|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نحَْنُ لَهُ عَبِدُونَ
[ سه شنبه ۱۳۸۹/۰۸/۲۵ ] [ 23:27 ] [ سعید ]
[ یکشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۲۳ ] [ 18:49 ] [ سعید ]
تنها نیایش است که می تواند غربت مرگبار ما را به انس با جهان هستی مبدل نماید. [ شنبه ۱۳۸۹/۰۸/۲۲ ] [ 19:38 ] [ سعید ]
هر چه قرآن را نگاه می کنی حتی یک ذره اشکال در آن نمی بینی ،عالم خلقت هم مانند قرآن می ماند ، یک ذره خلل در آفرینش نمی بینی ، یعنی اگر یک پرکاهی را از آفرینش برداری هیچ چیز در عالم نخواهد بود. عالم مثل تسبیح نمی ماند بلکه مثل عدد است اگر عدد شماره 5 یا عدد شماره 6 را برداری دیگر عدد نداری یا اگر عدد شماره 5 را برداری و 6 را جای آن بگذاری اعداد از بین می رود . قرآن جهان شمول است و دارای دو ویژگی است، یکی اینکه قرآن جهانی است و به زبان جهان سخن می گوید و یکی اینکه زبان فطرت است مانند آب که آب برای همه لازم است. مطالعه قرآن برای همه لازم است چون برای همه بشراست و باید زبان فطرت داشته باشد. قرآن برای همه ( للناس ) نازل شده است، ولی تنها متقین از آن استفاده می کنند ( للمتقین ). [ جمعه ۱۳۸۹/۰۸/۲۱ ] [ 9:58 ] [ سعید ]
آيه 12 قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ بگو: آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ كيست؟ بگو: از آنِ خداست. او رحمت را بر خود مقرّر كرده است. يقيناً شما را در روز قيامت كه شكّى در آن نيست جمع خواهد كرد. كسانى كه (سرمايه فطرت) خود را از دست دادهاند، به همين علّت ايمان نمىآورند. *تعليم روش احتجاج با مشركان به پيامبر (ص) از سوى خداوند. قل لمن ما فى السموت و الأرض ... ليجمعنكم إلى يوم القيمة * مالكيت خداوند بر جهان هستى، امرى بديهى و غير قابل انكار. قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه جواب خداوند به سؤال مطرح شده و منتظر جواب كافران نماندن، بيانگر روشن و غير قابل انكار بودن آن است. *طرح و بيان حقايق به شكل پرسش و پاسخ، از روشهاى قرآن قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه *خداوند رحمت به خلق را بر خويش لازم كرده است. كتب على نفسه الرحمة «كتب على نفسه الرحمة» يعنى «الزمها على نفسه» (رحمت را بر خود فرض و خود را به آن ملزم كرده است). * ترديدناپذيرى تحقق قيامت ليجمعنكم إلى يوم القيمة لا ريب فيه «لا ريب فيه» نفى هر گونه ترديد درباره قيامت است، كه از بارزترين موارد ترديد درباره قيامت، ترديد در تحقق آن است. *قيامت، روز ظهور حقايق و از بين رفتن هر گونه ترديد ليجمعنكم إلى يوم القيمة لا ريب فيه مرجع ضمير «فيه» مىتواند «يوم القيامة» باشد، يعنى قيامت ظرف ترديد نيست و در آن روز ترديد از آدمى رخت بر مىبندد. *برخوردارى مردم از رحمت خداوند، از فلسفههاى برپايى قيامت كتب على نفسه الرحمة ليجمعنكم إلى يوم القيمة لا ريب فيه * برپايى قيامت جلوهاى از رحمت الهى است. كتب على نفسه الرحمة ليجمعنكم إلى يوم القيمة * آنان كه سرمايه جان را به خسارت از كف دادهاند، منكر قيامت هستند. ليجمعنكم إلى يوم القيمة ... الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون متعلق «لا يؤمنون»، با توجه به جمله «ليجمعنكم إلى يوم القيامة» قيامت مىتواند باشد. *تباه كردن سرمايه وجودى خود زيانكارى و زمينه انكار معارف دين است. ليجمعنكم إلى يوم القيمة ... الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون آيه 13 وَ لَهُ مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ و آنچه در شب و روز آرام مىگيرد از آنِ اوست، و اوست كه شنوا و دانا است. * تمامى پديدههاى ساكن و متحرك در شب و روز، ملك خدا و تحت تصرف اوست. و له ما سكن فى الّيل و النهار در زبان عرب گاهى يكى از ضدين ذكر مىگردد و ديگرى مسكوت مىماند. چون مذكور، خود كافى از غير مذكور است. در آيه نيز تقدير مىتواند چنين باشد: «وله ما سكن و ما تحرك فى الليل و النهار». * علم و آگاهى به جهان هستى، لازمه مالكيت مطلقه الهى و له ما سكن فى الّيل و النهار و هو السميع العليم جمله «و له ما سكن» به منزله دليلى است براى «و هو السميع العليم». يعنى همه چيز، اعم از اشيا و اقوال و حتى فكر، مخلوق و مملوك خداست و خالق نمىتواند به مخلوق خويش آگاه نباشد، چون علم خالق به مخلوق خود، ضرورى است. *توجه به آگاهى خداوند بر گفتار و كردار آدميان، برانگيزنده آنان به ايمان فهم لا يؤمنون ... و هو السميع العليم *شنوايى و دانايى خداوند، تضمينكننده حسابرسى از بندگان در روز قيامت ليجمعنكم إلى يوم القيمة ... و هو السميع العليم [ سه شنبه ۱۳۸۹/۰۸/۱۸ ] [ 21:51 ] [ سعید ]
برگزيده تفسير نمونه:آيت الله مکارم شيرازي/زير نظر:استاد محقق/تنظيم:احمد على بابائى سوره يوسف از آیه 63 ادامه مطلب [ یکشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۱۶ ] [ 19:7 ] [ سعید ]
برگزيده تفسير نمونه:آيت الله مکارم شيرازي/زير نظر:استاد محقق/تنظيم:احمد على بابائى سوره يوسف از ابتدا تا آیه 62 ادامه مطلب [ یکشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۱۶ ] [ 19:4 ] [ سعید ]
گر چه معمولا در وبلاگم به مسائل جنبی نمی پردازم ولی به خاطر علاقه ای که به فرهنگ ایران زمین دارم گفتم این عکس را که دیروز در نرم افزاری دیدم بیاورم تا که قبول افتد وکه در نظر آید.
این عکس که توضیحی از آن در قسمت پایینی آن داده شده مربوط به دوران ایلامیان است دوره ای که ناصر پورپیرا به آن علاقه دارد ولی اگر این نقش مربوط به دوران هخامنشیان بود جعلی و کنده کاری شده توسط یهودیان دانشگاههای غربی شمرده می شد دلیلش هم واضح است ادامه نوشته های خط میخی بر روی نقش والبته عدم نوشته در قسمت دیگری از نقش فرد و بزش. و حتی آن یادگاری که یکی از آنها عبدالحمید می نماید دلیل دیگری بر دروغ گویی و رسوایی یهود شمرده می شد. با این روشی که پورپیرار در پیش گرفته هیچ چیز اثبات نمی شود و همه چیز رد می شود این روش که در ایران بسیاری افراد به آن مبتلا هستند نامش هست "توهم توطئه" [ جمعه ۱۳۸۹/۰۸/۱۴ ] [ 19:21 ] [ سعید ]
آيه 10 *بسيارى از رسولان الهى قبل از پيامبر (ص)، مورد تمسخر و استهزاى كافران قرار گرفتند. آيه 11 *پيامبر اكرم (ص) مأمور ترغيب مردم به سير در زمين و تدبر در سرانجام تكذيبكنندگان پيامبران الهى [ چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۱۲ ] [ 9:15 ] [ سعید ]
وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَ لِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَآءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (يوسف، 24) و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمىديد (بر اساس غريزه) قصد او را مىكرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگانِ برگزيده ما است. پرتوي از نور [ یکشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۹ ] [ 13:42 ] [ سعید ]
آيه 8 وَ قَالُوا لَوْ لَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ و گفتند: چرا فرشتهاى بر او نازل نشده است (تا با وى همكارى كند)؟ و اگر فرشتهاى مىفرستاديم، كار تمام مىشد (همه هلاك مىشدند) و به آنان مهلت داده نمىشد.*مشاهده نزول فرشتگان بر پيامبر (ص)، درخواست نابجا و بهانهجويانه كافران مكّه و قالوا لو لا أنزل عليه ملك و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر * هلاكت فورى كافران و پايان مهلت آنان، در صورت نزول محسوس فرشتگان بهعنوان معجزه بر پيامبر (ص) و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون * كفرپيشگان مكه حتى با نزول كتابى ملموس بر پيامبر (ص)، ايمان نمىآوردند و خواهان نزول محسوس فرشتگان مىشدند. و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه بأيديهم لقال ... و قالوا لو لا أنزل عليه ملك بر اساس اين احتمال كه «قالوا» بر جواب «لو» در آيه قبل عطف شده باشد، برداشت ياد شده استفاده مىشود. *ناآگاهى كافران از عواقب هلاكتبار درخواست نزول آشكار ملائكه و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون *ارائه معجزات بر اساس مشيت الهى و قانونمند است. و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون آيه 9 وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكاً لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ و اگر او را فرشته قرار مىداديم، وى را به صورت مردى در مىآورديم (تا او را ببينند، آنگاه مىگفتند: ما در فرشته بودن او شك داريم،) در نتيجه آنچه را كه آنان (بر خود) مشتبه مىسازند بر آنان مشتبه مىساختيم. *خداوند بر فرض انتخاب فرشتگان براى پيامبرى، آنان را به صورت بشر قرار مىداد. و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا * رد درخواست كفرپيشگان بهانهجوى مكه (نزول فرشته به عنوان پيامبر) از سوى خداوند و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا * كافران، مدعى عدم شايستگى بشر براى احراز مقام رسالت و لو جعلنه ملكا *خداوند، جز از جنس بشر، پيامبرى براى آدميان قرار نداده است. و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا *مردم عادى از تحمل مشاهده چهره واقعى فرشتگان در دنيا ناتوان هستند. و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ... و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا در آيه قبل نزول فرشتگان را به صورت اصلى به معناى پايان يافتن كار و هلاكت كافران دانست و در اين آيه نزول فرضى فرشته را براى مردم به شكل مردان اعلام مىكند. از اين دو نكته مىتوان مطلب بالا را استفاده كرد. * امكان تجسم فرشتگان به صورت آدمى و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا آنچه در آيه نفى شده، پيامبر شدن فرشتگان است، نه تجسم آنان به صورت آدمى. *بقاى مغالطهكارى و بهانهجوييهاى كافران، حتى در صورت انتخاب پيامبر از ميان فرشتگان و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا و للبسنا عليهم «للبسنا عليهم ...» يعنى امر رسالت را چنانكه اكنون براى آنان مشتبه است در صورت نزول فرشته نيز مشتبه مىكرديم. *كافران به رسالت پيامبر (ص)، گرفتار شبهههاى باطل و بىاساس. و للبسنا عليهم ما يلبسون «يلبسون»، فعل مضارع و بيانگر استمرار يافتن شبهههاى كافران در دل و جان آنان است؛ يعنى «وللبسنا عليهم ما يلبسون على انفسهم». * خداوند حقپوشان و مغالطهكاران در رسالت پيامبر (ص) را در گمراهى رها مىكند. و للبسنا عليهم ما يلبسون *محروميت از هدايت الهى، نتيجه حقپوشى و مغالطهكارى خود انسان و للبسنا عليهم ما يلبسون تلبيس خداوند (للبسنا)، از نظر رتبه، پس از تلبيس خود آدمى (ما يلبسون) قرار دارد. [ پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۶ ] [ 11:28 ] [ سعید ]
آيه 6 أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَيْهِمْ مِدْرَاراً وَ جَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ آيا نديدهاند كه پيش از آنان چقدر نسلها را هلاك كرديم كه در زمين امكاناتى به آنها داده بوديم كه آن امكانات را به شما ندادهايم، و باران را پى در پى بر آنان فرستاديم، و نهرها را از زير پايشان جارى ساختيم، پس آنها را به سبب گناهانشان هلاك كرديم و پس از آنان نسلهاى ديگرى پديد آورديم؟ *توبيخ كافران به آيات الهى به خاطر تدبر نكردن در تاريخ و درس نگرفتن از سرنوشت هلاكتبار امتهاى گذشته الم يروا كم اهلكنا من قبلهم من قرنٍ * آگاهى كافران عصر پيامبر (ص) از سرنوشت امتهاى پيشين الم يروا كم اهلكنا من قبلهم من قرنٍ مكَّنه م فى الارض استفهام در «ألم يروا» براى توبيخ است، معلوم مىشود تاريخ گذشتگان در دسترس كافران بوده و از آن اطلاع داشتهاند ولى درس لازم را از آن نگرفتهاند. * كافران به تحليل صحيح تاريخ نپرداخته و از آن پند نمىگيرند. الم يروا كم اهلكنا استفهام توبيخى «ألم يروا» بيانگر اين است كه تاريخ گذشتگان پندآموز است و بايد از آن عبرت گرفت. ولى كافران در پى آن نيستند. *هلاكت، سرانجام مبارزه با حق (اعراض، تكذيب و استهزاى آن) ما تأتيهم من ءاية ... إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذبوا بالحق ... ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم * كفر موجب هلاكت بسيارى از جوامع گذشته، در عين قدرتمندتر بودن آنها از كافران عصر پيامبر (ص) ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم من قرن مكنهم فى الأرض ما لم نمكن لكم *نقش ريزش فراوان و مداوم باران و جريان رودها در پيدايش تمدنهاى قدرتمند مكنهم فى الأرض ... و أرسلنا السماء عليهم مدرارا و جعلنا الأنهر «مدرار» يعنى داراى ريزش فراوان، پى در پى، و طبعاً مقصود، ريزش به مقدار نياز است. * عوامل طبيعى، مسخر اراده الهى و در قلمرو قدرت اوست. كم أهلكنا ... مكنهم ... و أرسلنا السماء ... و جعلنا الأنهر *انحطاط و نابودى بسيارى از تمدنها پيش از اسلام به سبب گناه و ستيز با حق ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم ... فأهلكنهم بذنوبهم *نقش و تأثير عملكرد مردم در تحولات تاريخ ألم يروا كم أهلكنا ... فأهلكنهم بذنوبهم * پابرجايى زندگى انسانها در زمين، در عين انقراض امتهاى متمدن كافر فأهلكنهم بذنوبهم و أنشأنا من بعدهم قرنا ءاخرين *پيدايش و انقراض تمدنها، تحت اراده و سيطره الهى ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم من قرن مكنهم فى الأرض ... فأنشأنا من بعدهم قرنا ءاخرين آيه 7 [ چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۵ ] [ 18:53 ] [ سعید ]
آيه 4 وَ مَا تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ و هيچ آيتى از آيات پروردگارشان برايشان نمىآيد مگر اينكه از آن رويگردانند. [ چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۵ ] [ 12:43 ] [ سعید ]
یک خنده بی موقع، و یک ضربه روانی برای انتقام جویی بی مورد، حقوق بی نهایت جان های آدمیان را پایمال می سازد. [ دوشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۳ ] [ 23:44 ] [ سعید ]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم آيه 1 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ستايش از آنِ خداست؛ همان كسى كه آسمانها و زمين را آفريد و تاريكىها و روشنى را پديد آورد؛ پس (از اين همه نشانهها)آنان كه كفر ورزيدهاند، با پروردگار خود (غير او را)برابر مىكنند. * ستايش، از آنِ خداوند است. الحمد للَّه * خدا، شايسته همه محامد و ستايشها. الحمد للَّه «ال» در «الحمدللّه» براى تعريف جنس و مفيد استغراق است؛ يعنى «كل حمد للّه». * خدا، شايسته همه ستايشها، به خاطر آفرينش آسمانها و زمين و پديدآوردن نور و ظلمت. الحمد للَّه الَّذى خلق «الذى» در «الذى خلق ...»، صفت تعليلى براى «اللّه» و بيانگر وجه اختصاص داشتن حمد به خداوند است. * نقش اساسى شب و روز و ظلمت و نور در نظام ربوبيت و تدبير خداوند وجعل الظُّلمت والنُّور ثمَّ الَّذين كفروا بربّهِم يعدِلون * توجه به نظام شب و روز و نور و ظلمت، زمينهساز اعتقاد به توحيد ربوبى خداوند است. وجعل الظُّلمت والنُّور ثمَّ الَّذين كفروا بربّهِم يعدِلون * اعتقاد به ربوبيت غير خدا- با وجود نشانههاى غير قابل ترديد بر يگانه بودن او در تدبير جهان- امرى نكوهيده و دور از انتظار وجعل الظُّلمت والنُّور ثمَّ الَّذين كفروا بربّهِم يعدِلون حرف «ثم» در آيه، مفيد معنى استبعاد و توبيخ است. *امام كاظم (ع) درباره آيه «ثم الذين كفروا بربهم يعدلون» فرمود: (كافرانى كه براى خدا انباز مىگيرند)، ظلمت و نور و ظلم و عدل را برابر قرار مىدهند». آيه 2 هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ اوست كسى كه شما را از گِل آفريد، سپس اجَلى مقرر كرد، و اجَلى كه تعيين شده است نزد اوست؛ باز هم شما (در معاد) ترديد مىكنيد. * آفرينش انسان از گِلى بىارزش و ناچيز هو الَّذى خلقكم من طينٍ نكره آمدن «طين» مىتواند براى دلالت بر حقارت و ناچيز بودن مبدأ آفرينش انسان باشد. *مدت زندگى هر فردى در دنيا از پيش تعيين شده است. ثمَّ قضى اجلًا به مدتى كه براى زندگى هر فرد در دنيا تعيين شده «اجل» گفته مىشود (مفردات راغب) و «قضى اجلا» يعنى «قدّر لكل واحد منكم اجلا» (خدا براى هر يك از شما مدتى مشخص، مقرر فرموده است). * انسان، داراى دو اجل: حتمى و غير حتمى ثمَّ قضى اجلًا واجلٌ مسمًّى عنده ذكر دو أجل در آيه و توصيف يكى از آن دو به «مسمى» (تعيين شده)، بيانگر آن است كه اجل ديگر نامعين و به اصطلاح، معلّق و غير حتمى است. *قابل تغيير نبودن «اجل مسمى» و تغييرپذيرى «اجل معلق» ثمَّ قضى اجلًا واجلٌ مسمًّى عنده مقيد شدن يكى از دو اجل به مسمى و ثابت، حاكى از امكان تحول و تغيير در اجل ديگر است كه از آن به «معلق» تعبير مىشود. * تنها خداوند، آگاه به «اجل مسمى» است. واجلٌ مسمًّى عنده *مطالعه در آفرينش انسان و مرگ و حيات وى، زداينده ترديد در يگانگى خداوند هو الَّذى خلقكم من طينٍ ثمَّ قضى اجلًا ... ثمَّ انتم تمترون از جمله «ثم أنتم تمترون»، كه بيان استبعاد هر گونه ترديد در يگانگى خداوند پس از توجه به مضامين صدر آيه است، چنين برمىآيد كه بعد از اين توجه، على القاعده نبايد ترديدى در توحيد و اعتقاد بدان وجود داشته باشد. *حمران گويد از امام باقر (ع) درباره سخن خداوند «قضى اجلًا ...» سؤال كردم، فرمود: دو اجل است، يكى حتمى و ديگرى غير حتمى (معلق)». *امام صادق (ع) درباره سخن خداوند «قضى أجلا ...» فرمود: اجل اول، اجلى است كه خداوند، فرشتگان و رسولان و انبيا را از آن آگاه نموده و اجل معين را كه نزد اوست، از تمام خلايق پنهان داشته است». آيه 3وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ و اوست خدا در آسمانها و در زمين؛ نهان و آشكار شما را مىداند، و آنچه را به دست مىآوريد (نيز) مىداند. * تدبير و حاكميت مطلقه و يكسان خداوند بر آسمانها و زمين وهو اللَّه فى السَّموت وفى الارض آيه شريفه در رد پندار كسانى است كه خداى تعالى را تنها خداوندگار آسمانها پنداشته و براى زمين و زمينيان خدايان ديگرى چون خداى باد، خداى باران، خداى دريا، خداى صحرا و ... تصور مىكردند. *خداوند تنها معبود حقيقى و شايسته پرستش در جهان هستى وهو اللَّه فى السَّموت وفى الارض «فى السماوات»، مىتواند متعلق به «اللّه» باشد؛ براين اساس كلمه «اللّه»، به تأويل مشتق (الاله) است؛ يعنى «و هو الإله فى السموات و فى الارض» (او تنها كسى است كه در آسمانها و در زمين شايسته پرستش است). * آشكار و نهان آدمى، در نزد خداوند يكسان است. يعلم سرَّكم وجهركم عطف «جهركم» بر مفعول «يعلم» و تكرار نشدن فعل مىتواند بيانگر مطلب فوق باشد. *آگاهى خداوند بر آشكار و نهان آدمى، برخاسته از حاكميت كامل او بر سراسر هستى است. وهو اللَّه فى السَّموت وفى الارض يعلم سرَّكم وجهركم * آگاهى خداوند به اعمال و دستآوردهاى انسان ويعلم ما تكسبون * آگاهى خداوند به نتيجه و سرانجام عمل انسان ويعلم ما تكسبون مراد از «ما تكسبون» مىتواند جزا و نتيجه عمل باشد كه آدمى آن را با عمل خود به دست مىآورد. *چون خداوند خالق است، بر مخلوق خويش آگاهى كامل دارد. هو الَّذى خلقكم من طينٍ ... يعلم سرَّكم وجهركم ويعلمما تكسبون * توجه به احاطه علمى خداوند، بازدارنده انسان از انحراف در اعمال و نيات يعلم سرَّكم وجهركم ويعلم ما تكسبون هدف از بيان آگاهى كامل خداوند بر آشكار و نهان آدمى و اعمال او، بازداشتن وى از خطا و لغزش است. *ابوجعفر گويد: از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند عزّ و جلّ «و هو اللّه فى السموات و فى الارض» سؤال كردم، امام فرمود: يعنى او به تمامى مخلوقات خويش از نظر علم، قدرت، سلطه و حاكميت احاطه دارد ...». [ شنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۱ ] [ 8:57 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||