منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
سوره ناس و فلق خلاصه تفسیر راهنما
ادامه مطلب [ پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۶/۰۱ ] [ 8:21 ] [ سعید ]
سوره فلق بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم آيه 1 قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ بگو: پناه مىبرم به خداوندگارِ سپيده دم. 1خداوند، به پيامبر (ص) فرمان داد كه خود را در پناه او قرار دهد. قل أعوذ بربّ الفلق 2 لزوم به زبان جارى كردن استعاذه به خداوند قل فعل «قل» گرچه امر به رسولاكرم (ص) است؛ ولى وجود آن در قرآن، قرينه تعميم بر ديگران است. اينگونه خطاب، از باب استعمال لفظ، در دو مفاد است؛ بدين صورت كه خطاب به فرد معين و خطاب به فرد فرد مردم، هر دو مراد است. 3 خداوند، تدبيركننده صبحدم و صاحب اختيار طلوع فجر است. بربّ الفلق «فلق»، به معناى صبح يا فجر است (قاموس). تناسب اين كلمه با معناى «فَلْق» (شكافتن)، از اين جهت است كه طلوع فجر، تاريكى را مىشكافد. 4 اشتقاق مخلوقات از يكديگر، جلوه ربوبيت خداوند بر آنان است. بربّ الفلق از جمله معانى «فَلَق»، تمام مخلوقات است (لسانالعرب). اطلاق اين وصف بر آنها، به خاطر اين است كه «شقّه شدن» و «شكافتن»، در پيدايش آنها نقشى اساسى دارد. 5 توصيف خداوند به «تدبيركننده صبحدم»، از آداب استعاذه به خداوند قل أعوذ بربّ الفلق 6 خداوند، آموزنده الفاظ استعاذه به پيامبر (ص) قل أعوذ بربّ الفلق 7 پيامبر (ص)، در معرض آسيب و خطر و نيازمند امداد الهى قل أعوذ بربّ الفلق 8 خداوند، بر حفاظت انسانها از خطرها و آسيبها توانا است. قل أعوذ بربّ الفلق 9 برطرف شدن تاريكى با طلوع سپيدهدم، نعمتى بزرگ از جانب خداوند بربّ الفلق 10 برطرف شدن تاريكى شب و شكافتن آن با طلوع صبحدم به تدبير خداوند، دليل توانمندى او بر نجات انسانها از حوادث خطرناك قل أعوذ بربّ الفلق 11 توجّه به ربوبيت خداوند و حاكميت تدبير او بر نظام هستى، برانگيزاننده انسان به پناه بردن به او و اطمينانبخش و دلگرمسازنده پناهندگان است. قل أعوذ بربّ الفلق 12 «رب» از اسما و صفات خداوند قل أعوذ بربّ الفلق 13 «عُقْبة بن عامر قال: قال لى رسولاللّه (ص): اقرء «قل أعوذ بربّالفلق» هل تدرى ما الفلق؟ باب فى النار إذا فتح سعّرت جهنم؛ عُقْبة بن عامر گويد: رسول خدا (ص) به من فرمود: (سوره) «قل أعوذ بربّ الفلق» را بخوان، مىدانى فلق چيست؟ (آن) درى است در آتش جهنم، هرگاه باز شود جهنم شعلهور مىگردد». كليدواژهها: آتش؛ آرامش؛ استعاذه؛ اللّه؛ امر الهى؛ انسان؛ پناهندگى؛ جهان؛ جهنم؛ خلقت؛ درب؛ رب/ اسما و صفات؛ صبح؛ ظلمت؛ فجر؛ فلق؛ قدرت؛ محمّد (ص)؛ مشرق؛ نصرت؛ نعمت آيه 2 مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ از شرّ آنچه آفريده است. 1خداوند، آفريننده موجودات ما خلق 2 انسان، همواره در خطر آسيب ديدن ازبعضى مخلوقات من شرّ ما خلق 3 خداوند، توانا بر دفع ضرر و جلوگيرى از آسيب ديدن انسان از ديگر موجودات قل أعوذ ... من شرّ ما خلق 4 استعاذه به خداوند براى مصون ساختن خويش در برابر خطر تمامى مخلوقات، توصيه او به پيامبر (ص) قل أعوذ ... من شرّ ما خلق 5 شرور، مستند به مخلوقات است، نه خالق. من شرّ ما خلق اضافه «شرّ» به «ما»- كه عنوان مخلوقات است- بيانگر استناد شرور به آنها است. 6 تشبيه رهايى از شرور، به شكافتن تاريكى قل أعوذ بربّ الفلق. من شرّ ما خلق 7 آفريننده بودن خداوند، دليل توانمندى او بر دفع خطر مخلوقات خويش من شرّ ما خلق توصيف موجودات خطرآفرين، به اين كه خداوند خالق آنها است؛ استدلال بر امكانپذير بودن رفع خطر آنها از سوى خداوند است. كليدواژهها: استعاذه؛ اللّه؛ امنيت؛ انسان؛ تشبيهات؛ تنزيه؛ خلقت؛ شر؛ ضرر؛ ظلمت؛ عدل؛ قدرت؛ قرآن؛ محمّد (ص) آيه 3 وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ و از شرّ شب ظلمانى آنگاه كه درآيد. 1پناه بردن به خداوند از شرور شبانه، به ويژه زمان تاريكى مطلق آن، توصيه الهى به پيامبر (ص) قل أعوذ ... و من شرّ غاسق إذا وقب «غَسَق»؛ يعنى، آغاز تاريكى شب (صحاح) و «وقوب» (مصدر «وقب»)، به معناى داخل شدن در همه چيز است (لسانالعرب). مراد از «غاسق إذا وقب»، شب است؛ زمانى كه در همه چيز وارد شده و آن را تاريك سازد (لسانالعرب به نقل از فرّاء). كلمه «غاسق» با فعل «غَسَقَ» (جريان يافت)،از يك ريشه و نشانگر پخش شدن شب بر موجودات است. اسناد شرّ به شب به جهت مناسبتر بودن آن از روز، براى جريان شرور است. 2 خداوند، بر حفاظت انسان از مخفىترين خطرها، توانا است. و من شرّ غاسق إذا وقب 3 قدرت خداوند بر شكافتن تاريكى شب به وسيله سپيده صبح، دليل توانمندى او بر خنثى ساختن تهديدهاى پوشيده و توطئههاى سرّى و شبانه دشمن قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ غاسق إذا وقب آيات بعد، قرينه بر اين است كه مراد از خطرهاى شبانه، برنامه ريزىهاى كاملًا محرمانه دشمن در شب است. 4 پيامبر (ص)، مورد تهديد دسيسهها و نيرنگهاى فوق سرّى دشمن قل ... و من شرّ غاسق إذا وقب 5 «عن النبىّ (ص) فى قوله «و من شرّ غاسق إذا وقب» قال: النجم هو الغاسق و هو الثريا؛ از پيامبر (ص)، درباره سخن خداوند «و من شرّ غاسق إذا وقب» روايت شده كه فرمود: ستاره «نجم» (پروين)، همان چيزى است كه «غاسق» است (يعنى، هنگام تاريكى شديد شب، رؤيت مىشود) و (نام ديگر) آن ثريا است». 6 «عن علىّ (ع) أنّه قال: «الغاسق إذا وقب» هو الليل إذا أدبر؛ از امام على (ع) روايت شده كه درباره «الغاسق إذا وقب» فرمود: مقصود، شب است زمانى كه پشت كند و برود». كليدواژهها: استعاذه؛ اللّه؛ انسان؛ تهديد؛ دشمنى؛ ستاره؛ شب؛ شر؛ صبح؛ ظلمت؛ قدرت؛ محمّد (ص)؛ مكر آيه 4 وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ و از شرّ زنانِ (افسونگر) دمنده در گرهها. 1زنانى، در عصر بعثت با گره زدن و افشاندن ترشحات دهان بر گرهها، مردم را جادو مىكردند. النفثت فى العقد فعل «نَفَثَ»، زمانى گفته مىشود كه شخص ترشحاتى از دهان بيرون افكند (مصباح) و «نَفْث» شبيه دميدن و كمتر از آب دهان افكندن است (صحاح). حرف «ال» در «النفّاثات»، گرچه براى تعريف جنس است؛ ولى در مقايسه با «غاسق» و «حاسد»- كه نكره آورده شده است ممكن است به معروف بودن كسانى كه «نفّاثة» (افسونگر) بودند، نظر داشته باشد. 2 دميدن در گرهها و رساندن ذرّات آب دهان به آن به شكلى خاص، نوعى جادو و داراى آثارى نامطلوب بر انسان است. و من شرّ النفثت فى العقد 3 افسونگران، انسانهايى شرور و آزاردهنده ديگران و من شرّ النفثت فى العقد اضافه شرّ در آيه قبل و بعد، به نكره و در اين آيه به معرفه، بيانگر تعميم شر بودن به تمام كسانى است كه «نفّاث» (افسونگر) بودند. 4 پيامبر (ص)، در معرض خطر از سوى جادوگران و كسانى كه با دميدن در گرههايى مخصوص، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند. و من شرّ النفثت فى العقد 5 پناه بردن به خداوند از شرّ جادوگران، توصيهاى الهى به پيامبر (ص) قل أعوذ ... و من شرّ النفثت فى العقد 6 خداوند، توانا بر ابطال سحر و بىاثر كردن نَفَس جادوگران و من شرّ النفثت فى العقد كليدواژهها: اذيت؛ استعاذه؛ اسلام؛ اللّه؛ انسان؛ دهان؛ زن؛ سحر؛ شر؛ ضرر؛ قدرت؛ محمّد (ص) آيه 5 وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد و از شرّ حسود، آنگاه كه حَسَد ورزد. 1حسادت به ديگران، حالتى ناپسند و عملى ساختن آن، شرّآفرين و ضربهزننده به آنان است. و من شرّ حاسد إذا حسد 2 لزوم پناه بردن به خداوند، هنگام تلاشهاى حسادتآميز ديگران. و من شرّ حاسد إذا حسد 3 خداوند، بر بىاثر كردن حسد ديگران و مصون ساختن انسان در برابر تلاشهاى عملى حسودان، توانا است. أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد 4 پناه بردن به خداوند و به زبان جارى ساختن استعاذه به درگاه او، زمينهساز دور ماندن انسان از آسيبهاى حسودان. أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد 5 توانايى خداوند بر شكافتن تاريكىها با سپيده صبح، دليل قدرت او بر نجات انسان از خطر حسودان قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد 6 پيامبر (ص)، در معرض ضربه خوردن از سوى فرد يا افرادى كه حسادت، آنان را به تلاشهاى شرّآفرين وادار مىساخت. قل ... و من شرّ حاسد إذا حسد نكره بودن «حاسد»- در مقابل معرفه بودن «النفاثات»- مىتواند بيانگر ناشناخته بودن حسودانى باشد كه درصدد ضربه زدن به پيامبر (ص) بودند و ممكن است مراد از آن جنس باشد؛ در آن صورت بر همه حسودان تعميم خواهد يافت. 7 تلاش شديد فردى حسود، براى رساندن شرّ به پيامبر (ص) و من شرّ حاسد إذا حسد چنانچه آمدن «حاسد»، براى بيان شدت حسدى باشد كه از فرد حسود سر زده بود، ناشناخته بودن او از آيه استفاده نمىشود؛ مؤيد اين احتمال شأن نزول آيه شريفه است كه در آن آمده: آن فرد «لَبيد بن اعْصَم» نام داشته است. 8 خداوند، پيامبر (ص) را به پناه خواستن و امداد طلبيدن از او، در برابر آثار حسادت مردم فرمان داد. قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد 9 به زبان آوردن آيات سوره «فلق»، از آداب استعاذه به خداوند قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد كليدواژهها: آيه؛ اخلاق؛ اذيت؛ استعاذه؛ اسلام؛ اللّه؛ امنيت؛ انسان؛ تلاوت؛ حسد؛ شر؛ صبح؛ ضرر؛ ظلمت؛ عمل؛ فجر؛ قدرت؛ لبى بن اعصم؛ محمّد (ص)؛ مشرق؛ نصرت [ دوشنبه ۱۳۸۸/۱۲/۱۷ ] [ 21:56 ] [ سعید ]
![]() سورةالفلق قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ بنام خداوند فراخ بخشايش مهربان. قُلْ بگو: [اى محمد] أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (1) فرياد ميخواهم بخداوند همه آفريده. مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ (2) از بد هر چه بيافريد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ (3) و از بد شب كه در آيد [و ماه كه بر آيد]. وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ (4) و از بد دمندگان در گرهها. وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ (5) و از بد آن بد چشم بد نيّت بد خواه كه بد خواهد يا ببد نگرد. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ نام خداوندى كه طوق يادش در رقاب احباب است و اشباح مريدان زير سطوات عزّش خرابست، بس جگرها كه در آتش دوستى او كبابست، بسا عزيزا كه بدل مىسوزد و بتن در عذابست، بسا مشتاقا كه در باديه طلب در آرزوى قطرهاى آبست، چون پنداشت كه رسيد، بدانست كه آنچه ديد سرابست! منزلگه عشق تو دل احبابست در قصّه عشق تو هزاران بابست. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ راه عامّه بندگان آنست كه پيوسته از شرّ بدان و كيد كائدان و حسد حاسدان و بد افتاد جهان استعاذت مىكنند بخداوند جهانيان، بحكم ظاهر اين سوره. ازينجا گفت مصطفى (ص): «تعوّذوا باللّه من جهد البلاء و درك الشّقاء و سوء القضاء و شماتة الاعداء». وكان (ص) يقول: «اللّهمّ انّى اعوذ بك من العجز و الكسل و الجبن و البخل و الهرم و عذاب القبر، اللّهمّ انّى اعوذ بك من الفقر و القلّة و الذّلّة و اعوذ بك ان اظلم او اظلم و اعوذ بك من الشّقاق و النّفاق و سوء الاخلاق». اينست طريقه عامّه مومنان: ظاهر شريعت بكار داشتن و هنگام بلاء دست در دعا و تضرّع زدن و از حقّ جلّ جلاله عافيت خواستن. امّا راه جوانمردان طريقت و ارباب حقيقت تسليم و رضاست و اليه الاشارة بقوله: «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» و يقال: دع التّدبير الى من خلقك تسترح. تدبير كار با خداوندگار گذار، تصرّف در آفريده آفريدگار را مسلّم دار، از راه اعتراض برخيز، تعرّض و فضول مكن، از درگاه او معرض مباش ، او را وكيل و كفيل و كارساز خود دان، تا اين فرمان را ممتثل باشى كه: «فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا» هر دل كه در او تسليم و رضا جمع شد، بنقد آن تن قرين سلامت گشت، و آن سينه دست از آفات بشريّت مسلّم شد، تسليم درجه ذبيح و خليل است (ع). خليل را خطاب آمد كه «اسلم». جواب داد كه: «اسلمت» پسر از پدر نشان تسليم ديد، بتعليم پدر لباس تسليم پوشيد قرآن مجيد از تسليم پدر و پسر خبر داد كه: «فَلَمَّا أَسْلَما» تسليم درين جهان مسمار دين است و در آن جهان مفتاح دار السّلام. رضا آنست كه بندهاى بر پسند باشى و بهر چه رود خرسند باشى و منتظر قضاى خداوند باشى، و تسليم آنست كه كار آفريده بآفريدگار باز گذارى. خود تن بقضا در ده و خود سركش باش جز آن نبود كه تو نخواهى، خوش باش! [ پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۶/۰۵ ] [ 10:47 ] [ سعید ]
سورة الفلق (113)بسم الله الرحمن الرحيمقُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (۱) مِن شَرِّ مَا خَلَقَ (2) وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (3) وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ (4) وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (5) كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح: <<فالق الاصباح>><1145>؛ شكافتن دانه درون خاك. <<فالق الحبّ و النَّوى>><1146> [ پنجشنبه ۱۳۸۵/۰۸/۰۴ ] [ 17:42 ] [ سعید ]
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 5 آيه است . محتوا و فضيلت سوره : مـحـتـواى ايـن سوره تعليماتى است كه خداوند به پيغمبراكرم (ص) خصوصا وبه ساير مسلمانان عـمـوما, در زمينه پناه بردن به ذات پاك او از شر همه اشرارمى دهد, تا خود را به او بسپارند, و در پناه او از شر هر موجود صاحب شر در امان بدارند. ((فـلـق )) در اصل به معنى شكافتن چيزى و جدا كردن بعضى از بعضى ديگراست , و از آنجا كه به هـنگام دميدن سپيده صبح پرده سياه شب مى شكافد, اين واژه به معنى طلوع صبح , به كار رفته , بـعـضـى آن را به معنى همه مواليد و تمام موجودات زنده اعم از انسان و حيوان و گياه مى دانند, چـرا كـه تـولـد اين موجودات كه با شكافتن دانه و تخم و مانند آن صورت مى گيرد از عجيبترين مراحل وجود آنهاست .و بـعـضـى نـيز مفهوم ((فلق )) را از اين هم گسترده تر گرفته اند, و آن را به هرگونه آفرينش و خـلـقت اطلاق كرده اند, چرا كه با آفرينش هر موجود پرده عدم شكافته مى شود و نور وجود آشكار مى گردد.هـريـك از ايـن مـعانى سه گانه (طلوع صبح ـ تولد موجودات زنده ـ آفرينش هرموجود) پديده اى است عجيب كه دليل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است , و توصيف خداوند به اين وصف داراى مفهوم و محتواى عميقى است . [ شنبه ۱۳۸۴/۱۲/۲۰ ] [ 0:12 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |