منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
آيه 56 قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ بگو: من نهى شدهام از اينكه معبودانى را كه شما جز خدا مىخوانيد پرستش كنم. بگو: من از هوسهاى شما پيروى نمىكنم، كه در آن صورت گمراه شدهام و از هدايت يافتگان نخواهم بود. *پرستش بتها و سازش در اصول اعتقادى، خواسته نابجاى مشركان صدر اسلام از پيامبر (ص) قل لا أتبع أهواءكم قل إنى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه قل لا أتبع أهواءكم * شرك و پرستش غير خدا، پندارى مبتنى بر هوا و هوس و تمايلات نفسانى است. الذين تدعون من دون اللّه قل لا أتبع أهواءكم *لغزيدن در دام هوسها و تمايلات مشركان و منحرفان، خطرى براى رهبران دين و همه موحدان الذين تدعون من دون اللّه قل لا أتبع أهواءكم *شرك و پرستش هر معبودى جز خداوند، گمراهى است. إنى نهيت أن أعبد الذين ... قد ضللت إذاً آيه 57 قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ كَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ بگو: من بر حجّتى روشن از پروردگار خود استوارم، ولى شما آن را تكذيب كردهايد. آن (عذابى) كه شتاب در آن را طلب مىكنيد در اختيار من نيست. حكم، جز براى خدا نيست. حق را (از باطل) جدا مىكند، و او بهترين جداكنندگان است. * اعطاى بينات (دلايل روشن) به پيامبر (ص)، پرتويى از ربوبيت خداوند قل إنى على بينة من ربى *لزوم پذيرش مفاد و نتيجه دلايل روشن و پيروى كردن از آن قل إنى على بينة من ربى و كذبتم به *مشركان و منكران رسالت پيامبر (ص)، خواهان تحقق زودرس وعدههاى آن حضرت در مورد نزول عذاب بودند. و كذبتم به به ما عندى ما تستعجلون به *نزول عذاب در اختيار پيامبر (ص) و به دست آن حضرت نيست. ما عندى ما تستعجلون به * منكران رسالت پيامبر (ص) اصرار داشتند كه آن حضرت معجزه دلخواه آنان را سريعاً ارائه كند. ما عندى ما تستعجلون به *نزول معجزات و كيفيت آن، امرى قانونمند و داراى حدود و مرزهاى معين ما عندى ما تستعجلون به إن الحكم إلا للّه يقص الحق *نزول عذاب از مقوله «حكم» و تنها در اختيار خداوند است. ما عندى ما تستعجلون به إن الحكم إلا للّه *خداوند امور را بر معيار و جهت حق جارى مىسازد. إن الحكم إلا للّه يقص الحق «قص» به معناى دنبال رفتن و پيگيرى است. در قاموس المحيط آمده است: «قَصَّ اثره ... تَتَّبعه». *خداوند در اداره امور جهان و نظام هدايت، سنتهاى ثابتى دارد كه از آنها عدول نمىكند. يقص الحق يكى از معانى «حق»، «الأمر المقضى» است. يعنى امرى كه قضا و حكم بر آن تعلق گرفته باشد. و چون در آيه سخن از نزول عذاب يا معجزه است و در پى آن از اختصاصات حكم به خداوند سخن رفته، مىتوان چنين نتيجه گرفت كه «يقص الحق» تأكيدى بر ثبات و استوارى قوانين و احكام الهى است. * شناخت دقيق مرزهاى حق و باطل، مقدمه ضرورى براى حركت در مسير حق يقص الحق و هو خير الفصلين *خداوند در زمان مناسب بهترين داورى را در بين پيامبر (ص) و منكران آن حضرت خواهد كرد. يقص الحق و هو خير الفصلين آيه 58 قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ بگو: اگر آنچه شتاب در آن را طلب مىكنيد در اختيار من بود، (آن را نازل مىكردم و) ميان من و شما كار به پايان مىرسيد، و خدا به (حال) ستمكاران داناتر است. * نزول عذاب بر كافران و مشركان در اختيار پيامبر (ص) نيست. قل لو أن عندى ما تستعجلون * مشركان مكه خواهان تحقق سريع عذاب موعود پيامبر (ص) بر خويش بودند. قل لو أن عندى ما تستعجلون به *ارائه هرگونه معجزه مورد درخواست مردم، اگر در اختيار پيامبر (ص) بود، كار آن حضرت با مشركان زمان خود سريعاً با نزول عذاب خاتمه مىيافت. لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر بينى و بينكم *خداوند آگاهتر از هر كس به اينكه در چه زمان و شرايطى مشركان و منكران پيامبر (ص) را عذاب كند. لقضى الأمر بينى و بينكم و الله أعلم بالظلمين آيه 59 وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَ لَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ و خزانههاى غيب فقط نزد اوست. جز او كسى آنها را نمىداند، و آنچه را كه در خشكى و درياست مىداند، و هيچ برگى نمىافتد مگر اينكه آن را مىداند، و هيچ دانهاى در تاريكىهاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى آشكار (لوح محفوظ) ثبت است. * پيامبر (ص) به همه اسرار و رمز و راز جهان آگاه نيست. قل لو أن عندى ... و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلا هو * عالم غيب، عالمى بس با عظمت و پيچيده در برابر عالم شهود و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلا هو تأكيد بر انحصار «علم غيب» به خداوند در برابر جمله بدون تأكيد و حصر در «يعلم ما فى ...» بر مطلب فوقِ اشعار دارد. *تعجيل نكردن در عذاب مشركان و كفار، مرتبط با آگاهى مطلق خداوند بر غيب و شهود جهان و اسرار آفرينش است. قل لو أن عندى ما تستعجلون ... و عنده مفاتح الغيب *خداوند به حالات يكايك موجودات جهان و وضعيت آنها احاطه علمى كامل دارد. و ما تسقط من ورقة إلا يعلمها ... و لا رطب و لا يابس *كتاب مبين، (لوح محفوظ) مركز اطلاعات جامع درباره تمامى موجودات هستى و تحولات آنهاست. و ما تسقط ... و لا رطب و لا يابس إلا فى كتب مبين * اطلاعات موجود در «كتاب مبين» (لوح محفوظ) روشن و به دور از هر گونه ابهام است. و لا رطب و لا يابس إلا فى كتب مبين *تمامى امور و نظامات جهان هستى، دقيقاً طراحى و برنامهريزى شده است. و عنده ... و لا رطب و لا يابس إلا فى كتب مبين [ پنجشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۳۰ ] [ 20:46 ] [ سعید ]
آيه 53 وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ و بدينگونه بعضى از آنان را (مستكبران را) به وسيله بعضى ديگر (مؤمنان فقير) آزموديم تا سرانجام بگويند: آيا اينانند كه از ميان ما، خدا بر آنان نعمت ارزانى داشته (و توفيق ايمان داده) است؟ آيا خدا سپاسگزاران را بهتر نمىشناسد؟ * حضور مؤمنان ضعيف در كنار پيامبر (ص)، وسيلهاى براى آزمايش ديگران است. و لا تطرد الذين يدعون ربهم ... و كذلك فتنا بعضهم ببعض *دولتمندان و اشراف، تنها خود را شايسته كرامت و ارزشمندى در نزد خدا مىدانند. ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا *خداوند، آگاهتر از هر كس به سپاسگزاران نعمتهاى خويش است. أليس اللّه بأعلم بالشكرين *شكر، معيار ارزشمندى انسان نزد خداوند است. ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا أليس اللّه بأعلم بالشكرين *ايمان و نيايش خالصانه به درگاه خداوند، سپاسگزارى است. و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه ... أليس اللّه بأعلم بالشكرين * تهيدستان و طبقات پايين جامعه، داراى زمينه بيشتر براى پذيرش ايمان و دعوت پيامبرند. و لا تطرد الذين يدعون ربهم ... أليس اللّه بأعلم بالشكرين آيه 54 وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ و چون كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان اين رحمت را بر خود مقرّر كرده است كه هر كس از شما به نادانى كار بدى كند، سپس بعد از آن توبه كند و به صلاح آيد، (او را مىبخشد، زيرا) او بسيار آمرزنده و مهربان است. *پيامبر (ص) وظيفهدار پيشى جستن در سلام بر مؤمنانى كه به محضر او مىآيند. و إذا جاءك الذين يؤمنون بايتنا فقل سلم عليكم * تواضع در برابر مؤمنان و همنشينى با آنان، از صفات لازم براى رهبران دينى جامعه است. و إذا جاءك الذين يؤمنون بايتنا فقل سلم عليكم *خداوند، مؤمنان به آيات خود را در سلامت و امنيت واقعى قرار مىدهد. و إذا جاءك الذين يؤمنون بايتنا فقل سلم عليكم سلام خداوند لفظ و كلام نيست، بلكه فعلى از افعال اوست كه همان نزول سلامتى و امنيت از جانب اوست. *«سلام عليكم» روش تحيت و درود اسلامى به هنگام برخورد مسلمانان با يكديگر و إذا جاءك الذين يؤمنون بايتنا فقل سلم عليكم * ابلاغ سلام و رحمت خداوند به مؤمنان به آيات او، از وظايف پيامبر (ص) و إذا جاءك الذين يؤمنون بايتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة * شمول رحمت خداوند بر مؤمنان به آيات، پرتويى از ربوبيت اوست. يؤمنون بايتنا ... كتب ربكم على نفسه الرحمة *كسانى را كه داراى زمينه مساعدى براى گرايش به ايمان هستند، بايد به رحمت و امنيت خداوندى اميدوار كرد. و إذا جاءك الذين يؤمنون بايتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة *ذات خداوند فيضان رحمت را بر خود ايجاب كرده است. كتب ربكم على نفسه الرحمة معنى واجب ساختن رحمت بر خود اين است كه چيزى وراى ذات، او را بدين كار نگماشته، بلكه اقتضاى ذات چنين است. *ارتكاب گناه و اعمال ناروا ريشه در نادانى دارد. أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة *توبه و اصلاح رفتارها شرط آمرزش است. ثم تاب من بعده و أصلح * جهالت، عذرى قابل قبول براى اغماض و گذشت از خطاكاران أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة ثم تاب *مغفرت خداوند آميخته با مهر و محبت اوست. فأنه غفور رحيم آيه 55 وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ وَ لِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ و بدينگونه آيات را توضيح مىدهيم، تا (حقايق معلوم گردد و) راه مجرمان آشكار شود. *تبيين آيات قرآن و كيفيت آن از جانب خداوند است. و كذلك نفصل الأيت * روشن ساختن راه و روش مجرمان، از اهداف تفصيل و تبيين آيات قرآن و كذلك نفصل الأيت و لتستبين سبيل المجرمين *ترسيم راه و روش صالحان و مجرمان بايد از محورهاى اساسى تبليغ باشد. و كذلك نفصل الأيت و لتستبين سبيل المجرمين [ پنجشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۲۳ ] [ 18:1 ] [ سعید ]
آیاتی درقرآن وجود داردکه به آنها آیات محکم گفته می شود مانند آیه ((لاتدرکه الابصار هو یدرک الابصار))یعنی چشم او را نمی بیند ولی او چشم را می بیند آیاتی نیز وجود دارد مانند ((علی العرش استوی )) (یعنی بر عرش ایستاده است) که آیه متشابه است با ارجاع آیه متشابه به محکم می توان نتیجه گرفت که خدا ماده نیست پس عرش هم نمی تواند مادی باشد. عقل با محکمات متشابهات را تشخیص می دهد. قران تحدی (به مبارزه فراخواندن) دارد، یکی از تحدی های قرآن این است که اگر قرآن از جانب کسی غیر از خدا می آمد آنوقت قرآن دارای اختلافات و تناقضات می بود و بعد باید کسی می آمد و در خصوص تناقضات قرآن کتاب می نوشت ولی الان در قرآن تناقضی وجود ندارد ، تحدی قرآن فقط به فصاحت و بلاغت آن نیست ، چون در آن زمانی که قرآن نازل شد ، مردم به صورت طبیعی شاعر بودند ، و لذا در آن زمان فصاحت و بلاغت قرآن جلوه کرد تا مردم آن زمان خاضع شوند. قرآن یک کلمه (لن تفعلوا) دارد که همه را به زانو در می آورد یعنی اینکه ابدا نخواهید توانست مثل قرآن را بیاورید ودانشمندان درطول قرن ها نتوا نستند که یک آیه مانند آن را بیاورند. اعجاز قرآن دراین یک کلمه است خدا نمی فرماید که ما نمی گذاریم مثل قرآن را بیاورید (یعنی صرف) بلکه می گوید شما نمی توا نید مثل قرآن را بیاورید.
[ سه شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۲۱ ] [ 22:14 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |