|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
(آيـه10)ـ در ايـن آيـه مـى افـزايـد: ((امـا كسانى كه كافر شدند, و آيات ما راتكذيب كردند اصحاب دوزخـنـد, جـاودانه در آن مى مانند, و (سرانجام آنها)سرانجام بدى است )) (والذين كفروا وكذبوا بـايـاتنـا اولئك اصحـاب النارخـالدين فيهـا وبئس المصير). در ايـنـجـا نيز, عامل بدبختى دو چيز شمرده شده است : ((كفر)) و ((تكذيب آيات الهى )) كه ضد ((ايـمـان )) و ((عمل صالح )) است , و در نتيجه در آنجا سخن ازبهشت جاويدان است و در اينجا از دوزخ هميشگى , آنجا فوز عظيم است و اينجابئس المصير و سرانجام مرگبار!. (آيه11)ـ در اين آيه به يك اصل كلى در مورد مصائب و حوادث دردناك اين جهان اشاره مى كند, شايد از اين جهت كه هميشه وجود مصائب دستاويزى براى كفار درمورد نفى عدالت در اين جهان بوده است , و يا از اين نظر كه در راه تحقق ايمان وعمل صالح هميشه مشكلاتى وجود دارد كه بدون مقاومت در بـرابـر آنـهـا مـؤمـن به جائى نمى رسد, و به اين ترتيب رابطه اين آيات با آيات گذشته روشن مى شود. نخست مى فرمايد: ((هيچ مصيبتى رخ نمى دهد مگر به اذن خدا)) (مـااصـاب من مصيبة الا باذن اللّه ). منظور از ((اذن )) در اينـجـا همـان اراده تكـوينى خداوند است , نه اراده تشريعى . از مـجـمـوع آيـاتـى كه درباره مصائب در قرآن مجيد آمده برمى آيد كه مصائب بر دو گونه است : مصائبى كه با طبيعت زندگى انسان سرشته شده ,و اراده بشر كمترين تاثيرى در آن ندارد, مانند مرگ و مير و قسمتى از حوادث دردناك طبيعى . دوم مصائبى كه انسان به نحوى در آن نقشى داشته باشد. قـرآن دربـاره دسته اول مى گويد, همه به اذن خدا روى مى دهد; و درباره قسم دوم مى گويد: به خـاطـر اعمال خودتان دامانتان را مى گيرد سپس در دنباله آيه به مؤمنان بشارت مى دهد كـه : ((و هـركـس بـه خـدا ايمان آورد, خدا قلبش را هدايت مى كند)) (ومن يؤمن باللّه يهد قلبه ) آن چنان كه در برابرمصائب زانو نزند, مايوس نشود, جزع و بيتابى نكند. ايـن هـدايت الهى هنگامى كه به سراغ انسان آيد در نعمتها شاكر مى شود و درمصيبتها صابر, و در برابر قضاى الهى تسليم . و در پايان آيه مى فرمايد: ((و خداوند به هر چيز داناست )) (واللّه بكل شى عليم ). ايـن تـعـبـير مى تواند اشاره اجمالى به فلسفه مصائب و بلاها باشد كه خداوند روى علم و آگاهى بـى پـايـانـش براى تربيت بندگان و اعلام بيدارباش و مبارزه با هرگونه غرور و غفلت گهگاه در زنـدگـانى آنها مصائبى ايجاد مى كند, تابه خواب فرو نروند و موقعيت خويش را در دنيا فراموش نكنند, و دست به طغيان و سركشى نزنند. (آيـه12)ـ و از آنـجا كه معرفت مبدا و معاد كه در آيات قبل , پايه ريزى شده واثر حتمى آن , تلاش در راسـتـاى اطـاعت خدا و پيامبر(ص ) است , در اين آيه مى افزايد:((و اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر را)) (واطيعوا اللّه واطيعوا الرسول ). ناگفته پيداست كه اطاعت رسول خدا(ص ) نيز شعبه اى از اطاعت خداونداست , چرا كه او از خود چيزى نمى گويد, و تكرار ((اطيعوا)) در اينجا اشاره به همين است كه اين دو در عرض هم نيست , بلكه يكى از ديگرى سرچشمه مى گيرد, از اين گذشته اطاعت خداوند, مربوط به اصول قوانين و تشريع الهى است , و اطاعت رسول مربوط به تفسيرها و مسائل اجرائى مى باشد, بنابراين يكى اصل و ديگرى فرع است . سـپـس مـى فرمايد: ((اگر شما روى گردان شويد (و اطاعت نكنيد, او هرگز ماموربه اجبار شما نيست ) رسول ما جز ابلاغ آشكار وظيفه اى ندارد)) (فان توليتم فانمـاعلى رسولنا البلا غ المبين ). آرى ! او مـوظف به رساندن پيام حق است , بعدا سر و كار شما با خداست , واين تعبير يك نوع تهديد جدى و سربسته است . (آيه13)ـ در اين آيه اشاره به مساله توحيد در عبوديت مى كند كه به منزله دليلى براى وجوب اطاعت است , مى فرمايد: ((خداوند (كسى است كه ) هيچ معبودى جز او نيست )) (اللّه لا اله الا هو). ((مؤمنان بايد فقط بر او توكل كنند)) (وعلى اللّه فليتوكل المؤمنون ). غير از او هيچ كس شايسته عبوديت نيست , چرا كه مالكيت و قدرت و علم وغنا, همه از آن اوست , و ديـگـران هـرچـه دارند, از او دارند و به همين دليل نبايد دربرابر غير او سر تسليم و تعظيم فرود آورند و نيز به همين دليل براى حل هرگونه مشكل بايد از او مدد گيرند و فقط بر او توكل كنند. (آيه14)ـ شان نزول : در روايتى از امام باقر(ع ) مى خوانيم : كه در مورد آيه ((ان من ازواجكم )) فرمود: مـنـظـور اين است كه وقتى بعضى از مردان مى خواستند هجرت كنند پسر و همسرش دامن او را مـى گـرفـتـنـد و مـى گـفتند: تو را به خدا سوگند كه هجرت نكن , زيرا اگر بروى ما بعد از تو بـى سرپرست خواهيم شد, بعضى مى پذيرفتند و مى ماندند, آيه نازل شد و آنها را از قبول اين گونه پيشنهادها و اطاعت فرزندان و زنان در اين زمينه ها برحذر داشت . امـا بـعـضـى ديـگر اعتنا نمى كردند و مى رفتند ولى به خانواده خود مى گفتند: به خدا اگر با ما هجرت نكنيد و بعدا در (دارالهجرة ) مدينه نزد ما آئيد ما مطلقا به شمااعتنا نخواهيم كرد, ولى به آنـهـا دسـتـور داده شد كه هر وقت خانواده آنها به آنهاپيوستند گذشته را فراموش كنند و جمله ((وان تعفوا وتصفحوا )) ناظر به همين معنى است . تفسير: از آنـجـا كـه در آيـات گذشته فرمان به اطاعت بى قيد و شرط خدا و رسولش آمده بود, و يكى از مـوانع مهم اين راه علاقه افراطى به اموال و همسران و فرزندان است در اينجا به مسلمانان در اين زمينه هشدار مى دهد. نـخـست مى گويد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بعضى از همسران وفرزندانتان دشمنان شما هستند, از آنها برحذر باشيد)) (يـا ايها الذين آمنوا ان من ازواجكم واولا دكم عدوا لكم فاحذروهم ). الـبـته نشانه هاى اين عداوت كم نيست گاه مى خواهيد اقدام به كار مثبتى همچون هجرت كنيد دامـان شـما را مى گيرند و مانع اين فيض عظيم مى شوند, و گاه انتظار مرگ شما را مى كشند تا ثروت شما را تملك كنند, و مانند اينها. البته اين دشمنى گاه در لباس دوستى است و به گمان خدمت است ,و گاه به راستى با نيت سؤ و قصد عداوت انجام مى گيرد, و يا به قصد منافع خويشتن . ولى از آنجا كه ممكن است اين دستور بهانه اى براى خشونت و انتقام جوئى و افراط از ناحيه پدران و هـمـسـران گـردد بـلافاصله در ذيل آيه براى تعديل آنهامى فرمايد: ((و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد (خداوند شما را مشمول عفوو رحمتش قرار مى دهد) چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است )) (وان تعفواوتصفحوا وتغفروا فان اللّه غفور رحيم ). بـنـابـراين اگر آنها از كار خود پشيمان شدند و در مقام عذرخواهى برآمدند, و يابعد از هجرت به شما پيوستند آنها را از خود نرانيد, عفو و گذشت پيشه كنيد,همان طور كه انتظار داريد خدا هم با شما چنين كند. (آيه15)ـ در اين آيه به يك اصل كلى ديگر در مورد اموال و فرزندان اشاره كرده , مى فرمايد: ((اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شما هستند)) (انمـااموالكم واولا دكم فتنة ). و اگر در اين ميدان آزمايش , از عهده برآئيد ((اجر و پاداش عظيم نزد خداوند(از آن شما) خواهد بود)) (واللّه عنده اجر عظيم ). در آيه گذشته تنها سخن از عداوت بعضى از همسران و فرزندان نسبت به انسان بود كه او را از راه اطـاعـت خـدا مـنحرف ساخته , به گناه , و گاهى به كفرمى كشانند, ولى در اينجا سخن از همه فرزندان و اموال است كه وسيله آزمايش انسانند. در واقـع ايـن دو موضوع , بيش از هر چيز ديگر وسيله امتحان است , و به همين دليل در روايتى از اميرمؤمنان على (ع ) مى خوانيم كه فرمود: ((هيچ كس از شمانگويد: خداوندا! من به تو پناه مى برم , از امـتحان و آزمايش , چرا كه هركس داراى وسيله آزمايشى است (و حداقل مال و فرزندى دارد و اصـولا طـبـيعت زندگى دنيا,طبيعت آزمايش و بوته امتحان است ) ولكن كسى كه مى خواهد به خدا پناه برد, ازامتحانات گمراه كننده پناه برد چه اين كه خداوند مى گويد: بدانيد اموال و اولاد شماوسيله آزمون است )). (آيـه16)ـ در ايـن آيه , به عنوان نتيجه گيرى مى فرمايد: ((پس تا مى توانيدتقواى الهى پيشه كنيد و گـوش دهـيـد و اطـاعـت نـماييد و انفاق كنيد كه براى شما بهتراست )) (فاتقوا اللّه ما استطعتم واسمعوا واطيعوا وانفقوا خيرا لا نفسكم ). نـخـست دستور به اجتناب از گناهان مى دهد ـچرا كه تقوا بيشتر ناظر به پرهيزاز گناه است ـ و سـپس دستور به اطاعت فرمان و شنيدنى كه مقدمه اين اطاعت است و از ميان طاعات بخصوص روى مساله انفاق كه از مهمترين آزمايشهاى الهى است تكيه مى كند و سرانجام هم مى گويد: سود تمام اينها عائد خود شما مى شود. در پـايـان آيه به عنوان تاكيدى بر مساله انفاق مى فرمايد: ((و كسانى كه از بخل و حرص خويشتن مصون بمانند رستگارانند)) (ومن يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون ). اين دو صفت رذيله از بزرگترين موانع رستگارى انسان , و بزرگترين سد راه انفاق و كارهاى خير است . در حـديـثـى مى خوانيم كه امام صادق (ع ) از شب تا صبح طواف خانه خدا به جامى آورد و پيوسته مى فرمود: ((اللهم ق شح نفسى ; خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار)). يكى از يارانش عرض مى كند: فدايت شوم , امشب نشنيدم غير از اين دعا,دعاى ديگرى كنى !. فـرمود: ((چه چيز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالى كه خداوندمى فرمايد: ومن يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون )). (آيـه17)ـ سـپـس بـراى تشويق به انفاق و جلوگيرى از بخل و شح نفس مى فرمايد: ((اگر به خدا, قـرض الحسنه دهيد, آن را براى شما مضاعف مى سازد, وشما را مى بخشد, و خداوند شكركننده و بردبار است )) (ان تقرضوا اللّه قرضا حسنايضـاعفه لكم ويغفرلكم واللّه شكور حليم ). چـه تـعـبـير عجيبى خدائى كه آفريننده اصل و فرع وجود ما, و بخشنده تمام نعمتهاست از ما وام مـى طلبد! و در برابر آن وعده ((اجر مضاعف و آمرزش )) مى دهد,و نيز از ما تشكر مى كند, لطف و محبت بالاتر از اين تصور نمى شود. (آيه18)ـ و بالاخره در آخرين آيه , مى فرمايد: ((او داناى پنهان و آشكاراست و او عزيز و حكيم است )) (عـالم الغيب والشهـادة العزيز الحكيم ). از اعمال بندگان مخصوصا انفاقهاى آنها, در نهان و آشكار, باخبر است , و اگراز آنها تقاضاى قرض مـى كـنـد, نه به خاطر نياز و عدم قدرت است بلكه به خاطر كمال لطف و محبت است , و اگر اين همه پاداش در برابر انفاقها به آنها وعده مى دهد, اين نيز مقتضاى حكمت اوست . ((پايان سوره تغابن )). [ سه شنبه ۱۳۸۶/۰۱/۲۱ ] [ 0:59 ] [ سعید ]
سوره تغابن [64] اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و 18 آيه است . محتواى سوره :. لـحـن آيـات اخـيـر اين سوره , با سوره هاى مدنى هماهنگ است , ولى صدر آن ,با سوره هاى مكى موافقتر است , اما به هرحال ما مجموع آن را طبق مشهور مدنى ,تلقى مى كنيم . از نظر محتوا, اين سوره را مى توان به چند بخش تقسيم كرد:. 1ـ آغاز سوره كه از توحيد و صفات و افعال خدا بحث مى كند. 2ـ به دنبال آن , با استفاده از علم خداوند, به مردم هشدار مى دهد كه مراقب اعمال پنهان و آشكار خود باشند و سرنوشت اقوام پيشين را فراموش نكنند. 3ـ در بـخش ديگرى از سوره , سخن از معاد است و اين كه روزقيامت روز((تغابن )) و مغبون شدن گروهى و برنده شدن گروه ديگرى است (نام اين سوره نيز ازهمين گرفته شده ). 4ـ در بـخـشـى ديـگـر دسـتور به اطاعت خدا و پيامبر(ص ) داده و پايه هاى اصل نبوت را تحكيم مى بخشد. 5ـ آخرين بخش سوره , مردم را به انفاق در راه خدا تشويق مى كند و از اين كه فريفته اموال و اولاد و هـمـسران شوند برحذر مى دارد, و سوره را با نام و صفات خداپايان مى دهد همان گونه كه آغاز كرده بود. فضيلت تلاوت سوره :. در حديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((كسى كه سوره تغابن را در نمازفريضه اش بخواند شفيع او روزقيامت خواهد شد, و شاهد عادلى است در نزدكسى كه شفاعت او را اجازه مى دهد, سپس از او جدا نمى شود تا داخل بهشت گردد)). بـديهى است اين تلاوت بايد توام با انديشه باشد انديشه اى كه محتواى آن رادر عمل منعكس كند, تا اين همه آثار و بركات بر آن مترتب گردد. به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. (آيـه1)ـ ايـن سـوره نـيـز بـا تسبيح خداوند آغاز مى شود, خداوندى كه مالك و حاكم بر كل جهان هستى , و قادر بر همه چيز است . مـى فـرمايد: ((آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است براى خدا تسبيح مى گويند)) (يسبح للّه مـا فى السموات ومـا فى الا رض ). سپس مى افزايد: ((مالكيت و حكومت از آن اوست )) (له الملك ). ((و (به همين دليل ) تمام حمد و ستايش نيز به ذات پاك او برمى گردد)) (وله الحمد). ((و او بر همه چيز تواناست )) (وهو على كل شى قدير). (آيه2)ـ سپس به امر خلقت و آفرينش كه لازمه قدرت است اشاره كرده ,مى فرمايد: ((او كسى است كه شما را آفريد)) (هو الذى خلقكم ). و به شما نعمت آزادى و اختيار داد, لذا ((گروهى از شما كافريد و گروهى مؤمن )) (فمنكم كـافر ومنكم مؤمن ). و بـه اين ترتيب بازار امتحان و آزمايش الهى داغ شد و در اين ميان ((خداوندنسبت به آنچه انجام مى دهيد بيناست )) (واللّه بمـا تعملون بصير). (آيـه3)ـ سـپـس مـساله ((خلقت )) را با توضيح بيشتر, و با اشاره به هدف آفرينش در اين آيه ادامه داده , مى فرمايد: ((آسمانها و زمين را به حق آفريد)) (خلق السموات والا رض بالحق ). هـم در آفـريـنـش آن , نـظام حق و دقيقى است , و هم داراى هدف حكيمانه ومصالح حقى است , چـنـانـكـه در آيـه 27 سوره ((ص )) نيز فرمود: ((ما آسمان و زمين وآنچه را در ميان اين دو است بيهوده نيافريديم , اين گمان كافران است )). بـعد به آفرينش ((انسان )) پرداخته و ما را از سير آفاقى به سير انفسى دعوت كرده , مى افزايد: ((و شـمـا را (در عـالـم جنين ) تصوير كرد, تصويرى زيبا و دلپذير)) هم از نظر جسم و هم از نظر جان (وصوركم فاحسن صوركم ). بـه انسان , ظاهرى آراسته , و باطنى پيراسته , عقلى فروزان و خردى نيرومندداد, و از آنچه در كل جهان هستى است , نمونه هائى در وجود او آفريد. ولـى هـمـان گونه كه در پايان آيه مى فرمايد: ((سرانجام (بازگشت همه ) به سوى اوست )) (واليه المصير). (آيه4)ـ و از آنجا كه انسان براى هدف بزرگى آفريده شده بايد دائما تحت مراقبت پروردگار باشد, پـروردگـارى كه , از درون و برون او باخبر است , لذا در اين آيه مى فرمايد: ((آنچه را در آسمانها و زمـيـن اسـت مـى دانـد, و از آنچه پنهان يا آشكارمى كنيد باخبر است , و خداوند از آنچه در درون سينه هاست , آگاه است )) (يعلم مـافى السموات والا رض ويعلم مـا تسرون ومـا تعلنون واللّه عليم بذات الصدور). ايـن آيـه تـرسـيـمـى اسـت از علم بى پايان خداوند, در سه مرحله : نخست علم اونسبت به تمامى مـوجـودات آسمانها و زمين , سپس علم او به همه اعمال انسانها و آنچه را پنهان مى دارند يا آشكار مـى سـازنـد, و در مـرحله سوم مخصوصاروى عقائد باطنى و چگونگى نيتها و آنچه بر قلب و جان انسان , حاكم است ,تكيه مى كند. مـسلما توجه به اين حقيقت در اصلاح و تربيت انسان فوق العاده مؤثر است ,و انسان را براى وصول به هدف آفرينش و قانون تكامل آماده مى سازد. (آيـه5)ـ و از آنـجـا كـه يكى از مؤثرترين و سائل تربيت و طرق انذار, توجه دادن به سرنوشت اقوام و امـتـهـاى پـيشين است , اين آيه يك نگاه اجمالى به زندگى آنهاافكنده , سپس انسانها را مخاطب سـاخـتـه , مى گويد: ((آيا خبر كسانى كه پيش از اين كافر شدند به شما نرسيده است ؟ (آرى ) آنها طعم كيفر گناهان بزرگ خود راچشيدند و (در آخرت نيز) عذاب دردناكى براى آنهاست ))؟! (الم ياتكم نبؤا الذين كفروا من قبل فذاقوا وبـال امرهم ولهم عذاب اليم ). شـمـا از كـنار شهرهاى بلاديده و ويران شده آنها, در مسير خود به سوى شام ومناطق ديگر عبور مـى كـنـيـد, نـتـيـجـه كـفر و ظلم و عصيانگرى آنها را با چشم مى بينيد, واخبار آنها را در تاريخ مى خوانيد. اين عذاب دنياى آنها بود, در آخرت نيز عذاب دردناكى در انتظارشان است . (آيه6)ـ اين آيه به منشا اصلى اين سرنوشت دردناك اشاره كرده ,مى افزايد: ((اين به خاطر آن بود كه رسولان آنها (پيوسته ) با دلائل روشن به سراغشان مى آمدند ولى آنها (از روى كبر و غرور) گفتند: آيـا بـشرهايى (مثل ما) مى خواهند مارا هدايت كنند))؟ مگر چنين چيزى ممكن است ؟ (ذلك بانه كـانت تاتيهم رسلهم بالبينـات فقـالوا ابشر يهدوننـا). و با اين منطق پوشالى به مخالفت با آنها برخاستند ((پس كافر شدند و روى برگرداندند)) (فكفروا وتولوا). ((در حـالى كه خداوند (از ايمان و طاعتشان ) بى نياز بود)) (واستغنى اللّه ) و اگرآنها را موظف به ايـمـان و اطـاعـت و پرهيز از گناه فرمود تنها براى منفعت خودشان وسعادت و نجاتشان در اين جهان و جهان ديگر بود. آرى ((خداوند بى نياز و شايسته ستايش است )) (واللّه غنى حميد). اگـر جـمـله كائنات كافر شوند بر دامان كبريائيش گردى نمى نشيند, همان گونه كه اگر همه مـخلوقات مؤمن و مطيع فرمان او باشند چيزى بر جلالش افزوده نمى شود, اين مائيم كه نيازمند به اين برنامه هاى تربيتى و سازنده و تكامل بخش هستيم . (آيـه7)ـ در تعقيب بحثهايى كه در آيات قبل , پيرامون هدف دار بودن آفرينش آمده در اينجا مساله معاد و رستاخيز را ـكه تكميلى است بر بحث هدف آفرينش انسان ـ مطرح مى كند. نخست از ادعاى بى دليل , منكران رستاخيز, شروع كرده , مى فرمايد: ((كافران پنداشتند كه هرگز برانگيخته نخواهند شد)) (زعم الذين كفروا ان لن يبعثوا). سـپـس در تـعـقـيـب ايـن سخن , به پيامبراسلام (ص ) دستور مى دهد ((بگو: آرى به پروردگارم سـوگـند همه شما (در قيامت ) برانگيخته خواهيد شد, سپس آنچه را عمل مى كرديد به شما خبر داده مى شود, و اين براى خداوند آسان است )) (قل بلى وربى لتبعثن ثم لتنبؤن بمـا عملتم وذلك على اللّه يسير). وقتى كه كار دست خداوند قادر متعال است مشكلى درميان نخواهد بود. (آيـه8)ـ در ايـن آيـه چـنين نتيجه گيرى مى كند: اكنون كه قطعا معادى در كاراست , ((به خدا و رسول او و نورى كه نازل كرده ايم ايمان بياوريد)) (فـامنوا باللّه ورسوله والنور الذى انزلنـا). و بدانيد ((خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است )) (واللّه بمـا تعملون خبير). بـه ايـن تـرتيب دستور مى دهد كه خود را براى رستاخيز از طريق ايمان و عمل صالح آماده كنند, ايمان به سه اصل ((خدا)), ((پيامبر)) و ((قرآن )) كه اصول ديگر نيز درآن درج است . (آيه9)ـ در اين آيه به توصيف روزقيامت پرداخته , چنين مى گويد: ((اين (بعث و نشورو حساب و جزا) در زمـانـى خـواهـد بود كه همه شما را در آن روز اجتماع [ روزرستاخيز] گردآورى مى كند)) (يوم يجمعكم ليوم الجمع ). يـكى از نامهاى قيامت ((يوم الجمع )) است كه در آيات قرآن با تعبيرهاى مختلف كرارا به آن اشاره شده است , از جمله در آيه 49 و 50 سوره واقعه مى خوانيم : ((بگو:تمام اولين و آخرين در ميعاد روز مـعـيـنـى جمع مى شوند)) و از آن به خوبى استفاده مى شود كه رستاخيز همه انسانها در يك روز است . سپس مى افزايد: ((آن روز روز تغابن است )) (ذلك يوم التغـابن ). روزى است كه ((غابن )) (برنده ) و ((مغبون )) (بازنده ) شناخته مى شوند, روزى كه روشن مى شود چه كسانى در تجارت خود در عالم دنيا گرفتار غبن و خسارت وپشيمانى شده اند؟. به اين ترتيب يكى ديگر از نامهاى قيامت ((يوم التغـابن )) روز ظهورغبن هاست . سـپس به بيان حال مؤمنان در آن روز پرداخته , مى افزايد: ((و هركس به خداايمان بياورد و عمل صـالـح انـجام دهد, گناهان او را مى بخشد و او را در باغهائى ازبهشت كه نهرها از زير درختانش جـارى اسـت وارد مى كند, جاودانه در آن مى مانند واين پيروزى بزرگى است )) (ومن يؤمن باللّه ويعمل صـالحا يكفر عنه سيئـاته ويدخله جنات تجرى من تحتها الا نهـار خـالدين فيهـا ابدا ذلك الفوز العظيم ). بـه اين ترتيب هنگامى كه دو شرط اصلى , يعنى ايمان و عمل صالح حاصل شود, اين مواهب عظيم پشت سر آن خواهد بود. [ سه شنبه ۱۳۸۶/۰۱/۲۱ ] [ 0:58 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||