱۶۴، و جمعه ۲ آمده است.
۶- هدف از نزول قرآن انديشه و تدبير است
«كِتابٌ انْزَلْناهُ الَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدبَرَّوُا آياتِهِ وَليَتَذَكَرَ اوُلُواْ لَا لْباب؛ اين كتابى است پر بركت كه بر تو نازل كرديم، تا در آيات آن تدبر كنند، و صاحبان مغز (و انديشه) متذكر شوند» (ص ۲۹)
«افَلا يَتَدَبَروُنَ الْقُرآنَ امْ عَلى قلُوبٍ اقْفالُها؛ آيا آنها است (محمّد ۲۴)
۷- هدف از معراج پيامبر معرفت بود
«سُبْحانَ الَّذِى اسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَى الْمَسْجِدِ اْلَاقْصَا الَّذِى بَارَكُنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا انَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصير؛ پاك و منزه است خدايى كه بنده اش را در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى كه گردا گردش را پر بركت ساختيم، برد، تا آيات خود را به او نشان دهيم او شنوا و بيناست» (اسراء ۱)
۸- دعوت اسلام با دعوت به علم آغاز شد.
«اقْرَاْ بِاسْمِ رَبّكَ الَّذى خَلَقَ- خَلَقَ اْلِانْسانَ مِنْ عَلَقٍ- اقْرَأْ وَ رَبُكَ اْلَاكْرَمُ- الَّذى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ- عَلَّمَ اْلِانْسانَ ما لَمْ يَعْلَم» (علق ۱- ۵)
۹- علم، نور و روشنايى است
«قُلْ هَلْ يَسْتَوِى اْلَاعْمى وَ الْبَصير امْ هَلْ تَسْتَوِى الظُلُماتُ وَالنُّورُ؟ » (رعد ۱۶).
«وَما يَسْتَوِى اْلَاعْمى وَالبْصَيرُ- وَلَا الظُلُماتُ وَلَاالنُورُ- وَلَا الّظِلُّ وَلَا الْحَروُرُ؛
هرگز نابينا و بينا مساوى نيستند، و نه ظلمت‌ها و روشنائى، و نه سايه آرام بخش و بادهاى داغ و سوزان» (فاطر ۱۹- ۲۱).
۱۰- درك اسرار هستى ويژه عالمان است
«وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمواتِ وَ اْلَارْضِ وَ اخْتِلافِ الْسِنَتِكُمْ وَالْوانِكُمْ انَّ فِى ذلِكَ لآياتٍ لِلْعالَمِينَ» (روم ۲۲)
«وَتِلْكَ اْلأَ مثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَمايَعْقِلُها الَّا الْعالمون» (عنكبوت ۴۳)
۱۱- خداوند نخستين معلّم است
«وَعَلَّمَ آدَمَ اْلَاسْماءَ كُلَّها» (بقره ۳۱)
«الْرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرآنَ خَلَقَ اْلِانْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيان» (الرحمن ۱- ۴)
«الَّذِى عَلَّمَ با لْقَلَمِ عَلَّمَ اْلِانْسانَ مالَمْ يَعْلَمْ؛ » (علق ۴و۵)
۱۲- امتياز انسان بر ساير موجودات به علم است
«قالَ يا آدَمُ انْبِئهم بِاسْمائِهِمْ فَلَمّا انْبَأَهُمْ بِاسْمائِهِم قالَ الَمْ اقُلْ لَكُمْ انّى اعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَاْلَارْضِ وَاعْلَمُ ما تُبْدوُنَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُون»

۱۳- درجات قُرب به خدا متناسب با درجات معرفت است
«... يَرْفَعِ اللَّهُ الذَّينَ امَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذينَ اوُتُوا الْعِلْمَ دَرَجات» (مجادله ۱۱)
۱۴- انبيا خواهان علم بيشترند
«وَقُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْماً» (طه ۱۱۴)
«قالَ لَهُ مُوسى هَلْ اتَّبِعُكَ عَلى انْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً؛ موسى به آن مرد عالم الهى (خضر) گفت: آيا من از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده است و مايه رشد و هدايت است به من بياموزى»؟ (كهف ۶۶)
۱۵- كليد نجات انسان معرفت است
«قُلْ انَّما اعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ انْ تَقُومُوا للَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَرُوا» (سبا ۴۶)
۱۶- علم در تمام اشكال افتخار است
«وَلَقْدَ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُللَّهِ الذَّى فَضَّلَنا عَلى كَثِير مِنْ عِبادِهِ الْمُومنينَ- وَوَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا ايُّها النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَيْرِ وَاوتِينا مِنْ كُلِ شَى ءٍ انّ هَذا لَهُو الْفَضْلُ الْمُبينُ» (نمل ۱۵ و ۱۶)
۱۷- شرط اصلى مديريت و رهبرى شناخت است
«يوسف» هنگامى كه پيشنهاد مقام مهمى در حكومت مصر به او شد چنين گفت «اجْعَلِنى عَلى خَزائِنِ اْلَارْضِ انّى حَفيظٌ عَليمٌ؛ » (يوسف ۵۵)
در داستان بنى اسرائيل نيز مى خوانيم پيامبرشان به آنها چنين گفت: «انَ اللَّه قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ احَقُ بِالْمُلكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤُتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ انَّ اللَّه اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادهُ بَسُطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسمِ وَ اللَّه يُؤتِى مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَاللَّه واسِعٌ عَليم» (بقره ۲۴۷)
۱۸- علم سرچشمه ايمان است.
«وَيَرَى الذَّينَ اوُتُوا الْعِلْمَ الَذى انْزِلَ الَيْكَ مِنْ رَبِكَ هُوَ الْحَقُّ وَ يَهْدى الى صِراطِ الْعَزيزٍ الْحَميد» (سبا ۶)
«انَّ الَذينَ أُوتوا الْعِلْمَ مِنَ قَبْلِهِ اذا يُتْلى عَلَيْهِمْ يَخرُّونَ للَاذْقانِ سُجَّداً- وَ يَقُولُونَ سَبْحانَ رَبِنا انْ كانَ وَعْدُ رَبِنا لَمَفعولًا» (اسراء ۱۰۷- ۱۰۸)
«فَالْقِىَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنا بِرَبِّ هاروُنَ وَ مُوسى » (طه ۷۰)
«وَلِيَعْلَمَ الَّذينَ اوتُوالْعِلْمَ انهُ الْحَقُ مِنْ رَبِكَ فَيُؤمِنوا بِهِ فَتُخْبتَ لَهُ قُلُوبُهُمُ» (حج ۵۴)
«والراسخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلٌ مِنْ عِنْدِ رَبِنا وَ ما يَذَكّرُ الّا اوُلُو اْلَاْلباب» (آل عمران ۷)
۱۹- علم سرچشمه تقوى و خشيت است.
«انَّما يَخْشى اللَّه مِنْ عِبادِه الْعُلَماءُ» (فاطر ۲۸)
خشيت به گفته راغب در مفردات «خوف و ترسى است كه آميخته با تعظيم باشد، و غالباً از علم سرچشمه مى گيرد
* «وَاتَقُونِ يا اولىِ اْلَالْباب» (آل عمران ۱۹۷)
«فَاتَقُوا اللَّه يا اولىِ اْلَالْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده ۱۰۰)
۲۰- علم سرچشمه زهد است
«وَ قالَ الَّذين اوتوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّه خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً وَلايُلَقّاها الّا الصابِروُنَ» (قصص ۸۰)
۲۱- علم سرچشمه پيشرفت هاى مادى است
«قالَ انَما اوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدى» (قصص ۷۸)
۲۲- علم سرچشمه قدرت است (و دانايى توانايى است)
«قالَ الَّذى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ انَا آتيكَ بِه قَبْلَ انْ يَرْتَدَّ الَيْكَ طَرْفُكَ فَلَما رَآهُ مُسْتَقَراً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَصْلِ رَبّى؛ كسى كه دانشى از كتاب نزد او بود گفت:
من آن (تخت ملكه سبا، بلقيس) را پيش از آنكه چشم برهم زنى نزد تو (سليمان) مى آورم!، و هنگامى كه آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است»! (نمل ۴۰)
۲۳- علم سرچشمه تزكيه است
«رَبَّنا وَابْعَثْ فيهِمُ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ يُزَكيهِمْ انّكَ انْتَ الْعَزيزُ الْحَكيم» (بقره ۱۲۹)
۲۴- علم سرچشمه صبر و شكيبايى است
«وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلى مالَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً؛ تو چگونه مى توانى در برابر چيزى كه از آن آگاه نيستى شكيبا باشى؟! » (كهف ۶۸)
۲۵- علم و معرفت خير كثير است
«يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْراً كَثيرا؛ خداوند دانش و حكمت را به هركس بخواهد (و لايق ببيند) عطا مى كند، و به هركس حكمت عطا شده است خير فراوان عطا شده»! (بقره ۲۶۹)
۲۶- دوزخيان جاهلانند
«وَلَقَدْ ذَرَأنا لِجَهَنَمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِ وَاْلِانْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَلَهُمُ اعْيُنٌ لا يُبْصِروُنَ بها وَلَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها اولِئكَ كَاْلَانْعامِ بَلْ هُمْ اضَلُ اولِئكَ هُمُ الْغافِلُون» (اعراف ۱۷۹)
«وَقالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ اوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِى اصْحابِ السَّعيرِ»(ملک ۱۰)

۲۷- جهل مايه سقوط آدمى است
«انَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللَّه الصُّمُّ الْبُكُمُ لا يَعْقِلُونَ» (انفال- ۲۲)
۲۸- جهل نابينايى است!
«افَمَنْ يَعْلَمُ انَّما انْزِلَ الْيكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ اعْمى انَّما يَتَذَكَّرُ اولُوا اْلَالْبابِ» (رعد- ۱۹)
۲۹- زندگى با جهل ارذل العمر است
«وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ الى ارْذَلِ الْعُمرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً: و بعضى آن قدر عمر مى كنند كه به بدترين مرحله زندگى و پيرى مى رسند آن چنان كه چيزى از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت» (حج- ۵)
۳۰- جهل سرچشمه كفر است
«وَجاوَزْنابِبَنى اسْرائيلَ اْلَبْحرَ فَأَتوْا عَلى قَومٍ يَعْكُفُونَ عَلى اصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسىَ اجْعَلْ لناالهاً كَما لَهُم آلِهَةٌ قالَ انَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ؛
» (اعراف ۱۳۸)
۳۱- جهل عامل اصلى شكست است
«يا ايُّهَا النَّبِىُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلاى لْقِتالِ انْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِأَتَيْنِ وَ إِن يَكُنْ مِنُكُمْ مأَةٌ يَغْلِبُوا الْفاً مِنَ الذَّينَ كَفَروا بِانَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُون» (انفال ۶۵)
۳۲- جهل سرچشمه اشاعه فساد است
«أَئِنَّكُمْ لَتَاتونَ الّرِجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسآءِ بَلْ انْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون» (نمل ۵۵)
«قالَ رَبِّ السِّجْنُ احَبُّ الىَّ مِمَّا يَدْعُونَنى الَيْهِ وَالَّا تَصْرِفْ عَنّى كَيْدَهُنَّ اصْبُ الَيْهِنَّ و أكُن مِنَ الْجاهِلين» (يوسف ۳۳)
۳۳- جهل مايه تعصب و لجاجت است
«اذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الحَميَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِليَّةِ فَانْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمنينَ » (فتح ۲۶)
۳۴- جهل سرچشمه بهانه جويى است
«وَقالَ الَّذين لا يَعْلَمُونَ لَوْلا يُكَلِّمُنا اللَّه اوْتَاتْينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِّثْلَ قَوْلِهِمَ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا اْلآياتِ لِقَوْمٍ يُؤُقِنُونَ» (بقره ۱۱۸)
۳۵- جهل عامل تقليد كوركورانه است
«اذْ قالَ لِابيهِ وَقَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثيلُ الَّتى انْتُمْ لَها عا كِفُونَ قالُوا وَجَدْنا آبائَنا لَها عابِدينَ- قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ انْتُمْ وَآبائُكُمْ فى ضَلالٍ مُبينٍ» (انبياء ۵۲- ۵۴)
۳۶- جهل موجب پراكندگى و اختلاف است
«لايُقاتِلُونَكُمْ جَميعاً الّا فى قُرىً مُحَصَّنَةٍ اوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍبَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَديدٌ تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَقُلُوبُهُمْ شَتّى ذلِكَ بِانَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُون» (حشر ۱۴)
۳۷- جهل عامل سوء ظن و بدبينى است
«ثُمَّ انْزَلَ عَلَيْكُمْ مِن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَطائِفَةٌ قَدْ اهَمَتْهُمْ انْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّه غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ ألجاهِلِيَّةِ» (آل عمران ۱۵۴)
۳۸- جهل سرچشمه بى ادبى است
«انَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الحُجراتِ اكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُون؛ » (حجرات ۴)
«وَاذْقالَ مُوسى لِقُوْمِهِ انَّ اللَّه يَأْمرُكُم انْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أتتخِذنا هُزُواً قالَ اعُوذُ بِاللَّهِ انْ اكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ»(بقره ۶۷)
۳۹- جهل عامل مصايب اجتماعى و ندامت‌ها است
« يا ايُها الَّذينَ امَنُوا انْ جائَكُمْ فاسِقٌ بنباً فَتَبَيَّنوا انْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلتُمْ نادِمينَ» (حجرات ۶)
۴۰- جهل و دگرگون شدن ارزش ها
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ و عَسى انْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسى انْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرُّ لَكُمْ وَاللَّه يَعْلَمُ و انتُمُ لا تَعْلَمُون» (بقره ۲۱۶)

** از کتاب پيام قرآن: روش تازه اي در تفسير موضوعي قرآن / ناصر مكارم شيرازي، با همكاري جمعي از فضلا.

[ یکشنبه ۱۳۹۶/۰۴/۲۵ ] [ 15:36 ] [ سعید ]
 

«... إِلا مَنْ خَطِف الخَْطفَةَ فَأَتْبَعَهُ شهَابٌ ثَاقِبٌ! »
« همانا ماييم كه آسمان دنيا را با زينت ستارگان آراستيم! »
« تا هم زينت آن باشد و هم آسمان را از هر شيطان سركشى حفظ كند! »
« تا شيطانها نتوانند به آنچه در سكان آسمان مى گذرد گوش فرا دهند و اگر خواستند گوش دهند از هر طرف رانده شوند! »
« و در نتيجه از آسمان دور شوند و براى ايشان است عذابى واجب! »
« آرى شيطانها نمى توانند به سخنان فرشتگان گوش فرا دهند مگر آنهايى كه كلام ملائكه را بربايند كه آنها نيز بلافاصله هدف شهاب ثاقب قرار مى گيرند! »
(۱۰/ صافات)
مفسرين براى اينكه مساله استراق سمع شيطانها در آسمان را تصوير كنند و نيز تصوير كنند كه چگونه در اين هنگام به سوى شيطانها با شهاب‌ها تيراندازى مى شود بر اساس ظواهر آيات و روايات كه به ذهن مى رسد توجيهاتى ذكر كرده اند كه همه بر اين اساس استوار است كه آسمان عبارت است از: افلاكى كه محيط به زمين هستند و جماعت هايى از ملائكه در آن افلاك منزل دارند و آن افلاك در و ديوارى دارند كه هيچ چيز نمى تواند وارد آن شود، مگر چيزهايى كه از خود آسمان باشد و اينكه در آسمان اول، جماعتى از فرشتگان هستند كه شهابها به دست گرفته و در كمين شيطانها نشسته اند كه هر وقت نزديك بيايند تا اخبار غيبى آسمان را استراق سمع كنند، با آن شهابها به سوى آنها تيراندازى كنند و دورشان سازند و اين معانى همه از ظاهر آيات و اخبار ابتداء به ذهن مى رسد.
و ليكن امروز بطلان اين حرفها به خوبى روشن شده و عيان گشته و در نتيجه بطلان همه آن وجوهى هم كه در تفسير شهاب ذكر كرده اند - كه وجوه بسيار زيادى هم هستند - و در تفاسير مفصل و طولانى از قبيل تفسير كبير فخر رازى و روح المعانى
ص: ۲۴۰
آلوسى و غير آن دو نقل شده، باطل مى شود.
ناگزير بايد توجيه ديگرى كرد كه مخالف با علوم امروزى و مشاهداتى كه بشر از وضع آسمانها دارد نبوده باشد و آن توجيه به احتمال ما - و خدا داناتر است - اين است كه: اين بياناتى كه در كلام خداى تعالى ديده مى شود، از باب مثالهايى است كه به منظور تصوير حقايق خارج از حس زده شده، تا آنچه خارج از حس است به صورت محسوسات در افهام بگنجد، همچنان كه خود خداى تعالى در كلام مجيدش فرموده: « و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون! » (۴۳/عنكبوت) و اينگونه مثلها در كلام خداى تعالى بسيار است، از قبيل عرش، كرسى، لوح و كتاب!
بنا بر اين اساس، مراد از آسمانى كه ملائكه در آن منزل دارند، عالمى ملكوتى خواهد بود كه افقى عالى تر از افق عالم ملك و محسوس دارد، همان طور كه آسمان محسوس ما با اجرامى كه در آن هست عالى تر و بلندتر از زمين ماست.
و مراد از نزديك شدن شيطانها به آسمان و استراق سمع و به دنبالش هدف شهابها قرار گرفتن، اين است كه: شيطانها مى خواهند به عالم فرشتگان نزديك شوند و از اسرار خلقت و حوادث آينده سر درآورند و ملائكه هم ايشان را با نورى از ملكوت كه شيطانها تاب تحمل آن را ندارند، دور مى سازند.
و يا مراد اين است كه: شيطانها خود را به حق نزديك مى كنند، تا آن را با تلبيس‌ها و نيرنگهاى خود به صورت باطل جلوه دهند و يا باطل را با تلبيس و نيرنگ به صورت حق درآورند و ملائكه رشته هاى ايشان را پنبه مى كنند و حق صريح را هويدا مى سازند، تا همه به تلبيس آنها پى برده، حق را حق ببينند و باطل را باطل!
و اين كه خداى سبحان داستان استراق سمع شياطين و هدف شهاب قرار گرفتنشان را دنبال سوگند به ملائكه وحى و حافظان آن از مداخله شيطانها ذكر كرده، تا اندازه اى گفتار ما را تاييد مى كند - و خدا داناتر است!
----------
الميزان ج: ۱۷ ص: ۱۸۶

[ دوشنبه ۱۳۹۶/۰۴/۱۹ ] [ 16:55 ] [ سعید ]

~ آیات نازل‏شده در راه صعود پیامبر‏(ص) به آسمان. ~
«ابن‏ عربی» براساس تقسیمی، آیات ۱۶۴-۱۶۶ سوره صافات، آیه ۴۵ سوره زخرف و آیات ۲۸۵ و ۲۸۶ سوره بقره را از آیات بین ارض و سماء شمرده است؛ ولی سیوطی گفته است من برای قول ابن‏ عربی مستندی نیافتم؛ به جز برای دو آیه آخر سوره بقره که طبق حدیث مسلم از ابن‏مسعود، در شب معراج در قاب قوسین نازل شده است.
نیز ر.ک: سُوَر سمایی.
عبدالرحمان‏ بن ‏ابی‏بکر سیوطی؛ الاتقان فی علوم‏القرآن؛ ج۱، ص۹۰.
محمود رامیار؛ تاریخ قرآن؛ ص۶۱۹.
صبحی صالح؛ مباحث فی علوم ‏القرآن؛ ص۱۷۳.

 

سوره البقرة آیه 285
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ

پيامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده، ايمان آورده، و مؤمنان همگي به خدا و فرشتگان و كتاب ها و پيامبرانش، ايمان آورده اند [و بر اساس ايمان استوارشان گفتند:] ما ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نمي گذاريم. و گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا! آمرزشت را خواهانيم و بازگشت [همه] به سوي توست.

سوره البقرة آیه 286
لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَ لَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَ لَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

خدا هيچ كس را جز به اندازه توانايي اش تكليف نمي كند. هر كس عمل شايسته اي انجام داده، به سود اوست، و هر كس مرتكب كار زشتي شده، به زيان اوست. [مؤمنان گويند:] پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا مرتكب اشتباه شديم، ما را مؤاخذه مكن. پروردگارا! تكاليف سنگيني برعهده ما مگذار، چنان كه بر عهده كساني كه پيش از ما بودند گذاشتي. پروردگارا! و آنچه را به آن تاب و توان نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را بيامرز؛ و بر ما رحم كن؛ تو سرپرست مايي؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز فرما.

 

سوره الصافات آیه 164
وَ مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ

و هيچ يك از ما فرشتگان نيست مگر اينكه براي او مقامي معين است.

سوره الصافات آیه 165
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ

و همانا ما [براي اجراي فرمان خدا] صف بستگانيم.

سوره الصافات آیه 166
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ

و ما خود تسبيح كنندگانيم.

 

سوره الزخرف آیه 45
وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَٰنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ

و از پيامبراني كه پيش از تو فرستاده ايم بپرس كه آيا به جاي [خدايِ] رحمان معبوداني كه پرستش شوند، قرار داده ايم؟!

[ جمعه ۱۳۹۶/۰۴/۱۶ ] [ 17:31 ] [ سعید ]
 

۱) اللَّهُ: الله (خدای دارنده تمام کمالات و واجب الوجود )
۲) اَلرَّحْمنُ: بخشایشگر-هستی بخش- بخشنده نعمت بدون چشم داشت همه موجودات.
۳) اَلرَّحِیْمُ: مهربان-پاداش و نعمت دهنده در مقابل اعمال نیکوی بندگان.

۴) اَلْمَلِکُ: صاحب و مالک مطلق و وابسته به خود (همه چیز و همه موجودات در اختیار و تصرف او و به او وابسته اند).
۵) اَلْقُدُّوسُ: پاک از هر عیب و نقص.
۶) اَلسَّلاَمُ: پاک و سلامتی بخش عالم.
۷) اَلْمُؤْمِنُ: یگانه امانتدار و امان دهنده مخلوقات از عذاب.
۸) اَلْمُهَیْمِنُ: نگهبان مسلط بر عالم.
۹) اَلْعَزِیْزُ: صاحب عزت و بزرگواری.
۱۰) اَلْجَبَّارُ: خود رأی و جبران کننده و اصلاحگر حال بندگان خویش.
۱۱) اَلْمُتَکَبِّرُ: یگانه وجودی که همه بزرگیها ازآن اوست.
۱۲) اَلْخَالِقُ: بوجود آورنده عالم از عدم و پدیدآورنده مخلوقات.
۱۳) اَلْبَارِیءُ: بوجود آورنده همه مخلوقاتی که دارای روح هستند، آفریننده موجودات ازهمدیگر.
۱۴) اَلْمُصَوِّرُ: صورت دهنده و طراح عالم و همه موجودات.
۱۵) اَلغَفَّارُ: بسیار آمرزنده.
۱۶) اَلْقَهَّارُ: غالب و چیره و بازگیرنده همه چیز.
۱۷) اَلْوَهَّابُ: بسیار بخشنده و نعمت دهنده.
۱۸) اَلرَّزَّاقُ: بوجود آورنده روزی و توشه حیات و خالق علتهای بدست آمدن روزی.
۱۹) اَلْفَتَّاحُ: باز کننده درهای خزائن رحمتش برای بندگان.
۲۰) اَلْعَلِیْمُ: آگاه و دانای برهمه چیز و درهمه احوال و درهمه جا.
۲۱) اَلْقَابِضُ: گیرنده روح و نعمت از هر که بخواهد.
۲۲) اَلْبَاسِطُ: وسعت دهنده توشه حیات برای هرکس که بخواهد.
۲۳) اَلْخَافِضُ: فرونشاننده و خوارکننده هرکس که مستحق ذلت و خواری باشد.
۲۴) اَلرَّافِعُ: برتری دهنده به هرکس که مستحق برتری است از متقین.
۲۵) اَلْمُعِزُّ: بزرگواری بخش و یاری دهنده کسی که به دین خود چنگ زده.
۲۶) اَلْمُذِلُّ: خوارکننده دشمنان خود.
۲۷) اَلسَّمِیْعُ: شنوای همه صداها.
۲۸) اَلْبَصِیْرُ: بینای پیدا و ناپیدا.
۲۹) اَلْحَکَمُ: یگانه داور و حاکمی که هیچ ردی در قضاوت و داوری او نیست.
۳۰) اَلْعَدْلُ: دادگر کامل در دادگری.
۳۱) اَللَّطِیْفُ: آگاه، بسیار دقیق درهمه امور و اشیاء پیدا و ناپیدا.
۳۲) اَلْخَبِیْرُ: اخبار باطن و پنهان بر او پوشیده نیست.
۳۳) اَلْحَلِیْمُ: صبور و شکیبا-کسی که خشم بر او غلبه نمی کند.
۳۴) اَلْعَظِیْمُ: صاحب عظمت و بزرگی که در عظمت بی همتاست.
۳۵) اَلْغَفُوْرُ: بسیار آمرزنده.
۳۶) اَلشَّکُوْرُ: کسی که پاداش بزرگی در مقابل نیکوی کم می دهد.
۳۷) اَلْعَلِی: وجودی که مراتب بزرگی او ذوق تصور است.
۳۸) اَلْکَبِیْرُ: وجودی که عقل و احساس از درک کامل او ناتوان است.
۳۹) اَلْحَفِیْظُ: نگهدار اعمال بندگان و هر چیزی که بخواهد.
۴۰) اَلْمُقِیْتُ: خالق قوت و نیروی حیات مادی و معنوی.
۴۱) اَلْحَسِیْبُ: وجودی که برای بندگانش کافی است، حسابگر اعمال بندگان درروز قیامت. 
۴۲) اَلْجَلِیْلُ: وجودی که برترین کمالات از آن اوست.
۴۳) اَلْکَرِیْمُ: بخشنده ای که بدون سؤال و درخواست می بخشد.
۴۴) اَلرَّقِیْبُ: وجودی که مراقب و ناظر همه اشیاء و حرکات است.
۴۵) اَلْمُجِیْبُ: جواب دهنده به کسانی که او را فریاد کنند.
۴۶) اَلْوَاسِعُ: وجودی که علم و قدرت و رحمت او همه جا را فرا گرفته است.
۴۷) اَلْحَکِیْمُ: کاردان-آگاه به چگونگی و اهداف امور و اشیاء عالم.
۴۸) اَلوَدُوْدُ: خواستار نیکی برای همه بندگانش در همه احوال.
۴۹) اَلْمَجِیْدُ: بزرگواری که بزرگواری او بی نهایت است.
۵۰) اَلْبَاعِثُ: برانگیزاننده پیامبران علیهم السلام- برانگیزاننده مردگان از قبر.
۵۱) اَلشَّهِیْدُ: آگاه و نظاره گر و بیننده‌ ای همه اشیاء و حرکات و سکنات عالم.
۵۲) اَلْحَقُّ: وجود ثابت و یکنواختی که هرگز تحول و تغییر در راه ندارد.
۵۳) اَلْوَکِیْلُ: عهده دار همه امور بندگان و موجودات.
۵۴) اَلْقَوِی: صاحب قدرت و قوت بی نهایت.
۵۵) اَلْمَتِیْنُ: نیرومندی که محکم کاری او بی نهایت است.
۵۶) اَلْوَلِی: سرپرست و مدیر عالم هستی و همه موجودات.
۵۷) اَلْحَمِیْدُ: کسی که سزاوار همه گونه حمد و ثنا است.
۵۸) اَلْمُحْصِی: کسی که هیچ چیز درمقابل علمش پنهان نمی شود.
۵۹) اَلْمُبْدِیءُ: آغازی دهنده به همه کس و همه چیز.
۶۰) اَلْمُعِیْدُ: کسی که قدرت برگرداندن هرچیز را بعد از عدمش دارد.
۶۱) اَلْمُحیی: حیات دهنده-زندگی بخش.
۶۲) اَلْمُمِیْتُ: سلب کننده و گیرنده حیات از دیگران.
۶۳) اَلْحَی: همیشه زنده.
۶۴) اَلْقَیُّوْمُ: وابسته به خود و همه موجودات به او وابسته اند.
۶۵) اَلْوَاجِدُ: به وجود آورنده هرچیز که اراده کند.
۶۶) اَلْمَاجِدُ: بزرگی آفرین.
۶۷) اَلْوَاحِدُ: یگانه-یکتا.
۶۸) اَلصَّمَدُ: بی نیاز ازهر چیز.
۶۹) اَلْقَادِرُ: توانا-توانائی بخش.
۷۰) اَلْمُقْتَدِرُ: مسلط و قدرتمدار حقیقی.
۷۱) اَلْمُقَدِّمُ: پیشی دهنده و برتری دهنده بعضی از امور و اشیاء نسبت به همدیگر.
۷۲) اَلْمُؤَخِّرُ: عقب انداز هرچیز و هر امری که بخواهد.
۷۳) اَلأَوَّلُ: وجودی که بر هر چیز پیشی دارد.
۷۴) اَلآخِرُ: باقی-وجودی که بالاتر از همه موجودات باقیست.
۷۵) اَلظَّاهِرُ: وجودی که آثار قدرت و هستی او پیداست.
۷۶) اَلْبَاطِنُ: وجودی که احاطه بر ذات او غیر ممکن است.
۷۷) اَلْوَالِی: یگانه سر پرستی که همه ولایتها از اوست.
۷۸) اَلْمُتَعَالِی: دور از عیب و نقص.
۷۹) اَلْبِرُّ: وجودی که سرچشمه همه نیکی هاست.
۸۰) اَلتَّوَّابُ: توبه پذیر طغیانگران و سرکشان.
۸۱) اَلْمُنْتَقِمُ: انتقام گیر-عذاب دهنده کسانی که مستحق عذابند.
۸۲) اَلْعَفُوُّ: بخشنده گناهان و آمرزنده توبه کنندگان.
۸۳) اَلرَّؤُوفُ: وجودی که سرچشمه رحمت و مهربانی است.
۸۴) مَالِکَ الْمُلْکِ: وجودی که هستی و حرکات و سکنات عالم تابع خواست اوست.
۸۵) ذُوالْجَلاَلِ وَالإِکْرَامِ: صاحب بزرگواری و کمال.
۸۶) اَلْمُقْسِطُ: داد رس و دادستان مظلومین از ستمگران.
۸۷) اَلْجَامِعُ: در برگیرنده همه عالم هستی و جمع کننده در روز قیامت.
۸۸) اَلْغَنِی: بی نیاز از همه چیز و همه به او محتاجند.
۸۹) اَلْمُغْنِی: بی نیاز کننده.
۹۰) اَلْمَانِعُ: جلوگیری کننده از مصیبت و مشکلات اوست.
۹۱) اَلضَّارُ: ضرر رسان به اهل عصیان.
۹۲) اَلنَّافِعُ: منفعت دهنده به اهل ایمان.
۹۳) اَلنُّوْرُ: روشنائی مطلق و روشنائی بخش.
۹۴) اَلْهَادِی: راهنما و دستگیر.
۹۵) اَلْبَدِیْعُ: بی نظیر و بی شریک.
۹۶) اَلْبَاقِی: ماندنی.
۹۷) اَلْوَارِثُ: مالک نهائی تمام مخلوقات.
۹۸) اَلرَّشِیْدُ: کامل مطلق و تعالی دهنده.
۹۹) اَلصَّبُورُ: شکیبا و شکیبائی بخش.

 

[ جمعه ۱۳۹۶/۰۴/۱۶ ] [ 17:17 ] [ سعید ]
۱ اَبّ:
چراگاه، علف‌های خودرو. «فَاَنْبَتْنا فیهاحَبّا … وَ فاکِهَةً وَ اَبّا» (۳۱/عبس)، و در آن دانه‌های فراوانی رویانیدیم … و میوه و چراگاه. (تکرار: ۱).
۲ اَبَدا:
همیشه، پیوسته. «ماکِثینَ فیهِ اَبَدا» (۳ / کهف)، مؤمنان در آن اجر همیشگی هستند. (تکرار: ۲۸).
۳ اِبْراهیم علیه السلام:
جدّ اوّلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پیامبران بنی اسرائیل، مورد تصدیق مسلمین و یهود و نصاری است. و دین مبین اسلام همان دین ابراهیم است. این پیامبر بزرگ در شهر «اُورْ» از شهرهای بابِل به دنیا آمد و در آنجا بزرگ شد و با بت پرستان به مبارزه برخاست و سپس به شام هجرت فرمود. «ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفا» (۱۲۳/نحل)، یعنی: سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم که خالی از هرگونه انحراف بود پیروی کن. (تکرار: ۶۹).
۴ اِباق:
فرار کردن. «اِذْ اَبَقَ اِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ» (۱۴۰ / صافّات)، یعنی: آنگاه که یونس در حال خشم و نارضائی به طرف کشتی پر شده فرار کرد. (تکرار: ۱).
۵ اِبِل:
به معنی مطلق شتر است اعمّ از نر و ماده. چنانکه جَمَل شتر نر و ناقه شتر ماده است. «اَفَلا یَنْظُرُونَ اِلَی الاِْبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ» (۱۷/ غاشیه)، آیا آنها به شتر نمی نگرند چگونه آفریده شده؟ (تکرار: ۲).
۶ اَبابیل:
دسته‌ها و گروه ها. «وَ اَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرا اَبابیل» (۳ / فیل)، و بر سر آنها پرندگانی را گروه گروه فرستاد. (تکرار: ۱).
۷ اَب:
پدر، بزرگ قوم، مصلح.
راغب گوید: پدر و نیز هر که سبب اصلاح، یا ایجاد و ظهور چیزی بشود نسبت به آن اب (پدر) است. بدین علّت حضرت رسول صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام گفت: «اَنَا وَ اَنْتَ اَبَوا هذَهِ الاُْمَّةِ»، و به آن که از میهمانان پذیرایی کند اَبُوالاَْضْیاف و به آنکه آتش جنگ برافروزد اَبُو الْحَرْب گویند … به معلّم نیز اَب گفته اند (مفردات). «اَبَتِ» به کسر تاء اصلش اَبی است یاء متکلم به تاء عوض شده است مثل «یا اَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطان» (۴۴ / مریم) ای پدر شیطان را عبادت مکن. (تکرار: ۴۶).

 

https://t.me/tajrobeyeketabkhani


برچسب‌ها: لغات قرآن
[ سه شنبه ۱۳۹۶/۰۴/۱۳ ] [ 13:48 ] [ سعید ]

🔹🔹رابطه خدا با موجودات در قرآن🔹🔹

طبق دسته بندی استاد محمد تقی جعفری رابطه خدا با جهان به ده دسته تقسیم شده:

۱ رابطه احاطه: و کان الله بکل شی محیطا (نساء/ ۱۲۶)
خدا بر موجودات هم احاطه علمی دارد و هم احاطه وجودی
🔶🔷

۲ رابطه قیومی: الله لا اله ال هو الحی القیوم (بقره / ۲۵۵)
قوام جهان هستی از خداست، یعنی خدا برپادارنده جهان هستی است
🔶🔷

۳ رابطه معیت: و هو معکم اینما کنتم (طه/ ۱۱۱)
خداوند با همه موجودات است این با هم بودن مانند رابطه جسم با روح است که اتصال آنها از مقوله زمان و مکان نیست.
🔶🔷

۴ رابطه خالقیت و صانعیت: لا اله هو خالق کل شی فاعبدوه (انعام/ ۱۰۲)
که با عبارات مختلف در قرآن آمده
🔶🔷

۵ رابطه مالکیت مطلقه: قل اللهم مالک الملک (آل عمران / ۲۶) [ مثال آیه از بنده است ]
مالکیت خدا قراردادی نیست بلکه حقیقی و از نظر اعطای هستی به موجودات است.
🔶🔷

۶ رابطه حفظ: ان ربی علی کل شی ء حفیظ ( هود / ۱۱)
انیشتین میگوید من خدا را به عنوان حافظ و نگهدارنده قوانین جهان میشناسم.
🔶🔷

۷ رابطه رب و مربوب: و هو رب کل شی ء (انعام / ۶۴ )
طبق این رابطه رب تصرف و فعلیت دائمی در مربوب خود دارد.
🔶🔷

۸ رابطه عبودیت: ان کل من فی السماوات و الارض الا آتی الرحمان عبدا ( مریم / ۹۳)
مراد از عبودیت در این آیات تسلیم محض اراده الهی بودن موجودات است.
🔶🔷

۹ رابطه ملکوتی: فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی ء و الیه ترجعون ( یس/ ۸۳)
ملکوت آن است که بیان کننده رابطه مطلق الهی یا روی ماورای طبیعی نیز میباشد
🔶🔷

۱۰ رابطه نوری: الله نور السماوات و الارض (نور / ۳۵)
این آیه هم وضوح هستی خدا را بیان میکند هم احاطه خدا را بر همه اجزای عالم
🔶🔷

[ استاد بزرگ جعفری از اسمائی استفاده نکرده اند چون الاه که مهمترینشان هست ولی احتمالا به علت ذیل دیگر اسماء یا به اصطلاح رابطه ها که در اینجا بوده اند هست. ]

 

https://t.me/tajrobeyeketabkhani

[ پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۴/۰۱ ] [ 4:31 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب