منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
عصمت در الميزان (1)
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا كلمه انما در آيه انحصار خواست خدا را ميرساند، و ميفهماند كه خدا خواسته كه رجس و پليدي را تنها از اهل بيت دور كند، و به آنان عصمت دهد، و كلمه اهل البيت چه اينكه صرفا براي اختصاص باشد، تا غير از اهل خانه داخل در حكم نشوند، و چه اينكه اين كلمه نوعي مدح باشد، و چه اينكه نداء، و به معناي اي اهل بيت بوده باشد، علي اي حال دلالت دارد بر اينكه دور كردن رجس و پليدي از آنان، و تطهيرشان، مسالهاي است مختص به آنان، و كساني كه مخاطب در كلمه عنكم - از شما هستند. بنابر اين در آيه شريفه در حقيقت دو قصر و انحصار بكار رفته، يكي انحصار اراده و خواست خدا در بردن و دور كردن پليدي و تطهير اهل بيت، دوم انحصار اين عصمت و دوري از پليدي در اهل بيت. حال بايد ديد اهل بيت چه كساني هستند؟ بطور مسلم فقط زنان آن جناب اهل بيت او نيستند، براي اينكه هيچگاه صحيح نيست ضمير مردان را به زنان ارجاع داد، و به زنان گفت عنكم - از شما بلكه اگر فقط همسران اهل بيت بودند، بايد ميفرمود: عنكن، بنابر اين، يا بايد گفت مخاطب همسران پيامبر و ديگران هستند همچنان كه بعضي ديگر گفتهاند: مراد از اهل البيت، اهل بيت الحرام است، كه در آيه ان اولياؤه الا المتقون آنان را متقي خوانده، و بعضي ديگر گفتهاند: مراد اهل مسجد رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) است، و بعضي گفتهاند: همه آن كساني است كه در عرف جزو خاندان آن جناب به شمار ميروند، چه همسرانش، و چه خويشاوندان و نزديكانش، يعني آل عباس، آل عقيل، آل جعفر، و آل علي، و بعضي ديگر گفتهاند: مراد خود رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و همسران اوست، و شايد آنچه به عكرمه و عروه نسبت دادهاند همين باشد، چون آنها گفتهاند: مراد تنها و تنها همسران رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) است. تا اينكه مخاطب همچنانكه بعضي ديگر گفتهاند: غير از همسران آن جناب هستند و خطاب در عنكم - از شما متوجه اقرباي رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) است، يعني آل عباس، آل علي، آل عقيل، و آل جعفر. و به هر حال، مراد از بردن رجس و تطهير اهل بيت تنها همان تقواي ديني، و اجتناب از نواهي، و امتثال اوامر است، و بنابر اين معناي آيه اين است كه خداي تعالي از اين تكاليف ديني كه متوجه شما كرده سودي نميبرد، و نميخواهد سود ببرد، بلكه ميخواهد شما را پاك كند، و پليدي را از شما دور سازد، و بنابر اين آيه شريفه در حد آيه ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج و لكن يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم ميباشد، و اگر معنا اين باشد، آن وقت آيه شريفه، با هيچ يك از چند معنايي كه گذشت نميسازد، چون اين معنا با اختصاص آيه به اهل بيت منافات دارد، زيرا خدا اين گونه تطهير را براي عموم مسلمانان و مكلفين باحكام دين ميخواهد، نه براي خصوص اهل بيت، و حال آنكه گفتيم آيه شريفه دو انحصار را ميرساند، كه انحصار دوم تطهير اهل بيت است. و اگر بگويي مراد از بردن رجس، و تطهير كردن، همانا تقواي شديد و كامل است، و معناي آيه اين است كه اين تشديدي كه در تكاليف متوجه شما كرديم، و در برابر اجر دو چندان هم وعدهتان داديم، براي اين نيست كه خود ما از آن سودي ببريم، بلكه براي اين است كه ميخواهيم پليدي را دور نموده و تطهيرتان كنيم. و در اين معنا هم اختصاص رعايت شده، و هم عموميت خطاب به همسران رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و به ديگران، چيزي كه هست در اول، خطاب را متوجه خصوص همسران آن جناب نمود، و در آخر يعني در كلمه عنكم متوجه عموم. ليكن اين حرف هم صحيح نيست، براي اينكه در آخر، خطاب متوجه غير از ايشان شده، و اگر بگويي خطاب متوجه همه است چه همسران و چه غير آنان، ميگوييم: اين نيز باطل است، براي اينكه غير از همسران شريك در تشديد تكليف نبودند، و اجر دو چندان هم ندارند، و معنا ندارد خداي تعالي بفرمايد: اگر به شما همسران رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) تكاليف دشوارتري كرديم، براي اين است كه خواستيم عموم مسلمانان و شما را پاك نموده و پليدي را از همه دور كنيم. خواهي گفت: چرا جايز نباشد كه خطاب متوجه همسران رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و خود رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) باشد، با اينكه تكليف خود رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) هم مانند تكاليف همسرانش شديد است؟ در پاسخ ميگوييم: نبايد همسران آن جناب را با خود آن جناب مقايسه كرد، چون آن جناب مؤيد به داشتن عصمت خدايي است، و اين موهبتي است كه با عمل و اكتساب به دست نميآيد، تا بفرمايد تكليف تو را تشديد كرديم، و اجرت را مضاعف نموديم، تا پاكت كنيم، چون معناي اين حرف اين است كه تشديد تكليف، و دو چندان كردن اجر مقدمه و يا سبب است براي بدست آمدن عصمت، و به همين جهت هيچ يك از مفسرين اين احتمال را ندادهاند كه خطاب متوجه رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و همسرانش باشد و بس. و اگر ما آن را جزو اقوال ذكر كرديم، به عنوان اين است كه اين هم يك احتمال است، و خواستيم با ايراد اين احتمال نظريه آن مفسريني كه گفتهاند: مراد خصوص همسران آن جناب است تصحيح كنيم، نه اينكه بگوييم: كسي از مفسرين اين احتمال را هم داده. و اگر مراد بردن رجس و پاك كردن، به اراده خدا باشد، و در نتيجه مراد اين باشد كه خداميخواهد به طور مطلق، و بدون هيچ قيدي شما را تطهير كند، نه از راه توجيه تكاليف، و نه از راه تكليف شديد، بلكه اراده مطلقهاي است از خدا كه شما پاك و از پليديها دور باشيد، چون اهل بيت پيغمبريد، در اين صورت معناي آيه منافي با آن شرطي است كه كرامت آنان مشروط بدان شد، و آن عبارت بود از تقوي، حال چه اينكه مراد از اراده، اراده تشريعي باشد، و چه تكويني، هر يك باشد با شرط نميسازد، پس معلوم ميشود اراده مطلقه نيست. با اين بياني كه گذشت آن رواياتي كه در شان نزول آيه وارد شده تاييد ميشود، چه در آن روايت آمده كه آيه شريفه در شان رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهماالسلام) نازل شده است، و احدي در اين فضيلت با آنان شركت ندارد. و اين روايات بسيار زياد، و بيش از هفتاد حديث است، كه بيشتر آنها از طرق اهل سنت است، و اهل سنت آنها را از طرق بسياري، از ام سلمه، عايشه، ابي سعيد خدري، سعد، وائلة بن الاسقع، ابي الحمراء، ابن عباس، ثوبان غلام آزاد شده رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) عبد الله بن جعفر، علي، و حسن بن علي (عليهماالسلام) كه تقريبا از چهل طريق نقل كردهاند. و شيعه آن را از حضرت علي، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا (عليهالسلام)، و از ام سلمه، ابي ذر، ابي ليلي، ابي الاسود دؤلي، عمرو بن ميمون اودي، و سعد بن ابي وقاص، بيش از سي طريق نقل كردهاند. حال اگر كسي بگويد: اين روايات بيش از اين دلالت ندارد كه علي و فاطمه و حسنين (عليهمالسلام) نيز مشمول آيه هستند، و اين منافات ندارد با اينكه همسران رسول خدا(صلياللهعليهوآلهوسلّم) نيز مشمول آن باشند، چون آيه شريفه در سياق خطاب به آنان قرار گرفته. در پاسخ ميگوييم: بسياري از اين روايات و بخصوص آنچه از ام سلمه - كه آيه در خانه او نازل شده - روايت شده است، تصريح دارد بر اينكه آيه مخصوص همان پنج تن است، و شامل همسران رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) نيست، كه ان شاء الله روايات مزبور كه بعضي از آنها داراي سندي صحيح هستند، از نظر خواننده خواهد گذشت. و اگر كسي بگويد: آن روايات بايد به خاطر ناسازگارياش با صريح قرآن طرح شود، چون روايت هر قدر هم صحيح باشد، وقتي پذيرفته است كه با نص صريح قرآن منافات نداشته باشد، و روايات مذكور مخالف قرآن است، براي اينكه آيه مورد بحث دنبال آياتي قرار دارد كه خطاب در همه آنها به همسران رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) است، پس بايد خطاب در اين آيه نيز به ايشان باشد. در پاسخ ميگوييم: همه حرفها در همين است، كه آيا آيه مورد بحث متصل به آن آيات، و تتمه آنها است يا نه؟ چون رواياتي كه بدان اشاره شد، همين را منكر است، و ميفرمايد آيه مورد بحث به تنهايي، و در يك واقعه جداگانه نازل شده، و حتي در بين اين هفتاد روايت، يك روايت هم وجود ندارد، كه بگويد آيه شريفه دنبال آيات مربوط به همسران رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) نازل شده، و حتي احدي هم از مفسرين اين حرف را نزدهاند، حتي آنها هم كه گفتهاند آيه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) است، مانند عكرمه و عروه، نگفتهاند كه: آيه در ضمن آيات نازل شده. پس آيه مورد بحث از جهت نزول جزو آيات مربوط به همسران رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و متصل به آن نيست، حال يا اين است كه به دستور رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) دنبال آن آيات قرارش دادهاند، و يا بعد از رحلت رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) اصحاب در هنگام تاليف آيات قرآني در آنجا نوشتهاند، مؤيد اين احتمال اين است كه اگر آيه مورد بحث كه در حال حاضر جزو آيه و قرن في بيوتكن است، از آن حذف شود، و فرض كنيم كه اصلا جزو آن نيست، آيه مزبور با آيه بعدش كه ميفرمايد: و اذكرن كمال اتصال و انسجام را دارد، و اتصالش بهم نميخورد. پس معلوم ميشود جمله مورد بحث نسبت به آيه قبل و بعدش نظير آيه اليوم يئس الذين كفروا است كه در وسط آياتي قرار گرفته كه آنچه خوردنش حرام است ميشمارد، كه در جلد پنجم اين كتاب در سوره مائده گفتيم كه: چرا آيه مزبور در وسط آن آيات قرار گرفته، و اين بي نظمي از كجا ناشي شده است. بنابر آنچه گفته شد، كلمه اهل البيت در عرف قرآن اسم خاص است كه هر جا ذكر شود، منظور از آن، اين پنج تن هستند، يعني رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و علي و فاطمه و حسنين (عليهمالسلام)، و بر هيچ كس ديگر اطلاق نميشود، هر چند كه از خويشاوندان و اقرباي آن جناب باشد، البته اين معنا، معنايي است كه قرآن كريم لفظ مذكور را بدان اختصاص داده، و گر نه به حسب عرف عام، كلمه مزبور بر خويشاوندان نيز اطلاق ميشود. كلمه رجس - به كسره را، و سكون جيم - صفتي است از ماده رجاست، يعني پليدي، و قذارت، و پليدي و قذارت هياتي است در نفس آدمي، كه آدمي را وادار به اجتناب و نفرت مينمايد، و نيز هياتي است در ظاهر موجود پليد، كه باز آدمي از آن نفرت مينمايد اولي مانند پليدي رذائل، دومي مانند پليدي خوك، همچنان كه قرآن كريم اين لفظ را در هر دو معنا اطلاق كرده، در باره پليدي ظاهري فرموده: او لحم خنزير فانه رجس و هم در پليديهاي معنوي، مانند شرك و كفر و اعمال ناشايست به كار برده و فرموده: و اما الذين في قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الي رجسهم و ماتوا و هم كافرون، و نيز فرموده: و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعد في السماء كذلك يجعل الله الرجس علي الذين لا يؤمنون. و اين كلمه به هر معنا كه باشد نسبت به انسان عبارت است از ادراكي نفساني، و اثري شعوري، كه از علاقه و بستگي قلب به اعتقادي باطل، يا عملي زشت حاصل ميشود، وقتي ميگوييم (انسان پليد، يعني انساني كه به خاطر دل بستگي به عقايد باطل، يا عمل باطل دلش دچار پليدي شده است). و با در نظر گرفتن اينكه كلمه رجس در آيه شريفه الف و لام دارد، كه جنس را ميرساند، معنايش اين ميشود كه خدا ميخواهد تمامي انواع پليديها، و هياتهاي خبيثه، و رذيله، را از نفس شما ببرد، هياتهايي كه اعتقاد حق، و عمل حق را از انسان ميگيرد، و چنين ازالهاي با عصمت الهي منطبق ميشود، و آن عبارت است از صورت علميهاي در نفس كه انسان را از هر باطلي، چه عقايد و چه اعمال حفظ ميكند، پس آيه شريفه يكي از ادله عصمت اهل بيت است. براي اينكه قبلا گفتيم اگر مراد از آيه، چنين معنايي نباشد، بلكه مراد از آن تقوي و يا تشديد در تكاليف باشد، ديگر اختصاصي به اهل بيت نخواهد داشت، خدا از همه بندگانش تقوي ميخواهد، نه تنها از اهل بيت، و نيز گفتيم كه يكي از اهل بيت خود رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) است، و با اينكه آن جناب معصوم است، ديگر معنا ندارد كه خدا از او تقوي بخواهد. پس چارهاي جز اين نيست كه آيه شريفه را حمل بر عصمت اهل بيت كنيم، و بگوييم: مراد از بردن رجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است، و مراد از تطهير در جمله يطهركم تطهيرا كه با مصدر تطهير تاكيد شده، زايل ساختن اثر رجس به وسيله وارد كردن مقابل آن است، و آن عبارت است از اعتقاد به حق، پس تطهير اهل بيت عبارت شد، از اينكه ايشان را مجهز به ادراك حق كند، حق در اعتقاد، و حق در عمل، و آن وقت مراد از اراده اين معنا، (خدا ميخواهد چنين كند)، نيز اراده تكويني ميشود، چون قبلا هم گفتيم اراده تشريعي را كه منشا تكاليف ديني و منشا متوجه ساختن آن تكاليف به مكلفين است، اصلا با اين مقام سازگار نيست، (چون گفتيم اراده تشريعي را نسبت به تمام مردم دارد نه تنها نسبت به اهل بيت). پس معناي آيه اين شد كه خداي سبحان مستمرا و دائما اراده دارد شما را به اين موهبت يعني موهبت عصمت اختصاص دهد به اين طريق كه اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بيت ببرد، و در جاي آن عصمتي بياورد كه حتي اثري از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهايتان باقي نگذارد.
تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایی آیهٔ 33 سوره احزاب [ سه شنبه ۱۳۸۸/۰۱/۰۴ ] [ 19:27 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |