منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید


سورة الهمزة (104)
 بسم الله الرحمن الرحيم
 وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ (1) الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ (2) يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ (3) كَلَّا لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ (4) وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ (5) نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (6) الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ (7) إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ (8) فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ (9)


«همزة» از «هَمز» به معناى عيب جويى از طريق چشم و ابرو و اشاره است. «لَمز» به معناى عيب جويى با زبان است. حرف (ة) در پايان اين دو كلمه براى مبالغه است، نظير «ضحكة» به معناى كسى كه زياد مى‏خندد.
«حطمة» به معناى خورد كردن و شكستن كامل است. «موصدة» به حفره‏اى گفته مى‏شود كه در كوه ايجاد كنند و درب آن را محكم ببندند.
منظور از «عمد ممدّدة» (ستون‏هاى بلند و كشيده)، يا ميخ‏هاى بلندى است كه اهل عذاب را با آن ميخكوب و زندانى مى‏كنند و يا شعله‏هاى عظيم آتش كه همچون ستون‏هاى بلند، كشيده است.
در لسان قرآن اگر بعد از توجه به خدا به سراغ مال رفتيد ارزش است، <<قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض وابتغوا...>><1047> ولى اگر به جاى ياد خدا به سراغ مال رفتيد مورد انتقاد است. <<و اذا رأوا تجارة او لهوًا انفضوا...>><1048>
عيب جويى و طعنه به هر نحو و شكل ممنوع و حرام است. غيابى يا حضورى، با زبان يا اشاره، شوخى يا جدى، كوچك يا بزرگ مربوط به كار و صنعت يا آفرينش طبيعت.
برخى افراد از شمارش اموال خود، به رخ كشيدن آن و سرگرم شدن به آن لذت مى‏بردند و گمان مى‏كنند اين ثروت هميشگى است و آنها را براى هميشه در دنيا نگه مى‏دارد و ديگر بيمارى و مرگ به سراغ آنها نمى‏آيد. قرآن اين ديدگاه را مذمّت كرده و مى‏فرمايد: اين نگاه به دنيا، انسان را دوزخى مى‏كند. وگرنه داشتن مال دنيا و بهره بردن از آن مذمّتى ندارد.
1- يكى از آفات و خطرات ثروت اندوزى، تحقير ديگران است. <<همزة لمزة... جمع مالاً و عدّده>>
2- مسائل اخلاقى جزء دين است و انسان مؤمن، بايد زبان و نگاه خود را كنترل كند. <<ويل لكلّ همزة لمزة>>
3- مراقب باشيم فريب دنيا را نخوريم و به مال دنيا مغرور نشويم. <<يحسب انّ ماله اخلده>>
4- آنان كه به جاى انفاق مال، در فكر جمع و احتكار اموال هستند، منتظر عذاب خورد كننده قيامت باشند. <<جمع مالاً و عدّده... لينبذنّ فى الحطمة>>
5 - نيش زبان و طعنه زدن، از گناهان كبيره است، زيرا درباره آن وعده عذاب آمده است. <<ويل لكلّ همزة لمزة... لينبذنّ فى الحطمة>>
6- آتشى كه خدا بيفروزد، نه فقط بر جسم، بلكه بر جان و دل مجرمان نفوذ مى‏كند. <<نار الله الموقدة التى تطلع على الافئدة>>
7- فكر بشر از درك حقايق دوزخ و بهشت عاجز است. <<و ما ادراك ما الحطمة>>
8 - ستون‏هاى بلند آتش، راه فرار را بر دوزخيان مى‏بندد. <<مؤصدة فى عمد ممددة>>
«والحمدللّه ربّ العالمين»

[ شنبه ۱۳۸۵/۰۸/۲۷ ] [ 12:43 ] [ سعید ]

سوره همزه [104]

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 9 آيه است .

محتوا و فضيلت سوره :

در اين سوره از كسانى سخن مى گويد كه تمام هم خود را متوجه جمع مال كرده , و تمام ارزشهاى وجـودى انسان را در آن خلاصه مى كنند, سپس نسبت به كسانى كه دستشان از آن خالى است به ديده حقارت مى نگرند و آنها را به باد استهزامى گيرند.و در پـايـان سوره از سرنوشت دردناك آنها سخن مى گويد كه چگونه به صورت حقارت آميزى در دوزخ پـرتـاب مى شوند, و آتش سوزان جهنم قبل ازهرچيز بر قلب آنها مسلط مى گردد, و روح و جان آنها را به آتش مى كشد.

در فـضـيـلـت تـلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبراكرم (ص) آمده است :((هركس اين سوره را تـلاوت كـنـد بـه عـدد هر يك از كسانى كه محمد و يارانش رااستهزا كردند ده حسنه به او داده مى شود)).

و در حـديـثى از امام صادق (ع) مى خوانيم : ((هركس آن را در نماز فريضه اى بخواند فقر از او دور مى شود, روزى به او رو مى آورد, و مرگهاى زشت و بد از اوقطع مى گردد)).

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

شـان نـزول : جمعى از مفسران چنين گفته اند كه آيات اين سوره درباره وليدبن مغيره نازل شده است كه پشت سر پيغمبراكرم (ص) غيبت مى كرد, و در پيش روطعن و استهزا مى نمود.

بعضى ديگر آن را درباره افرادى ديگرى از سران شرك و دشمنان كينه توز وسرشناس اسلام مانند ((اخنس بن شريق )) و ((امية بن خلف )) و ((عاص بن وائل ))دانسته اند.

ولى چنانچه اين شان نزولها را بپذيريم باز عموميت مفهوم آيات شكسته نمى شود, بلكه شامل تمام كسانى است كه داراى اين صفاتند.

(آيه1)ـواى بر عيبجويان و غيبت كنندگان !

ايـن سـوره با تهديدى كوبنده آغاز مى شود, مى فرمايد: ((واى بر هر عيبجوى مسخره كننده اى !)) (ويل لكل همزة لمزة ).آنها كه با نيش زبان و حركات , دست و چشم و ابرو در پشت سر و پيش رو,ديگران را استهزا كرده , يا عيبجوئى و غيبت مى كنند, يا آنها را هدف تيرهاى طعن وتهمت قرار مى دهند.

از مجموع كلمات ارباب لغت استفاده مى شود كه دو واژه ((همزة)) و ((لمزة)) به يك معنى است , و مـفـهـوم وسـيعى دارد كه هرگونه عيبجوئى و غيبت و طعن واستهزا به وسيله زبان و علائم و اشارات و سخن چينى و بدگوئى را شامل مى شود.

اصـولا آبـرو و حيثيت اشخاص از نظر اسلام بسيار محترم است , و هركارى كه موجب تحقير مردم گردد گناه بزرگى است .

در حديثى از پيغمبراكرم (ص) آمده است : ((ذليل ترين مردم كسى است كه به مردم توهين كند))!

در حـديـث ديگرى پيغمبراكرم (ص) فرمود: ((من در شب معراج گروهى ازدوزخيان را ديدم كه گوشت از پهلويشان جدا مى كردند و به آنها مى خوراندند! ازجبرئيل پرسيدم اينها كيانند؟گفت:اينها عيبجويان و استهزاكنندگان از امت تواند))!

(آيـه2)ـ سـپـس بـه سرچشمه اين عمل زشت (عيبجوئى و استهزا) كه غالبااز كبر و غرور ناشى از ثروت مايه مى گيرد پرداخته , مى افزايد: ((همان كسى كه مال فراوانى جمع آورى و شماره كرده )) بى آنكه مشروع و نامشروع آن را حساب كند(الذى جمع مالا وعدده ).

آنـقـدر بـه مـال و ثروت علاقه دارد كه پيوسته آنها را مى شمرد, و هر درهم ودينارى براى او بتى اسـت , نـه تـنـها شخصيت خويش كه تمام شخصيتها را در آن خلاصه مى بيند, و طبيعى است كه چنين انسان گمراه و ابلهى مؤمنان فقير را پيوسته به باد سخريه بگيرد.

بـه هـرحـال آيـه ناظر به ثروت اندوزانى است كه مال را نه به عنوان يك وسيله بلكه به عنوان يك هـدف مـى نـگرند, و در جمع آورى آن هيچ قيد و شرطى قائل نيستند, از حلال و حرام و تجاوز بر حـقـوق ديگران , از طريق شرافتمندانه و يا طرق پست و رذيلانه آن را جمع آورى مى كنند, و آن را تنها نشانه عظمت وشخصيت مى دانند.

آنـهـا مـال را براى رفع نيازهاى زندگى نمى خواهند, و به همين دليل هر قدر بر اموالشان افزوده شـود حـرصـشان بيشتر مى گردد, وگرنه مال در حدودمعقول و از طرق مشروع نه تنها مذموم نـيـسـت , بـلكه در قرآن مجيد گاهى از آن به عنوان ((فضل اللّه )) تعبير شده , آنجا كه مى فرمايد: ((وابتغوا من فضل اللّه ; و ازفضل خدا بطلبيد)) (جمعه /10).

و در جاى ديگر از آن تعبير به خير مى كند: ((بر شما مقرر شده كه وقتى مرگ يكى از شما فرا رسد اگر خيرى از خود به يادگار گذارده وصيت كند))(بقره /180).

چـنـيـن مـالى مسلما نه مايه طغيان است , نه وسيله تفاخر, نه بهانه استهزاى ديگران ,اما مالى كه معبود است و هدف نهائى ننگ است و ذلت , و مصيبت است و نكبت ,و مايه دورى از خدا و خلود در آتش دوزخ است .و غالبا جمع آورى مقدار زيادى از اين مال جز با آلودگيهاى فراوان ممكن نمى شود.لـذا در حـديـثـى از امام على بن موسى الرضا(ع) مى خوانيم كه فرمود: ((مال جزبا پنج خصلت در يكجا جمع نمى شود: بخل شديد, آرزوهاى دور و دراز, حرص غالب , قطع رحم , و مقدم داشتن دنيا بر آخرت )).

(آيـه3)ـ در اين آيه مى افزايد: اين انسان زراندوز و مال پرست ((گمان مى كند اموالش او را جاودانه مى سازد)) (يحسب ان ماله اخلده ).چه پندار غلط و خيال خامى  اموالى كه آنقدر در اختيار قارون بود كه كليدگنجهايش را چندين مرد زورمند به زحمت برمى داشت , ولى به هنگام حمله عذاب الهى نتوانستند مرگ او را ساعتى به تاخير اندازند, و خداوند او و گنجهايش را دريك لحظه با يك زمين لرزه مختصر در زمين فرو برد (قصص /81).امـوالـى كـه نمونه كاملش در دست فراعنه مصر بود, همان گونه كه قرآن مى فرمايد: ((چه بسيار بـاغـها و چشمه ها از خود به جاى گذاشتند و زراعتها وقصرهاى جالب و گران قيمت و نعمتهاى فـراوان ديگر كه در آن متنعم بودند))(دخان /25تا27) ولى همه اينها به آسانى در عرض ساعتى به ديگران رسيد (دخان /28).

و لـذا در قـيـامـت كـه پـرده ها كنار مى رود آنها به اشتباه بزرگشان پى مى برند وفريادشان بلند مى شود: (مال و ثروتم هرگز مرا بى نياز نكرد, قدرت من نيز از دست رفت )( حاقه /28 و 29).

از ايـن بـيـان روشـن شد كه پندار جاودانگى به وسيله مال دليلى براى جمع مال , و جمع مال نيز عاملى براى استهزا و سخريه ديگران در نظر اين كوردلان محسوب مى شود.

(آيه4)ـ قرآن در پاسخ اين گروه مى فرمايد: ((چنين نيست )) كه مى پندارد(كلا ).

((به زودى در حطمه [ آتشى خردكننده ] پرتاب مى شود))! (لينبذن فى الحطمة ).

(آيه5)ـ ((و تو چه مى دانى حطمه چيست ))؟! (وما ادريك ما الحطمة ).

(آيه6)ـ ((آتش برافروخته الهى است )) (ناراللّه الموقدة ).

(آيه7)ـ ((آتشى كه از دلها سر مى زند)) و نخستين جرقه هايش در قلوب ظاهر مى شود! (التى تطلع على الا فئدة ).يـعنى ; خداوند, اين مغروران خودخواه برتربين را در آن روز به صورت موجوداتى ذليل و بى ارزش در آتش دوزخ پرتاب مى كند, تا نتيجه كبر و غرور خودرا ببينند.

عجب اين كه اين آتش برخلاف تمام آتشهاى دنيا اول بر دلها شراره مى زند,و درون را مى سوزاند, نخست قلب را, و بعد مغز و استخوان را, و سپس به خارج سرايت مى كند.

چـرا چنين نباشد؟ در حالى كه قلبهاى آنها كانون كفر و كبر و غرور بود و مركزحب دنيا و ثروت و مال .آرى ! آنها دل مؤمنان را در اين دنيا با سخريه ها و عيبجوئى و غيبت و تحقيرسوزاندند, عدالت الهى ايجاب مى كند كه آنها كيفرى همانند اعمالشان را ببينند.

(آيـه8)ـ در آخـريـن آيـات ايـن سـوره مـى فرمايد: ((اين آتش بر آنها فروبسته شده ))! (انها عليهم مؤصدة ).در حـقـيقت همان گونه كه آنها اموال خود را در گاو صندوقها و مخازن دربسته نگاه مى داشتند خداوند هم آنها را در عذاب دربسته دوزخ كه راه خلاص و نجاتى ازآن نيست زندانى مى كند.

(آيـه9)ـ و سـرانـجـام مى گويد: ((در ستونهاى كشيده و طولانى )) قرار خواهندداشت (فى عمد ممددة ).جمعى از مفسران اين تعبير را اشاره به ميخهاى عظيم آهنين دانسته اند كه درهاى جهنم محكم با آن بسته مى شود, به گونه اى كه راه خروج مطلقا از آن وجودندارد, و بنابراين تاكيدى است بر آيه قبل كه مى گويد: درهاى جهنم را بر آنهامى بندند و از هر طرف محصورند.

((پايان سوره همزه )).

[ شنبه ۱۳۸۵/۰۱/۱۲ ] [ 16:42 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب