منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



سوره دهر (انسان ) قسمت دوم

 

(آيه12)ـبعد از اشاره اجمالى در آيات گذشته به نجات ((ابرار و نيكان )) از عذابهاى دردناك روزقيامت , و رسيدن آنها به لقاى محبوب , در اينجا به شرح اين نعمتهاى بهشتى پرداخته , حداقل پانزده نعمت را در طى اين آيات برمى شمرد:.

نـخـسـت از مسكن و لباس اين بهشتيان سخن مى گويد, مى فرمايد: خداوند((در برابر صبرشان بهشت و لباسهاى حرير بهشتى را به آنها پاداش مى دهد))(وجزيهم بمـا صبروا جنة وحريرا).

نـه تـنها در اين آيه , كه در آيات ديگر قرآن نيز به اين حقيقت تصريح شده كه پاداشهاى قيامت در مـقـابـل صـبـر و شـكـيـبائى انسان است ـصبر در طريق اطاعت ,صبر در برابر معصيت , و صبر و استقامت در برابر مشكلات و مصائب .

درآيـه24 سـوره رعد مى خوانيم ,فرشتگان به بهشتيان چنين خوشامد مى گويند:سلا م عليكم بمـا صبرتم ; درود بر شما به خاطر صبر و استقامتى كه داشتيد)).

(آيه13)ـ سپس مى افزايد: ((اين در حالى است كه در بهشت بر تختهاى زيباتكيه كرده اند نه آفتاب را در آنجا مى بينند, و نه سرما را)) (متكئين فيهـاعلى الا رائك لا يرون فيهـا شمسا ولا زمهريرا).

نـه ايـن كـه خـورشـيد و ماه در آنجا وجود نداشته باشد, بلكه تابش ناراحت كننده خورشيد وجود ندارد, با وجود سايه هاى درختان بهشتى .

((آلوسى )) مفسر معروف اهل سنت در ((روح المعانى )) در حديثى از ابن عباس چنين نقل مى كند: ((هـنـگامى كه بهشتيان در بهشت هستند ناگهان نورى همچون نورآفتاب مشاهده مى كنند كه صـحـنـه بـهـشت را روشن ساخته , بهشتيان به رضوان (فرشته مامور بهشت ) مى گويند: اين نور چيست با اين كه پروردگار ما فرموده : ((دربهشت نه آفتاب را مى بينند و نه سرما را))؟.

او در پـاسخ مى گويد: ((اين نور خورشيد و ماه نيست , ولى على (ع ) و فاطمه (ع )خندان شده اند و بهشت از نور دندانشان روشن گشته است ))!.

(آيـه14)ـ در ادامـه اين نعمتها مى افزايد: ((و در حالى است كه سايه هاى درختان بهشتى بر آنها فرو افتاده , و چيدن ميوه هايش بسيار آسان است )) (ودانية عليهم ظلا لهـا وذلــلت قطوفهـا تذليلا ).

نـه مـشـكـلـى وجود دارد, نه خارى در دست مى رود, و نه احتياج به تلاش وحركتى براى چيدن ميوه هاست !.

(آيـه15)ـ در ايـن آيـه بـه تـوضيح قسمتى از چگونگى پذيرائى از اين ميهمانان بهشتى خدا و وسائل پـذيرائى آنها, و پذيرائى كنندگان پرداخته , مى فرمايد: ((و درگرداگرد آنها ظرفهائى سيمين و قـدحـهائى بلورين مى گردانند)) پر از بهترين غذاها ونوشيدنيها (ويطـاف عليهم بـانية من فضة واكواب كـانت قواريرا).

(آيـه16)ـ ((ظـرفهاى بلورينى از نقره ! كه آنها را به اندازه مناسب آماده كرده اند)) (قواريرا من فضة قدروهـا تقديرا).

در ايـن ظـرفـهـا انـواع غـذاهـاى بـهشتى , ودر آن قدحهاى بلورين انواع نوشيدنيهاى لذت بخش و نـشـاط آفرين , به مقدارى كه مى خواهند و علاقه دارند موجود است , وخدمتكاران بهشتى پيوسته گرد آنها دور مى زنند و به آنها عرضه مى كنند.

(آيـه17)ـ سپس مى افزايد: ((و درآنجااز جامهائى سيراب مى شوند كه لبريز ازشراب طهورى آميخته با زنجبيل است ))(ويسقون فيهـا كاسا كان مزاجهـا زنجبيلا ).

بـسـيـارى از مـفسران تصريح كرده اند كه عرب جاهلى از شرابهائى كه آميخته بازنجيل بود لذت مـى برد زيرا كه تندى مخصوصى به شراب مى داد, و قرآن در اينجااز جامهائى سخن مى گويد كه شراب طهورش با زنجبيل آميخته است , ولى بديهى است ميان اين شراب و آن شراب تفاوت از دنيا تا آخرت است !.

(آيـه18)ـ سـپس مى افزايد: اين جامها ((از چشمه اى در بهشت كه نامش سلسبيل است )) پر مى شود (عينا فيهـا تسمى سلسبيلا ).

((سـلسبيل )) نوشيدنى بسيار لذيذى را مى گويند كه به راحتى در دهان و گلوجارى مى شود و كاملا گواراست .

(آيـه19)ـ سـپـس از پـذيرائى كنندگان اين بزم پرسرور كه در جوار رحمت حق در بهشت برين برپا مـى شـود سـخـن بـه مـيان آورده , مى گويد: ((و بر گردشان (براى پذيرائى ) نوجوانانى جاودانى مـى گردند كه هرگاه آنها را ببينى گمان مى كنى مرواريدپراكنده اند))! (ويطوف عليهم ولدان مخلدون اذا رايتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا).

هم خودشان در بهشت جاودانى هستند, و هم طراوت و زيبائى و نشاطجوانى آنها جاودانى است , و هم پذيرائى كردن آنان .

تـعـبـيـر به ((لؤلؤا منثورا)) (مرواريدهاى پراكنده ) اشاره اى است به زيبائى و صفاودرخشندگى وجذابيت آنها, و هم حضورشان در همه جاى اين بزم الهى وروحانى

(آيـه20)ـ و از آنـجـا كـه نـعمتهاى جهان ديگر به وصف نمى آيد ـ هر قدر الفاظگويا ورسا باشدـ در اين آيه به صورت سربسته مى افزايد: ((وهنگامى كه آنجاراببينى نعمتها وملك عظيمى را مى بينى ))! (واذا رايت ثم رايت نعيما وملكا كبيرا).

(آيـه21)ـ تـا ايـنـجـا به قسمتى از نعمتهاى بهشتى از قبيل ((مساكن )) و ((تختها)) و((سايه ها)) و ((ميوه ها)) و ((نوشيدنيها)) و ((ظرفها)) و ((گروه پذيرائى كنندگان )) اشاره شد,اكنون نوبت وسائل تزيينى بهشتيان است .

مـى فـرمـايـد: ((براندام آنها لباسهائى است از حرير نازك سبزرنگ , و از ديباى ضخيم )) (عـاليهم ثيـاب سندس خضر واستبرق ).

سپس مى افزايد: ((و با دستنبدهائى ازنقره آراسته اند))(وحلوااسـاورمن فضة ).

نقره هائى شفاف كه همچون بلور مى درخشد, و از ياقوت و در و مرواريدزيباتر است .

و سـرانـجـام در پـايان آيه به عنوان آخرين و مهمترين نعمت از اين سلسله نعمتها مى فرمايد: ((و پروردگارشان شراب طهور به آنان مى نوشاند)) (وسقيهم ربهم شرابا طهورا).

در حـديـثـى از امـام صادق (ع ) نقل شده است كه : اين شراب ((قلب و جان آنها رااز همه چيز جز خداوند پاك مى كند)).

و از حـديثى كه از رسول خدا(ص ) نقل شده استفاده مى شود كه چشمه شراب طهور بر در بهشت قـرار دارد: ((جـرعـه اى از اين شراب طهور به آنها داده مى شود وخدا به وسيله آن قلوب آنها را از حسد (و هرگونه صفات رذيله ) پاك مى سازد)).

(آيه22)ـ و در اين آيه , آخرين سخن را در اين زمينه بيان كرده , مى فرمايد: ازسوى خدا به آنها گفته مى شود: ((اين پاداش شماست , و سعى و تلاش شما (درطريق اطاعت فرمان حق ) مورد قدردانى است )) (ان هذا كـان لكم جزاء وكـان سعيكم مشكورا).

مـبـادا كـسى تصور كند كه اين مواهب و پاداشهاى عظيم را بى حساب مى دهند, اينها همه جزاى سعى و عمل و پاداش مجاهدتها و خودسازيها وچشم پوشى از گناه است .

(آيه23)ـ آيـات اين سوره از آغاز تاكنون درباره خلقت انسان و سپس معاد و رستاخيزاو سخن مى گفت , در اينجا روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده , دستورات مؤكدى براى هدايت انسانها وصبر ومقاومت در اين راه به او مى دهد, درواقع اين آيات راه وصول به آن همه نعمتهاى بى مانند را نشان داده است كه تنها از طريق تمسك به قرآن وپيروى از رهبرى چون پيامبراسلام (ص ) والهام گرفتن ازدستورات او امكان پذيراست .

نخست مى فرمايد: ((مسلما ما قرآن را بر تو نازل كرديم )) (انا نحن نزلنـا عليك القرآن تنزيلا ).

(آيـه24)ـ سـپـس پـنـج دسـتور مهم به پيامبر اسلام (ص ) مى دهد كه نخستين آن دعوت به صبر و اسـتقامت است , مى فرمايد: ((سپس در (تبليغ و اجراى ) حكم پروردگارت شكيبا (و با استقامت ) باش )) (فاصبر لحكم ربك ).

از مـشـكـلات و مـوانـع راه و كـثـرت دشمنان و سرسختى آنها ترس و هراسى به خود راه مده , و همچنان به پيش حركت كن .

و در دومـيـن دستور, پيامبر(ص ) را از هرگونه سازش با منحرفان برحذر داشته ,مى گويد:((واز هيچ گنهكار ياكافرى ازآنان اطاعت مكن ))(ولا تطع منهم آثمااو كفورا).

در حقيقت اين حكم دوم تاكيدى است بر حكم اول چرا كه جمعيت دشمنان تلاش مى كردند كه از طـرق مـخـتـلف پيامبر(ص ) را در مسير باطل به سازش بكشانند, چنانكه نقل شده كه ((عتبة بن ربـيعه )) و ((وليدبن مغيره )) به پيامبر(ص )مى گفتند: از دعوت خود بازگرد, ما آنقدر ثروت در اخـتـيـار تو مى گذاريم كه راضى شوى , و زيباترين دختران عرب را به همسرى تو در مى آوريم , و پـيـشـنـهادهاى ديگرى از اين قبيل , و پيامبر(ص ) به عنوان يك رهبر بزرگ راستين بايد در برابر ايـن وسوسه هاى شيطانى , يا تهديداتى كه بعد از بى اثر ماندن اين تطميعات عنوان مى شود, صبر و استقامت به خرج دهد, نه تسليم تطميع گردد, و نه تهديد.

(آيه25)ـ ولى ازآنجا كه صبر واستقامت در برابر هجوم اين مشكلات عظيم كار آسانى نيست وپيمودن ايـن راه تـوشه خاصى لازم دارد, در اين آيه مى افزايد:((و نام پروردگارت را هر صبح و شام به يادآور)) (واذكراسم ربك بكرة واصيلا ).

(آيه26)ـ ((و در شبانگاه براى او سجده كن , و مقدار طولانى از شب او راتسبيح گوى )) (ومن الليل فاسجد له وسبحه ليلا طويلا ).

تـا در سايه آن ((ذكر)) و اين ((سجده )) و ((تسبيح )) نيروى لازم و قدرت معنوى وپشتوانه كافى براى مبارزه با مشكلات اين راه فراهم سازى .

دو آيه فوق در حقيقت بيانگر لزوم توجه شبانه روزى و مستمر به ذات مقدس پروردگار است .

در ايـنجا بايد به اين نكته توجه داشت كه دستورهاى پنجگانه آيات فوق گرچه به صورت برنامه اى بـراى پـيامبر اسلام (ص ) ذكر شده , ولى در حقيقت سرمشقى است براى همه كسانى كه در مسير رهبرى معنوى و انسانى جامعه بشرى گام برمى دارند.

آنـهـا بـايـد بـدانـنـد بـعد از اطمينان و ايمان كامل به هدف و رسالتى كه دارند لازم است صبر و استقامت پيشه كنند, و از انبوه مشكلات راه , وحشت نداشته باشند.

و در مرحله بعد بايد در برابر وسوسه هاى شياطينى كه مصداق آثم و كفورند,و با انواع حيل و تزوير سـعـى در مـنحرف ساختن رهبران و پيشوايان مى كنند, تارسالت آنها عقيم ماند, با كمال قدرت مقاومت كنند, نه فريب تطميع را بخورند و نه واهمه اى از تهديد به خود راه دهند.

و در تمام مراحل براى كسب قدرت روحى , و نيروى اراده , عزم راسخه , وتصميم آهنين , هر صبح و شام به ياد خدا باشند, و پيشانى را بر درگاهش بسايند,مخصوصا از عبادتهاى شبانه و راز و نياز با او مـدد گـيـرنـد كـه اگر اين امور رعايت شودپيروزى حتمى است , و اگر در پاره اى از مراحل مـصـيـبت و شكستى رخ دهد در پرتواين اصول مى توان آنها را جبران كرد, برنامه زندگى پيامبر اسلام (ص ) و دعوت ورسالت او سرمشق مؤثرى براى رهروان اين راه است .

(آيه27)ـدر آيـات گذشته به پيامبر(ص ) هشدار داده شده كه تحت تاثير افراد ((آثم )) و((كفور)) (مجرم و كافر) هرگز واقع نشود

در اينجا معرفى بيشترى از آنها كرده , مى گويد: ((آنها زندگى زودگذر دنيا رادوست دارند, در حـالـى كـه روز سـخـتى را در پشت سر خود رها مى كنند)) و ناديده مى گيرند! (ان هؤلا يحبون العـاجلة ويذرون وراءهم يوما ثقيلا ).

سنگين از نظر محاسبه , از نظر طول زمان و فضاحت و رسوايى .

افق افكار آنها از خور و خواب و شهوت فراتر نمى رود, و آخرين نقطه ديدآنها همين لذائذ بى قيد و شـرط مـادى اسـت , و عـجـيـب ايـن كه مى خواهند روح بزرگ پيامبر(ص ) را نيز با همين مقياس بسنجند.

(آيه28)ـ در اين آيه به آنها هشدار مى دهد كه از نيرو و قدرت خود مغرورنشوند كه اينها را همه خدا داده , و هر زمان بخواهد بسرعت بازپس مى گيرد.

مـى فـرمـايـد: ((مـا آنـها را آفريديم , و پيوندهاى وجودشان را محكم كرديم (به آنها قوت و قدرت بخشيديم ) و هر زمان بخواهيم جاى آنها را به گروه ديگرى مى دهيم )) (نحن خلقنـاهم وشددنـا اسرهم واذا شئنـا بدلنـا امثـالهم تبديلا ).

به راستى قرآن در اينجا انگشت روى نقطه حساسى گذارده , و آن پيوندهاى مختلف اجزاى وجود بـشـر اسـت از عصبهاى كوچك و بزرگ كه همچون طنابهاى آهنين عضلات را به يكديگر مربوط مـى سـازد گـرفـتـه , تـا ربـاطها و عضلات مختلف ,آن چنان قطعات كوچك و بزرگ استخوان و گـوشـتـهاى اندام انسان را به يكديگرمحكم بسته كه از مجموع آنها يك واحد كاملا منسجم ـكه آماده انجام هرگونه فعاليتى است ـ ساخته , اما روى هم رفته اين جمله كنايه از قدرت و قوت است .

اين آيه در ضمن غنا و بى نيازى ذات پاك خدا را, از آنها, و از اطاعت وايمانشان , روشن مى سازد, تا بدانند اگر اصرارى براى ايمان آنهاست , در حقيقت لطف و رحمتى است از ناحيه پروردگار.

(آيـه29)ـ سپس به كل بحثهائى كه در اين سوره آمده است ـكه مجموعايك برنامه جامع سعادت را ارائه مى دهدـ اشاره كرده , مى گويد: ((اين يك تذكر ويادآورى است , و هركس بخواهد (با استفاده از آن ) راهى به سوى پروردگارش برمى گزيند)) (ان هذه تذكرة فمن شـا اتخذ الى ربه سبيلا ).

وظـيفه ما نشان دادن راه است , نه اجبار برانتخاب ,اين شما هستيدكه بايد باعقل ودرك خود, حق را از باطل تشخيص دهيد, و با اراده و اختيار خود تصميم بگيريد.

اين در حقيقت تاكيدى است بر آنچه در آغاز سوره گذشت كه فرمود: ((ما راه را به او نشان داديم , خواه پذيرا شود و شكر اين نعمت را به جا آورد, يا روى گرداندو كفران كند)).

(آيـه30)ـ و از آنـجـا كه ممكن است افراد كوته فكر از تعبير فوق نوعى تفويض وواگذارى مطلق به بندگان تصور كنند, در اين آيه براى نفى اين توهم مى افزايد: ((وشما هيچ چيز را نمى خواهيد مگر اين كه خدا بخواهد)) (ومـا تشـاؤن الا ان يشـااللّه ).

((چرا كه خداوند دانا و حكيم بوده و هست )) (ان اللّه كـان عليما حكيما).

و اين در حقيقت اثبات اصل معروف ((الا مر بين الا مرين )) است , از يك سومى فرمايد: ((خدا راه را نـشـان داده و انـتخاب با شماست )) و از سوى ديگر مى افزايد:((انتخاب شما منوط به مشيت الهى است )) يعنى ; شما استقلال كامل نداريد بلكه قدرت و توان و آزادى اراده شما همه به خواست خدا و از ناحيه اوست , و هر زمان اراده كند مى تواند اين قدرت و آزادى را سلب كند.

بـه ايـن تـرتيب نه ((تفويض )) و واگذارى كامل است و نه ((اجبار)) و سلب اختيار,بلكه حقيقتى است دقيق و ظريف در ميان اين دو يا به تعبير ديگر: نوعى آزادى وابسته به مشيت الهى است , كه هـر لحظه بخواهد مى تواند آن را بازپس گيرد, تا هم بندگان بتوانند بار تكليف و مسؤوليت را كه رمز تكامل آنهاست بر دوش گيرند و هم خود را بى نياز از خداوند تصور نكنند.

ذيل آيه كه مى فرمايد: ان اللّه كـان عليما حكيما نيز ممكن است اشاره به همين معنى باشد چرا كه عـلـم و حـكمت خدا ايجاب مى كند بندگان را در پيمودن راه تكامل آزاد بگذارد, و گرنه تكامل اجـبارى و تحميلى تكامل نيست , به علاوه علم و حكمت او اجازه نمى دهد كه افرادى را مجبور به كار خير و افرادى را مجبور به كارشر كند, و بعد گروه اول را پاداش دهد, و گروه دوم را مجازات كند.

(آيـه31)ـ و سرانجام در آخرين آيه اين سوره , به سرنوشت نيكوكاران وبدكاران در يك جمله كوتاه و پـرمـعـنـى اشـاره كـرده , مى فرمايد: خدا ((هركس رابخواهد (و شايسته بداند) در رحمتش وارد مـى كـنـد, و بـراى ظـالـمـان عـذاب دردنـاكى آماده ساخته است )) (يدخل من يشـا فى رحمته والظالمين اعدلهم عذابا اليما).

جالب اين كه در آغاز آيه مى گويد: ((هركس را بخواهد در رحمت خود واردمى كند)) ولى در پايان آيـه , عـذاب را روى ظالمان متمركز مى سازد, و اين نشان مى دهد كه مشيت او بر عذاب به دنبال مشيت انسان بر ظلم و گناه است , و به قرينه مقابله روشن مى شود كه مشيت او در رحمت نيز به دنـبـال اراده انسان در ايمان وعمل صالح و اجراى عدل است , و جز اين از حكيم نمى توان انتظار داشت .

پايان سوره دهر (انسان )

[ پنجشنبه ۱۳۸۵/۱۰/۱۴ ] [ 22:14 ] [ سعید ]

سوره دهر (انسان ) [76]

 

اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و 31 آيه دارد .

محتواى سوره :

اين سوره از يك نظر به پنج بخش تقسيم مى شود:

در بـخـش اول از آفرينش انسان و خلقت او از نطفه ((امشاج )) (مختلط) و سپس هدايت و آزادى اراده او سخن مى گويد.

در بخش دوم سخن از پاداش ابرار و نيكان است كه شان نزول خاصى درمورد اهل بيت (ع ) دارد كه به آن اشاره خواهد شد.

در بخش سوم : دلائل استحقاق اين پاداشها را در جمله هايى كوتاه و مؤثربازگو مى كند.

در بـخـش چهارم به اهميت قرآن , و طريق اجراى احكام آن , و راه پرفراز ونشيب خودسازى اشاره شده .

و در بخش پنجم سخن از حاكميت مشيت الهى (در عين مختار بودن انسان )به ميان آمده است .

براى اين سوره نامهاى متعددى است كه مشهورترين آنها سوره ((انسان )) وسوره ((دهر)) و سوره ((هـل اتـى )) است كه هركدام از آنها از يكى از كلمات اوائل سوره گرفته شده , هرچند در رواياتى كه بعدا در فضيلت سوره مى خوانيم تنها از ((هل اتى ))ياد شده است .

فضيلت تلاوت سوره :

در حـديثى از پيغمبراكرم (ص ) آمده است : ((كسى كه سوره هل اتى را بخواندپاداش او بر خداوند بهشت و لباسهاى بهشتى است )).

و در حـديـثـى از امـام بـاقر(ع ) آمده كه ((يكى از پاداشهاى كسى كه سوره هل اتى را در هر صبح پنجشنبه بخواند اين است كه در قيامت با پيغمبر اكرم (ص ) خواهدبود)).

 

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

(آيـه1)ـ با اين كه بيشترين بحثهاى اين سوره پيرامون قيامت و نعمتهاى بهشتى است , ولى در آغاز آن سـخن از آفرينش انسان است چرا كه توجه به اين آفرينش زمينه ساز توجه به قيامت و رستاخيز اسـت , مـى فـرمـايد: ((آيا (چنين نيست كه ) زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود))! (هل اتى على الا نسـان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا).

منظور از((انسان )) دراينجا نوع انسان است , وعموم افراد بشر را شامل مى شود.

(آيه2)ـ بعد از اين مرحله , نوبت آفرينش انسان , و موجود قابل ذكر شدن است مى فرمايد: ((ما انسان را از نـطـفـه مختلطى آفريديم , و او را مى آزمائيم , (بدين جهت ) او را شنوا و بينا قرار داديم )) (انا خلقنا الا نسـان من نطفة امشـاج نبتليه فجعلنـاه سميعا بصيرا).

آفـريـنـش انـسـان از ((نـطـفـه مخلوط)) ممكن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و تركيب ((اسـپـرم )) و ((اوول )) بوده باشد همان گونه كه در روايات اهل بيت (ع ) اجمالا به آن اشاره شده است .

يـا اشـاره به استعدادهاى مختلفى كه در درون نطفه از نظر عامل وراثت ازطريق ژنها و مانند آن وجـود دارد, و يـا اشـاره به اختلاط مواد مختلف تركيبى نطفه است , چرا كه از دهها ماده مختلف تشكيل يافته , و يا اختلاط همه اينها با يكديگر.

معنى اخير از همه جامعتر و مناسبتر است .

جمله ((نبتليه )) اشاره به رسيدن انسان به مقام ((تكليف و تعهد و مسؤوليت وآزمايش و امتحان )) اسـت و از آنـجا كه ((آزمايش و تكليف )) بدون ((آگاهى )) ممكن نيست , در آخر آيه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش مى كند كه در اختيارانسانها قرار داده است .

(آيـه3)ـ و از آنجا كه تكليف و آزمايش انسان علاوه بر مساله آگاهى و ابزارشناخت نياز به دو عامل ديـگـر يـعنى ((هدايت )) و ((اختيار)) دارد ـ اين آيه به آن اشاره كرده , مى فرمايد: ((ما راه را به او نـشـان داديـم , خـواه شـاكر باشد (و پذيرا گردد) ياناسپاس )) (انا هدينـاه السبيل اما شـاكرا واما كفورا).

((هدايت )) در اينجا معنى وسيع و گسترده اى دارد كه هم هدايت ((تكوينى )) راشامل مى شود و هم هدايت ((فطرى )) و هم ((تشريعى )) را هرچند سوق آيه بيشترروى هدايت تشريعى است .

(آيـه4)ـ در ايـن آيـه , اشـاره كـوتاه و پرمعنائى به سرنوشت كسانى كه راه كفرو كفران را مى پويند كـرده , مـى فرمايد: ((ما براى كافران زنجيرها و غلها و شعله هاى سوزان آتش آماده كرده ايم )) (انا اعتدنـا للكـافرين سلا سل و اغلا لا وسعيرا).

ذكر غل وزنجير, وسپس شعله هاى سوزان آتش بيانگر مجازات عظيم اين گروه است كه درآيات ديگر قرآن نيز به آن اشاره شده , وعذاب واسارت درآن جمع است .

(آيـه5)ـ شان نزول :.ابـن عباس مى گويد: ((حسن و حسين (ع ) بيمار شدند, پيامبر(ص ) با جمعى ازياران به عيادتشان آمدند, و به على (ع ) گفتند: اى ابوالحسن ! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى كردى .

عـلـى (ع ) و فـاطـمه (ع ) و فضه كه خادمه آنها بود نذر كردند كه اگر آنها شفا يابندسه روز روزه بگيرند.

چيزى نگذشت كه هر دو شفا يافتند, در حالى كه از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على (ع ) سه من جو قرض نمود, و فاطمه (ع ) يك سوم آن را آرد كرد, و نان پخت , هنگام افطار سائلى بر در خانه آمـد و گفت : ((السلا م عليكم اهل بيت محمد(ص ); سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمين هستم , غذائى به من بدهيد)).

آنها همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند, و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.

روز دوم را هـمچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى كه غذائى را آماده كرده بودند (همان نان جـويـن ) يـتـيمى بر در خانه آمد آن روز نيز ايثار كردند و غذاى خود رابه او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد را نيز روزه گرفتند).

در سـومـيـن روز اسـيرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى كه صبح شد على (ع ) دست حسن و حسين (ع ) را گرفته بود و خدمت پيامبر(ص ) آمدند هـنگامى كه پيامبر(ص ) آنها را مشاهده كرد ديد از شدت گرسنگى مى لرزند! فرمود: اين حالى را كـه در شـما مى بينم براى من بسيار گران است , سپس برخاست و با آنها حركت كرد هنگامى كه وارد خـانه فاطمه (ع ) شد ديددر محراب عبادت ايستاده , در حالى كه از شدت گرسنگى شكم او به پشت چسبيده , و چشمهايش به گودى نشسته , پيامبر(ص ) ناراحت شد; در همين هنگام جبرئيل نازل گشت و گفت اى محمد! اين سوره را بگير, خداوند با چنين خاندانى به تو تهنيت مى گويد, سپس سوره ((هل اتى )) را بر او خواند)).

بـعـضـى گفته اند كه از آيه ((ان الا برار)) تا آيه ((كـان سعيكم مشكورا)) كه مجموعاهيجده آيه است در اين موقع نازل گشت .

آنـچـه را در بـالا آورديم نص حديثى است كه با كمى اختصار در ((الغدير)) آمده است , و در همان كتاب از 34 نفر از علماى معروف اهل سنت نام مى برد كه اين حديث را در كتابهاى خود آورده اند.

به اين ترتيب روايت فوق از رواياتى است كه در ميان اهل سنت مشهور بلكه متواتر است .

و امـا عـلـماى شيعه همه اتفاق نظر دارند كه اين هيجده آيه يا مجموع اين سوره , در ماجراى فوق نازل شده است و همگى بدون استثنا در كتب تفسير ياحديث روايت مربوط به آن را به عنوان يكى از افتخارات و فضائل مهم على (ع ) وفاطمه زهرا و فرزندانشان (ع ) آورده اند.

تفسير:در آيـات گـذشـتـه بـعـد از آن كـه انـسـانها را به دو گروه ((شاكر)) و ((كفور)) يا شكرگزارو كـفـران كننده تقسيم كرد, اشاره كوتاهى به مجازات و كيفر سخت كفران كنندگان آمده بود, در ايـنـجا به سراغ پاداشهاى شكرگزاران و ابرار (نيكان و پاكان ) مى رود,ونكات جالبى در اين زمينه يادآورى مى كند, نخست مى فرمايد: ((به يقين ابرار (ونيكان ) از جامى مى نوشند كه با عطر خوشى آميخته است )) (ان الا برار يشربون من كاس كـان مزاجهـا كـافورا).

آيـه فـوق نشان مى دهد كه اين شراب طهور بهشتى بسيار معطر و خوشبواست كه هم ذائقه از آن لذت مى برد, و هم شامه .

(آيـه6)ـ سپس به سرچشمه اى كه اين جام شراب طهور از آن پر مى شوداشاره كرده ,مى افزايد: ((از چـشمه اى كه بندگان خاص خدا ازآن مى نوشند, واز هرجابخواهند آن را جارى مى سازند))! (عينا يشرب بهـا عبـاد اللّه يفجرونهـا تفجيرا).

آرى ! ايـن چـشمه شراب طهور چنان در اختيار ابرار و عباداللّه است كه هرجااراده كنند از همانجا سـر بـرمى آورد, و جالب اين كه درحديثى از امام باقر(ع ) نقل شده كه در توصيف آن فرمود: ((اين چـشـمـه اى اسـت در خـانـه پيغمبر اسلام (ص ) كه از آنجا به خانه ساير پيامبران و مؤمنان جارى مى شود)).

آرى ! هـمـان گونه كه در دنيا چشمه هاى علم و رحمت از خانه پيامبراكرم (ص ) به سوى بندگان خـدا و نـيكان سرازير مى شود, در آخرت كه تجسم بزرگى از اين برنامه است چشمه شراب طهور الـهـى از هـمـين بيت وحى مى جوشد, و شاخه هاى آن به خانه هاى مؤمنان سرازير مى گردد! و با نوشيدن از اين شراب هرگونه اندوه وناراحتى و ناخالصى را از درون جان خود مى شويند.

(آيـه7)ـ در آيـات بعد به ذكر اوصافى اعماق كه ((ابرار)) و ((عباداللّه )) دارند,پرداخته , با ذكر پنج وصف دليل استحقاق آنها را نسبت به اين همه نعمتهاى بى مانند توضيح داده , مى فرمايد: ((آنها به نذر خود وفا مى كنند)) (يوفون بالنذر).

((و از روزى كه شر و عذابش گسترده است بيمناكند)) (ويخـافون يوما كان شره مستطيرا).

ترس آنها از شر آن روز بزرگ اشاره به ايمانشان به مساله معاد, و احساس مسؤوليت شديد در برابر فرمان الهى است .

(آيه8)ـ سپس به ذكر سومين عمل شايسته آنها پرداخته , مى گويد: ((وغذاى (خود) را با اين كه به آن علاقه (و نياز) دارند به مسكين و يتيم و اسيرمى دهند)) (ويطعمون الطعـام على حبه مسكينا ويتيما واسيرا).

اطـعام كردن آنها ساده نيست , بلكه توام با ايثار در هنگام نياز شديد است , واز سوى ديگر اطعامى است گسترده كه انواع نيازمندان را از ((مسكين )) و ((يتيم )) و((اسير)) شامل مى شود, و به اين ترتيب رحمتشان عام و خدمتشان گسترده است .

ضمنا از آيه فوق به خوبى استفاده مى شود كه يكى از بهترين اعمال , اطعام محرومين و نيازمندان اسـت , نـه تـنـهـا نـيـازمندان مسلمان كه اسيران بلاد شرك نيزتحت پوشش اين دستور اسلامى قرارگرفته , تا آنجا كه اطعام آنها يكى از كارهاى برجسته ((ابرار)) شمرده شده است .

(آيـه9)ـ اين آيه چهارمين عمل برجسته ابرار را اخلاص مى شمرد,ومى فرمايد: آنها مى گويند: ((ما شـمـارا تـنها به خاطر خدااطعام مى كنيم , وهيچ پاداش وسپاسى ازشمانمى خواهيم ))(انمانطعمكم لوجه اللّه لا نريد منكم جزا ولا شكورا).

اين برنامه منحصر به مساله اطعام نيست كه تمام اعمالشان مخلصانه و براى ذات پاك خداوند است و هيچ چشمداشتى به پاداش مردم و حتى تقدير و تشكرآنها نيست و اصولا در اسلام ارزش عمل به خـلوص نيت است , وگرنه اعمالى كه انگيزه هاى غيرالهى داشته باشد, هيچ گونه ارزش معنوى و الهى ندارد.

(آيه10)ـ و در آخرين توصيف ((ابرار)) مى فرمايد: آنها مى گويند: ((ما ازپروردگارمان خائفيم از آن روز كه عبوس و سخت است )) (انا نخـاف من ربنـا يوماعبوسا قمطريرا).

تـعـبـير از روز قيامت به روز ((عبوس )) (سخت ) با اين كه عبوس از صفات انسان است و به كسى مـى گـويـنـد كه قيافه اش را درهم كشيده , به خاطر تاكيد بر وضع وحشتناك آن روز است , يعنى آنقدر حوادث آن روز سخت و ناراحت كننده است كه نه تنها انسانها در آن روز عبوسند بلكه گوئى خود آن روز نيز عبوس است .

(آيـه11)ـ در ايـن آيـه , بـه نـتـيجه اجمالى اعمال نيك و نيات پاكى كه ((ابرار))دارند اشاره كرده , مى فرمايد: به خاطر اين عقيده و عمل ((خداوند آنان را از شر آن روز نگه مى دارد و آنها را مى پذيرد در حالى كه غرق شادى و سرورند)) (فوقيهم اللّه شر ذلك اليوم ولقيهم نضرة وسرورا).

بنابراين , اگر در دنيا به خاطر احساس مسؤوليت از آن روز بيمناك بودند,خداوند در عوض آنها را در آن روز غرق شادمانى و سرور مى كند.

[ پنجشنبه ۱۳۸۵/۱۰/۱۴ ] [ 22:13 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب