|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
قال ربنا الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى(طه-50) گفت : پروردگار ما همان است كه خلقت هر چيزى را به آن داد و سپس هدايتش كرد . سياق آيه ، يعنى وقوع آن در جواب از سؤ ال فرعون ، كه پرسيد: (پروردگار شما كيست ) اين معنا را مى رساند كه كلمه (خلقه ) به معناى اسم مصدر باشد و ضمير آن به كلمه شى ء برگردد، پس مراد، وجود خاص هر چيزى است . كلمه هدايت به معناى اين است كه راه هر چيز را به آن طورى نشان دهيم كه او را به مطلوبش برساند، و يا لااقل راهى كه به سوى مطلوب او منتهى مى شود به او نشان دهيم و برگشت هر دو معنا به يك حقيقت بر مى گردد و آن عبارت است از نوعى رساندن مطلوب ، حال يا رساندن به خود مطلوب ، و يا رساندن به طريق منتهى به آن . در اين آيه نامى از هدايت برده شده ولى از هدف برده نشده ، پس ظاهر آيه اين مى شود كه مراد هدايت همه اشياى مذكور در سابق - به سوى مطلوبش باشد و مطلوب آن همان هدفى است كه به خاطر آن خلق شده ، و معناى هدايتش به سوى آن هدف راه بردن و به كار انداختنش به سوى آن است . پس برگشت معناى آيه به اين مى شود كه پروردگار من آن كسى است كه ميان همه موجودات رابطه برقرار كرده و وجود هر موجودى را با تجهيزات آن يعنى قوا و آلات و آثارى كه به وسيله آن به هدفش منتهى مى شود، با ساير موجودات مرتبط نموده است ، مثلا جنين ازانسان را كه نطفه است به صورت انسان فى نفسه مجهز به قوا و اعضايى كرده كه نسبت به افعال و آثار تناسبى دارد، كه همان تناسب او را به سوى انسانى كامل منتهى مى كند، كامل در نفس ، و كامل از حيث بدن .پس به نطفه آدمى ، با استعدادى كه براى آدم شدن دارد خلقتى كه مخصوص او است داده شده و آن خلقت مخصوص همان وجود خاص انسانى است ، آنگاه همان وجود با آنچه از قوا و اعضاء كه دارد بدان مجهز شده به سوى مطلوبش كه همان غايت وجود انسانى و آخرين درجه كمال مخصوص به اين نوع است سير داده مى شود. با اين بيان وجه عطف كلمه (هدى ) بر جمله (اعطى كل شى ء خلقه ) به وسيله كلمه (ثم ) معلوم گرديد، چون اين كلمه نوعى تاءخير را مى رساند و در مورد بحث مقصود تاءخير رتبى است ، چون سير و حركت هر چيزى رتبه بعد از خلقت و وجود او است ، گو اينكه همين تاءخر در موجودات جسمانى كه وجودشان تدريجى است تاءخر زمانى هم به خود مى گيرد. و نيز روشن شد كه مراد از هدايت ، هدايت عمومى است كه دامنه اش تمامى موجودات را گرفته است ، نه هدايت مخصوص به انسانها و به طور كلى (راه ) عبارت است از رابطه ميان قاصد و مقصود، پس هر چيزى كه مجهز به جهازى شده كه او را به چيزى برساند و بدان مربوطش كند در حقيقت به سوى آن چيز هدايت شده است ، پس به اين اعتبار هر چيزى با جهازى كه بدان مجهز گشته به سوى كمالش هدايت شده و هادى او خدا است . بنابراين نظام فعل و انفعالى كه در همه موجودات هست (و يا به عبارت ديگر) نظام جزئى كه مخصوص به هر موجودى است و نظام عامى كه جامع همه نظامهاى جزئى است ، از حيث ارتباطى كه اجزاى آن به يكديگر دارند و موجودات از يك جزء آن به سوى جزئى ديگر منتقل مى شوند، خود مصداق هدايت خداى تعالى است كه به عنايتى ديگر مصداق تدبير او نيز هست . و معلوم است كه تدبير به خلق منتهى مى شود، به اين معنا كه آن كسى كه تدبير موجودات و هدايت آنها منسوب و منتهى به او است همان كسى است كه موجودات را ايجاد كرده ، پس هر وجودى و هر صفت وجودى منتهى به او و قائم به وجود او است . [ چهارشنبه ۱۳۸۷/۰۸/۰۸ ] [ 17:18 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||