|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
[ سه شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۰۷ ] [ 13:57 ] [ سعید ]
سوره عصر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم آيه 1 وَ الْعَصْرِ سوگند به روزگار، 1سوگند خداوند، به عصر پيامبر (ص) و العصر حرف «ال» در «العصر»، براى عهد حضورى است؛ يعنى، سوگند به اين عصر! 2 عصر پيامبر (ص)، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند و العصر 3 سوگند خداوند به روزگار و العصر يكى از معانى «عصر» دهر است؛ يعنى، زمانى طولانى و غير محدود كه انقضاى آن، به انقراض اهل آن زمان بستگى دارد. (تاجالعروس) 4 سوگند خداوند، به عصر هر روز و نماز فريضه آن و العصر چنانچه «عصر» به معناى «عشىّ» (بعد از ظهر تا غروب) باشد، سوگند به آن يا ناظر به همان زمان خواهد بود و يا به قرينه ظرف و مظروف، مراد نماز عصر است. كليدواژهها: اللّه؛ تقويم؛ قرآن؛ قسم؛ محمّد (ص)؛ نماز آيه 2 إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ كه انسان در زيانكارى است، 1عموم انسانها، سرمايه خويش را از كف داده، در زيان بزرگى فرورفتهاند. إنّ الإنسن لفى خسر «انسان» اسم جنس و حرف «ال» در آن، براى استغراق افراد است. تعميم خسارت بر تمامى انسانها و آنگاه استثناى مؤمنان (در آيه بعد)، بيانگر آن است كه اكثريت چشمگيرى از انسانها، دچار خسارتاند. 2 خداوند، در تأكيد بر خسارتبار بودن وضع انسانها، به عصر پيامبر (ص) سوگند ياد كرده است. و العصر. إنّ الإنسن لفى خسر 3 بىايمانى و ترك عمل صالح و تبليغ نكردن از حق و صبر، زيان بزرگى است. لفى خسر نكره آمدن كلمه «خسر»، براى بيان عظمت آن است. استثنايى كه در آيه بعد آمده، زيان را به غير افراد مستثنى، اختصاص داده است. كليدواژهها: اللّه؛ انسان؛ تبليغ؛ حق؛ صبر؛ ضرر؛ عمل؛ قرآن؛ قسم؛ كفر؛ محمّد (ص) آيه 3 إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ مگر آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده و يكديگر را به حق سفارش نموده و يكديگر را به شكيبايى توصيه كردهاند. 1تنها مؤمنانى كه كارهاى شايسته انجام داده و يكديگر را به پذيرش حق و شكيبايى توصيه مىكنند، گرفتار خسارت نخواهند شد. إنّ الإنسن لفى خسر. إلّا الذين ءامنوا و عملوا الصلحت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر 2 ايمان و عمل صالح و پذيرش حق و شكيبايى، بهرهگيرى درست از سرمايههاى وجودى خويش است. لفى خسر. إلّا الذين ءامنوا و عملوا الصلحت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر 3 انجام دادن تمام كارهاى شايسته، توصيه خداوند به مؤمنان الذين ءامنوا و عملوا الصلحت حرف «ال» در «الصالحات»، آن را بر تمام اعمال صالح تعميم داده است. از آن جا كه هرگاه عموم حقيقى امكانپذير نباشد، عموم عرفى مورد نظر است؛ مراد اعمال صالحى است كه براى شخص مؤمن مقدور مىباشد. 4 كفرورزى، ترك عمل صالح و بىاعتنايى به ترويج حق و صبر،زيانكارى است. لفى خسر. إلّا الذين ءامنوا و عملوا الصلحت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر 5 توصيه ديگران به پذيرش حق و شكيبايى در راه آن، مصداق بارز عمل صالح است. عملوا الصلحت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر عطف توصيه به حق و صبر- كه مصداق عمل صالح است- بر انجام اعمال صالح، عطف خاص بر عام و نشانه اهميت ويژه خاص است. 6 لزوم حقپذيرى، شناختن و شناساندن حق و پايدارى و شكيبايى براى تحقق آن تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر ترغيب مؤمنان به توصيه ديگران بر حق و صبر، بيانگر لزوم پايبندى خود به آن دو است. 7 حقپذيرى و دفاع از حق، نيازمند شكيبايى و استقامت است. تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر جمله «تواصوا بالصبر»، ممكن است درصدد بيان زمينههاى لازم براى مفاد «تواصوا بالحقّ» باشد. 8 «صبر»، نشان حقپذيرى است و سفارش ديگران به آن، نمونه بارز ترغيب مردم به حق است. تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه عطف «تواصوا بالصبر» بر جمله قبل، عطف خاص بر عام باشد. تكرار فعل «تواصوا»، اين ارتباط را تأييد مىكند؛ زيرا در تعبيرى نظير «تواصوا بالحقّ و الصبر»، تفاوت حق و صبر نمايانتر است. 9 اصلاح جامعه در كنار اصلاح خويشتن، ضرورتى اجتنابناپذير در ثمربخشى وجود انسان لفى خسر. إلّا الذين ءامنوا و عملوا الصلحت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر 10 امربهمعروف، پنددهى و پندپذيرى، از خصلتهاى برجسته انسانهاى كامياب لفى خسر. إلّا الذين ... تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر «تواصوا»، از باب تفاعل و بيانگر آن است كه مؤمنان، در كنار توصيه به ديگران، از توصيههاى آنان نيز بهره مىبرند. 11 تبليغ اعتقادات حق و ترغيب ديگران به مقاومت در برابر منكرات، خصلتى ستوده و مايه كاميابى انسان لفى خسر. إلّا الذين ... تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر 12 ترويج حق و تقويت روحيّه پايدارى، نيازمند مشاركت و هميارى مردم با يكديگر است. تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر كليدواژهها: استقامت؛ اصلاح؛ اللّه؛ امر به معروف و نهى از منكر؛ ايمان؛ تبليغ؛ تزكيه؛ تعاون؛ جامعه؛ حق؛ دفاع؛ رستگارى؛ صبر؛ ضرر؛ عبرت؛ عمل؛ موعظه [ یکشنبه ۱۳۸۸/۱۰/۱۳ ] [ 12:52 ] [ سعید ]
سورة العصر (103) بسم الله الرحمن الرحيم وَالْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ (2) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (3) در صدر اسلام، مسلمانان هنگام خدا حافظى و جدا شدن از يكديگر اين سوره را تلاوت مىكردند.<1024> خداوند در قرآن، به همه مقاطع زمانى سوگند ياد كرده است. فجر: <<والفجر>><1025>، صبح: <<و الصبح>><1026>، روز: <<و النهار>><1027>، شب: <<و الليل>><1028>، چاشت: <<و الضُحى>><1029>، سحر: <<والليل اذ ادبر>><1030> عصر: <<و العصر >>گر چه به سحر چهاربار سوگند ياد كرده است. در حديثى از امام صادقعليه السلام نقل شده است كه منظور، عصر خروج حضرت مهدىعليه السلام است.<1031> بعضى مراد از عصر را عصر ظهور اسلام گرفتهاند. بعضى عصر را به معناى لغوى آن يعنى فشار گرفتهاند، زيرا كه فشارها سبب غفلت زدائى و تلاش و ابتكار انسانهاست. بعضى مراد از عصر را عصاره هستى يعنى انسان كامل گرفتهاند و بعضى آن را هنگام نماز عصر دانستهاند. 1032> خسارت در مال قابل جبران است، امّا خسارت در انسانيّت، بالاترين خسارتهاست. <<ان الخاسرين الّذين خسروا انفسهم>><1033> سفارش ديگران به حق، ممكن است عوارض تلخى داشته باشد كه بايد با صبر و استقامت به استقبال آن رفت. <<تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر>> فخر رازى مىگويد: انسان در دنيا مانند يخ فروشى است كه هر لحظه سرمايهاش آب مىشود و بايد هرچه زودتر آن را بفروشد و گرنه خسارت كرده است.<1034> با اينكه سفارش به حق و صبر جزء اعمال صالح است ولى به خاطر اهميّت جداگانه بيان شدهاند. همانگونه كه صبر و استقامت نيز حق است و <<تواصوا بالحقّ>> شامل آن مىشود ولى به خاطر اهميّت صبر جداگانه آمده است. <<تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر>> قرآن در آيهاى ديگر فضل و رحمت الهى را عامل دورى از خسارت شمرده و مىفرمايد: <<فلو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخاسرين>><1035> بنابراين ايمان و عمل صالح و تواصى به حق، در سايه فضل و رحمت الهى حاصل مىشود و انسان بدون لطف خداوند، نه هدايت مي شود كه به ايمان برسد و نه اهل عمل صالح مىگردد. بازار دنيا نگاه اجمالى به آيات قرآن ما را به اين نكته اساسى مىرساند كه دنيا بازار است و تمام مردم عمر و توان و استعداد خودشان را در آن عرضه مىكنند و فروش جنس در اين بازار اجبارى است. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «نفس المرء خطاه الى اجله»<1036> يعنى نفس كشيدن انسان گامى به سوى مرگ است. پس انسان الزاماً سرمايه عمر را هر لحظه از دست مىدهد و ما نمىتوانيم از رفتن عمر و توان خود جلوگيرى كنيم. بخواهيم يا نخواهيم توان و زمان ما از دست ما مىرود. لذا در اين بازار آنچه مهم است انتخاب مشترى است. افرادى با خدا معامله مىكنند و هر چه دارند در طبق اخلاص گذاشته و در راه او و براى رضاى او گام بر مىدارند اين افراد، عمر فانى را باقى كرده و دنيا را با بهشت و رضوان الهى معامله مىكنند. اين دسته برندگان واقعى هستند، زيرا اولاً خريدار آنها خداوندى است كه تمام هستى از اوست ثانياً اجناس ناچيز را هم مىخرد. <<فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره>><1037> ثالثاً گران مىخرد و بهاى او بهشت ابدى است. <<خالدين فيها>><1038> رابعاً اگر به دنبال انجام كار خوب وبديم امّا موفق به عمل نشديم باز هم پاداش مىدهد. <<ليس للانسان الا ما سعى>><1039> يعنى اگر كسى سعى كرد گرچه عملى صورت نگرفت كامياب مىشود. خامساً پاداش را چند برابر مىدهد. <<اضعافاً مضاعفة>><1040> به قول قرآن تا هفتصد برابر پاداش مىدهد و پاداش انفاقهاى نيك مثل دانهاى است كه هفت خوشه از آن برويد و در هر خوشه صد دانه باشد. اما كسانى كه در اين بازار، عمر خود را به هوسهاى خود يا ديگران بفروشند و به فكر رضاى خداوند نباشند، خسارتى سنگين كردهاند كه قرآن چنين تعبيراتى در مورد آنها دارد: تجارت بد انجام دادهاند. <<بئسما اشتروا به انفسهم>><1041> تجارتشان سود ندارد. <<فما ربحت تجارتهم>><1042> زيان كردند. <<خسروا انفسهم>><1043> زيان آشكار كردند. <<خسراناً مبيناً>><1044> در زيان غرق شدند. <<لفى خسر>><1045> در ديد اين گروه، زرنگ و زيرك كسى است كه بتواند با هر كار و كلام و شيوهاى، خواه حق و خواه باطل، زندگى مرفهى براى خود درست كند و در جامعه شهرت و محبوبيّتى يا مقام و مدالى كسب كند و در غير اين صورت به او لقب باخته، عقب افتاده و بدبخت مىدهند. امّا در فرهنگ اسلامى، زيرك كسى است كه از نفس خود حساب بكشد و آن را رها نكند، براى زندگى ابدى كار كند و هر روزش بهتر از ديروزش باشد. از مرگ غافل نباشد و به جاى هرزگى و حرص و ستم به سراغ تقوى و قناعت و عدالت برود. امام هادىعليه السلام فرمودند: «الدّنيا سوق ربح قوم و خسر آخرون» دنيا بازارى است كه گروهى سود بردند و گروهى زيانكار شدند.<1046> 1- دوران تاريخ بشر، ارزش دارد و خداوند به آن سوگند ياد كرده است. پس از عبرتهاى آن پند بگيريم. <<والعصر>> 2- انسان از هر سو در خسارت است. <<لفى خسر>> 3- انسانِ مطلق كه در مدار تربيت انبيا نباشد، در حال خسارت است. <<ان الانسان لفى خسر>> 4- تنها راه جلوگيرى از خسارت، ايمان و عمل است. <<امنوا و عملوا الصالحات>> 5 - به فكر خود بودن كافى نيست. مؤمن در فكر رشد و تعالى ديگران است. <<تواصوا بالحقّ>> 6- سفارش به صبر به همان اندازه لازم است كه سفارش به حق. <<بالحقّ - بالصبر>> 7- ايمان بر عمل مقدم است، چنانكه خودسازى بر جامعه سازى مقدم است. <<آمنوا و عملوا... و تواصوا>> 8 - بدون ايمان و عمل و سفارش ديگران به حق و صبر، خسارت انسان بسيار بزرگ است. <<لفى خسر>> (نكره بودن «خُسر» و تنوين آن نشانه عظمت خسارت است.) 9- اقامهى حق به استقامت نياز دارد. <<تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر>> 10- جامعه زمانى اصلاح مىشود كه همه مردم در امر به معروف و نهى از منكر مشاركت داشته باشند. هم پند دهند و هم پند بپذيرند. <<تواصوا بالحقّ >>(كلمه «تواصوا» براى كار طرفينى است) 11- نجات از خسارت زمانى است كه انسان در صدد انجام تمام كارهاى نيك باشد گرچه موفق به انجام آنها نشود. <<عملوا الصالحات>> (كلمه «الصالحات» به صورت جمع محلّى به الف و لام آمده است) 12- ايمان بايد جامع باشد نه جزئى. ايمان به همه اجزا دين، نه فقط برخى از آن. <<الاّ الّذين آمنوا>> (ايمان، مطلق آمده است تا شامل تمام مقدسات شود.) «والحمدللّه ربّ العالمين» [ دوشنبه ۱۳۸۵/۰۸/۲۹ ] [ 15:1 ] [ سعید ]
سوره عصر [103] اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 3 آيه است . محتوا و فضيلت سوره : جـامـعيت اين سوره به حدى است كه به گفته بعضى از مفسران تمام علوم ومقاصد قرآن در اين سوره خلاصه شده است . نخست از سوگند پرمعنى به ((عصر)) شروع مى شود سپس سخن از زيانكاربودن همه انسانها كه در طـبيعت زندگى تدريجى نهفته است به ميان مى آورد, بعدفقط يك گروه را از اين اصل كلى جدا مى كند, آنها كه داراى برنامه چهارماده اى زيرهستند: ايـمـان , عـمـل صالح , سفارش يكديگر به حق , و سفارش يكديگر به صبر و اين چهار اصل در واقع برنامه هاى اعتقادى و عملى و فردى و اجتماعى اسلام را در برمى گيرد. دربـاره فـضـيـلـت تـلاوت ايـن سـوره در حـديثى از امام صادق (ع) مى خوانيم :((هركس سوره ((والـعـصر)) را در نمازهاى نافله بخواند خداوند او را در قيامت برمى انگيزد در حالى كه صورتش نورانى , چهره اش خندان و چشمش (به نعمتهاى الهى ) روشن است , تا داخل بهشت شود)).و معلوم است كه اين همه افتخار و سرور و شادمانى از آن كسى است كه اين اصول چهارگانه را در زندگى خود پياده كند, نه فقط به خواندن قناعت نمايد. به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. (آيـه1)ـ در ابـتـداى ايـن سـوره بـا قسم تازه اى روبرو مى شويم , مى فرمايد: ((به عصرسوگند))! (والعصر). واژه ((عصر)) در اصل به معنى ((فشردن )) است , و سپس به وقت عصر اطلاق شده , به خاطر اين كه برنامه ها و كارهاى روزانه در آن پيچيده و فشرده مى شود. سـپس اين واژه به معنى مطلق ((زمان )) و دوران تاريخ بشر و يا بخشى از زمان ,مانند عصر ظهور اسـلام و قيام پيغمبراكرم (ص), و امثال آن استعمال شده است , ولذا در تفسير اين سوگند بعضى از مـفـسـران آن را اشـاره به سراسر زمان و تاريخ بشريت دانسته اند كه مملو از درسهاى عبرت , و حـوادث تـكـان دهـنـده و بـيدارگراست , و روى همين جهت آن چنان عظمتى دارد كه شايسته سوگند الهى است . ولـى بـعـضـى ديگر روى قسمت خاصى از اين زمان مانند عصر قيام پيغمبراكرم (ص) يا عصر قيام حـضـرت مـهـدى (عـج) كـه داراى ويـژگى و عظمت خاصى در تاريخ بشر بوده و هست انگشت گذارده , و سوگند را ناظر به آن مى دانند. ولى مناسبتر همان عصر به معنى زمان و تاريخ بشر است , چرا كه بارهاگفته ايم سوگندهاى قرآن همواره متناسب با مطلبى است كه سوگند به خاطر آن يادشده , و مسلم است كه خسران انسانها در زندگى نتيجه گذشتن زمان عمر آنهاست . و يـا عصر قيام پيغمبر خاتم (ص) به خاطر اين كه برنامه چهار ماده اى ذيل سوره در چنين عصرى نازل گرديده . (آيـه2)ـ در اين آيه اشاره به چيزى مى كند كه اين سوگند مهم براى آن يادشده است , مى فرمايد: ((به يقين انسانها همه در زيانند)) (ان الا نسان لفى خسر). سـرمـايـه هـاى وجـودى خود را چه بخواهند يا نخواهند از دست مى دهند,ساعات و ايام و ماهها و سـالـهاى عمر بسرعت مى گذرد, نيروهاى معنوى و مادى تحليل مى رود, و توان و قدرت كاسته مى شود. بـه هـر حـال از نظر جهان بينى اسلام دنيا يك بازار تجارت است همان گونه كه در حديثى از امام هادى (ع) مى خوانيم : ((دنيا بازارى است كه جمعى در آن سودمى برند و جمع ديگرى زيان )). آيـه مـوردبحث مى گويد: همه در اين بازار بزرگ زيان مى كنند, مگر يك گروه كه برنامه آنها در آيه بعد بيان شده است . (آيه3)ـ آرى ! تنها يك راه براى جلوگيرى از اين خسران عظيم و زيان قهرى و اجبارى وجود دارد, فـقط يك راه كه در آخرين آيه اين سوره به آن اشاره شده است , مى فرمايد: ((مگر كسانى كه ايمان آورده و اعـمـال صـالح انجام داده اند, ويكديگر را به حق سفارش كرده , و يكديگر را به شكيبايى و استقامت توصيه نموده اند)) (الا الذين آمنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر). برنامه چهار ماده اى خوشبختى ! قرآن براى نجات از آن خسران عظيم برنامه جامعى تنظيم كرده كه در آن برچهار اصل تكيه شده است : اصـل اول در ايـن بـرنـامـه مـسـالـه ((ايـمـان )) اسـت كـه زيـربـنـاى همه فعاليتهاى انسان را تـشـكـيـل مى دهد,چراكه تلاشهاى عملى انسان از مبانى فكرى واعتقادى او سرچشمه مى گيرد, نه همچون حيوانات كه حركاتشان به خاطر انگيزه هاى غريزى است .وبه تعبير ديگراعمال انسان تبلورى است از عقائد وافكار او, وبه همين دليل تمام انبياى الهى قبل از هـرچـيـز بـه اصلاح مبانى عقيدتى امتها مى پرداختند,مخصوصابا شرك كه سرچشمه انواع رذائل و بدبختيها وپراكندگيهاست به مبارزه مى پرداختند. در اصل دوم به ميوه درخت بارور و پرثمره ايمان پرداخته از ((اعمال صالح ))سخن مى گويد.آرى ((صـالـحـات )) همان ((اعمال شايسته )) نه فقط عبادات , نه تنها انفاق فى سبيل اللّه ,نه فقط جـهـاد در راه خـدا, نـه تـنها كسب علم و دانش , بلكه هر كار شايسته اى كه وسيله تكامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الى اللّه و پيشرفت جامعه انسانى درتمام زمينه ها شود. و از آنجا كه ايمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمى يابد مگر اين كه حركتى دراجتماع براى دعوت بـه سـوى حـق و شـنـاخت و معرفت آن از يكسو, و دعوت به استقامت و صبر در طريق انجام اين دعـوت از سوى ديگر صورت پذيرد, به دنبال اين دو اصل , به دو اصل ديگر اشاره مى فرمايد كه در حقيقت ضامن اجراى دو اصل اساسى ((ايمان )) و ((عمل صالح )) است . در اصـل سـوم بـه مـسـالـه ((تواصى به حق )) يعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مـى كـنـد تـا هـمـگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن رافراموش نكنند و در مسير زندگى از آن منحرف نگردند. در اصـل چهارم مساله شكيبائى و ((صبر)) و استقامت و سفارش كردن يكديگربه آن مطرح است , چـرا كـه بـعد از مساله شناخت و آگاهى , هركس در مسير عمل درهر گام با موانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمى توانداحقاق حق كند, و عمل صالحى انجام دهد و يا ايمان خود را حفظ كند. آرى ! احـقـاق حق و اجراى حق , و اداى حق در جامعه جز با يك حركت وتصميم گيرى عمومى و استقامت و ايستادگى در برابر موانع ممكن نيست . ((صـبـر)) در اينجا نيز معنى وسيع و گسترده اى دارد كه هم صبر بر اطاعت راشامل مى شود, و هم صبر در برابر انگيزه هاى معصيت , و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار, و از دست دادن نيروها و سرمايه ها و ثمرات . و بـه راسـتـى اگر مسلمانان امروز همين اصول چهارگانه را در زندگى فردى واجتماعى خود اجرا كنند مشكلات و نابسامانيهاى آنها حل مى شود, عقب ماندگيهاجبران مى گردد, و ضعفها و شكستها به پيروزى مبدل مى شود, و شر اشرار جهان ازآنها قطع مى گردد. ((پايان سوره عصر)). [ دوشنبه ۱۳۸۵/۰۱/۱۴ ] [ 17:47 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||