منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید


آيه 22
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَاناً قَصِيّاً         پس به وى حامله شد و با او به مكانى دور كناره گرفت.

* مريم (س) درپى حامله شدن به عيسى (ع)، از منطقه خويشاوندان خود فاصله گرفت و به مكان دوردستى رفت.
فحملته فانتبذت به مكانًا قصيًّا
 «إنتباذ» از ريشه «نبذ» و به معناى دورى گزيدن است. «باء» در «به» يا براى ملابست است و يا سببيه؛ يعنى، دورى گزيدن مريم، همراه حمل خود و يا به خاطر آن، صورت گرفت. «قصىّ» صفت مشبهه و به معناى «دور» است.
* باردارشدن مريم (س)، نگرانى‏هايى را براى او همراه داشت.
فحملته فانتبذت به مكانًا قصيًّا
ترك محل سكونت و رفتن به مكانى دوردست، نشان آن است كه مريم (س) از روبه روشدن با مردم و پاسخ گويى به آنها نگران بوده است. لغت «إنتباذ» (انزواطلبى كسى كه براى حضور خود ارزش چندانى نمى‏بيند) نيز مؤيد آن است.
*از امام رضا (ع) روايت شده كه فرمود: شب بيست و پنجم ذى القعده عيسى (ع) تولد يافت ...».
*سليمان جعفرى گويد: امام‏رضا (ع) فرمود: آيا مى‏دانى مريم (ع) از چه چيز حامله شد؟ گفتم: نه مگر اين‏كه مرا خبر دهى پس فرمود: از خرماى «صرفان»  كه جبرئيل آن را آورد و مريم را با آن اطعام كرد، پس او حامله شد».
*از امام كاظم (ع) روايت شده است: ... روزى كه مريم حامله شد، روز جمعه هنگام زوال بود».

آيه 23
فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذَا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيّاً                آن گاه درد زايمان او را به سوى تنه درخت خرما كشانيد. گفت: اى كاش، پيش از اين مرده و يكسره از ياد رفته‏ بودم.

* درد زايمان، مريم (س) را به كنار تنه درخت خرما كشانيد.
فأجاءها المخاض إلى‏ جذع النخلة
 «أجاء» متعدى «جاء»؛ يعنى، آورد و «مخاض» درد زايمان است.
* مريم (س)، هنگام زايمان، تنها و بدون پرستار و در مكانى دور از مناطق مسكونى، به سر مى‏برد.
مكانًا قصيًّا. فأجاءها المخاض إلى‏ جذع النخلة
در جمله «أجاءها المخاض»، آوردن مريم كنار درخت، به درد زايمان نسبت داده شده و آيات بعد، نوزاد او را راهنماى وى به آب معرفى كرده است، علاوه بر آن، مريم (س) براى تهيه خرما، خود مجبور به حركت دادن نخله شد، مجموعه اين امور مى‏تواند قرائن تنهايى مريم به هنگام زايمان باشد.
* اصله نخلى كه مريم (س) در كنار آن پناه گرفت، نخلى مشخص و درختى خشكيده بود.
فأجاءها المخاض إلى‏ جذع النخلة
 «النخلة» معرفه و «ال» در آن مى‏تواند عهد ذهنى باشد. عهدى كه يا بين خدا و مريم (س) و يا خدا و پيامبر (ص) بوده است و از اين كه گفته نشد «إلى النخلة»، دانسته مى‏شود كه آنچه مريم در كنار آن قرار گرفت، چيزى جز تنه درخت نبود. آيات بعد كه سخن از آگاه ساختن مريم به وجود آب و لزوم تكان دادن درخت، براى استفاده از خرماى آن دارد، نيز حاكى از پيدايش خارق العاده آب و خرما است و گرنه مريم (س) براى پى بردن به آن دو موضوع، به راهنما نيازى نداشت.
* مريم (س) به هنگام زايمان آرزو كرد: كاش قبل از باردارشدن مرده بود و به‏ كلّى از يادها رفته بود.
فأجاءها المخاض ... قالت يليتنى متّ قبل هذا و كنت نسيًا منسيًّا
جمله «و كنت نسياً منسيّاً» قرينه است بر اين كه انگيزه مريم از آرزوى مرگ، رهايى از زخم زبان مردم بوده است، گرچه به قرينه «ألّاتحزنى قد جعل ...» تنهايى و بى آب و غذايى، نيز او را اندوهناك ساخته بود، ولى اين همه، تبعاتِ همان گريز از زخم زبان است؛ يعنى، كاش پيش از حاملگى مرده بودم، كه براى فرار از نيشتر مردم مجبور به تحمل اين آوارگى نباشم.
* مرگ در حال باردارى و يا پس از وضع حمل، نمى‏توانست پايان بخش نگرانى‏هاى مريم (س) باشد.
يليتنى متّ قبل هذا
 «هذا» در كلام مريم (س)، اشاره به اصل باردارى است نه آوارگى و تنهايى و سختى زايمان، زيرا پيدايش اين امور به خواست خود مريم و براى رهايى از زخم زبان مردم بود، بنابراين او كه از اتهام زنا، حتى پس از مرگ خود بيم داشت، رهايى از اتهام را در گرو مرگ پيش از باردارى مى‏ديد.
* مريم (س)، حامله بودن خود را در تمام مدت، از مردم پنهان كرده بود.
مكانًا قصيًّا. فأجاءها المخاض ... يليتنى متّ قبل هذا و كنت نسيًا منسيًّا
رفتن به مكان دوردست و نيز تنهايى و بى سرپناهى به هنگام وضع حمل، نشان‏مى‏دهد كه تا آن زمان مريم (س) توانسته بود حامله بودن خود را از مردم پنهان كند.
* تقاضاى مرگ در بعضى از شرايط جايز و مطلوب است.
يليتنى متّ قبل هذا
* آبرو و شخصيت انسان مهم‏تر از حيات و زندگى مادى او است.
يليتنى متّ قبل هذا
اين كه مريم، مرگ را بر زندگى بدون آبرو ترجيح مى‏دهد، گوياى حقيقت ياد شده است.
* اشتهار مريم (س) به عفت و پاكدامنى در بين مردم، فزاينده نگرانى او از بازتاب منفى تولد عيسى (ع) در افكار عمومى جامعه‏
يليتنى متّ قبل هذا و كنت نسيًا منسيًّا
 «نَسْى»، چيزى است كه اهميت چندانى ندارد، گرچه هنوز از خاطرها محو نشده باشد (مفردات راغب). توصيف آن به «منسيّاً» (فراموش شده) گوياى آن است كه صرف شايستگى براى فراموشى، مطلوب مريم نبوده؛ بلكه تحقق فراموشى را آرزو مى‏كرده است. اين آرزو نشان مى‏دهد كه آن حضرت، پيش از اين به عنوان شخصيتى آبرومند در جامعه مطرح بوده و از اين كه اين حادثه بازتاب‏هاى منفى در مردم داشته باشد، نگران بوده است.
*از امام صادق (ع) روايت شده كه در باره قول مريم «ياليتنى متّ قبل هذا» فرمود: اين بدان‏جهت بود كه در قوم خودش فرد فرزانه هوشمندى را نمى‏يافت كه او را از تهمت زنا تبرئه كند».

آيه 24
فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيّاً              پس (عيسى) از زير پاى او، وى را ندا داد كه غم مخور، همانا پروردگارت در زير (پاى) تو نهر آبى آفريده است (تا هم از آن بياشامى و هم با آن شست و شو كنى).

* عيسى (ع) در شرايط سخت روحى و جسمى مادرش مريم (س) پس از زايمان با وى سخن گفت و او را دل‏دارى داد.
فحملته ... فناديها من تحتها ألّاتحزنى‏
مراد از ضمير فاعلى در «نادى‏» به قرينه ضمائر «فحملته فانتبذت به» در آيات قبل عيسى (ع) است و مراد از ضمير «من تحتها» همانند ضمير «فناداها» مريم (س) است. برخى فاعل «نادى‏» را جبرئيل دانسته و ضمير «من تحتها» را به «نخلة» يا «مريم» ارجاع داده‏اند؛ ولى سياق آيات با آنچه گفته شد سازگارتر است.
* خداوند، هم زمان با ولادت عيسى (ع)، در نقطه‏اى پايين‏تر از مكان استقرار مريم (س)، جويبارى پديدار ساخت.
فناديها من تحتها ألّاتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا
 «سرىّ» به معناى نهر كوچك است و به معناى «رفيع» نيز استعمال شده است، ولى جمله «اشربى»- در آيات بعد- قرينه بر اراده معناى اول است.
* زنان، پس از زايمان- به ويژه در ساعات نخستين آن- نيازمند آب آشاميدنى، آرامش روحى و روانى و نداشتن حزن و اندوه‏اند.
ألّاتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا
توصيه شدن مريم (س) به محزون نبودن و نيز فراهم ساختن آنچه او را شادمان مى‏كند، (آب روان) اشاره به ضرورى بودن آرامش و انبساط خاطر پس از زايمان زنان دارد.
* عملكرد عوامل طبيعى، عمل خداوند است.
قد جعل ربّك تحتك سريًّا
اسناد فراهم آوردن نهر آب به خداوند، مى‏تواند ناظر به اين نكته باشد كه چون عوامل طبيعى، مجراى ظهور افعال خداوند هستند، پس كار آنها در حقيقت كار خدا است.
* ويژگى‏هاى عيسى (ع)، از اولين لحظه ميلاد او بروز كرد.
فناديها من تحتها ألّاتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا
كلمه «من تحتها» (از پايين او) دلالت مى‏كند كه عيسى (ع) هنگامى اين سخنان را گفته كه هنوز مادرش، حتى او را به آغوش نگرفته و بر دامن خويش ننشانده بود، شناخت حالات مادر و پى بردن به نيازهاى روحى او، بيانگر عمق توان‏مندى‏هاى حضرت عيسى (ع) است.
*از امام باقر (ع) روايت شده است: عيسى (ع) هنگام ولادت پاى خود را بر زمين زد، پس چشمه آب روانى ظاهر شد».
*از پيامبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: ... اين عيسى بن مريم (ع) است كه خداوند- عزّوجلّ- در باره او فرمود «فناداها من تحتها ألّاتحزنى ...» پس عيسى (ع) با مادرش به هنگام ولادت سخن گفت ...».

آيه 25

وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً             و تنه درخت خرما را به طرف خود بتكان تا خرماى تازه بر تو فرو افكند.* عيسى (ع)، در بدو تولد، مادرش مريم (س) را به تكان دادن درخت خرما و استفاده از ميوه آن راهنمايى كرد.

و هزّى إليك بجذع النخلة تسقط عليك رطبًا جنيًّا
 «هزّ» به معناى حركت دادن به چپ و راست است و به قرينه «إليك» در آن معناى «متمايل ساختن» نيز تضمين شده است. بنابراين «هزّى إليك»، يعنى درخت را به جانب خود بكش و به چپ و راست تكان ده اين راهنمايى چنان چه از آيه بعد پيدا است، به منظور تأمين غذاى مريم (س) بوده است.
* نخلى كه مريم (س) در كنار آن وضع حمل نمود، ميوه نداشت.
و هزّى إليك بجذع النخلة تسقط عليك رطبًا جنيًّا
جمله «تساقط عليك ...» گوياى امتنان بر مريم (س) است، نه خبر از اثر طبيعى تكان دادن درخت، چرا كه اين موضوع نيازى به راهنمايى نداشت؛ بنابراين، پس از تكان دادن درخت بود كه خرماى آن پديدار گشته و فرو مى‏ريخت. اضافه شدن كلمه «جذع» در كلام و نيز اسناد «تساقط» به «نخلة»، خشك بودن درخت و خارق العاده بودن ريزش خرما را تأييد مى‏كند.
* بارورشدن و ثمردادن غير طبيعى درخت خرما، به تلاش مريم (س) و كشيدن و تكان دادن نخل وابسته بود.
و هزّى إليك ... تسقط
فعل «تساقط» مجزوم است و عامل جزم آن شرط مقدر است؛ يعنى اگر درخت را تكان دهى و به سمت خود بكشى، براى تو خرما مى‏ريزد.
* تازگى، رسيده بودن و سلامت ظاهرى، از ويژگى‏هاى خرماى فرو ريخته بر مريم (س) بود.
تسقط عليك رطبًا جنيًّا
 «رطب» به خرماى تازه گفته مى‏شود «جَنىّ» زمانى كه صفت ميوه‏اى باشد، بدان معنا است كه ميوه در وقت خود چيده شده است (معجم مقاييس اللغة).
*از اميرمؤمنان (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: شايسته است اولين چيزى كه زن بعد از زايمان مى‏خورد خرما باشد، زيرا خداى تعالى به مريم فرمود: «و هزّى إليك بجذع النخلة تساقط عليك رطباً جنيّاً. فكلى» ...».
                       
آيه 26

فَكُلِي وَ اشْرَبِي وَ قَرِّي عَيْناً فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيّاً             پس، (از خرما) بخور و (از آب نهر) بنوش و چشم روشن دار. و اگر كسى از آدميان را ديدى (كه در باره نوزاد از تو مى‏پرسد) بگو: من براى (خداى) رحمان روزه (سكوت) نذر كرده‏ام، و امروز با هيچ انسانى سخن نخواهم گفت.


* سخن گفتن عيسى (ع) با مادر خود و تأمين آب و غذا به صورت خارق‏العاده،زمينه‏هاى مسرّت و چشم روشنى مريم (س) و رفع نگرانى او از آينده بود.
فناديها ... فكلى و اشربى و قرّى عينًا
 «عيناً» تمييز و بيانگر مراد جدى از فاعل است و «قرّى» از ماده «قرار» (آرام گرفتن) و يا «قُرّ» (سرد شدن) است. در صورت اول جمله «قرّى عيناً»، يعنى «چشم آرميده باش» و در صورت دوم، يعنى «خنك چشم باش» (چشمت از اشك سوزان به دور باشد) و در هر صورت، كنايه از خوش دلى و شادمانى است كه چشم از نگرانى و اضطراب باز مى‏ايستد و از سوزش اشك اندوه، مصون مى‏ماند. ارتباط جمله «قرّى عيناً» با جملات قبل، گوياى برداشت فوق است.
* زن پس از زايمان، نيازمندِ تغذيه مناسب و نيز آرامش روحى و تسلّى خاطر است.
فكلى و اشربى و قرّى عينًا
* عيسى (ع)، شيوه برخورد با مردم و چگونگى واكنش در برابر بهتان آنان را به مادرش مريم (س) آموخت.
فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى‏
* مريم (س)، نذر روزه سكوت را پس از مواجهه با اولين نفر از افراد جامعه خويش منعقد ساخت.
فإمّاترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت‏
ظاهر «فقولى» آن است كه مريم مفاد نذر خود را با زبان بيان كرده باشد؛ دراين صورت همان جمله «إنّى نذرت ...» صيغه نذر بوده و نذر مريم با گفتن آن منعقد شده است.
* روزه سكوت مريم (س)، به مدت يك روز و هم زمان با هنگام بازگشت نزد قوم خود بوده است.
إنّى نذرت للرحمن صومًا فلن‏أكلّم اليوم إنسيًّا
الف و لام در «اليوم» براى عهد حضورى است؛ يعنى «امروز» و مراد از آن همان روزى است كه همراه با نوزاد خود به ميان قومش برگشت.
* روزه، واكنشى شايسته در برابر بهره‏مندى از رحمت گسترده خداوند است.
إنّى نذرت للرحمن صومًا
* رجحان روزه سكوت و تعلق نذر به آن، از احكام آيين مريم (س) (دين يهود)
إنّى نذرت للرحمن صومًا
* در نذر، قصد قربت لازم است.
إنّى نذرت للرحمن‏
* قصد قربت با قصد رهايى از ناملايمات اجتماعى منافاتى ندارد.
إنّى نذرت للرحمن صومًا فلن‏أكلّم اليوم إنسيًّا
مريم (س) به منظور عذر آوردن نزد مردم براى سكوت خويش، روزه را نذر كرد، ولى با جمله «انّى نذرت للرحمان» نذر خود را وسيله تقرب به خدا قرار داد.
* نذر كننده بايد صيغه نذر را تلفظ كند.
فقولى إنّى نذرت‏
* در صيغه نذر، بايد نام خداوند ذكر شود.
إنّى نذرت للرحمن‏
*از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا روزه، تنها خوددارى از خوردنى و آشاميدنى نيست ... مريم (س) گفت: «إنّى نذرت للرحمان صوماً»، يعنى روزه سكوت ...».

[ یکشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۲۲ ] [ 15:42 ] [ سعید ]


آيه 16
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَاناً شَرْقِيّاً                    و در اين كتاب از مريم ياد كن، آن گاه كه از خانواده خود به سوى مكانى شرقى فاصله گرفت.

* توجه ويژه به آيات سرگذشت مريم و تشريح داستان تولد عيسى (ع) در قرآن، وظيفه‏اى الهى بر عهده پيامبر (ص)
واذكر فى الكتب مريم‏
 «اذكر» خطاب به پيامبر (ص) است. آن حضرت بدون دستور خاص نيز آيات نازل شده را در قرآن بيان مى‏كرد. هدف از تأكيد بر ذكر اين آيات، بيان اهميت ماجراى باردارى مريم به عيسى و تأثير عميق آن در جامعه آن روز است.
* كتابت و تدوين قرآن، در عصر رسول خدا (ص)
واذكر فى الكتب‏
اطلاق «كتاب» (نوشته) بر قرآن يا بدان جهت است كه آيات آن پس از نزول نوشته مى‏شده و يا توصيه است به اينكه بايد به صورت نوشته درآيد، برداشت ياد شده بنابر هر دو احتمال قابل استفاده است.
* مريم از خانواده خويش كناره‏گيرى كرد و در شرق مسجدالاقصى مستقر شد.
واذكر ... مريم إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا
 «انتباذ» از ريشه «نبذ» و به معناى دورى جستن است. « «مكاناً شرقيّاً»؛ يعنى، جايگاهى رو به شرق و چون مريم (س) وقف بر معبد (مسجدالاقصى) شده بود، مقصود مكانى در شرقِ مسجدالاقصى است.
* مريم (س)، براى عبادت خويش، مكانى رو به شرق را برگزيده بود.
إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا
 «شرقى»؛ يعنى، به طرف مشرق (لسان العرب).

آيه 17
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً               و جدا از آنان حجابى برگزيد، پس روح خود را به سوى او فرستاديم، و او به صورت بشرى خوش اندام بر وى نمودار شد.

* مريم (س) در ناحيه شرقى مسجدالاقصى، مكانى دور از انظار براى خود برگزيد و خود را از مردم پنهان ساخت.
فاتّخذت من دونهم حجابًا
 «حجاب» به معناى ساتر و چيزى است كه حائل مى‏شود. مراد از «اتّخذت ... حجاباً» افكندن پرده و يا رفتن در مكانى است كه داراى پوشش طبيعى، مانند ديوار يا كوه و مانند آن باشد.
* مكانى كه مريم با رفتن به آن از ديد مردم مخفى شد، به منطقه مسكونى مردم نزديك بود.
من دونهم‏
كلمه «دون» گاه براى تقريب و گاه براى تحقير به كار مى‏رود (العين).
* درپى استقرار مريم (س) در ناحيه شرقى و در مكانى مستور، خداوند جبرئيل را به سوى او فرستاد.
فاتّخذت من دونهم حجابًا فأرسلنا إليها روحنا
مراد از «روحنا»، به دليل صفاتى كه در ادامه آيات براى او ذكر شده است، يكى از فرشتگان است كه عظمت و ارجمندى او در پيشگاه پروردگار، مايه انتساب او به خداوند شده است. با توجه به آياتى كه جبرئيل را «روح‏الأمين» و «روح القدس» خوانده مى‏توان گفت: اين فرشته، همان جبرئيل بوده است.
* جبرئيل، موجودى غيرجسمانى، شريف و عالى مرتبه
فأرسلنا إليها روحنا
اضافه «روح» به «نا» اضافه تشريفيّه است. ارسال روح، گوياى اين است كه آن روح، موجودى مستقل و مطيع خداوند بوده و توان سير و اداى رسالت داشته است و محتواى رسالت خويش را درك مى‏كرده است و تمثيل او به صورت بشر، دليل قدرت او بر آن كار و سازگار بودن وجود او با تمثّلات جسمانى است. قابل انطباق بودن اين ويژگى‏ها بر جبرئيل سبب شده است كه برخى مفسران، فرشته نازل شده بر مريم (س) را، جبرئيل بدانند.
* مأمور ويژه الهى، به صورت مردى معتدل و داراى همه خصوصيات جسمى يك انسان، براى مريم (س) نمودار شد.
فتمثّل لها بشرًا سويًّا
 «تمثّل»؛ به معناى صورت پذيرى و به شكل چيزى نمودار شدن است. «بشراً» حال براى فاعل «تَمَثّلَ» و مراد از آن به قرينه آيه بعد، مرد است. «سوىّ» به معناى‏ معتدل است و «بشراً سويّاً»؛ يعنى، انسانى معتدل كه در خصوصيات جسمى خارج از حد افراط و تفريط (خوش اندام) باشد.
* چهره تمثل يافته جبرئيل براى مريم (س)، چهره‏اى ناآشنا و بى شباهت به هم شهريان و خويشاوندان او بود.
بشرًا سويًّا
 «بشراً» اسم نكره است و بر ناشناخته بودن شخص دلالت دارد
* ديدن فرشتگان و سخن گفتن با آنان، در انحصار پيامبران نيست.
فأرسلنا إليها روحنا فتمثّل لها بشرًا سويًّا
بى‏ترديد مريم (س) از مقام نبوت برخوردار نبوده است، ولى در عين حال به مشاهده فرشته و سخن با او نائل مى‏گردد. براين اساس، مشاهده فرشتگان در انحصار پيامبران نيست.
* زن، موجودى توان‏مند بر عروج به درجات بالاى معنويت و ملاقات و گفت‏وگو با فرشتگان‏
فأرسلنا إليها روحنا فتمثّل لها بشرًا سويًّا
* امام باقر (ع) فرمود: همانا مريم به ولادت عيسى (ع) بشارت داده شد، پس در حالى كه در محراب بود، ناگهان روح الامين به شكل انسانى كامل اندام بر او ظاهر گشت ...».

آيه 18
قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيّاً               (مريم) گفت: همانا من از تو، به (خداى) رحمان پناه مى‏برم؛ اگر تقوا پيشه‏اى (از من دور شو).

* برانگيختن روحيه تقوا و خداترسى در مرد ناشناس، واكنش اعتراض‏آميز مريم (س)، هنگام مشاهده او در خلوت‏گاه خويش بود.
قالت إنّى أعوذ بالرحمن منك إن كنت تقيًّا
* رحمت وافر خداوند، مقتضى پناه دادن او به گرفتاران و بى‏پناهان است.
إنّى أعوذ بالرحمن منك‏
 «رحمان» صيغه مبالغه و به معناى بسيار مهربان است. تكيه مريم (س) براين نام از بين نام‏هاى ديگر خداوند، نشانه ويژگى اين وصف در بين اوصاف الهى و تناسب بيشتر آن با مقام استعاذه است.
* در تنگناها و زمينه‏هاى سقوط در ورطه خلاف عفت، بايد به خداوند پناه برد.
قالت إنّى أعوذ بالرحمن منك‏
* خلوت كردن زن و مرد نامحرم- حتى براى تقواپيشگان- دامى خطرناك و زمينه سقوط به ورطه گناه است.
إنّى أعوذ بالرحمن منك إن كنت تقيًّا
جواب شرط «إن كنت» محذوف است. برخى مراد از جمله شرطيه را ترغيب به تقوا دانسته و برخى اشتراط را حقيقى مى‏دانند؛ در صورت دوم، مفاد آيه اين است كه اگر اهل تقوا باشى جا دارد كه من به خدا پناه ببرم (تا چه رسد به اين كه متقى نباشى). بنابراين، نكته شرط آن است كه چنين موقعيتى، حتى براى تقواپيشگان خطرناك است، تاچه رسد به غير آنان.
* از على (ع) روايت شده كه فرمود: مريم آگاه بود كه انسان پرهيزگار، تقوايش او را از معصيت باز مى‏دارد».

آيه 19
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَاماً زَكِيّاً               گفت: جز اين نيست كه من فرستاده پروردگار توام، براى اين كه پسرى پاك به تو بخشم.

* پاكى و رشد معنوى عيسى (ع)، قبل از تولد وى، از سوى خداوند تضمين شده بود.
إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غلمًا زكيًّا
*امام باقر (ع) فرمود: روح الامين بر مريم ظاهر شد ... و گفت: «إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غلاماً زكيّاً» پس آب دهان در گريبان وى افكند و او به عيسى (ع) حامله شد».

آيه 20
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيّاً              گفت: چگونه براى من پسرى خواهد بود و حال آن كه نه بشرى (به طور مشروع) با من مباشرت كرده است و نه زناكار بوده‏ام؟

* مريم (س) از متهم شدن به زنا، درپى دريافت بشارت به عيسى (ع) نگران بود.
أنّى‏ يكون ... و لم‏أك بغيًّا
با اين كه «لم‏يمسسنى بشر» براى نفى اسباب عادى حامله شدن كافى بود، ولى جمله «و لم‏أك بغيّاً» نيز از مريم (س) صادر گرديد. برخى آن را قرينه براين قرار داده‏اند كه «لم‏يمسسنى ...» تنها به نكاح مشروع نظر دارد و «لم‏أك بغيّاً» نوع نامشروع آن را نفى مى‏كند؛ و محتمل است مراد از «لم‏يمسسنى ...» مطلق هم بسترى باشد و اضافه شدن «لم‏أك بغيّاً» به اين خاطر است كه مريم (س) دريافت كه در صورت حامله شدن، به زنا متهم خواهد شد. و با اين سخن، اظهار كرد كه تحمل آن اتهام، بر من سنگين خواهد بود.
* مريم (س)، داراى گذشته‏اى درخشان و خالى از هرگونه انحراف از مسير قدس و پاكى بود.
قالت أنّى‏ يكون لى غلم ... و لم‏أك بغيًّا
 «بغىّ» به زنى گفته مى‏شود كه با نامحرمان، تماس نامشروع داشته باشد.
* مريم (س) به هنگام مواجهه با جبرئيل، دخترى باكره و شوهر نديده بود.
قالت أنّى‏ يكون لى غلم و لم‏يمسسنى بشر
* زنا، عملى نامشروع و منفور در تمام اديان الهى است.
و لم‏أك بغيًّا
* برگزيدگان خداوند در تحقق اراده الهى در امور دنيا، انتظار معجزه نداشته و مجراى طبيعى آن را جستجو مى‏كردند.
قالت أنّى‏ يكون لى غلم و لم‏يمسسنى بشر
حضرت مريم (س) با آن كه به قدرت خداوند ايمان داشت، ولى زمانى كه بشارت فرزند را شنيد، در تصور راه طبيعى آن به نتيجه نرسيد و با جمله «أنّى‏ يكون لى غلام» از نحوه پيدايش آن پرسيد. پيدا است كه او اسباب و علل طبيعى را در اين امور نيز، از نظر دور نمى‏داشت.
* مقام والاى برگزيدگان خداوند، مانع تعجب و كنجكاوى آنان درباره رسالت‏هاى الهى فرشتگان و كسب اطلاعات درباره افعال خداوند نيست.
قالت أنّى‏ يكون لى غلم و لم‏يمسسنى بشر


آيه 21
قَالَ كَذلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ كَانَ أَمْراً مَقْضِيّاً                 گفت: چنين است، (ولى) پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است، (ما اين كار را خواهيم كرد تا قدرت خود را به اثبات رسانيم) و تا او را آيتى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم، و اين كارى شدنى و حتمى است.

* جبرئيل، شگفت‏زدگى مريم (س) را امرى به جا دانست و بر عفت و پاكدامنى وى گواهى داد.
قال كذلك‏
 «كذلك» خبر براى مبتداى محذوف و مركب از حرف تشبيه و اسم اشاره است. مشاراليه آن ممكن است گفتار مريم (س) باشد، در اين صورت مفاد آيه اين است كه گرچه موضوع همان‏گونه است كه گفتى، ولى خداوند اين كار را بر خويش دشوار نمى‏بيند.
* اعطاى فرزند بدون پدر، امرى آسان براى خداوند
هو علىَّ هيّن‏
 «هيّنٌ» صفت مشبهه از «هون» مى‏باشد، يعنى آسان و راحت.
* علل و اسباب حوادث عالم، منحصر به علل طبيعى و عادى نيست.
قال ربّك هو علىَّ هيّن‏
* تحقق كرامات و امور خارق العاده، اختصاص به پيامبران ندارد.
قال ربّك هو علىَّ هيّن‏
8 نظر دوختن به اسباب و علل طبيعى، حجابى براى توجه به اراده خداوند و خواست او است.
أنّى‏ يكون لى غلم ... هو علىَّ هيّن‏
* توجه مريم (س) به ربوبيت خداوند، وى را به آسانى و امكان بارداريش به عيسى (ع) مطمئن مى‏ساخت.
قال ربّك هو علىَّ هيّن‏
* پيدايش عيسى (ع) بدون پدر و اسباب متعارف، كارى هدف‏مند و داراى منافع گسترده و بسيار بود.
هو علىَّ هيّن و لنجعله ءاية للناس‏
محتمل است عبارت «لنجعله ...» عطف بر علّتى محذوف باشد؛ يعنى، «خلقناه من غير أب لأغراض‏لا مجال لذكرها و لنجعله» فايده اين حذف «ايهام» است؛ يعنى، به قدرى اغراض اين كار بزرگ و گسترده است كه گويا در كلام نمى‏گنجد.
* عيسى (ع)، تبلور رحمتى بزرگ از جانب خداوند براى مردم‏
و لنجعله ... و رحمة منّا
به قرينه عطف «رحمة» بر «آية للناس» مراد رحمت بر مردم است.
* قضاى الهى تخلف‏ناپذير است.
و كان أمرًا مقضيًّا

[ یکشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۰۸ ] [ 12:5 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب