منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید


سوره ناس و فلق خلاصه تفسیر راهنما


ادامه مطلب
[ پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۶/۰۱ ] [ 8:21 ] [ سعید ]
سوره فلق‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏

آيه 1
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ‏    بگو: پناه مى‏برم به خداوندگارِ سپيده دم.
1خداوند، به پيامبر (ص) فرمان داد كه خود را در پناه او قرار دهد.
قل أعوذ بربّ الفلق‏
2 لزوم به زبان جارى كردن استعاذه به خداوند
قل‏
فعل «قل» گرچه امر به رسول‏اكرم (ص) است؛ ولى وجود آن در قرآن، قرينه تعميم بر ديگران است. اين‏گونه خطاب، از باب استعمال لفظ، در دو مفاد است؛ بدين صورت كه خطاب به فرد معين و خطاب به فرد فرد مردم، هر دو مراد است.
3 خداوند، تدبيركننده صبحدم و صاحب اختيار طلوع فجر است.
بربّ الفلق‏
 «فلق»، به معناى صبح يا فجر است (قاموس). تناسب اين كلمه با معناى «فَلْق» (شكافتن)، از اين جهت است كه طلوع فجر، تاريكى را مى‏شكافد.
4 اشتقاق مخلوقات از يكديگر، جلوه ربوبيت خداوند بر آنان است.
بربّ الفلق‏
از جمله معانى «فَلَق»، تمام مخلوقات است (لسان‏العرب). اطلاق اين وصف بر آنها، به خاطر اين است كه «شقّه شدن» و «شكافتن»، در پيدايش آنها نقشى اساسى دارد.
5 توصيف خداوند به «تدبيركننده صبحدم»، از آداب استعاذه به خداوند
قل أعوذ بربّ الفلق‏
6 خداوند، آموزنده الفاظ استعاذه به پيامبر (ص)
قل أعوذ بربّ الفلق‏
7 پيامبر (ص)، در معرض آسيب و خطر و نيازمند امداد الهى‏
قل أعوذ بربّ الفلق‏
8 خداوند، بر حفاظت انسان‏ها از خطرها و آسيب‏ها توانا است.
قل أعوذ بربّ الفلق‏
9 برطرف شدن تاريكى با طلوع سپيده‏دم، نعمتى بزرگ از جانب خداوند
بربّ الفلق‏
10 برطرف شدن تاريكى شب و شكافتن آن با طلوع صبحدم به تدبير خداوند، دليل توانمندى او بر نجات انسان‏ها از حوادث خطرناك‏
قل أعوذ بربّ الفلق‏
11 توجّه به ربوبيت خداوند و حاكميت تدبير او بر نظام هستى، برانگيزاننده انسان به پناه بردن به او و اطمينان‏بخش و دلگرم‏سازنده پناهندگان است.
قل أعوذ بربّ الفلق‏
12 «رب» از اسما و صفات خداوند
قل أعوذ بربّ الفلق‏
13 «عُقْبة بن عامر قال: قال لى رسول‏اللّه (ص): اقرء «قل أعوذ بربّ‏الفلق» هل تدرى ما الفلق؟ باب فى النار إذا فتح سعّرت جهنم؛
عُقْبة بن عامر گويد: رسول خدا (ص) به من فرمود: (سوره) «قل أعوذ بربّ الفلق» را بخوان، مى‏دانى فلق چيست؟ (آن) درى است در آتش جهنم، هرگاه باز شود جهنم شعله‏ور مى‏گردد».

كليدواژه‏ها:
آتش؛ آرامش؛ استعاذه؛ اللّه؛ امر الهى؛ انسان؛ پناهندگى؛ جهان؛ جهنم؛ خلقت؛ درب؛ رب/ اسما و صفات؛ صبح؛ ظلمت؛ فجر؛ فلق؛ قدرت؛ محمّد (ص)؛ مشرق؛ نصرت؛ نعمت‏

آيه 2
مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ‏    از شرّ آنچه آفريده است.
1خداوند، آفريننده موجودات‏
ما خلق‏
2 انسان، همواره در خطر آسيب ديدن ازبعضى مخلوقات‏
من شرّ ما خلق‏
3 خداوند، توانا بر دفع ضرر و جلوگيرى از آسيب ديدن انسان از ديگر موجودات‏
قل أعوذ ... من شرّ ما خلق‏
4 استعاذه به خداوند براى مصون ساختن خويش در برابر خطر تمامى مخلوقات، توصيه او به پيامبر (ص)
قل أعوذ ... من شرّ ما خلق‏
5 شرور، مستند به مخلوقات است، نه خالق.
من شرّ ما خلق‏
اضافه «شرّ» به «ما»- كه عنوان مخلوقات است- بيانگر استناد شرور به آنها است.
6 تشبيه رهايى از شرور، به شكافتن تاريكى‏
قل أعوذ بربّ الفلق. من شرّ ما خلق‏
7 آفريننده بودن خداوند، دليل توانمندى او بر دفع خطر مخلوقات خويش‏
من شرّ ما خلق‏
توصيف موجودات خطرآفرين، به اين كه خداوند خالق آنها است؛ استدلال بر امكان‏پذير بودن رفع خطر آنها از سوى خداوند است.

كليدواژه‏ها:
استعاذه؛ اللّه؛ امنيت؛ انسان؛ تشبيهات؛ تنزيه؛ خلقت؛ شر؛ ضرر؛ ظلمت؛ عدل؛ قدرت؛ قرآن؛ محمّد (ص)

آيه 3
وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ‏       و از شرّ شب ظلمانى آن‏گاه كه درآيد.
1پناه بردن به خداوند از شرور شبانه، به ويژه زمان تاريكى مطلق آن، توصيه الهى به پيامبر (ص)
قل أعوذ ... و من شرّ غاسق إذا وقب‏
 «غَسَق»؛ يعنى، آغاز تاريكى شب (صحاح) و «وقوب» (مصدر «وقب»)، به معناى داخل شدن در همه چيز است (لسان‏العرب). مراد از «غاسق إذا وقب»، شب است؛ زمانى كه در همه چيز وارد شده و آن را تاريك سازد (لسان‏العرب به نقل از فرّاء). كلمه «غاسق» با فعل «غَسَقَ» (جريان يافت)،از يك ريشه و نشانگر پخش شدن شب بر موجودات است. اسناد شرّ به شب به جهت مناسب‏تر بودن آن از روز، براى جريان شرور است.
2 خداوند، بر حفاظت انسان از مخفى‏ترين خطرها، توانا است.
و من شرّ غاسق إذا وقب‏
3 قدرت خداوند بر شكافتن تاريكى شب به وسيله سپيده صبح، دليل توانمندى او بر خنثى ساختن تهديدهاى پوشيده و توطئه‏هاى سرّى و شبانه دشمن‏
قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ غاسق إذا وقب‏
آيات بعد، قرينه بر اين است كه مراد از خطرهاى شبانه، برنامه ريزى‏هاى كاملًا محرمانه دشمن در شب است.
4 پيامبر (ص)، مورد تهديد دسيسه‏ها و نيرنگ‏هاى فوق سرّى دشمن‏
قل ... و من شرّ غاسق إذا وقب‏
5 «عن النبىّ (ص) فى قوله «و من شرّ غاسق إذا وقب» قال: النجم هو الغاسق و هو الثريا؛
از پيامبر (ص)، درباره سخن خداوند «و من شرّ غاسق إذا وقب» روايت شده كه فرمود: ستاره «نجم» (پروين)، همان چيزى است كه «غاسق» است (يعنى، هنگام تاريكى شديد شب، رؤيت مى‏شود) و (نام ديگر) آن ثريا است».
6 «عن علىّ (ع) أنّه قال: «الغاسق إذا وقب» هو الليل إذا أدبر؛
از امام على (ع) روايت شده كه درباره «الغاسق إذا وقب» فرمود: مقصود، شب است زمانى كه پشت كند و برود».

كليدواژه‏ها:
استعاذه؛ اللّه؛ انسان؛ تهديد؛ دشمنى؛ ستاره؛ شب؛ شر؛ صبح؛ ظلمت؛ قدرت؛ محمّد (ص)؛ مكر

آيه 4
وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ      و از شرّ زنانِ (افسونگر) دمنده در گره‏ها.
1زنانى، در عصر بعثت با گره زدن و افشاندن ترشحات دهان بر گره‏ها، مردم را جادو مى‏كردند.
النفثت فى العقد
فعل «نَفَثَ»، زمانى گفته مى‏شود كه شخص ترشحاتى از دهان بيرون افكند (مصباح) و «نَفْث» شبيه دميدن و كمتر از آب دهان افكندن است (صحاح). حرف «ال» در «النفّاثات»، گرچه براى تعريف جنس است؛ ولى در مقايسه با «غاسق» و «حاسد»- كه نكره آورده شده است ممكن است به معروف بودن كسانى كه «نفّاثة» (افسون‏گر) بودند، نظر داشته باشد.
2 دميدن در گره‏ها و رساندن ذرّات آب دهان به آن به شكلى خاص، نوعى جادو و داراى آثارى نامطلوب بر انسان است.
و من شرّ النفثت فى العقد
3 افسون‏گران، انسان‏هايى شرور و آزاردهنده ديگران‏
و من شرّ النفثت فى العقد
اضافه شرّ در آيه قبل و بعد، به نكره و در اين آيه به معرفه، بيانگر تعميم شر بودن به تمام كسانى است كه «نفّاث» (افسون‏گر) بودند.
4 پيامبر (ص)، در معرض خطر از سوى جادوگران و كسانى كه با دميدن در گره‏هايى مخصوص، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند.
و من شرّ النفثت فى العقد
5 پناه بردن به خداوند از شرّ جادوگران، توصيه‏اى الهى به پيامبر (ص)
قل أعوذ ... و من شرّ النفثت فى العقد
6 خداوند، توانا بر ابطال سحر و بى‏اثر كردن نَفَس جادوگران‏
و من شرّ النفثت فى العقد

كليدواژه‏ها:
اذيت؛ استعاذه؛ اسلام؛ اللّه؛ انسان؛ دهان؛ زن؛ سحر؛ شر؛ ضرر؛ قدرت؛ محمّد (ص)

آيه 5  
وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد       و از شرّ حسود، آن‏گاه كه حَسَد ورزد.
1حسادت به ديگران، حالتى ناپسند و عملى ساختن آن، شرّآفرين و ضربه‏زننده به آنان است.
و من شرّ حاسد إذا حسد
2 لزوم پناه بردن به خداوند، هنگام تلاش‏هاى حسادت‏آميز ديگران‏.
و من شرّ حاسد إذا حسد
3 خداوند، بر بى‏اثر كردن حسد ديگران و مصون ساختن انسان در برابر تلاش‏هاى عملى حسودان، توانا است.
أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد
4 پناه بردن به خداوند و به زبان جارى ساختن استعاذه به درگاه او، زمينه‏ساز دور ماندن انسان از آسيب‏هاى حسودان‏.
أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد
5 توانايى خداوند بر شكافتن تاريكى‏ها با سپيده صبح، دليل قدرت او بر نجات انسان از خطر حسودان‏
قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد
6 پيامبر (ص)، در معرض ضربه خوردن از سوى فرد يا افرادى كه حسادت، آنان را به تلاش‏هاى شرّآفرين وادار مى‏ساخت.
قل ... و من شرّ حاسد إذا حسد
نكره بودن «حاسد»- در مقابل معرفه بودن «النفاثات»- مى‏تواند بيانگر ناشناخته بودن حسودانى باشد كه درصدد ضربه زدن به پيامبر (ص) بودند و ممكن است مراد از آن جنس باشد؛ در آن صورت بر همه حسودان تعميم خواهد يافت.
7 تلاش شديد فردى حسود، براى رساندن شرّ به پيامبر (ص)
و من شرّ حاسد إذا حسد
چنانچه آمدن «حاسد»، براى بيان شدت حسدى باشد كه از فرد حسود سر زده بود، ناشناخته بودن او از آيه استفاده نمى‏شود؛ مؤيد اين احتمال شأن نزول آيه شريفه است كه در آن آمده: آن فرد «لَبيد بن اعْصَم» نام داشته است.
8 خداوند، پيامبر (ص) را به پناه خواستن و امداد طلبيدن از او، در برابر آثار حسادت مردم فرمان داد.
قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد
9 به زبان آوردن آيات سوره «فلق»، از آداب استعاذه به خداوند
قل أعوذ بربّ الفلق ... و من شرّ حاسد إذا حسد
كليدواژه‏ها:
آيه؛ اخلاق؛ اذيت؛ استعاذه؛ اسلام؛ اللّه؛ امنيت؛ انسان؛ تلاوت؛ حسد؛ شر؛ صبح؛ ضرر؛ ظلمت؛ عمل؛ فجر؛ قدرت؛ لبى بن اعصم؛ محمّد (ص)؛ مشرق؛ نصرت‏
                     
                       

[ دوشنبه ۱۳۸۸/۱۲/۱۷ ] [ 21:56 ] [ سعید ]

سورةالفلق‏
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ بنام خداوند فراخ بخشايش مهربان.
قُلْ بگو: [اى محمد] أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (1) فرياد ميخواهم بخداوند همه آفريده.
مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ (2) از بد هر چه بيافريد.
مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ (3) و از بد شب كه در آيد [و ماه كه بر آيد].
وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ (4) و از بد دمندگان در گره‏ها.
وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ (5) و از بد آن بد چشم بد نيّت بد خواه كه بد خواهد يا ببد نگرد.
                       

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
نام خداوندى كه طوق يادش در رقاب احباب است و اشباح مريدان زير سطوات عزّش خرابست، بس جگرها كه در آتش دوستى او كبابست، بسا عزيزا كه بدل مى‏سوزد و بتن در عذابست، بسا مشتاقا كه در باديه طلب در آرزوى قطره‏اى آبست، چون پنداشت كه رسيد، بدانست كه آنچه ديد سرابست!
          منزلگه عشق تو دل احبابست             در قصّه عشق تو هزاران بابست.
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ راه عامّه بندگان آنست كه پيوسته از شرّ بدان و كيد كائدان و حسد حاسدان و بد افتاد جهان استعاذت مى‏كنند بخداوند جهانيان، بحكم ظاهر اين سوره. ازينجا گفت مصطفى (ص):
 «تعوّذوا باللّه من جهد البلاء و درك الشّقاء و سوء القضاء و شماتة الاعداء».
وكان (ص) يقول: «اللّهمّ انّى اعوذ بك من العجز و الكسل و الجبن و البخل و الهرم و عذاب القبر، اللّهمّ انّى اعوذ بك من الفقر و القلّة و الذّلّة و اعوذ بك ان اظلم او اظلم و اعوذ بك من الشّقاق و النّفاق و سوء الاخلاق».
اينست طريقه عامّه مومنان: ظاهر شريعت بكار داشتن و هنگام بلاء دست در دعا و تضرّع زدن و از حقّ جلّ جلاله عافيت خواستن. امّا راه جوانمردان طريقت و ارباب حقيقت تسليم و رضاست و اليه الاشارة بقوله: «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» و يقال: دع التّدبير الى من خلقك تسترح. تدبير كار با خداوندگار گذار، تصرّف در آفريده آفريدگار
 را مسلّم دار، از راه اعتراض برخيز، تعرّض و فضول مكن، از درگاه او معرض مباش ، او را وكيل و كفيل و كارساز خود دان، تا اين فرمان را ممتثل باشى كه: «فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا» هر دل كه در او تسليم و رضا جمع شد، بنقد آن تن قرين سلامت گشت، و آن سينه دست  از آفات بشريّت مسلّم شد، تسليم درجه ذبيح و خليل است (ع). خليل را خطاب آمد كه «اسلم». جواب داد كه: «اسلمت» پسر از پدر نشان تسليم ديد، بتعليم پدر لباس تسليم پوشيد قرآن مجيد از تسليم پدر و پسر خبر داد كه: «فَلَمَّا أَسْلَما» تسليم درين جهان مسمار دين است و در آن جهان مفتاح دار السّلام. رضا آنست كه بنده‏اى بر پسند باشى و بهر چه رود خرسند باشى و منتظر قضاى خداوند باشى، و تسليم آنست كه كار آفريده بآفريدگار باز گذارى.
         خود تن بقضا در ده و خود سركش باش             جز آن نبود كه تو نخواهى، خوش باش!
 
[ پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۶/۰۵ ] [ 10:47 ] [ سعید ]

سورة الفلق (113)

  بسم الله الرحمن الرحيم

 قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (۱) مِن شَرِّ مَا خَلَقَ (2) وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (3) وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ (4) وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (5)

كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح: <<فالق الاصباح>><1145>؛ شكافتن دانه درون خاك. <<فالق الحبّ و النَّوى‏>><1146>
مراد از «غاسق» آغاز شب است كه تاريكى را به همراه مى‏آورد. چنانكه در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد: <<اقم الصلوة لدلوك الشمس الى غسق الليل>><1147>
شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكى‏هاى معنوى را به همراه خود مى‏آورد و گسترش مى‏دهد.
از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مى‏كنند، لذا به خدا پناه مى‏بريم از شرورى كه در شب واقع مى‏شود.
«نفّاثات» از «نَفث» به معناى دميدن و «عُقَد» جمع «عَقْد» به معناى گره است.
در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نيز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.
در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصت‏هاى مناسب براى هجوم نظير تاريكى‏ها وجود حفره‏ها و نقطه ضعف‏ها آرى دشمن به دنبال تاريكى‏ها و حفره‏ها و نقاط ضعف است.
تبليغات سوء، جوسازى‏ها، سخن چينى‏ها، جاسوسى‏ها و شايعه‏پراكنى‏ها، نمونه هايى از <<نفّاثات فى العقد>> است، يعنى مى‏دمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مى‏كنند <<ما يفرّقون بين المرء و زوجه>><1148>
با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: <<الّذى احسن كلّ شى‏ء خلقه>><1149> لكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مى‏شود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. <<مِن شر ما خلق>>
<<شرّ ما خلق>> يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.
پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اَعوذ» حاصل نمى‏شود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبرعليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير را اطعام كردند، گفتند: <<انّا نخاف من ربّنا يوماً عبوساً قمطريرا>><1150> ما از روز قيامت‏ترسيم كه اطعام كرديم. قرآن مى‏فرمايد: <<فوقاهم اللّه شرّ ذلك اليوم>><1151> خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن <<انّا نخاف>> به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد.
زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مى‏فرمايد: <<اما ترضى ان احشرت على جمال جبرييل>> آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد.<1152>
شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مى‏شوند و زاويه‏اى ديگر خير. چنانكه مولوى مى‏گويد:
زهر مار، آن مار را باشد حيات
ليك آن، آدمى را شد ممات
پس بَد مطلق نباشد در جهان
بَد به نسبت باشد، اين را هم بدان
بعضى از سختى‏ها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مى‏گويد:
گندمى را زير خاك انداختند
پس ز خاكش خوشه‏ها برساختند
بار ديگر كوفتندش ز آسيا
قيمتش افزون و نان شد جان فزا
باز نان را زير دندان كوفتند
گشت عقل و جان و فهم سودمند
باز آن جان، چون كه محو عشق گشت
يُعجب الزّراع آمد بعد كشت
قرآن سفارش مى‏كند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. <<و عاشروهنّ بالمعروف فان كرهتموهنّ فعسى ان تكرهوا شيئاً و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً>><1153> چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر
زندانى بزرگ و برجسته مى‏شود.
بسيار از تلخى‏ها، استعدادهاى ما را شكوفا مى‏كند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مى‏دهد و دل انسان را خاضع و خاشع مى‏سازد. <<لعلّهم يتضرّعون>><1154>
شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: <<يتلون آيات اللّه آناء الليل>><1155> ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است. <<من شرّ غاسق>>
سخن و يا حركتى كه روابط و دوستى‏هاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد.
پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.
در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:
- شرور پنهان و در تاريكى‏ها. <<من شرّ غاسق اذا وقب>>
- شرور زبان‏هاى ناپاك. <<من شرّ النفّاثات فى العقد>>
- شرور حسادت‏ها و رقابت‏هاى منفى. <<و من شرّ حاسد اذا حسد>>
برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مى‏توانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.
يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.
با اينكه <<شر ما خلق>> شامل تمام شرور مى‏شود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است. <<غاسق اذا وقب - النفّاثات فى العقد - حاسد اذا حسد>>
پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: <<شرّ ما خلق>> خواه دريافت كمال باشد: <<فاذا قرأت القرآن فاستعذ باللّه من الشيطان الرجيم>><1156> هرگاه قرآن تلاوت مى‏كنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.
در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مى‏بريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ <<ربّ الفلق>> پناه برديم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مى‏شويم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ <<ربّ
نّاس>>، <<ملك النّاس>> و <<اله النّاس>> پناه مى‏بريم.)
بحثى درباره حسادت
تلاش براى بدست آوردن كمالات غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است. اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آدم بود. در حديث مى‏خوانيم: حسادت ايمان را مى‏خورد آن گونه كه آتش هيزم را.<1157>
آنچه بر سر اهل بيت پيامبرعليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه 54 سوره نساء مى‏فرمايد: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مى‏ورزند، مگر نمى‏دانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم.
حسادت در ميان تمام شرور، برجسته‏ترين شرّ است. زيرا حسود نقشه‏ها مى‏كشد و حيله‏ها مى‏كند و مرتكب انواع شرور مى‏شود تا به هدف برسد.
حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «الحسد داء عياء لايزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود»<1158> حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمى‏رود.
حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مى‏گيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.
حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمى‏كند و به خاطر خوى حسادت، از خير خودش به ديگران جلوگيرى مى‏كند.
قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را <<بغياً>> به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «انّ الكفر اصله الحسد»<1159> ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مى‏گفتند: <<أبشر يهدوننا>><1160> آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را
هدايت كند؟
حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمى‏دهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مى‏شود.
حسود معمولاً منافق است. حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: «الحاسد يظهر وُدّه فى اقواله و يخفى بُغضه فى افعاله»<1161> در ظاهر اظهار علاقه مى‏كند ولى در باطن كينه و بغض دارد.
منشأ حسادت چيست؟
گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مى‏انگيزد.
گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مى‏پندارند و همينكه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مى‏ورزند. در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوت‏ها را بدانند آرام مى‏شوند.
حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مى‏شود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.
دامنه حسادت تنها نسبت به نعمت‏هاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مى‏شود و مى‏خواهند آنان را به كفر برگردانند. <<يردّونكم من بعد ايمانكم كفّاراً حسداً>><1162>
روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: <<ملكاً لا ينبغى لاحد>><1163> و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مى‏خواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قربتاو به خداوند نيز بيشتر باشد. «واجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك...»
براى درمان حسادت بايد اينگونه فكر كرد:
دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.
ما نيز نعمت‏هايى داريم كه ديگران ندارند.
نعمت‏ها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم.
آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است.
بدانيم كه حسادت ما بى‏نتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بنده‏ى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمى‏كند و فقط خودمان را رنج مى‏دهيم.
پيام ها:
1- پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. <<قل اعوذ>>
2- به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. <<قل اعوذ>>
3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد. <<قل اعوذ بربّ الفلق>>
4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مى‏زنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفل‏ها و موانع باشد. <<بربّ الفلق>>
5 - در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. <<شرّ ما خلق>> (همه مخلوقات را در برمى‏گيرد.)
6- در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئه‏هاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. <<من شرّ غاسق... شرّ النفاثات... شرّ حاسد>>
7- دشمن آنقدر مى‏دمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. (<<نفّاثات>> جمع «نفّاثة»، صيغه مبالغه است.)
8 - با وسوسه‏ها عقايد سست مى‏شود و حرف اثر مى‏كند. <<من شرّ النفاثات فى العقد>>
9- حسادت، داروئى جز پناه بردن به خدا ندارد. <<قل اعوذ... اذا حسد>>
10- زمينه‏ها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. <<حاسد اذا حسد>>
11- حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. <<اذا حسد>>
«والحمدللّه ربّ العالمين»

[ پنجشنبه ۱۳۸۵/۰۸/۰۴ ] [ 17:42 ] [ سعید ]

سوره فلق [113]

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 5 آيه است .

محتوا و فضيلت سوره :

مـحـتـواى ايـن سوره تعليماتى است كه خداوند به پيغمبراكرم (ص) خصوصا وبه ساير مسلمانان عـمـوما, در زمينه پناه بردن به ذات پاك او از شر همه اشرارمى دهد, تا خود را به او بسپارند, و در پناه او از شر هر موجود صاحب شر در امان بدارند.
در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده است , كه فرمود: آياتى بر من نازل شده كه همانند آنها نازل نشده و آن دو سوره ((فلق ))و ((ناس )) است .
و در حـديـث ديـگـرى از امـام بـاقـر(ع) مى خوانيم : ((كسى كه در نماز ((وتر)) سوره ((فلق )) و ((ناس )) و ((قل هواللّه احد)) را بخواند به او گفته مى شود: اى بنده خدا! بشارت باد بر تو خدا نماز وتر تو را قبول كرد)).
و باز در روايت ديگرى از پيغمبراكرم (ص) مى خوانيم كه به يكى از يارانش فرمود: ((مى خواهى دو سوره به تو تعليم كنم كه برترين سوره هاى قرآن است ))!.عرض كرد: آرى اى رسول خدا!.حـضرت معوذتان (سوره فلق و سوره ناس ) را به او تعليم كرد, سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمود و به او فرمود: ((هرگاه برمى خيزى و مى خوابى آنها را بخوان )).روشـن است اينها براى كسانى است كه روح و جان و عقيده و عمل خود را بامحتواى آن هماهنگ سازند.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه1)ـپناه مى برم به پروردگار سپيده دم !.
در نخستين آيه به شخص پيغمبر(ص) به عنوان يك الگو و پيشوا چنين دستور مى دهد: ((بگو: پناه مى برم به پروردگار سپيده صبح )) كه دل سياهى شب رامى شكافد (قل اعوذ برب الفلق).
(آيه2)ـ ((از شر تمام آنچه آفريده است )) (من شر ما خلق ).از شـر هـمـه موجودات شرور, انسانهاى شرور, جن و حيوانات و حوادث وپيشامدهاى شر و از شر نفس اماره .

((فـلـق )) در اصل به معنى شكافتن چيزى و جدا كردن بعضى از بعضى ديگراست , و از آنجا كه به هـنگام دميدن سپيده صبح پرده سياه شب مى شكافد, اين واژه به معنى طلوع صبح , به كار رفته , بـعـضـى آن را به معنى همه مواليد و تمام موجودات زنده اعم از انسان و حيوان و گياه مى دانند, چـرا كـه تـولـد اين موجودات كه با شكافتن دانه و تخم و مانند آن صورت مى گيرد از عجيبترين مراحل وجود آنهاست .و بـعـضـى نـيز مفهوم ((فلق )) را از اين هم گسترده تر گرفته اند, و آن را به هرگونه آفرينش و خـلـقت اطلاق كرده اند, چرا كه با آفرينش هر موجود پرده عدم شكافته مى شود و نور وجود آشكار مى گردد.هـريـك از ايـن مـعانى سه گانه (طلوع صبح ـ تولد موجودات زنده ـ آفرينش هرموجود) پديده اى است عجيب كه دليل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است , و توصيف خداوند به اين وصف داراى مفهوم و محتواى عميقى است .
تعبير به ((من شر ما خلق)) مفهومش اين نيست كه آفرينش الهى در ذات خودشرى دارد, چرا كه آفـريـنـش همان ايجاد است , و ايجاد و وجود خير محض است ,قرآن مى گويد: ((همان خدائى كه هرچه را آفريد نيكو آفريد)) (الم سجده /7).بلكه شر هنگامى پيدا مى شود كه مخلوقات از قوانين آفرينش منحرف شوندو از مسير تعيين شده جـدا گـردنـد, فـى المثل نيش و دندان برنده حيوانات يك حربه دفاعى براى آنهاست كه در برابر دشمنانشان به كار مى برند همانند سلاحى كه ما درمقابل دشمن از آن استفاده مى كنيم , اگر اين سلاح به مورد به كار رود خير است , امااگر نابه جا و در برابر دوست مصرف گردد شر است .وانـگـهـى بسيارى از امور است كه ما در ظاهر آنها را شر حساب مى كنيم ولى در باطن خير است مانند حوادث و بلاهاى بيدارگر و هشداردهنده كه انسان را ازخواب غفلت بيدار ساخته و متوجه خدا مى كند اينها مسلما شر نيست .
(آيه3)ـ سپس در توضيح و تفسير اين مطلب مى افزايد: ((و از شر هرموجود شرور هنگامى كه شبانه وارد مى شود)) (ومن شر غاسق اذا وقب).
(آيـه4)ـ بـعـد مـى افزايد: ((و از شر آنها كه در گره ها مى دمند)) و هر تصميمى راسست مى كنند (ومن شر النفاثات فى العقد).
بـسـيـارى از مـفـسـران ((نـفـاثـات )) را به معنى ((زنان ساحره )) تفسير كرده اندآنها اورادى را مى خواندند و در گره هايى مى دميدند و به اين وسيله سحرمى كردند.ولـى جـمـعـى آن را اشـاره به زنان وسوسه گر مى دانند كه پى درپى در گوش مردان , مخصوصا همسران خود, مطالبى را فرو مى خوانند تا عزم آهنين آنها را درانجام كارهاى مثبت سست كنند.فخررازى مى گويد: زنان به خاطر نفوذ محبتهايشان در قلوب رجال در آنان تصرف مى كنند.
اين معنى در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است زيرا يكى از مهمترين وسائل نفوذ جاسوسها در سـيـاسـتـمـداران جـهـان اسـتفاده از زنان جاسوسه است كه بااين ((نفاثات فى العقد)) قفلهاى صـنـدوقهاى اسرار را مى گشايند و از مرموزترين مسائل باخبر مى شوند و آن را در اختيار دشمن قرار مى دهند.
بعضى نيز نفاثات را به ((نفوس شريره )), و يا ((جماعتهاى وسوسه گر)) كه با تبليغات مستمر خود گره هاى تصميمها را سست مى سازند تفسير نموده اند.
بـعـيـد نـيـسـت كه آيه مفهوم عام و جامعى داشته باشد كه همه اينها را شامل شود حتى سخنان سخن چينها, و نمامان كه كانونهاى محبت را سست و ويران مى سازند.
(آيه5)ـ در آخرين آيه اين سوره مى فرمايد: ((و از شر هر حسودى هنگامى كه حسد مى ورزد)) (ومن شر حاسد اذا حسد).ايـن آيـه نـشـان مى دهد كه حسد از بدترين و زشت ترين صفات رذيله است ,چرا كه قرآن آن را در رديف كارهاى حيوانات درنده و مارهاى گزنده , و شياطين وسوسه گر قرار داده است .
((حسد)) يك خوى زشت شيطانى است كه بر اثر عوامل مختلف مانندضعف ايمان و تنگ نظرى و بخل در وجود انسان پيدا مى شود, و به معنى درخواست و آرزوى زوال نعمت از ديگرى است .
حـسـد سـرچشمه بسيارى از گناهان كبيره است همان گونه كه امام باقر(ع)مى فرمايد: ((حسد ايمان انسان را مى خورد و از بين مى برد همان گونه كه آتش هيزم را)).
پايان سوره فلق.

[ شنبه ۱۳۸۴/۱۲/۲۰ ] [ 0:12 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب