|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
[ یکشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۲۳ ] [ 18:49 ] [ سعید ]
ادامه سوره نوح
(آيه13)ـ سپس بار ديگر به انذار باز مى گردد, مى گويد: ((چرا شما (از خدانمى ترسيد و) براى خدا عظمت قائل نيستيد))؟! (مـالكم لا ترجون للّه وقـارا).
(آيه14)ـ ((در حالى كه شمارا مراحل مختلف آفريد)) (وقد خلقكم اطوارا). نـخـسـت ((نطفه )) بى ارزشى بوديد, چيزى نگذشت كه شما را به صورت ((علقه ))و از آن پس به صـورت ((مـضغه )) در آورد, سپس شكل و اندام انسانى به شما داد, بعدلباس حيات در اندام شما پوشانيد, و به شما روح و حس و حركت داد. نـه تـنها از نظر جسمانى اشكال مختلفى به خود مى گيرد, كه چهره روح و جان شما نيز دائما در تغيير است , هريك از شما استعدادى داريد, و در هر سرى ذوقى ودر هر دلى عشقى است . و به اين ترتيب او در همه جا با شماست و در هر گام رهبرى و هدايت مى كندو با اين همه لطف و عنايت او, اين همه كفران و بى حرمتى چرا؟. (آيـه15)ـ حضرت ((نوح )) در بيانات عميق و مستدل خود در برابر مشركان لجوج نخست دست آنها را گـرفـتـه و بـه اعـمـاق وجودشان برد, تا آيات انفسى رامشاهده كنند, سپس آنها را به مطالعه نشانه هاى خدا در عالم بزرگ آفرينش دعوت كرده و آنان را به سير آفاقى مى برد. نـخست از آسمان شروع كرده , مى گويد: ((آيا نمى دانيد چگونه خداوندهفت آسمان را يكى بالاى ديگرى آفريده است ))؟! (الم تروا كيف خلق اللّه سبع سموات طبـاقا). آسـمـانـهـاى هفتگانه يكى بالاى ديگرى قرار دارد, و بطورى كه در تفسيرآسمانهاى هفتگانه در گـذشـتـه گفته ايم تمام آنچه را ما با چشم مسلح و غيرمسلح ازستارگان ثابت و سيار مى بينيم هـمه جز آسمان اول است , و شش عالم ديگر يكى مافوق ديگرى بعد از آن قرار دارد كه از دسترس علم و دانش انسان امروز بيرون است , و ممكن است درآينده اين شايستگى را پيدا كند كه آن عوالم عجيب وگسترده را يكى بعد از ديگرى كشف كند. (آيـه16)ـ سپس مى افزايد: ((و ماه را درميان آسمانها مايه روشنائى وخورشيد را چراغ فروزانى قرار داده است )) (وجعل القمر فيهن نورا وجعل الشمس سراجا). (آيه17)ـ سـپـس بار ديگر به آفرينش انسان باز مى گردد, مى افزايد: ((و خداوند شما راهمچون گياهى از زمين رويانيد))! (واللّه انبتكم من الا رض نبـاتا). تعبير به ((انبات )) و رويانيدن , در مورد انسان , بخاطر آن است كه آفرينش نخستين انسان از خاك اسـت , دوم ايـن كه , تمام مواد غذائى كه انسان مى خورد و به كمك آن رشد و نمو مى كند از زمين اسـت , يـا مـستقيما مانند سبزيها و دانه هاى غذائى و ميوه ها, و يا بطور غيرمستقيم مانند گوشت حـيوانات , و سوم اين كه ,شباهت زيادى درميان انسان و گياه وجود دارد و بسيارى از قوانينى كه حاكم برتغذيه و توليد مثل و نمو و رشد گياهان است بر انسان نيز حكمفرماست . (آيـه18)ـ بـعـد بـه سـراغ مساله معاد كه يكى ديگر از مسائل پيچيده براى مشركان بوده است رفته , مـى فـرمايد: ((سپس شما را به همان زمين باز مى گرداند, وبار ديگر شما را خارج مى سازد)) (ثم يعيدكم فيهـا ويخرجكم اخراجا). در آغاز خاك بوديد بار ديگر به خاك برمى گرديد, و همان كسى كه قدرت داشت در آغاز شما را از خاك بيافريند توانائى دارد بار ديگر بعد از خاك شدن لباس حيات در اندامتان بپوشاند. (آيـه19)ـ بـار ديـگـر به آيات آفاقى و نشانه هاى توحيد در عالم بزرگ بازمى گردد و از نعمت وجود زمـيـن سـخن مى گويد, مى فرمايد: ((و خداوند زمين را براى شما فرش گسترده اى قرار داد)) (واللّه جعل لكم الا رض بسـاطا). نه آن چنان خشن است كه نتوانيد بر آن استراحت و رفت و آمد كنيد, و نه آن چنان نرم است كه در آن فرو رويد و قدرت حركت نداشته باشيد. به علاوه بساطى است گسترده و آماده و داراى همه نيازمنديهاى زندگى شما. (آيـه20)ـ نـه تـنـهـا زمـيـنهاى هموار همچون فرش گسترده اى است , بلكه كوههابه خاطر دره و شكافهايى كه در لابلاى آن وجود دارد و قابل عبور است نيز بساطگسترده اى مى باشد هدف اين است ((تا از راههاى وسيع و دره هاى آن بگذريد)) و به هر جا مى خواهيد برويد (لتسلكوا منهـا سبلا فجـاجا). ولـى نه آن انذارهاى نخستين و نه بشارتها و تشويقها و نه استدلالات منطقى هيچ يك در دل سياه اين قوم لجوج اثر نگذاشت . (آيه21)ـ هـنـگـامى كه نوح آخرين تلاش خود را در طى صدها سال به كار زد, و آن قوم ,جز گروه اندكى , هـمـچـنان بر كفر و بت پرستى و گمراهى و فساد اصرار ورزيدند ازهدايت آنها مايوس شد, رو به درگاه خدا آورد و تقاضاى مجازات براى آنها كرد. چـنـانـكـه در اين آيه مى خوانيم : ((نوح (بعد از هدايت آنان ) گفت : پروردگارا!آنها نافرمانى من كـردنـد, و از كـسـانـى پيروى نمودند كه اموال و فرزندانشان چيزى جززيانكارى بر آنها نيفزوده است )) (قـال نوح رب انهم عصونى واتبعوا من لم يزده مـاله وولده الا خسـارا). اشاره به اين كه رهبران اين قوم جمعيتى هستند كه تنها امتيازشان اموال وفرزندان زياد است , آن هم اموال و فرزندانى كه جز در مسير فساد به كار گرفته نمى شود. (آيه22)ـ سپس مى افزايد: ((و (اين رهبران گمراه ) مكر عظيمى به كار بردند ))(ومكروا مكرا كبارا). آنها طرحهاى شيطانى عظيم و گسترده اى براى گمراه ساختن مردم , وممانعت از قبول دعوت نـوح ريـخته بودند, كه احتمال دارد همان مساله بت پرستى بوده باشد, زيرا طبق بعضى از روايات بت پرستى قبل از نوح سابقه نداشت , بلكه قوم نوح آن را به وجود آوردند. (آيـه23)ـ ايـن آيـه مـى تـوانـد گـواه ايـن مطلب باشد, زيرا بعد از اشاره سربسته به اين مكر بزرگ مـى افـزايـد: رؤسـاى آنـهـا ((گفتند: دست از خدايان و بتهاى خودبرنداريد)) (وقـالوا لا تذرون آلهتكم ). و هـرگـز دعـوت نوح را به خداى يگانه نپذيريد, خدائى كه هرگز ديده نمى شود,, و با دست قابل لمس نيست !. مـخصوصا روى پنج بت تاكيد كردند و گفتند: ((بتهاى ود و سواع و يغوث ويعوق و نسر را هرگز رها نكنيد و دست از دامنشان نكشيد)) (ولا تذرن وداولا سواعا ولا يغوث ويعوق ونسرا). از قـرائن چـنين استفاده مى شود كه اين پنج بت امتيازات ويژه اى داشتند, ومورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند, به همين دليل رهبران فرصت طلب آنان نيزروى عبادت آنها تكيه مى كردند. (آيه24)ـ سپس نوح مى افزايد: خداوندا! ((آنها (رهبران گمراه و خودخواه )گروه بسيارى را گمراه ساختند)) (وقد اضلوا كثيرا). خداوندا! ((ظالمان را جز ضلالت ميفزا)) (ولا تزد الظالمين الا ضلا لا ). مـنـظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران , همان سلب توفيق الهى از آنهاست كه سـبب بدبختى آنها مى شود, و يا مجازاتى است كه آنها به خاطرظلمشان دريافت مى دارند كه خدا نور ايمان را از آنها مى گيرد, و تاريكى كفر راجانشين آن مى سازد. (آيـه25)ـ سـرانـجـام در ايـن آيـه خـداونـد سخن آخر را در اين زمينه چنين مى فرمايد: ((به خاطر گـنـاهـانـشان غرق شدند, و در آتش دوزخ وارد گشتند و جز خداياورانى نيافتند)) كه در برابر خشم او از آنها دفاع كند (مما خطيئـاتهم اغرقوافادخلوا نـارا فلم يجدوا لهم من دون اللّه انصـارا). تعبير آيه نشان مى دهد كه آنها بعد از غرق شدن بلافاصله وارد آتش شدند,واين عجيب است كه از آب فـورا وارد آتـش شـونـد! و اين آتش همان آتش برزخى است , چرا كه طبق گواهى آيات قرآن گـروهـى بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات مى شوند, و طبق بعضى از روايات ((قبر)) يا باغى از باغهاى بهشت است يا حفره اى از حفره هاى دوزخ !. (آيه26)ـ در اين جا كه همچنان ادامه سخنان نوح و شكاياتش از قوم به درگاه خدا ونفرين درباره آنهاست , مـى فـرمايد: ((نوح گفت : پروردگارا! هيچ يك از كافران را روى زمين باقى مگذار))! (وقـال نوح رب لا تذر على الا رض من الكـافرين ديارا). اين سخن را هنگامى گفت كه بطور كامل از هدايت آنها مايوس شده بود, وآخرين تلاش و كوشش خود را براى ايمان آوردن آنها به كار زد و نتيجه اى نگرفت , وتنها گروهى اندك به او ايمان آوردند . تـعـبـير به ((على الا رض )) (بر صفحه زمين ) نشان مى دهد كه هم دعوت نوح جهانى بوده , و هم طوفان و عذابى كه بعد از آن آمد. (آيـه27)ـ سـپـس ((نـوح )) بـراى نـفرين خود استدلال مى كند و مى افزايد: ((زيرااگر آنها را باقى بـگـذارى بـنـدگـانت را گمراه مى كنند, و جز نسلى فاجر و كافر به وجودنمى آورند))! (انك ان تذرهم يضلوا عبـادك ولا يلدوا الا فـاجرا كفارا). اين نشان مى دهد كه نفرين انبيا, از جمله نوح (ع ) از روى خشم و غضب وانتقامجوئى و كينه توزى نبود, بلكه روى يك حساب منطقى صورت گرفته است . (آيـه28)ـ در پـايـان , نـوح بـراى خـودش و كـسـانى كه به او ايمان آورده بودندچنين دعا مى كند: ((پروردگارا! مرا و پدر و مادرم , و تمام كسانى را كه با ايمان واردخانه من شدند و جميع مردان و زنان با ايمان را بيامرز و ظالمان را جز هلاكت ميفزا))(رب اغفرلى ولوالدى ولمن دخل بيتى مؤمنا وللمؤمنين والمؤمنـات ولا تزدالظالمين الا تبـارا). ايـن طـلـب آمـرزش براى اين است كه نوح مى خواهد بگويد گرچه من صدهاسال تبليغ مستمر داشـتـم , و هرگونه زجر و شكنجه را در اين راه تحمل كردم , اماچون ممكن است ترك اولائى در ايـن مـدت از مـن سـر زده بـاشـد مـن از آن هم تقاضاى عفو مى كنم , و هرگز خود را در پيشگاه مقدست تبرئه نمى نمايم . ((پايان سوره نوح )). [ پنجشنبه ۱۳۸۶/۰۲/۰۶ ] [ 18:57 ] [ سعید ]
سوره نوح [71]
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 28 آيه است .
محتواى سوره : اين سوره چنانكه از نامش پيداست سرگذشت نوح پيامبر را بيان مى كند, درسوره هاى متعددى از قرآن مجيد به سرگذشت اين پيامبر بزرگ اشاره شده , از جمله سوره هاى ((شعرا)), ((مؤمنون )), ((اعـراف )), ((انـبـيـا)) و از هـمه مشروحتر در سوره ((هود))آمده , ولى آنچه در سوره نوح آمده قـسمت خاصى از زندگى اوست كه در جائى ديگر به اين سبك نيامده است , و اين قسمت مربوط به دعوت مستمر و پى گير اوبه سوى توحيد, و كيفيت , و عناصر اين دعوت است . بـاتـوجـه بـه ايـن كه اين سوره در مكه نازل شده , و پيامبر و مسلمانان اندك آن زمان در شرائطى مشابه شرائط زمان نوح و يارانش قرار داشتند, مسائل زيادى را به آنها مى آموزد. 1ـ به آنها ياد مى دهد كه چگونه از طريق استدلال منطقى توام با محبت ودلسوزى كامل دشمنان را تبليغ كنند. 2ـ به آنها مى آموزد كه هرگز در طريق دعوت به سوى خدا خسته نشوند. 3ـ به آنها مى آموزد كه در يك دست وسائل تشويق , و در دست ديگر عوامل انذار را داشته باشند, و از هر دو در طريق دعوت بهره گيرند. 4ـ آيـات آخر اين سوره هشدارى است براى مشركان لجوج كه اگر در برابرحق تسليم نشوند و به فرمان خدا گردن ننهند عاقبت دردناكى در پيش دارند. بـه تـعبير ديگر اين سوره ترسيمى است از بيان مبارزه دائمى طرفداران حق وباطل و برنامه هايى كه طرفداران حق در مسير خود بايد به كار بندند. فضيلت تلاوت سوره : در حديثى از پيغمبرگرامى اسلام (ص ) مى خوانيم : ((كسى كه سوره ((نوح )) رابخواند از مؤمنانى خواهد بود كه شعاع دعوت نوح پيامبر او را فرا مى گيرد)). ناگفته پيداست كه هدف از تلاوت آن اين است كه انسان از راه و رسم اين پيامبر بزرگ و استقامت و شكيبائى ياران او در راه دعوت به سوى حق الهام گيرد, وخود را در شعاع دعوت او قرار دهد, نه خواندن فاقد انديشه و فكر و نه انديشه اى خالى از عمل . به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. (آيـه1)ـ گـفـتـيـم ايـن سـوره بيانگر آن قسمت از حالات نوح است كه مربوط به مساله دعوت او مى باشد. نخست از مساله بعثت او شروع كرده , مى فرمايد: ((ما نوح را به سوى قومش فرستاديم , و گفتيم : قـوم خـود را انـذار كن پيش از آنكه عذاب دردناك به سراغشان آيد)) (انا ارسلنـا نوحا الى قومه ان انذر قومك من قبل ان ياتيهم عذاب اليم ). ايـن عـذاب دردنـاك مـمكن است عذاب دنيا باشد يا عذاب آخرت , و مناسبتراين كه هر دو باشد, هرچند به قرينه آيات آخر سوره بيشتر منظور عذاب دنياست . (آيـه2)ـ نوح اين پيامبر ((اولواالعزم )) كه صاحب نخستين شريعت و آئين الهى بود و دعوت جهانى داشـت بـعد از دريافت اين فرمان به سراغ قومش آمد و((گفت : اى قوم ! من براى شما بيم دهنده آشكارى هستم )) (قـال يـا قوم انى لكم نذير مبين ). (آيـه3)ـ هـدف اين است ((كه خدا را پرستش كنيد و از مخالفت او بپرهيزيدو مرا اطاعت نماييد)) (ان اعبدوا اللّه واتقوه واطيعون ). (آيه4)ـ سپس به تشويق آنها پرداخته نتائج مهم اجابت اين دعوت را دردو جمله كوتاه بيان مى كند, مى گويد: اگر دعوت مرا اجابت كنيد ((خداوند گناهانتان را مى آمرزد)) (يغفر لكم من ذنوبكم ).سپس مى افزايد: ((و شما را تا زمان معينى به تاخير مى اندازد)) عمرتان راطولانى كرده و عذاب را از شما دور مى دارد (ويؤخركم الى اجل مسمى ). ((زيرا هنگامى كه اجل الهى فرارسد تاخيرى نخواهد داشت اگر مى دانستيد))(ان اجل اللّه اذا جـاء لا يؤخر لو كنتم تعلمون ). از ايـن آيـه بـه خـوبـى اسـتفاده مى شود كه ((اجل )) و سررسيد عمر انسان دوگونه است ((اجل مسمى )) و ((اجل نهائى )). قـسم اول سررسيدى است كه قابل تغيير و دگرگونى است , و بر اثر اعمال نادرست انسان ممكن اسـت بـسيار جلو بيفتد كه عذابهاى الهى يكى از آنهاست و به عكس بر اثر تقوا و نيكوكارى و تدبير ممكن است بسيار عقب بيفتد. ولى اجل و سررسيد نهائى به هيچ وجه قابل دگرگونى نيست . در روايـات اسـلامى نيز روى اين معنى تاكيد فراوان شده است , از جمله دريك حديث پرمعنى از امـام صادق (ع ) مى خوانيم : ((آنها كه بر اثر گناهان مى ميرند بيش از آنها هستند كه به مرگ الهى از دنيا مى روند, و كسانى كه بر اثر نيكوكارى عمرطولانى پيدا مى كنند بيش از كسانى هستند كه بر اثر عوامل طبيعى عمرشان زيادمى شود)). (آيه5)ـدر اينجا در ادامه رسالت و ماموريت نوح براى دعوت قومش سخنانى اززبان خود او, هنگامى كه به پيشگاه پروردگار شكايت مى برد, نقل شده كه بسيارآموزنده است . سـخـنـان نـوح در ايـن زمـيـنـه سخنانى است كه مى تواند راهگشا براى همه مبلغان دينى باشد, مـى فـرمايد: ((نوح گفت : پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به سوى تودعوت كردم )) (قـال رب انى دعوت قومى ليلا ونهـارا).و لحظه اى در ارشاد و تبليغ آنها كوتاهى نكردم . (آيه6)ـ ((اما دعوت من چيزى جز فرار از حق بر آنان نيفزود)) (فلم يزدهم دعـائ الا فرارا). و اين عجيب است كه دعوت به سوى چيزى سبب فرار از آن شود, اما باتوجه به اين كه تاثير دعوتها نياز به يك نوع آمادگى و سنخيت و جاذبه متقابل داردجاى تعجب نيست كه در دلهاى ناآماده اثر معكوس و منفى ببخشد. (آيـه7)ـ سـپـس نـوح در ادامـه اين سخن مى افزايد: (( خداوندا! من هر زمان آنهارا دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى انگشتان خويش را درگوشهايشان قرار داده , و لباسهايشان را بـر خـود پـيـچيدند و در مخالفت اصرارورزيدند و به شدت استكبار كردند)) (وانى كلمـا دعوتهم لتغفرلهم جعلوا اصـابعهم فى آذانهم واستغشوا ثيـابهم واصروا واستكبروا استكبـارا).گـذاشتن انگشت در گوشها براى اين بوده كه صداى حق را نشنوند و پيچيدن لباس بر خويشتن يـا بـه اين معنى است كه لباس بر سر مى انداختند تا پشتوانه اى براى انگشتان فرو كرده در گوش بـاشـد و كـمترين امواج صوتى بر پرده صماخ آنهانرسد, و يا مى خواستند صورت خود را بپوشانند مبادا چشمانشان بر قيافه ملكوتى نوح اين پيامبر بزرگ بيفتد, در واقع اصرار داشتند هم گوش از شنيدن باز ماند و هم چشم از ديدن !. ايـن آيـه نـشان مى دهد كه يكى از عوامل مهم بدبختى آنها استكبار و غرور بودكه هميشه يكى از مـوانـع مـهـم راه حـق بوده و ثمره شوم آن را در تمام طول تاريخ بشردر زندگى افراد بى ايمان مشاهده مى كنيم . (آيه8)ـ نوح همچنان به سخنان خود در پيشگاه پروردگار ادامه داده ,مى گويد: خداوندا! ((سپس آنها را با صداى بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت كردم ))(ثم انى دعوتهم جهـارا).در جلسات عمومى و با صداى بلند آنها را به سوى ايمان فرا خواندم . (آيه9)ـ به اين نيز قناعت نكردم ((آشكارا و نهان (حقيقت توحيد و ايمان را) براى آنان بيان داشتم )) (ثم انى اعلنت لهم واسررت لهم اسرارا). اين حوصله عجيب , و آن دلسوزى عجيبتر, و پشتكار و استقامت بى نظيرسرمايه او در راه دعوت به آئين حق بود. و شـگـفـت انـگـيزتر اين كه در طول نهصد و پنجاه سال دعوتش تنها حدودهشتاد نفر به او ايمان آوردند يعنى , براى هدايت هريك نفر بطور متوسط حدوددوازده سال تبليغ كرد!. (آيه10)ـ ((نـوح )) در ادامـه بـيـانـات مؤثر خود براى هدايت آن قوم لجوج و سركش اين بارروى بشارت و تـشويق تكيه مى كند, و به آنها وعده مؤكد مى دهد كه اگر از شرك وگناه توبه كنند خدا درهاى رحـمـت خـويـش را از هر سو به روى آنها مى گشايد, عرض مى كند: خداوندا! ((به آنها گفتم : از پـروردگـار خـويـش آمرزش بطلبيد كه او بسيارآمرزنده است )) (فقلت استغفروا ربكم انه كـان غفارا). (آيه11)ـ ((تا بارانهاى پربركت آسمان را پى درپى بر شما فرو فرستد)) (يرسل السمـاء عليكم مدرارا). خلاصه هم باران رحمت معنوى وهم باران پربركت مادى او شمارا فرامى گيرد. (آيـه12)ـ سـپـس مى افزايد: ((و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك مى كند)) (ويمددكم باموال وبنين ). ((و بـاغـهاى سرسبز و نهرهاى آب جارى در اختيارتان قرار مى دهد)) (ويجعل لكم جنات ويجعل لكم انهـارا). بـه ايـن ترتيب يك نعمت بزرگ معنوى , و پنج نعمت بزرگ مادى به آنها وعده داده , نعمت بزرگ مـعـنـوى بـخـشودگى گناهان و پاك شدن از آلودگى كفر و عصيان است , اما نعمتهاى مادى : ريـزش بـارانـهـاى مفيد و به موقع و پربركت , فزونى اموال ,فزونى فرزندان (سرمايه هاى انسانى ), باغهاى پربركت , و نهرهاى آب جارى . آرى ! ايمان و تقوا طبق گواهى قرآن مجيد هم موجب آبادى دنيا و هم آبادى آخرت است . [ پنجشنبه ۱۳۸۶/۰۲/۰۶ ] [ 18:55 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||