منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید


تا کي به تمناي وصال تو يگانه

اشکم شود از هر مژه چون سيل روانه

خواهد به سر آيد شب هجران تو يا نه؟

اي تير غمت را دل عشاق نشانه

                          جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه


رفتم به در صومعه‌ي عابد و زاهد

ديدم همه را پيش رُخت، راکع و ساجد

در ميکده، رهبانم و در صومعه، عابد

گه معتکف ديرم و گه ساکن مسجد

                          يعني که تو را مي‌طلبم خانه به خانه


روزي که برفتند حريفان پي هر کار

زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار

من يار طلب کردم و او جلوه‌گه يار

حاجي به ره کعبه و من طالب ديدار

                          او خانه همي جويد و من صاحبِ خانه


هر در که زنم، صاحب آن خانه تويي، تو

هر جا که روم، پرتو کاشانه تويي، تو

در ميکده و دير که جانانه تويي، تو

مقصود من از کعبه و بتخانه تويي، تو

                          مقصود تويي، کعبه و بتخانه بهانه


بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان ديد

پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد

عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد

يعني همه جا عکس رخ يار توان ديد

                          ديوانه منم، من که روم خانه به خانه


عاقل، به قوانين خرد، راه تو پويد

ديوانه، برون از همه، آيين تو جويد

تا غنچه‌ي بشکفته‌ي اين باغ که بويد

هر کس به زباني، صفت حمد تو گويد

                          بلبل به غزلخواني و قمري به ترانه


بيچاره بهائي که دلش زار غم توست

هر چند که عاصي است، زخيل خدم توست

اميد وي از عاطفت دم به دم توست

تقصير خيالي به اميد کرم توست

                          يعني که گنه را به از اين نيست بهانه
[ پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۵/۲۹ ] [ 18:55 ] [ سعید ]

نحَْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَاذَا الْقُرْءَانَ وَ إِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ(3)

و گفته‏اند احسن القصص درين آية قصه يوسف است و آن را احسن القصص گفت از بهر آن كه مشتمل است اين قصّه بر ذكر مالك و مملوك و عاشق و معشوق و حاسد و محسود و شاهد و مشهود و ذكر حبس و اطلاق و سجن و خلاص و خصب و جدب و نيز در آن ذكر انبياء است و صالحان و ملائكه و شياطين و سير ملوك و مماليك و تجار و علما و جهال و صفت مردان و زنان و مكر و حيل ايشان، و نيز در آن ذكر توحيد است و عفّت و ستر و تعبير خواب و سياست و معاشرت و تدبير معاش، و نيز قصّه‏اى كه از بدايت آن تا بنهايت روزگار دراز برآمد و مدت آن بركشيد، از عهد رؤياى يوسف تا رسيدن پدر و برادران بوى‏
[ پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۵/۲۹ ] [ 0:22 ] [ سعید ]
حقيقت ايمان تسليم قلب است، تسليم زبان يا تسليم فکر و عقل، اگر با تسليم قلب توأم نباشد ايمان نيست تسليم قلب مساوي است با تسليم سراسر وجود انسان و نفي هر گونه جحود و عناد
 عدل الهي

 دستگاه نفس انسان آنقدر  پيچيده است که گاهي ممکن است در آن لايه دهمش چيزي باشد که انسان خودش نفهمد و خصلت مومن اين است که هيچ گاه به نفس خود را از نظر شرارت نکردن اعتماد نمي کند

رثاء و مديحه بايد به شکلي باشد که آن حس قهرماني حسيني را در وجود ما تحريک و احيا کند
 حماسه حسيني

 شک مقدمه يقين ؛ پرسش مقدمه وصول، اضطراب، مقدمه آرامش است
 عدل الهي
[ دوشنبه ۱۳۸۸/۰۵/۲۶ ] [ 21:33 ] [ سعید ]

***چرا خداوند چيزهايى آفريده كه براى انسان خطرناك است؟
قرآن مى‏فرمايد: هرچه را كه خدا آفريده، نيكو آفريده است: «الّذى أحسنَ كلّ شى‏ءٍ خَلقه» (سوره سجده، آيه 7) حتى زهرمار در بدن مار نيكوست، ولى در بدن ما كشنده است. چنانكه آب دهان در دهان ما نيكوست، ولى اگر به سوى كسى پرتاب شود، جسارت بزرگى محسوب مى‏شود.
[ یکشنبه ۱۳۸۸/۰۵/۱۸ ] [ 17:4 ] [ سعید ]

خدا، مالك حقيقي همه چيز.

پدر و فرزندان.
پدري داراي دو فرزند است براي اين پسرش كفش مي خرد. براي آن هم كفش مي خرد. براي اين لباس مي خرد براي آن هم مي خرد. به اين پول مي دهد به او هم پول مي دهد. اين بچه ها وقتي خودشان در مقابل همديگر باشند مي توانند بين خودشان مرز تعيين بكنند، اين مي گويد: اين پالتو مال من است، مال تو نيست و واقعاً اين پالتو مال اين است، چون پدرش براي او خريده؛ همچنين آن پالتو مال آن بچه است، مال اين نيست، زيرا پدرش براي او خريده نه براي اين؛ يعنى، دو بچه در مقابل يكديگر مي توانند بين خودشان مرز به وجود بياورند. اما آيا همين بچه ها در مقابل پدرشان مي توانند مرز به وجود بياورند، بگويند اين پالتو مال تو نيست، مال من است از نظر ديگران اين مضحك است. از نظر كسي كه بداند پدر چه نسبتي با آنها دارد، اين حرف مضحك است. تو هرچه داري از ناحيه پدر دارى؛ يعني در آنچه كه ملك پدر است، تو از آن فرزند ديگر اُلَويت دارى. الان اين پالتو ملك پدر است. در آنچه كه جزو ثروت پدر است، اين فرزند اُلَويت دارد نه اينكه مال اين فرزنداست و مال پدر نيست. نسبت بنده در مقابل خدا از نسبت فرزند و پدر بي نهايت درجه قويتر و شديدتر است؛ يعنى، بنده هر چه داشته باشد، اعم از نيروي بدني و نيروي روحى، در عين اينكه مال اين بنده است، مال خداست، از ناحيه خدا به او رسيده است، توفيق عملش از ناحيه خداست.(اسلام و مقتضيات زمان، ج 1، ص 183.) .
[ پنجشنبه ۱۳۸۸/۰۵/۱۵ ] [ 13:31 ] [ سعید ]

بدون آشنايى جان انسان‏ها با يكديگر، محال است حسنِ تفاهمِ مشتركِ واقعى ميان آنان برقرار شود.

مرزِ حقيقىِ ميان انسان و حيوان، شناختِ ارزش و عظمتِ تكليف است.

زندگى پيوسته بايد در حال به وجود آمدن و به وجود آوردن باشد، و الّا بارى است بر دوش انسان.

ذكر خداوندى يعنى يك معلّم و مربّى الهى كه شب و روز و در همه لحظات عمر با انسان است.

در هر جامعه اى كه رنگ «حق» و «تكليف» مات شود، رنگ حيات نيز از بين خواهد رفت.
اگر حيات انسانى، صحيح شناخته نشود و به هدفِ اعلاى خود توجيه نگردد پست ترين پديده عالم طبيعت خواهد بود.

كسى كه حيات را نمى شناسد، نمى تواند از حيات واقعى برخوردار شود.

اساسى ترين عامل شكست انسانيّت در دوران ما به شوخى گرفتن و بى اعتنايى به تعهّد است.

انديشه درباره حيات، جلوه اى عالى از حيات است.


برچسب‌ها: علامه جعفری
[ دوشنبه ۱۳۸۸/۰۵/۱۲ ] [ 21:31 ] [ سعید ]

 يَآ أيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ لَاالْهَدْىَ وَلَا الْقَلاَئِدَ وَلَا  ءَآمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ رَّبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَئَانُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى‏ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدوَانِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ   (مائده، 2)
 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! حرمت شعائر الهى، و ماه حرام، و قربانى حج و حيواناتى كه براى حج علامت‏گذارى شده‏اند و راهيان خانه خدا، كه فضل و خشنودى پروردگارشان را مى‏طلبند نشكنيد، و هرگاه از احرام بيرون آمديد (و اعمال عمره را به پايان رسانديد) مى‏توانيد شكار كنيد. و دشمنى با گروهى كه شما را از مسجدالحرام بازداشتند، شما را به بى‏عدالتى و تجاوز وادار نكند. و در انجام نيكى‏ها و دورى از ناپاكى‏ها يكديگر را يارى دهيد، و هرگز در گناه و ستم، به هم يارى نرسانيد، و از خداوند پروا كنيد، كه همانا خداوند، سخت كيفر است.

   

نكته‏ها:

«الْهَدْيَ»، حيوان بى‏نشانى است كه براى قربانى در حج هديه مى‏شود، و «الْقَلائِدَ» حيواناتى هستند كه پيش از مراسم حج، با آويختن چيزى به گردن آنها يا داغ زدن، علامت‏دار مى‏شوند تا در مناسك حج، قربانى شوند.

خداوند در ابتداى اين آيه، احترام به همه شعائر را واجب و هتك حرمت آنها را حرام نموده است، ولى در ميان شعائر، چند مورد را به خصوص ذكر كرده است از جمله: چهار ماه رجب، ذيقعده، ذيحجّه و محرّم كه جنگ در آنها حرام است و ماه ذيحجّه كه حج در آن انجام مى‏شود، هَدْى كه قربانى بى‏نشان است و قلائد كه قربانى نشان‏دار است.

در سال ششم هجرى، مسلمانان با طىّ هشتاد فرسخ راه از مدينه به مكّه آمده بودند تا حج بگذارند، ولى كافران مانع شدند و صلح حديبيه پيش آمد. اكنون كه مكّه فتح شده، نبايد دست به تجاوز بزنند. «صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ»

 

هميارى در نيكى و پاكى‏

 

در آيه 177 سوره‏ى بقره، مواردى از «برّ» را بيان كرده است: «لكن البرّ مَن آمن باللّه واليوم الاخر و الملائكة والكتاب والنبيّين و آتى المال على حبّه ذوى القُربى‏ واليتامى و... واولئك هم المتّقون» برّ، ايمان به خدا و قيامت و فرشتگان و كتاب آسمانى و انبيا و رسيدگى به محرومان جامعه و پايبندى به قراردادها و صبر در كارهاست.
در روايات بسيارى به تعاون بر نيكى‏ها ويارى رساندن به مظلومان ومحرومان، سفارش شده واز كمك ويارى به ستمگران نهى شده است و ما در اينجا چند حديث را براى تبرّك ذكر مى‏كنيم:
 * امام صادق‏عليه السلام فرمود: هر كس براى يارى رساندن به ديگران گامى بردارد، پاداش مجاهد و رزمنده دارد.( وسائل، ج 8، ص 602.)
 * تا زمانى كه انسان در فكر يارى رساندن به مردم است خداوند او را يارى مى‏كند.( وسائل، ج‏8، ص 586.)
 * يارى كردن مسلمان، از يك ماه روزه‏ى مستحبّى واعتكاف بهتر است.( وسائل، ج‏11، ص‏345.)
 * هر كس ظالمى را يارى كند خودش نيز ظالم است.( وسائل، ج‏11، ص 345.)
 * حتّى در ساختن مسجد، ظالم را يارى نكنيد.( وسائل، ج‏12، ص‏130.)

 

تغذيه در اسلام

 

اسلام مكتب عدل است، نه مثل غربى‏ها افراط در مصرف گوشت را توصيه مى‏كند، و نه مثل بودايى‏ها آن را حرام مى‏داند، و نه مثل چينى‏ها خوردن گوشت هر حيوانى را به هر شكلى جايز مى‏داند. در اسلام براى مصرف گوشت، شرايط و حدودى است، از جمله:
 الف) گوشت حيوانات گوشتخوار را نخوريد وداراى آلودگى‏هاى مختلف ميكربى وانگلى و... هستند.
 ب) گوشت درندگان را نخوريد، كه روح قساوت و درندگى در شما پيدا مى‏شود.
 ج) گوشت حيواناتى كه موجب تنفر عمومى است، مصرف نكنيد.
 د) گوشت حيوانى كه هنگام ذبح، نام خدا بر آن گفته نشده، نخوريد.
 ه) گوشت مردار را نخوريد. چون هنگام مرگ حيوان، خون پيش از هر چيز ديگر فاسد شده و ايجاد نوعى مسموميّت مى‏كند، از اين رو حيواناتى كه خفّه شده، شاخ خورده، پرت شده، كتك خورده و دريده شده‏اند و جان دادنشان همراه با بيرون آمدن كامل خون نيست، در اسلام خوردن آنان حرام است.( تفسير نمونه، ج‏4، ص‏259.)
  از همه‏ى حيوانات حرام گوشت، فقط نام خوك در اين آيه آمده، چون مصرف آن رواج داشته است.
  امام صادق‏عليه السلام درباره‏ى گوشت مردار فرمود: كسى به آن نزديك نشد مگر آنكه ضعف ولاغرى وسستى وقطع نسل وسكته ومرگ ناگهانى او را گرفت.

  خونخوارى رسم جاهليّت بود و اين كار، سبب قساوت قلب و بى‏رحمى مى‏شود تا حدّى كه خطر كشتن فرزند يا پدر و مادر را به همراه دارد. خونخوار، رفيق ودوست نمى‏شناسد.( تفسير الميزان.) لذا خوردن خون حرام است، امّا تزريق آن اشكالى ندارد.
  سؤال: آيا اجازه‏ى كشتن حيوانات براى مصرف گوشت آنها، با رحمت الهى سازگار است؟
 پاسخ: اساس آفرينش بر تبديل وتحوّل است. خاك، گياه مى‏شود، گياه، حيوان مى‏گردد و حيوان به انسان تبديل مى‏شود ونتيجه‏ى اين تبديل‏ها، رشد است.

 

پيام‏ها:

1 خداوند از مؤمنان، انتظار ويژه‏اى دارد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا»

2 احترام گذاردن به شعائر الهى، وظيفه‏ى اهل ايمان است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ»

3 هتك حرمت و قداست شعاير الهى، حرام است. «لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ»

4 همه‏ى زمان‏ها يكسان نيستند. برخى روزها مثل أيّام اللّه و برخى ماهها مثل ماهِ حرام، احترام ويژه‏اى دارند. «وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ»

5 حيوانى هم كه در مسير هدف الهى قرار گيرد، احترام دارد. «وَ لَا الْهَدْيَ وَ لَا الْقَلائِدَ»

6 راهيان خانه خدا بايد مورد احترام قرار گيرند. «وَ لَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ» (هر برنامه‏اى كه به احترام و امنيّت زائران خانه خدا ضربه بزند حرام است، خواه در سفر حج باشد يا عمره.)

7 هدف اصلى در حج، زيارت كعبه است. «آمِّينَ الْبَيْتَ»

8 حج و عمره، راهى براى تحصيل دنيا و آخرت است. «يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً»

9 سراغ سود حلال رفتن يك ارزش است. قرآن، فضل پروردگار را كه همان سودِ كسب و كار است، در كنار رضوان و قرب الهى قرار داده است. «يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً»

10 هر نوع فعّاليّت اقتصادى و تجارى در مكّه، براى كشورهاى اسلامى آزاد است. «يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ»

11 بهره‏هاى مادّى، تفضّل الهى به انسان و از شئون ربوبيّت اوست. «فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ»

12 دشمنى‏هاى ديگران در يك زمان، مجوّز ظلم و تجاوز ما در زمانى ديگر نمى‏شود. («وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ» ... «أَنْ تَعْتَدُوا»)

13 بى‏عدالتى و تجاوز از حدّ، حرام است حتّى نسبت به دشمنان. «شَنَآنُ قَوْمٍ») ... ( «أَنْ تَعْتَدُوا» (در انتقام نيز عدالت را رعايت كنيد.)

14 احساسات دينى، بهانه‏ى ظلم نشود. «صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا»

15 وفاى به پيمان‏ها و حفظ حرمت و قداست شعائر الهى نياز به هميارى و تعاون دارد. («لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ» ... «وَ تَعاوَنُوا»)

16 چشم‏پوشى از خطاى ديگران، يكى از راه‏هاى تعاون بر نيكى است.(«لا يَجْرِمَنَّكُمْ» ... «تَعاوَنُوا»)

17 حكومت و جامعه‏ى اسلامى، بايد در صحنه‏ى بين‏المللى، از مظلوم و كارهاى خير حمايت و ظالم و بدى‏ها را محكوم كند. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»

18 براى رشد همه جانبه‏ى فضايل بايد زمينه‏ها را آماده ساخت و در راه رسيدن به آن هدف، تعاون داشت. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ»

19 به جاى حمايت از قبيله، منطقه، نژاد و زبان، بايد از «حقّ» حمايت كرد و به «بِرّ» يارى رساند. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ»

20 در جامعه‏ى اسلامى، نيكوكار تنها نيست و ستمگر ياور ندارد. («تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» ... «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»)

21 كسانى كه قداست شعائر الهى را مى‏شكنند و به بدى‏ها كمك مى‏كنند، بايد خود را براى عقاب شديد الهى آماده كنند. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ»

[ سه شنبه ۱۳۸۸/۰۵/۰۶ ] [ 13:18 ] [ سعید ]

***دستوراتِ دينى به هم وابسته‏اند، يا هر كدام برنامه‏اى مستقل هستند؟
از آيات و روايات استفاده مى‏شود كه برنامه‏هاى اسلام به هم وابسته است، مثلاً در بيش از 20 آيه قرآن نماز و زكات با هم مطرح شده‏اند: «يُقيمون الصّلوة و يؤتون الزّكاة»، «أقاموا الصّلوة و آتوا الزّكاة» و در روايات مى‏خوانيم: نماز بى‏زكات، قبول نيست. همچون قطار كه روى يك ريل حركت نمى‏كند.
آرى، رابطه با خدا (نماز) و رابطه با خلق (زكات)، همچون دو بال براى پرواز معنوى هستند و با يك بال پروازى صورت نمى‏گيرد.
پيامبرصلى الله عليه وآله افرادى را كه براى نماز به مسجد مى‏آمدند ولى زكات نمى‏پرداختند، از مسجد اخراج كردند.
بسيارى از دستورات به شرطى در درگاه خداوند قبول مى‏شوند كه آن را به اتمام برسانيم و ناقص آن پذيرفته نيست. در قرآن مى‏خوانيم: «أتمّوا الحج» (سوره بقره، آيه 196) يعنى بايد اعمال حج را به اتمام برسانيد و انجام بعضى از اعمال آن كافى نيست. در جاى ديگر مى‏خوانيم: «أتمّوا الصّيام الى الليل» (سوره بقره، آيه 187) روزه خود را تا شب به پايان برسانيد. حتى يك دقيقه قبل از افطار، حقّ افطار كردن نداريد. همان‏گونه كه حق شكستن نماز را (جز در موارد استثنايى) نداريد.
[ شنبه ۱۳۸۸/۰۵/۰۳ ] [ 20:53 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب