منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
تفكيك هدايت از نظم. كِشتي و جاذبه. چطور مي شود هدايت را از نظم تفكيك كرد ممكن است بگوييد همان است، چيز ديگري نيست. اگر ساختمان موجوديك شي ء براي راهي كه مي رود كافي باشد، آن ديگر هدايت علي حده اي ندارد، مثل اينكه يك سفينه راطوري مي سازندكه خود سفينه و آن ساختمان داخلي و ماشيني اش كافي است؛ يعنى، مجموع علل فاعلي كه در آن گنجانده اند كافي است كه او را پيش ببرد و هدايت كند، همان نظمش هادي او هم هست، ولي گاه يك نوع هدايتهايي در شي ء هست كه اين ساختمان براي آن هدايت كافي نيست، يك چيز ديگري غير از ساختمان مادي اش بايد باشد، مثل يك كشتي كه از جلو دارد اين شي ء را مي كشد و مي برد. مي گويند: علل فاعلي كأنّه سائق است؛ يعني از پشت سر، شي ء را مي راند وبه جلو مي برد، علت غايي مثل قائد است كه از جلو مي كشد، مثل يك جذبه اي كه يك شي ء را به سوي خودش مي كشد. ما از قرآن چنين استنباط مي كنيم كه گذشته از اين نظم بسيار دقيقي كه در اشيا هست، قوه هدايتي در اشيا وجود داردكه اينها را مي كشاند. در آنجا ما بحث كرديم، اين هدايتهاي عجيبي كه در اشيا مخصوصاً در جانداران هست، نظم داخلي و نظم ماشيني شان براي چنين هدايتي كافي نيست، خصوصاً آنهايي كه از نوع ابتكار است و حتي از نوع تطبيق دادن خود بر احتياجات جديد و احتياجات غير پيش بيني شده است. اين يك اصلي است كه در قرآن خيلي هم روي آن تكيه شده است، اصل هدايت اشياء، و قرآن مي فرمايد كه ما هيچ چيزي را عاري از هدايت خلق نكرديم: (قالَ رَبُّنَا الَّذي اَعْطي كُلَّ شَى ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى)(طه(20) آيه 50.) (با ثُمّ ذكر كرده است) در ساختمان هر چيزي آنچه كه براي آن چيز لازم است، قرار داديم و سپس او را هدايت كرديم.(نبوّت، ص 66.). [ پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۸/۲۸ ] [ 18:10 ] [ سعید ]
181. از آيه: «وَ أَشْرِكْهُ في أَمْري» (طه/32) ميفهميم: براي بعضي امور فرهنگي بايد به سراغ همكار برويم. 182. از آيه: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِن» (طه/112) ميفهميم: بايد به انگيزهها توجه شود. 183. از آيه: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُون» (قلم/9) ميفهميم: ديگران علاقهمندند ما را به سازش بكشند. 184. از آيه: «آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَه» (آل عمران/72) ميفهميم: از تاكتيكهاي فرهنگي دشمن غافل نشويم. 185. از آيه: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ » (انفال/72) ميفهميم: نبايد به محققين راكد و رفاه طلب بسنده كرد. 186. از آيه: «وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلا» (نساء/141) ميفهميم: در مديريت فرهنگي نبايد نتيجه آن سلطه كفار شود. 187. از آيه: « وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ ... إِذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُون» (زمر/45) ميفهميم: در كارهاي فرهنگي نبايد عناوين پرطمطراق امروزي و غربي، ما را از معارف ناب ديني بازدارد و به آنها دل خوش كنيم. 188. از آيه: « َأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَه» (بقره/259) ميفهميم: رسيدن به يك حقيقت، آن قدر ارزش دارد كه بايد يك پيامبر صد سال بميرد و زنده شود، تا نكتهاي بفهمد. 189. از آيه: «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِه» (نمل/22) ميفهميم: ممكن است پرندهي كوچكي مطلب مهمي را بداند كه سليمان هم از آن بيخبر باشد! 190. از آيه: «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى» (سبأ/46) ميفهميم: در قيام براي خدا، منتظر عده و عدة نباشيم. 191. از آيه: «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْر» (آلعمران/159) ميفهميم: بالاترين عقلها و علمها نيز بايد مشورت بگيرد. 192. از آيه: «يس، وَ الْقُرْءَانِ الحَْكِيم» (يس/1و2) ميفهميم: متون فرهنگي بايد داراري استواري و استحكام بوده و از حكمت برخوردار باشد. 193. از آيه: «ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريم» (انفطار/6) و آيه « اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ» (علق/3) ميفهميم: خلقت انسان با صفت كريم الهي همراه است، ولي فرهنگ او با صفت اكرم. 194. از جمله: «مُكَلِّبين» (مائده/4) ميفهميم: جايگاه آموزش تا آنجاست كه اگر سگ هم آموزش ديد، شكاري كه بياورد، حلال است. 195. از آيه: «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنى» (علق/6 و7) ميفهميم: انسان نبايد هيچگاه خود را مستغني ببيند وگرنه گرفتار طغيان ميشود. 196. از آيه: «وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ» (بقره/247) ميفهميم: داشتن علم و دانش شرط لازم و ضروري حاكمان جامعه الهي است. 197. از آيه: «وَ كَذلِكَ يَجْتَبيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ» (يوسف/6) ميفهميم: بعضي علوم هديهي ويژهي الهي است كه البته به افراد ويژه داده ميشود. 198. از آيه: «وَ إِذا قيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات» (مجادله/11) ميفهميم: صاحبان علم داراي درجاتي هستند كه بايد به احترام آنها ديگران برپاخيزند. 199. از آيه: «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ» (ابراهيم/24) ميفهميم: بركات كار فرهنگي منحصر به زمان خاصي نيست و ثابت و ماندگار است. 200. از تقدم: «عَلَّمَ الْإِنْسان» (علق/5) بر «خَلَقَ الْإِنْسان» ميفهميم: ارزش كار فرهنگي و آموزش مكتب و شريعت، بيش از كارهاي غيرفرهنگي است. [ یکشنبه ۱۳۸۸/۰۸/۲۴ ] [ 11:43 ] [ سعید ]
161. از آيه: «إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْت» (هود /88) ميفهميم: كار فرهنگي زمان و مكان ندارد و تا آخرين رمق بايد ان را ادامه داد. 162. از آيه: «يَقْتُلُونَ النَّبِيِّين» (آل عمران /21)، (بقره/61) ميفهميم: انبيايي براي ارشاد، تا مرز شهادت پيش رفتهاند. 163. از آيه: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب» (بقره/177) ميفهميم: جامعه را بايد از مباحث روزمره بينتيجه بازداشت. 164. از آيه: «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْت» (انفال/17) ميفهميم: ما ضامن وظيفه هستيم نه نتيجه. 165. از آيه: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ » (بقره/249) ميفهميم: اگر خدا بخواهد كار به ظاهر كوچك، اثرات بزرگي خواهد گذاشت. 166. از آيه: «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَق» (يوسف/51) ميفهميم: در همين دنيا پردهها كنار ميرود و چهرههاي حق و باطل روشن ميشود. 167. از آيه: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون» (نسا/43) ميفهميم: بايد انجام كار فرهنگي براساس آگاهي باشد. 168. از آيه: «مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْن» (احزاب/30) استفاده ميشود: حساب چهرههاي فرهنگي، ديني از حساب ساير افراد عادي جداست. 169. از آيه: «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» (فصلت/34) ميفهميم: در كار فرهنگي بايد تهاجم اخلاقي داشت. 170. از آيه: «إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالين» (شعرا/168) ميفهميم: بايد با انحراف بد باشيم نه با منحرف. 171. از آيه: «عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّم» (توبه/128) ميفهميم: بايد رنج و سختي مردم را ما لمس كنيم. 172. از آيه: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقات» (توبه/58) ميفهميم: دخالت در امور مالي حتي براي پيغمبر هم بستر نيش زبان ميشود. 173. از آيه: «فَما آمَنَ لِمُوسى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِه» (يونس/83) ميفهميم: نسل نو براي كار فرهنگي آمادگي بيشتري دارند. 174. از آيه: «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ » (اعراف/138) ميفهميم: محيط در فكر و فرهنگ انسان اثر ميكند. 175. از آيه: «اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَم» (مريم/16) و آيه: «اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيم» (مريم/41) ميفهميم: يكي از راههاي كار فرهنگي تجليل از بزرگان است. 176. از آيه: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْض أَقامُوا الصَّلاةَ» (حج/41) ميفهميم: وظيفه حكومت اسلامي كار فرهنگي است. 177. از آيه: «كَرَّمْنا» «فَضَّلْنا» «نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي» (حجر/29 و ص/72) «أَحْسَنِ تَقْويمٍ» (تين/4) «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة» (بقره/30) ميفهميم: توجه به عظمت و جايگاه انسان انگيزهاي براي اثرپذيري و اثرگذاري است. 178. از آيه: «أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُوني وَ أُمِّيَ إِلهَيْن» (مائده/116) ميفهميم: در امور فرهنگي بايد گاهي به در بگوييم تا ديوار بشنود. 179. از آيه: «فَلْيَعْبُدُواْ رَبَّ هَاذَا الْبَيْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوع» (قريش/4) ميفهميم: تأمين نيازهاي جدي مردم بستري براي دعوت آنهاست. 180. از آيه: «تَبْتَغي مَرْضاتَ أَزْواجِك» (تحريم/1) ميفهميم: رهبران فكري نبايد تحت تأثير خواستههاي نابجاي همسر خود قرار بگيرند. [ پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۸/۲۱ ] [ 20:39 ] [ سعید ]
شمسه نُه مسند هفت اختران ختم رسل،خاتم پيغمبران احمد مُرسل،كه خرد خاك اوست هر دو جهان،بسته فتراك اوست تازهترين سنبل صحراى ناز خاصهترين گوهر درياى راز سنبل او،سنبله روزْتاب گوهر او،لعلْگرِ آفتاب خنده خوش ز آن نزدى شكَّرش تا نبرد آب صدف،گوهرش گوهر او چون دل سنگى نخست سنگ چرا گوهر او را شكست؟! اى تن تو پاكتر از جان پاك روح تو،پرورده روحى فداك نقطهگه خانه رحمت،تويى خانه برِ نقطه زحمت تويى از سر خوانى كه رطب خوردهيى از پى ما،زَلّه چه آوردهيى؟! لب بگشا،تا همه شكَّر خورند ز آب دهانت رطبِ تر خورند اى شب گيسوى تو،روز نجات آتش سوداى تو،آب حيات عقل،شده شيفته روى تو سلسله شيفتگان،موى تو چرخ ز طوق كمرت،بندهيى صبح ز خورشيد رخت،خندهيى عالمتر،دامنِ خشك از تو يافت ناف زمين،نافه مشك از تو يافت كعبه كه سجّاده تكبير توست تشنه جلاّب تباشير توست تاج تو و تخت تو دارد جهان تخت:زمين آمده و تاج:آسمان سايه ندارى تو،كه نور مهى رو!كه تو خود سايه نور اللّهى چار علَم :ركن مسلمانيَت پنج دعا ،نوبت سلطانيَت اى دو جهان!زير زمين از چهيى؟! گنج نهيى،خاكنشين از چهيى؟! تا تو به خاك اندرى اى گنج پاك! شرط بود گنج سپردن به خاك گنج تو را،فقر تو ويرانه بس شمع تو را،ظلّ تو پروانه بس چرخ مُقوَّس ،هدف آه توست چنبر دَلْوش ،رسن چاه توست عقل،شفا جوى و طبيبش تويى ماه،سفر ساز و غريبش تويى خيز و شب منتظران،روز كن طبع(نظامى)،طرب افروز كن [ یکشنبه ۱۳۸۸/۰۸/۱۷ ] [ 18:45 ] [ سعید ]
نيست يکرنگي کزو خيزد ملال بل مثال ماهي و آب زلال دلتنگي و به ستوه آمدن (ملال)، از اختلافات و دگرگونيهاست، نه از يکرنگي. اين يک اصل است که با نظر به يکي از نمودهاي رواني ما، بسيار عالي است. آن نمود اين است که نمايش قيود و زنجيرهايي که در طبيعت ديده ميشود، گويي براي سير و سلوک ما از يک نظر، مانع و سد راه است. از اين¬رو، هيچ انساني آگاه با رسيدن به اين قيود و شرايط، احساس اشباع روحي نميکند. مثلاً، فرض کنيد يک انسان طالب ثروت است و اين خواهش و طلب در او به هيچ وجه به جايي نميرسد که توقف كند؛ همچنين است علم و مقام. از طرفي، در تماشاي جهان طبيعت، هر نمودي که پيش مي¬آيد، انسان طالب آن است که ماوراي آن را هم بداند و حتي اگر بتواند به همة آنچه که با آن روبروست، مسلط شود، امتناعي ندارد. اين احساس هرگز فرو نمي¬نشيند، تا آن که يک نقطه نظر بي¬نهايت، پاسخگوي حرکت و فعاليتِ روانيِ او باشد. در مبحث گذشته، مطالبي را که دربارة وحدت (هم¬سنخ بودن) گفتيم، مقداري از اساسيترين ريشههاي رواني همين اصل است که ميگويد: برو، و برو، و از اين قيود و موضوعات محدود تجاوز کن. #تفسیر_و_نقد_و_تحليل_مثنوی، محمد تقی جعفری، ج 1 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری (ره)🌺 برچسبها: علامه جعفری [ سه شنبه ۱۳۸۸/۰۸/۱۲ ] [ 17:41 ] [ سعید ]
اين مطلب را امير آزاد نامي در بخش نظرات وبلاگ محمد نوري زاد گذاشته بود زيبا بود وتفکر برانگيز و به قول محمد نوري زاد چه شورانگيز و غريبانه ! [ یکشنبه ۱۳۸۸/۰۸/۱۰ ] [ 21:54 ] [ سعید ]
وصيت اكيد من به قواى مسلح آن است كه همان طور كه از مقررات نظام، عدم دخول نظامى در احزاب و گروهها و جبهه ها است به آن عمل نمايند؛ و قواى مسلح مطلقاً، چه نظامى و انتظامى و پاسدار و بسيج و غير اينها، در هيچ حزب و گروهى وارد نشده و خود را از بازيهاى سياسى دور نگه دارند. در اين صورت مىتوانند قدرت نظامى خود را حفظ و از اختلافات درون گروهى مصون باشند. و برفرماندهان لازم است كه افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمايند. و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شوراى دفاع و مجلس شوراى اسلامى وظيفه شرعى و ميهنى آنان است كه اگر قواى مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، بر خلاف مصالح اسلام و كشور بخواهند عملى انجام دهند يا در احزاب وارد شوند كه- بىاشكال به تباهى كشيده مىشوند- و يا در بازيهاى سياسى وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت كنند. و بر رهبر و شوراى رهبرى است كه با قاطعيت از اين امر جلوگيرى نمايد تا كشور از آسيب در امان باشد. وصيتنامه امام خمينى [ سه شنبه ۱۳۸۸/۰۸/۰۵ ] [ 22:33 ] [ سعید ]
• دو کار وظيفه ما است : تلاوت و مطالعه ظاهر قرآن، فهم آيات و تدبر در قرآن • تلاوت قرآن شفاست، اگر ناراحت شديد با قرآن ناراحتي خود را برطرف کنيد. حتي اگر آن را نفهميديد همين که آن را بدست بگيريد خدا فرج تان را مي رساند . [ جمعه ۱۳۸۸/۰۸/۰۱ ] [ 20:19 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |