منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
سوره اخلاص [112](1) اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 4 آيه است . محتوا و فضيلت سوره : ايـن سوره از توحيد پروردگار, و يگانگى او سخن مى گويد, و در چهارآيه كوتاه چنان توصيفى از يگانگى خداوند كرده كه نياز به اضافه ندارد. در شان نزول اين سوره از امام صادق (ع ) چنين نقل شده : ((يهود از رسول اللّه تقاضا كردند خداوند را بـراى آنها توصيف كند, پيغمبر(ص) سه روز سكوت كرد وپاسخى نگفت , تا اين سوره نازل شد و پاسخ آنها را بيان كرد)). در فضيلت تلاوت اين سوره روايات زيادى در منابع معروف اسلامى آمده است كه حاكى از عظمت فوق العاده آن مى باشد از جمله :. در حـديـثـى از پيغمبراكرم (ص) مى خوانيم كه فرمود: ((آيا كسى از شما عاجزاست از اين كه يك سوم قرآن را در يك شب بخواند؟!)).يكى از حاضران عرض كرد: اى رسول خدا! چه كسى توانائى بر اين كار دارد؟پيغمبر(ص) فرمود: ((سوره قل هواللّه را بخوانيد)). و در حـديـث ديـگـرى از امـام صـادق (ع) مـى خـوانـيـم : هـنـگامى كه رسول خدا(ص) بر جنازه ((سعدبن معاذ)) نماز گزارد فرمود: هفتاد هزار ملك كه درميان آنها ((جبرئيل )) نيز بود بر جنازه او نماز گزاردند! من از جبرئيل پرسيدم او به خاطر كدام عمل مستحق نماز گزاردن شما شد؟ گـفـت : به خاطر تلاوت ((قل هواللّه احد)) در حال نشستن , و ايستادن , و سوارشدن , وپياده روى ورفت وآمد)). به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. (آيه1)ـاو يكتا و بى همتاست : نـخـسـتـيـن آيه از اين سوره در پاسخ سؤالات مكررى كه از ناحيه اقوام يا افرادمختلف در زمينه اوصـاف پـروردگـار شده بود, مى فرمايد: ((بگو: خداوند يكتا و يگانه است )) (قل هواللّه احد) ذات منفردى است كه نظير و شبيهى براى او نيست . آغاز جمله با ضمير ((هو)) كه ضمير مفرد غائب است و از مفهوم مبهمى حكايت مى كندـ در واقع رمـز و اشـاره اى بـه ايـن واقـعـيت است كه ذات مقدس او درنهايت خفا است , و از دسترس افكار مـحـدود انسانها بيرون , هرچند آثار او آن چنان جهان را پر كرده كه از همه چيز ظاهرتر و آشكارتر اسـت , چنانكه در آيه 53 سوره فصلت مى خوانيم : ((به زودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مى دهيم تا برايشان آشكار گردد كه او حق است )). سپس از اين حقيقت ناشناخته پرده برمى دارد و مى گويد: ((او خداوند يگانه ويكتاست )). در حديثى از اميرمؤمنان على (ع) مى خوانيم كه فرمود: ((در شب جنگ بدر((خضر)) را در خواب ديدم , از او خواستم چيزى به من ياد دهد كه به كمك آن بردشمنان پيروز شوم گفت : بگو: ياهو, يا من لا هو الا هو;Š هنگامى كه صبح شد جريان را خدمت رسول اللّه (ص) عرض كردم .فـرمـود: ((اى عـلـى (ع) اسم اعظم به تو تعليم شده , سپس اين جمله ورد زبان من در جنگ بدر بود)).((عـمارياسر)) هنگامى كه شنيد حضرت على (ع) اين ذكر را روز صفين به هنگام پيكار مى خواند, عرض كرد: اين كنايات چيست ؟.فرمود: ((اسم اعظم خدا و ستون توحيد است!. )) ((اللّه )) اسم خاص براى خداوند است كه در همين يك كلمه به تمام صفات جلال و جمال او اشاره شده و اين نام جز بر خدا اطلاق نمى شود, در حالى كه نامهاى ديگر خداوند معمولا اشاره به يكى از صفات جمال و جلال او است مانندعالم و خالق و رازق و غالبا به غير او نيز اطلاق مى شود. ايـن نـام مـقدس قريب ((هزار بار)) در قرآن مجيد تكرار شده , و هيچ اسمى ازاسما مقدس او اين اندازه در قرآن نيامده است , نامى است كه قلب راروشن مى كند, به انسان نيرو و آرامش مى بخشد, و او را در جهانى از نور و صفامستغرق مى سازد. ((احـد)) يـعـنـى ; خـداوند احد و واحد است و يگانه و يكتاست نه به معنى واحد عددى , يا نوعى و جـنـسـى , بـلكه به معنى وحدت ذاتى , و به عبارت روشنتروحدانيت او به معنى عدم وجود مثل و مانند و شبيه و نظير براى او است . دلـيـل ايـن سـخـن نيز روشن است : او ذاتى است بى نهايت از هر جهت , و مسلم است كه دو ذات بـى نـهـايـت از هـر جـهت غيرقابل تصور است , چون اگر دو ذات شدهر دو محدود مى شود, اين كمالات آن را ندارد, و آن كمالات اين را ـ دقت كنيد. (آيـه2)ـ در ايـن آيه در توصيف ديگرى از آن ذات مقدس يكتا مى فرمايد:((خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مى كنند)) (اللّه الصمد). در تـفسير ((صمد)) در حديثى مى خوانيم كه : ((محمدبن حنيفه )) از اميرمؤمنان على (ع ) درباره ((صمد)) سؤال كرد حضرت (ع ) فرمود:.((تـاويـل صـمـد آن اسـت كه او نه اسم است و نه جسم , نه مانند و نه شبيه دارد, و نه صورت و نه تـمثال نه حد و حدود, نه محل و نه مكان , نه ((كيف )) و نه ((اين )) نه اينجاو نه آنجا, نه پر است و نـه خـالـى , نه ايستاده است و نه نشسته , نه سكون دارد و نه حركت , نه ظلمانى است نه نورانى ; نه روحانى است و نه نفسانى , و در عين حال هيچ محلى از او خالى نيست , و هيچ مكانى گنجايش او را نـدارد, نـه رنـگ دارد و نه بر قلب انسانى خطور كرده , و نه بو براى او موجود است , همه اينها از ذات پاكش منتفى است )). ايـن حـديـث به خوبى نشان مى دهد كه ((صمد)) مفهوم بسيار جامع و وسيعى دارد كه هرگونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفى مى كند. (آيـه3)ـ سـپس در اين آيه به رد عقايد نصارى و يهود و مشركان عرب كه براى خداوند فرزندى , يا پدرى قائل بودند, پرداخته , مى فرمايد: (((هرگز) نزاد وزاده نشد)) (لم يلد ولم يولد). در مـقابل اين بيان , سخن كسانى است كه معتقد به تثليث (خدايان سه گانه )بودند, خداى پدر, و خداى پسر, و روح القدس !. ((يـهـود گـفتند: عزير پسر خداست ! و نصارا گفتند: مسيح پسر خداست ! اين سخنى است كه با زبـان خـود مـى گويند كه همانند گفتار كافران پيشين است , لعنت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف مى شوند)) ! (توبه /30). مـشركان عرب نيز معتقد بودند كه ملائكه دختران خدا هستند! ((آنها براى خدا پسران و دخترانى به دروغ و از روى جهل ساختند))! (انعام /100). (آيـه4)ـ و بـالاخـره در آخـرين آيه اين سوره مطلب را درباره اوصاف خدا به مرحله كمال رسانده , مى فرمايد: ((و براى او هيچ گاه شبيه و مانندى نبوده است ))(ولم يكن له كفوا احد). ((كفو)) در اصل به معنى همطراز در مقام و منزلت و قدر است , و سپس به هرگونه شبيه و مانند اطلاق مى شود. مـطـابق اين آيه تمام عوارض مخلوقين , و صفات موجودات , و هرگونه نقص و محدوديت از ذات پاك او منتفى است , اين همان توحيد ذاتى و صفاتى است , درمقابل توحيد عددى و نوعى . بنابراين , او نه شبيهى در ذات دارد, نه مانندى در صفات , و نه مثلى درافعال , و از هر نظر بى نظير و بى مانند است . امـيـرمـؤمـنان على (ع) در خطبه 186 نهج البلاغه مى فرمايد: ((او كسى را نزاد كه خود نيز مولود بـاشـد, و از كـسى زاده نشد تا محدود گردد, مانندى ندارد تا با او همتاگردد, و شبيهى براى او تصور نمى شود تا با او مساوى باشد)).و ايـن تـفـسـيـر جـالـبـى اسـت كـه عاليترين دقايق توحيد را بازگو مى كند (سلام اللّه عليك يا اميرالمؤمنين ). [ یکشنبه ۱۳۸۴/۱۲/۲۱ ] [ 1:9 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |