|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
(آيـه10)ـ در ايـن آيـه مـى افـزايـد: ((امـا كسانى كه كافر شدند, و آيات ما راتكذيب كردند اصحاب دوزخـنـد, جـاودانه در آن مى مانند, و (سرانجام آنها)سرانجام بدى است )) (والذين كفروا وكذبوا بـايـاتنـا اولئك اصحـاب النارخـالدين فيهـا وبئس المصير). در ايـنـجـا نيز, عامل بدبختى دو چيز شمرده شده است : ((كفر)) و ((تكذيب آيات الهى )) كه ضد ((ايـمـان )) و ((عمل صالح )) است , و در نتيجه در آنجا سخن ازبهشت جاويدان است و در اينجا از دوزخ هميشگى , آنجا فوز عظيم است و اينجابئس المصير و سرانجام مرگبار!. (آيه11)ـ در اين آيه به يك اصل كلى در مورد مصائب و حوادث دردناك اين جهان اشاره مى كند, شايد از اين جهت كه هميشه وجود مصائب دستاويزى براى كفار درمورد نفى عدالت در اين جهان بوده است , و يا از اين نظر كه در راه تحقق ايمان وعمل صالح هميشه مشكلاتى وجود دارد كه بدون مقاومت در بـرابـر آنـهـا مـؤمـن به جائى نمى رسد, و به اين ترتيب رابطه اين آيات با آيات گذشته روشن مى شود. نخست مى فرمايد: ((هيچ مصيبتى رخ نمى دهد مگر به اذن خدا)) (مـااصـاب من مصيبة الا باذن اللّه ). منظور از ((اذن )) در اينـجـا همـان اراده تكـوينى خداوند است , نه اراده تشريعى . از مـجـمـوع آيـاتـى كه درباره مصائب در قرآن مجيد آمده برمى آيد كه مصائب بر دو گونه است : مصائبى كه با طبيعت زندگى انسان سرشته شده ,و اراده بشر كمترين تاثيرى در آن ندارد, مانند مرگ و مير و قسمتى از حوادث دردناك طبيعى . دوم مصائبى كه انسان به نحوى در آن نقشى داشته باشد. قـرآن دربـاره دسته اول مى گويد, همه به اذن خدا روى مى دهد; و درباره قسم دوم مى گويد: به خـاطـر اعمال خودتان دامانتان را مى گيرد سپس در دنباله آيه به مؤمنان بشارت مى دهد كـه : ((و هـركـس بـه خـدا ايمان آورد, خدا قلبش را هدايت مى كند)) (ومن يؤمن باللّه يهد قلبه ) آن چنان كه در برابرمصائب زانو نزند, مايوس نشود, جزع و بيتابى نكند. ايـن هـدايت الهى هنگامى كه به سراغ انسان آيد در نعمتها شاكر مى شود و درمصيبتها صابر, و در برابر قضاى الهى تسليم . و در پايان آيه مى فرمايد: ((و خداوند به هر چيز داناست )) (واللّه بكل شى عليم ). ايـن تـعـبـير مى تواند اشاره اجمالى به فلسفه مصائب و بلاها باشد كه خداوند روى علم و آگاهى بـى پـايـانـش براى تربيت بندگان و اعلام بيدارباش و مبارزه با هرگونه غرور و غفلت گهگاه در زنـدگـانى آنها مصائبى ايجاد مى كند, تابه خواب فرو نروند و موقعيت خويش را در دنيا فراموش نكنند, و دست به طغيان و سركشى نزنند. (آيـه12)ـ و از آنـجا كه معرفت مبدا و معاد كه در آيات قبل , پايه ريزى شده واثر حتمى آن , تلاش در راسـتـاى اطـاعت خدا و پيامبر(ص ) است , در اين آيه مى افزايد:((و اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر را)) (واطيعوا اللّه واطيعوا الرسول ). ناگفته پيداست كه اطاعت رسول خدا(ص ) نيز شعبه اى از اطاعت خداونداست , چرا كه او از خود چيزى نمى گويد, و تكرار ((اطيعوا)) در اينجا اشاره به همين است كه اين دو در عرض هم نيست , بلكه يكى از ديگرى سرچشمه مى گيرد, از اين گذشته اطاعت خداوند, مربوط به اصول قوانين و تشريع الهى است , و اطاعت رسول مربوط به تفسيرها و مسائل اجرائى مى باشد, بنابراين يكى اصل و ديگرى فرع است . سـپـس مـى فرمايد: ((اگر شما روى گردان شويد (و اطاعت نكنيد, او هرگز ماموربه اجبار شما نيست ) رسول ما جز ابلاغ آشكار وظيفه اى ندارد)) (فان توليتم فانمـاعلى رسولنا البلا غ المبين ). آرى ! او مـوظف به رساندن پيام حق است , بعدا سر و كار شما با خداست , واين تعبير يك نوع تهديد جدى و سربسته است . (آيه13)ـ در اين آيه اشاره به مساله توحيد در عبوديت مى كند كه به منزله دليلى براى وجوب اطاعت است , مى فرمايد: ((خداوند (كسى است كه ) هيچ معبودى جز او نيست )) (اللّه لا اله الا هو). ((مؤمنان بايد فقط بر او توكل كنند)) (وعلى اللّه فليتوكل المؤمنون ). غير از او هيچ كس شايسته عبوديت نيست , چرا كه مالكيت و قدرت و علم وغنا, همه از آن اوست , و ديـگـران هـرچـه دارند, از او دارند و به همين دليل نبايد دربرابر غير او سر تسليم و تعظيم فرود آورند و نيز به همين دليل براى حل هرگونه مشكل بايد از او مدد گيرند و فقط بر او توكل كنند. (آيه14)ـ شان نزول : در روايتى از امام باقر(ع ) مى خوانيم : كه در مورد آيه ((ان من ازواجكم )) فرمود: مـنـظـور اين است كه وقتى بعضى از مردان مى خواستند هجرت كنند پسر و همسرش دامن او را مـى گـرفـتـنـد و مـى گـفتند: تو را به خدا سوگند كه هجرت نكن , زيرا اگر بروى ما بعد از تو بـى سرپرست خواهيم شد, بعضى مى پذيرفتند و مى ماندند, آيه نازل شد و آنها را از قبول اين گونه پيشنهادها و اطاعت فرزندان و زنان در اين زمينه ها برحذر داشت . امـا بـعـضـى ديـگر اعتنا نمى كردند و مى رفتند ولى به خانواده خود مى گفتند: به خدا اگر با ما هجرت نكنيد و بعدا در (دارالهجرة ) مدينه نزد ما آئيد ما مطلقا به شمااعتنا نخواهيم كرد, ولى به آنـهـا دسـتـور داده شد كه هر وقت خانواده آنها به آنهاپيوستند گذشته را فراموش كنند و جمله ((وان تعفوا وتصفحوا )) ناظر به همين معنى است . تفسير: از آنـجـا كـه در آيـات گذشته فرمان به اطاعت بى قيد و شرط خدا و رسولش آمده بود, و يكى از مـوانع مهم اين راه علاقه افراطى به اموال و همسران و فرزندان است در اينجا به مسلمانان در اين زمينه هشدار مى دهد. نـخـست مى گويد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بعضى از همسران وفرزندانتان دشمنان شما هستند, از آنها برحذر باشيد)) (يـا ايها الذين آمنوا ان من ازواجكم واولا دكم عدوا لكم فاحذروهم ). الـبـته نشانه هاى اين عداوت كم نيست گاه مى خواهيد اقدام به كار مثبتى همچون هجرت كنيد دامـان شـما را مى گيرند و مانع اين فيض عظيم مى شوند, و گاه انتظار مرگ شما را مى كشند تا ثروت شما را تملك كنند, و مانند اينها. البته اين دشمنى گاه در لباس دوستى است و به گمان خدمت است ,و گاه به راستى با نيت سؤ و قصد عداوت انجام مى گيرد, و يا به قصد منافع خويشتن . ولى از آنجا كه ممكن است اين دستور بهانه اى براى خشونت و انتقام جوئى و افراط از ناحيه پدران و هـمـسـران گـردد بـلافاصله در ذيل آيه براى تعديل آنهامى فرمايد: ((و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد (خداوند شما را مشمول عفوو رحمتش قرار مى دهد) چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است )) (وان تعفواوتصفحوا وتغفروا فان اللّه غفور رحيم ). بـنـابـراين اگر آنها از كار خود پشيمان شدند و در مقام عذرخواهى برآمدند, و يابعد از هجرت به شما پيوستند آنها را از خود نرانيد, عفو و گذشت پيشه كنيد,همان طور كه انتظار داريد خدا هم با شما چنين كند. (آيه15)ـ در اين آيه به يك اصل كلى ديگر در مورد اموال و فرزندان اشاره كرده , مى فرمايد: ((اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شما هستند)) (انمـااموالكم واولا دكم فتنة ). و اگر در اين ميدان آزمايش , از عهده برآئيد ((اجر و پاداش عظيم نزد خداوند(از آن شما) خواهد بود)) (واللّه عنده اجر عظيم ). در آيه گذشته تنها سخن از عداوت بعضى از همسران و فرزندان نسبت به انسان بود كه او را از راه اطـاعـت خـدا مـنحرف ساخته , به گناه , و گاهى به كفرمى كشانند, ولى در اينجا سخن از همه فرزندان و اموال است كه وسيله آزمايش انسانند. در واقـع ايـن دو موضوع , بيش از هر چيز ديگر وسيله امتحان است , و به همين دليل در روايتى از اميرمؤمنان على (ع ) مى خوانيم كه فرمود: ((هيچ كس از شمانگويد: خداوندا! من به تو پناه مى برم , از امـتحان و آزمايش , چرا كه هركس داراى وسيله آزمايشى است (و حداقل مال و فرزندى دارد و اصـولا طـبـيعت زندگى دنيا,طبيعت آزمايش و بوته امتحان است ) ولكن كسى كه مى خواهد به خدا پناه برد, ازامتحانات گمراه كننده پناه برد چه اين كه خداوند مى گويد: بدانيد اموال و اولاد شماوسيله آزمون است )). (آيـه16)ـ در ايـن آيه , به عنوان نتيجه گيرى مى فرمايد: ((پس تا مى توانيدتقواى الهى پيشه كنيد و گـوش دهـيـد و اطـاعـت نـماييد و انفاق كنيد كه براى شما بهتراست )) (فاتقوا اللّه ما استطعتم واسمعوا واطيعوا وانفقوا خيرا لا نفسكم ). نـخـست دستور به اجتناب از گناهان مى دهد ـچرا كه تقوا بيشتر ناظر به پرهيزاز گناه است ـ و سـپس دستور به اطاعت فرمان و شنيدنى كه مقدمه اين اطاعت است و از ميان طاعات بخصوص روى مساله انفاق كه از مهمترين آزمايشهاى الهى است تكيه مى كند و سرانجام هم مى گويد: سود تمام اينها عائد خود شما مى شود. در پـايـان آيه به عنوان تاكيدى بر مساله انفاق مى فرمايد: ((و كسانى كه از بخل و حرص خويشتن مصون بمانند رستگارانند)) (ومن يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون ). اين دو صفت رذيله از بزرگترين موانع رستگارى انسان , و بزرگترين سد راه انفاق و كارهاى خير است . در حـديـثـى مى خوانيم كه امام صادق (ع ) از شب تا صبح طواف خانه خدا به جامى آورد و پيوسته مى فرمود: ((اللهم ق شح نفسى ; خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار)). يكى از يارانش عرض مى كند: فدايت شوم , امشب نشنيدم غير از اين دعا,دعاى ديگرى كنى !. فـرمود: ((چه چيز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالى كه خداوندمى فرمايد: ومن يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون )). (آيـه17)ـ سـپـس بـراى تشويق به انفاق و جلوگيرى از بخل و شح نفس مى فرمايد: ((اگر به خدا, قـرض الحسنه دهيد, آن را براى شما مضاعف مى سازد, وشما را مى بخشد, و خداوند شكركننده و بردبار است )) (ان تقرضوا اللّه قرضا حسنايضـاعفه لكم ويغفرلكم واللّه شكور حليم ). چـه تـعـبـير عجيبى خدائى كه آفريننده اصل و فرع وجود ما, و بخشنده تمام نعمتهاست از ما وام مـى طلبد! و در برابر آن وعده ((اجر مضاعف و آمرزش )) مى دهد,و نيز از ما تشكر مى كند, لطف و محبت بالاتر از اين تصور نمى شود. (آيه18)ـ و بالاخره در آخرين آيه , مى فرمايد: ((او داناى پنهان و آشكاراست و او عزيز و حكيم است )) (عـالم الغيب والشهـادة العزيز الحكيم ). از اعمال بندگان مخصوصا انفاقهاى آنها, در نهان و آشكار, باخبر است , و اگراز آنها تقاضاى قرض مـى كـنـد, نه به خاطر نياز و عدم قدرت است بلكه به خاطر كمال لطف و محبت است , و اگر اين همه پاداش در برابر انفاقها به آنها وعده مى دهد, اين نيز مقتضاى حكمت اوست . ((پايان سوره تغابن )). [ سه شنبه ۱۳۸۶/۰۱/۲۱ ] [ 0:59 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||