منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



عصمت در الميزان2

 

در الدر المنثور است كه طبراني از ام سلمه روايت كرده كه گفت: رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) به فاطمه فرمود: همسرت و دو پسرانت را نزدم حاضر كن، فاطمه ايشان را به خانه ما آورد، پس رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) عبايي بافت فدك بر سر ايشان انداخت، و دست خود را روي سر همگي آنان گذاشت، و گفت: بار الها! اينهايند اهل محمد، - و در نقلي ديگر آمده اينهايند آل محمد - پس صلوات و بركات خود را بر آل محمد قرار ده، همانطور كه بر آل ابراهيم قرار دادي، و تو حميد و مجيدي، ام سلمه مي‏گويد: پس من عبا را بلند كردم كه من نيز جزو آنان باشم، رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) عبا را از دستم كشيد، و فرمود: تو عاقبت بخير هستي.

مؤلف: اين روايت را صاحب غاية المرام هم از عبد الله بن احمد بن حنبل، از پدرش احمد، و او به سند خود از ام سلمه نقل كرده است.

و در همان كتاب است: كه ابن مردويه، از ام سلمه روايت كرده كه گفت: آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا در خانه من نازل شد، و در خانه هفت نفر بودند، جبرئيل، ميكائيل، علي، فاطمه، حسن، و حسين، و من كه دم در ايستاده بودم، عرضه داشتم: يا رسول الله (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمود تو عاقبت بخيري، تو از همسران پيغمبري.

باز در همان كتاب است كه ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابي حاتم، و طبراني، و ابن مردويه همگي از ام سلمه همسر رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) روايت كرده‏اند كه رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) در خانه او عبايي بافت خيبر به روي خود كشيده، و خوابيده بود، كه فاطمه از در درآمد، در حالي كه ظرفي غذا با خود آورده بود، رسول خدا فرمود: همسرت و دو پسرانت حسن و حسين را صدا بزن، فاطمه برگشت و ايشان را با خود بياورد، در همان بين كه داشتند آن غذا را مي‏خوردند اين آيه نازل شد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا.

پس رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) زيادي جامه‏اي كه داشت بر سر آنان كشيد، آن گاه دست خود را از زير كسا بيرون آورد، به آسمان اشاره كرد، و عرضه داشت: بار الها اينها اهل بيت من، و خاصگان من هستند، پس پليدي را از ايشان ببر، و تطهيرشان كن، و اين كلام را سه بار تكرار كرد.

ام سلمه مي‏گويد: من سر خود را در زير جامه بردم، و عرضه داشتم: يا رسول الله (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) منهم با شمايم، حضرت دو بار فرمود: تو عاقبت بخيري.

مؤلف: اين حديث را صاحب غاية المرام از عبد الله پسر احمد بن حنبل، به سه طريق از ام سلمه نقل كرده، و همچنين تفسير ثعلبي نيز آن را روايت كرده است.

و در همان كتاب است كه ابن مردويه، و خطيب، از ابي سعيد خدري روايت كرده كه گفت: روزي كه نوبت ام سلمه بود، و رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) در خانه او قرار داشت، جبرئيل بر آن جناب نازل شد، و آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا را نازل كرد، ابي سعيد سپس مي‏گويد: رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) حسن و حسين و علي و فاطمه را خواست، بعد از آنكه نزدش حاضر شدند، ايشان را به خود چسبانيد، و جامه‏اي رويشان افكند، و اين در حالي بود كه ام سلمه در پشت پرده قرار داشت، آن گاه گفت: بار الها اينان اهل بيت منند، پروردگارا پليدي را از ايشان ببر، و آن طور كه خودت مي‏داني پاكشان كن، ام سلمه گفت: اي پيغمبر خدا! آيا من نيز با ايشان هستم؟ حضرت فرمود: تو جاي خود داري، و عاقبتت بخير است.

باز در آن كتاب آمده كه ابن جرير، و ابن ابي حاتم، و طبراني، از ابي سعيد خدري روايت كرده كه گفت: رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) فرمود: آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا در باره پنج نفر نازل شد، من، علي، فاطمه، حسن و حسين.

مؤلف: اين روايت را صاحب غاية المرام نيز از تفسير ثعلبي نقل كرده.

و نيز در آن كتاب آمده كه ترمذي (وي حديث را صحيح دانسته)، و ابن جرير، ابن منذر، و حاكم (وي نيز حديث را صحيح دانسته)، و ابن مردويه، و بيهقي، در سنن خود، از چند طريق از ام سلمه روايت كرده‏اند كه گفت آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت در خانه من نازل شد، و آن روز در خانه من فاطمه، علي، حسن و حسين، بودند، كه رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) ايشان را با عبايي پوشانيد آن گاه گفت: خدايا اينهايند اهل بيت من، پس پليدي را از ايشان ببر، و پاكشان گردان.

و در غاية المرام از حميدي روايت كرده كه گفت: شصت و چهارمين حديث متفق عليه از احاديث بخاري و مسلم، از مسند عايشه، از مصعب بن شيبه، از صفيه دختر شيبه، از عايشه اين حديث است كه گفت: روزي صبح رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) از اطاق بيرون شد در حالي كه بر تن خود مرط مرحل از مو و رنگ سياه داشت، در اين هنگام حسن بن علي (عليه‏السلام‏) وارد شد، رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) او را داخل جامه برد، پس از او حسين آمد، او را هم داخل كرد، سپس فاطمه آمد، او را هم درون برد، در آخر علي آمد، او را نيز داخل برد، آنگاه فرمود: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا.

مؤلف: اين حديث به طرق مختلفه از عايشه روايت شده.

و در الدر المنثور است كه ابن مردويه، از ابي سعيد خدري روايت كرده كه گفت: چون علي (عليه‏السلام‏) با فاطمه ازدواج كرد، چهل روز صبح رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) به در خانه او آمد، و گفت، سلام بر شما اهل بيت، و رحمت خدا و بركات او، وقت نماز است، خدا رحمتتان كند، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا من در جنگم، با كسي كه با شما بجنگد، و آشتي و دوستم با كسي كه با شما آشتي و دوست باشد.

و نيز در همان كتاب است كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه گفت: ما نه ماه همه روزه شاهد اين جريان بوديم، كه رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) هنگام هر نمازي به در خانه فاطمه آمد، و گفت: سلام بر شما اهل بيت و رحمت خدا و بركات او انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا.

مؤلف: و نيز اين روايت را الدر المنثور از طبراني، از ابي الحمراء نقل كرده، اما به اين عبارت كه گفت: من شش ماه تمام رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) را ديدم كه به در خانه علي و فاطمه مي‏آمد، و مي‏گفت: انما يريد الله....

و نيز از ابن جرير، و ابن مردويه، از ابي الحمراء نقل كرده كه چنين گفت: من از رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) حفظ كردم، درست هشت ماه در مدينه بر آن جناب گذشت، كه حتي يك روز براي نماز صبح بيرون نشد مگر آنكه به در خانه علي مي‏آمد، و دست خود را بر دو طرف در مي‏گذاشت، و سپس مي‏گفت: نماز نماز انما يريد الله ليذهب....

و نيز همين روايت را از ابن ابي شيبه، احمد و ترمذي، (وي حديث را حسن شمرد)، و ابن جرير، ابن منذر، طبراني، و حاكم (وي آن را صحيح دانست)

و ابن مردويه، از انس نقل كرده كه عبارتش چنين است كه: رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) همواره وقتي براي نماز صبح بيرون مي‏شد، به در خانه فاطمه مي‏گذشت و مي‏گفت: نماز اي اهل بيت، نماز، كه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا.

مؤلف: روايات در اين معاني از طرق اهل سنت، و همچنين از طرق شيعه بسيار زياد است، هر كس بخواهد بدان اطلاع يابد، بايد به كتاب غاية المرام بحراني، و كتاب عبقات مراجعه كند،

و در غاية المرام از حمويني، و او به سند خود از يزيد بن حيان، روايت كرده كه گفت: داخل شديم بر زيد بن ارقم، او گفت: روزي رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) ما را خطاب كرد، و فرمود: آگاه باشيد كه من در بين شما امت اسلام دو چيز گرانبها مي‏گذارم، و مي‏روم، يكي كتاب خداي عز و جل است، كه هر كس آن را پيروي كند هدايت مي‏شود، و هر كه آن را پشت سر اندازد، در ضلالت است، و سپس اهل‏بيتم، من خدا را به ياد شما مي‏آورم در باره اهل‏بيتم، و اين كلمه را سه بار تكرار كرد.

ما از زيد بن ارقم پرسيديم: اهل بيت رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) چه كساني بودند؟ آيا همسرانش بودند؟ گفت: نه، اهل بيت او، دودمان اويند، كه بعد از آن جناب صدقه خوردن بر آنان حرام است، يعني آل علي، آل عباس، آل جعفر، و آل عقيل.

و نيز در همان كتاب از صحيح مسلم، به سند خود از يزيد بن حيان از زيد بن ارقم روايت كرده كه گفت: رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) فرمود: من در بين شما دو چيز گرانبها و سنگين مي‏گذارم، يكي كتاب خدا است، كه حبل الله است و هر كس آن را پيروي كند بر طريق هدايت، و هر كس تركش گويد بر ضلالت است، و دومي اهل‏بيتم پرسيديم: اهل بيت او كيست؟ همسران اويند؟ گفت: نه، به خدا قسم، همسر آدمي چند صباحي با آدمي است، و چون طلاقش دهند به خانه پدرش بر مي‏گردد، و دو باره بيگانه مي‏شود، اهل بيت رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) اهل او، و عصبه و خويشاوندان اويند، كه بعد از او صدقه برايشان حرام است.

مؤلف: در اين روايت كلمه بيت به نسب تفسير شده، همچنانكه عرفا هم بر اين معنا اطلاق مي‏شود، مي‏گويند بيوتات عرب، يعني خاندانها و تيره‏هاي عرب، و ليكن روايات سابق كه از ام سلمه و غير او نقل شد، با اين معنا سازگار نيست، براي اينكه در آن روايت اهل بيت تنها به علي، فاطمه، و حسنين (عليهم‏السلام‏) تفسير شده.

تفسیر المیزان ذیل آیه تطهیر

[ سه شنبه ۱۳۸۸/۰۱/۰۴ ] [ 21:40 ] [ سعید ]

عصمت در الميزان (1)

 

 

انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا

كلمه انما در آيه انحصار خواست خدا را مي‏رساند، و مي‏فهماند كه خدا خواسته كه رجس و پليدي را تنها از اهل بيت دور كند، و به آنان عصمت دهد، و كلمه اهل البيت چه اينكه صرفا براي اختصاص باشد، تا غير از اهل خانه داخل در حكم نشوند، و چه اينكه اين كلمه نوعي مدح باشد، و چه اينكه نداء، و به معناي اي اهل بيت بوده باشد، علي اي حال دلالت دارد بر اينكه دور كردن رجس و پليدي از آنان، و تطهيرشان، مساله‏اي است مختص به آنان، و كساني كه مخاطب در كلمه عنكم - از شما هستند.

بنابر اين در آيه شريفه در حقيقت دو قصر و انحصار بكار رفته، يكي انحصار اراده و خواست خدا در بردن و دور كردن پليدي و تطهير اهل بيت، دوم انحصار اين عصمت و دوري از پليدي در اهل بيت.

حال بايد ديد اهل بيت چه كساني هستند؟ بطور مسلم فقط زنان آن جناب اهل بيت او نيستند، براي اينكه هيچگاه صحيح نيست ضمير مردان را به زنان ارجاع داد، و به زنان گفت عنكم - از شما بلكه اگر فقط همسران اهل بيت بودند، بايد مي‏فرمود: عنكن، بنابر اين، يا بايد گفت مخاطب همسران پيامبر و ديگران هستند همچنان كه بعضي ديگر گفته‏اند: مراد از اهل البيت، اهل بيت الحرام است، كه در آيه ان اولياؤه الا المتقون آنان را متقي خوانده، و بعضي ديگر گفته‏اند: مراد اهل مسجد رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) است، و بعضي گفته‏اند: همه آن كساني است كه در عرف جزو خاندان آن جناب به شمار مي‏روند، چه همسرانش، و چه خويشاوندان و نزديكانش، يعني آل عباس، آل عقيل، آل جعفر، و آل علي، و بعضي ديگر گفته‏اند: مراد خود رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) و همسران اوست، و شايد آنچه به عكرمه و عروه نسبت داده‏اند همين باشد، چون آنها گفته‏اند: مراد تنها و تنها همسران رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) است.

تا اينكه مخاطب همچنانكه بعضي ديگر گفته‏اند: غير از همسران آن جناب هستند و خطاب در عنكم - از شما متوجه اقرباي رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) است، يعني آل عباس، آل علي، آل عقيل، و آل جعفر.

و به هر حال، مراد از بردن رجس و تطهير اهل بيت تنها همان تقواي ديني، و اجتناب از نواهي، و امتثال اوامر است، و بنابر اين معناي آيه اين است كه خداي تعالي از اين تكاليف ديني كه متوجه شما كرده سودي نمي‏برد، و نمي‏خواهد سود ببرد، بلكه مي‏خواهد شما را پاك كند، و پليدي را از شما دور سازد، و بنابر اين آيه شريفه در حد آيه ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج و لكن يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم مي‏باشد، و اگر معنا اين باشد، آن وقت آيه شريفه، با هيچ يك از چند معنايي كه گذشت نمي‏سازد، چون اين معنا با اختصاص آيه به اهل بيت منافات دارد، زيرا خدا اين گونه تطهير را براي عموم مسلمانان و مكلفين باحكام دين مي‏خواهد، نه براي خصوص اهل بيت، و حال آنكه گفتيم آيه شريفه دو انحصار را مي‏رساند، كه انحصار دوم تطهير اهل بيت است.

و اگر بگويي مراد از بردن رجس، و تطهير كردن، همانا تقواي شديد و كامل است، و معناي آيه اين است كه اين تشديدي كه در تكاليف متوجه شما كرديم، و در برابر اجر دو چندان هم وعده‏تان داديم، براي اين نيست كه خود ما از آن سودي ببريم، بلكه براي اين است كه مي‏خواهيم پليدي را دور نموده و تطهيرتان كنيم.

و در اين معنا هم اختصاص رعايت شده، و هم عموميت خطاب به همسران رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) و به ديگران، چيزي كه هست در اول، خطاب را متوجه خصوص همسران آن جناب نمود، و در آخر يعني در كلمه عنكم متوجه عموم.

ليكن اين حرف هم صحيح نيست، براي اينكه در آخر، خطاب متوجه غير از ايشان شده، و اگر بگويي خطاب متوجه همه است چه همسران و چه غير آنان، مي‏گوييم: اين نيز باطل است، براي اينكه غير از همسران شريك در تشديد تكليف نبودند، و اجر دو چندان هم ندارند، و معنا ندارد خداي تعالي بفرمايد: اگر به شما همسران رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) تكاليف دشوارتري كرديم، براي اين است كه خواستيم عموم مسلمانان و شما را پاك نموده و پليدي را از همه دور كنيم.

خواهي گفت: چرا جايز نباشد كه خطاب متوجه همسران رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) و خود رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) باشد، با اينكه تكليف خود رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) هم مانند تكاليف همسرانش شديد است؟ در پاسخ مي‏گوييم: نبايد همسران آن جناب را با خود آن جناب مقايسه كرد، چون آن جناب مؤيد به داشتن عصمت خدايي است، و اين موهبتي است كه با عمل و اكتساب به دست نمي‏آيد، تا بفرمايد تكليف تو را تشديد كرديم، و اجرت را مضاعف نموديم، تا پاكت كنيم، چون معناي اين حرف اين است كه تشديد تكليف، و دو چندان كردن اجر مقدمه و يا سبب است براي بدست آمدن عصمت، و به همين جهت هيچ يك از مفسرين اين احتمال را نداده‏اند كه خطاب متوجه رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) و همسرانش باشد و بس.

و اگر ما آن را جزو اقوال ذكر كرديم، به عنوان اين است كه اين هم يك احتمال است، و خواستيم با ايراد اين احتمال نظريه آن مفسريني كه گفته‏اند: مراد خصوص همسران آن جناب است تصحيح كنيم، نه اينكه بگوييم: كسي از مفسرين اين احتمال را هم داده.

و اگر مراد بردن رجس و پاك كردن، به اراده خدا باشد، و در نتيجه مراد اين باشد كه خدامي‏خواهد به طور مطلق، و بدون هيچ قيدي شما را تطهير كند، نه از راه توجيه تكاليف، و نه از راه تكليف شديد، بلكه اراده مطلقه‏اي است از خدا كه شما پاك و از پليديها دور باشيد، چون اهل بيت پيغمبريد، در اين صورت معناي آيه منافي با آن شرطي است كه كرامت آنان مشروط بدان شد، و آن عبارت بود از تقوي، حال چه اينكه مراد از اراده، اراده تشريعي باشد، و چه تكويني، هر يك باشد با شرط نمي‏سازد، پس معلوم مي‏شود اراده مطلقه نيست.

با اين بياني كه گذشت آن رواياتي كه در شان نزول آيه وارد شده تاييد مي‏شود، چه در آن روايت آمده كه آيه شريفه در شان رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) و علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهماالسلام‏) نازل شده است، و احدي در اين فضيلت با آنان شركت ندارد.

و اين روايات بسيار زياد، و بيش از هفتاد حديث است، كه بيشتر آنها از طرق اهل سنت است، و اهل سنت آنها را از طرق بسياري، از ام سلمه، عايشه، ابي سعيد خدري، سعد، وائلة بن الاسقع، ابي الحمراء، ابن عباس، ثوبان غلام آزاد شده رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) عبد الله بن جعفر، علي، و حسن بن علي (عليهماالسلام‏) كه تقريبا از چهل طريق نقل كرده‏اند.

و شيعه آن را از حضرت علي، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا (عليه‏السلام‏)، و از ام سلمه، ابي ذر، ابي ليلي، ابي الاسود دؤلي، عمرو بن ميمون اودي، و سعد بن ابي وقاص، بيش از سي طريق نقل كرده‏اند.

حال اگر كسي بگويد: اين روايات بيش از اين دلالت ندارد كه علي و فاطمه و حسنين (عليهم‏السلام‏) نيز مشمول آيه هستند، و اين منافات ندارد با اينكه همسران رسول خدا(صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) نيز مشمول آن باشند، چون آيه شريفه در سياق خطاب به آنان قرار گرفته.

در پاسخ مي‏گوييم: بسياري از اين روايات و بخصوص آنچه از ام سلمه - كه آيه در خانه او نازل شده - روايت شده است، تصريح دارد بر اينكه آيه مخصوص همان پنج تن است، و شامل همسران رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) نيست، كه ان شاء الله روايات مزبور كه بعضي از آنها داراي سندي صحيح هستند، از نظر خواننده خواهد گذشت.

و اگر كسي بگويد: آن روايات بايد به خاطر ناسازگاري‏اش با صريح قرآن طرح شود، چون روايت هر قدر هم صحيح باشد، وقتي پذيرفته است كه با نص صريح قرآن منافات نداشته باشد، و روايات مذكور مخالف قرآن است، براي اينكه آيه مورد بحث دنبال آياتي قرار دارد كه خطاب در همه آنها به همسران رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) است، پس بايد خطاب در اين آيه نيز به ايشان باشد.

در پاسخ مي‏گوييم: همه حرفها در همين است، كه آيا آيه مورد بحث متصل به آن آيات، و تتمه آنها است يا نه؟ چون رواياتي كه بدان اشاره شد، همين را منكر است، و مي‏فرمايد آيه مورد بحث به تنهايي، و در يك واقعه جداگانه نازل شده، و حتي در بين اين هفتاد روايت، يك روايت هم وجود ندارد، كه بگويد آيه شريفه دنبال آيات مربوط به همسران رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) نازل شده، و حتي احدي هم از مفسرين اين حرف را نزده‏اند، حتي آنها هم كه گفته‏اند آيه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) است، مانند عكرمه و عروه، نگفته‏اند كه: آيه در ضمن آيات نازل شده.

پس آيه مورد بحث از جهت نزول جزو آيات مربوط به همسران رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) و متصل به آن نيست، حال يا اين است كه به دستور رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) دنبال آن آيات قرارش داده‏اند، و يا بعد از رحلت رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) اصحاب در هنگام تاليف آيات قرآني در آنجا نوشته‏اند، مؤيد اين احتمال اين است كه اگر آيه مورد بحث كه در حال حاضر جزو آيه و قرن في بيوتكن است، از آن حذف شود، و فرض كنيم كه اصلا جزو آن نيست، آيه مزبور با آيه بعدش كه مي‏فرمايد: و اذكرن كمال اتصال و انسجام را دارد، و اتصالش بهم نمي‏خورد.

پس معلوم مي‏شود جمله مورد بحث نسبت به آيه قبل و بعدش نظير آيه اليوم يئس الذين كفروا است كه در وسط آياتي قرار گرفته كه آنچه خوردنش حرام است مي‏شمارد، كه در جلد پنجم اين كتاب در سوره مائده گفتيم كه: چرا آيه مزبور در وسط آن آيات قرار گرفته، و اين بي نظمي از كجا ناشي شده است.

بنابر آنچه گفته شد، كلمه اهل البيت در عرف قرآن اسم خاص است كه هر جا ذكر شود، منظور از آن، اين پنج تن هستند، يعني رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) و علي و فاطمه و حسنين (عليهم‏السلام‏)، و بر هيچ كس ديگر اطلاق نمي‏شود، هر چند كه از خويشاوندان و اقرباي آن جناب باشد، البته اين معنا، معنايي است كه قرآن كريم لفظ مذكور را بدان اختصاص داده، و گر نه به حسب عرف عام، كلمه مزبور بر خويشاوندان نيز اطلاق مي‏شود.

كلمه رجس - به كسره را، و سكون جيم - صفتي است از ماده رجاست، يعني پليدي، و قذارت، و پليدي و قذارت هياتي است در نفس آدمي، كه آدمي را وادار به اجتناب و نفرت مي‏نمايد، و نيز هياتي است در ظاهر موجود پليد، كه باز آدمي از آن نفرت مي‏نمايد اولي مانند پليدي رذائل، دومي مانند پليدي خوك، همچنان كه قرآن كريم اين لفظ را در هر دو معنا اطلاق كرده، در باره پليدي ظاهري فرموده: او لحم خنزير فانه رجس و هم در پليديهاي معنوي، مانند شرك و كفر و اعمال ناشايست به كار برده و فرموده: و اما الذين في قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الي رجسهم و ماتوا و هم كافرون، و نيز فرموده: و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعد في السماء كذلك يجعل الله الرجس علي الذين لا يؤمنون.

و اين كلمه به هر معنا كه باشد نسبت به انسان عبارت است از ادراكي نفساني، و اثري شعوري، كه از علاقه و بستگي قلب به اعتقادي باطل، يا عملي زشت حاصل مي‏شود، وقتي مي‏گوييم (انسان پليد، يعني انساني كه به خاطر دل بستگي به عقايد باطل، يا عمل باطل دلش دچار پليدي شده است).

و با در نظر گرفتن اينكه كلمه رجس در آيه شريفه الف و لام دارد، كه جنس را مي‏رساند، معنايش اين مي‏شود كه خدا مي‏خواهد تمامي انواع پليديها، و هياتهاي خبيثه، و رذيله، را از نفس شما ببرد، هياتهايي كه اعتقاد حق، و عمل حق را از انسان مي‏گيرد، و چنين ازاله‏اي با عصمت الهي منطبق مي‏شود، و آن عبارت است از صورت علميه‏اي در نفس كه انسان را از هر باطلي، چه عقايد و چه اعمال حفظ مي‏كند، پس آيه شريفه يكي از ادله عصمت اهل بيت است.

براي اينكه قبلا گفتيم اگر مراد از آيه، چنين معنايي نباشد، بلكه مراد از آن تقوي و يا تشديد در تكاليف باشد، ديگر اختصاصي به اهل بيت نخواهد داشت، خدا از همه بندگانش تقوي مي‏خواهد، نه تنها از اهل بيت، و نيز گفتيم كه يكي از اهل بيت خود رسول خدا (صلي‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) است، و با اينكه آن جناب معصوم است، ديگر معنا ندارد كه خدا از او تقوي بخواهد.

پس چاره‏اي جز اين نيست كه آيه شريفه را حمل بر عصمت اهل بيت كنيم، و بگوييم: مراد از بردن رجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است، و مراد از تطهير در جمله يطهركم تطهيرا كه با مصدر تطهير تاكيد شده، زايل ساختن اثر رجس به وسيله وارد كردن مقابل آن است، و آن عبارت است از اعتقاد به حق، پس تطهير اهل بيت عبارت شد، از اينكه ايشان را مجهز به ادراك حق كند، حق در اعتقاد، و حق در عمل، و آن وقت مراد از اراده اين معنا، (خدا مي‏خواهد چنين كند)، نيز اراده تكويني مي‏شود، چون قبلا هم گفتيم اراده تشريعي را كه منشا تكاليف ديني و منشا متوجه ساختن آن تكاليف به مكلفين است، اصلا با اين مقام سازگار نيست، (چون گفتيم اراده تشريعي را نسبت به تمام مردم دارد نه تنها نسبت به اهل بيت).

پس معناي آيه اين شد كه خداي سبحان مستمرا و دائما اراده دارد شما را به اين موهبت يعني موهبت عصمت اختصاص دهد به اين طريق كه اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بيت ببرد، و در جاي آن عصمتي بياورد كه حتي اثري از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهايتان باقي نگذارد.

 

تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایی آیهٔ 33 سوره احزاب

[ سه شنبه ۱۳۸۸/۰۱/۰۴ ] [ 19:27 ] [ سعید ]


سوره‏ى احزاب[33]

 

اين سوره در مدينه نازل شده و هفتاد و سه آيه دارد. در مجموع، هفده آيه از اين سوره درباره‏ى جنگ احزاب است و چون درآيات 20 و 22، سه بار كلمه‏ى احزاب به كار رفته، لذا اين سوره، «احزاب» نام گرفته است.

اين سوره مشتمل است بر معارف، احكام، قصص، عبرتها، و مواعظى چند، و از آن جمله مشتمل است بر داستان جنگ خندق، و اشاره‏اى هم به داستان يهوديان بنى قريظه دارد.

بحثهائى را كه در اين سوره آمده است مى توان به هفت بخش تقسيم كرد:

بخش اول - سرآغاز سوره است كه پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به اطاعت خداوند و ترك تبعيت از كافران و پيشنهادهاى منافقان دعوت مى كند، و به او اطمينان مى دهد كه در برابر كارشكنيهاى آنها از وى حمايت خواهد فرمود.

بخش دوم - به پاره اى از خرافات زمان جاهليت مانند مساله ((ظهار)) كه آن را وسيله طلاق و جدائى زن و مرد از هم مى دانستند، و همچنين مساله پسرخواندگى (تبنى ) اشاره كرده و قلم بطلان بر آنها مى كشد، و پيوندهاى خويشاوندى را در پيوندهاى واقعى و طبيعى منحصر مى سازد.

بخش سوم - كه مهمترين بخش اين سوره است مربوط به جنگ احزاب و حوادث تكان دهنده آن ، و پيروزى اعجاز آميز مسلمين بر كفار، و كارشكنيها و بهانه جوئيهاى گوناگون منافقان و پيمانشكنى آنان مى باشد، و در اين زمينه دستورهاى جامع و جالبى بيان شده است

بخش چهارم - مربوط به همسران پيامبر است كه بايد در همه چيز الگو و اسوه براى زنان مسلمان باشند، و در اين زمينه دستورات مهمى به آنها مى دهد.

بخش پنجم - به داستان ((زينب )) دختر ((جحش )) كه روزى همسر پسر خوانده پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ((زيد)) بود و از او جدا شد، به فرمان خدا با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ازدواج كرد و دستاويزى براى منافقان گشت قرآن در اين زمينه پاسخ كافى به بهانه جويان مى دهد.

بخش ششم - از مساله حجاب سخن مى گويد كه با بخشهاى گذشته نيز رابطه نزديك دارد و همه زنان با ايمان را به رعايت اين دستور اسلامى توصيه مى كند.

بخش هفتم - كه آخرين بخش را تشكيل مى دهد، اشاره اى به مساله مهم ((معاد)) دارد، و راه نجات در آن عرصه عظيم و همچنين مساله امانت دارى بزرگ انسان يعنى مساله تعهد و تعهد و تكليف و مسئوليت او را شرح مى دهد.

 

[ دوشنبه ۱۳۸۷/۰۷/۲۲ ] [ 15:53 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب