|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
(آيـه 26)ـ در اين آيه پاداش بزرگ مؤمنان و عذاب دردناك كافران را درجمله هايى كوتاه بيان كرده , مـى فـرمـايد: خداوند ((درخواست كسانى را كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند اجابت مى كند)) (ويستجـيب الذين آمنواوعملوا الصالحات ). ((بـلـكـه از فـضـل خـود بـر ايـشان مى افزايد)) و حتى مطالبى را كه درخواست نكرده اند به آنها مى بخشد (ويزيدهم من فضله ) و اين نهايت لطف و مرحمت خداوند درباره مؤمنان است . ((اما براى كافران عذاب شديدى است )) (والكافرون لهم عذاب شديد). (آيـه 27) ـ شان نزول : از ((خباب بن ارت )) صحابى معروف نقل شده كه اين آيه درباره ما نازل شد, و اين بـه خـاطر آن بود كه ما به اموال فراوان طوايف ((بنى قريظه )) و((بنى نضير)) و ((بنى قينقاع )) از يـهـود نـظر افكنديم , و آرزو داشتيم كه اى كاش ما هم چنين اموالى داشتيم , آيه نازل شد و به ما هشدار داد كه اگر خداوند روزى را براى بندگانش گسترده كند طغيان خواهند كرد. تفسير: پـيـونـد ايـن آيـه با آيات گذشته ممكن است از اين نظر باشد كه در آيه قبل آمده بود كه خداوند درخواست مؤمنان را اجابت مى كند, و به دنبال آن اين سؤال پيش مى آيد كه پس چرا در ميان آنها گروهى فقيرند, و هرچه درخواست مى كنند به جائى نمى رسد؟. مى فرمايد: ((هرگاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد در زمين طغيان و سركشى و ستم مى كنند)) (ولو بسط اللّه الرزق لعباده لبغوا فى الا رض ). ((و لـذا بـه مقدارى كه مى خواهد (و مصلحت مى بيند) روزى را نازل مى كند)) (ولكن ينزل بقدر مـايشاء). و بـه ايـن تـرتيب مساله تقسيم روزى براساس حساب دقيقى است كه پروردگار درباره بندگان دارد ((چرا كه او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست )) (انه بعباده خبير بصير) او پيمانه و ظرفيت وجـودى هـركـس را مى داند و طبق مصلحت اوبه او روزى مى دهد نه چندان مى دهد كه طغيان كنند و نه چندان كه از فقر فريادشان بلند شود. (آيـه 28)ـ درست است كه خداوند روزى را با حساب نازل مى كند تا بندگان طغيان نكنند اما چنان نـيست كه آنها را محروم و ممنوع سازد, لذا در اين آيه مى افزايد: ((و او كسى است كه باران نافع را بـعـد از آن كـه مـردم مايوس شدند نازل مى كند و دامنه رحمت خويش را مى گسترداند)) (وهو الذى ينزل الغيث من بعد مـاقنطوا وينشر رحمته ). و بايد هم چنين باشد ((چرا كه او ولى و سرپرستى است شايسته ستايش )) (وهو الولى الحميد). ايـن آيـه در عـين اين كه بيان نعمت و لطف پروردگار است از آيات و نشانه هاى توحيد نيز سخن مى گويد, چرا كه نزول باران نظام بسيار دقيق وحساب شده اى دارد. (آيه 29)ـ و باز به همين مناسبت در اين آيه از يكى از مهمترين آيات علم وقدرت پروردگار سخن به مـيـان آورده , مـى گـويـد: ((و از آيـات و نـشـانـه هـاى اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از جـنـبـنـدگان در آنها خلق و پراكنده ساخته است )) (ومن آياته خلق السموات والا رض ومـا بث فيهما من دابة ). و در پـايان آيه مى فرمايد: ((او هرگاه بخواهد قادر بر جمع كردن آنهاست )) (وهو على جمعهم اذا يشاء قدير). مـنـظور از ((جمع كردن تمام جنبندگان )) در اين آيه را بسيارى از مفسران به معنى جمع براى حساب و جزاى اعمال در قيامت دانسته اند اين احتمال نيز وجوددارد كه منظور از ((جمع )) نقطه مـقـابـل ((بـث )) (پـراكـنـدن ) باشد, به اين معنى كه ((بث ))اشاره به آفرينش و گسترش انواع مـوجودات زنده و جنبندگان است ,سپس مى فرمايد هرگاه خدا بخواهد آنها را ((جمع )) كرده و نابود يا منقرض مى سازد. هـمـان گـونـه كـه در طـول تاريخ تاكنون بسيارى از انواع جنبندگان در روى زمين گسترش عـجـيـبـى پـيـدا كرده , و در زمانى بعد از آن منقرض و جمع شده اند, هم گسترش آنها به دست خداست و هم جمع آنها. (آيه 30)ـ از آنجا كه در آيات گذشته سخن از رحمت خدا در ميان بود و اين سخن طبعا اين سؤال را بر مى انگيزد كه اين مصائبى كه ما با آن دست به گريبانيم ازكجاست ؟. آيـه شريفه به اين سؤال پاسخ مى گويد: ((هر مصيبتى به شما رسد به خاطراعمالى است كه انجام داده ايد)) (ومـا اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم ). تازه اين تمام مجازات اعمال نارواى شما نيست چرا كه((بسيارى را نيز عفومى كند)) (ويعفوا عن كثير). بـه ايـن تـرتـيـب يـكـى از فلسفه هاى حوادث دردناك و مشكلات زندگى مجازات الهى و كفاره گناهان است . در حـديـثـى از امـيـرمؤمنان على (ع ) نقل شده كه فرمود: ((بلاها براى ظالم تاديب است , و براى مؤمنان امتحان , و براى پيامبران درجه , و براى اوليا كرامت ومقام است )). (آيـه 31)ـ بـه هـر حـال مـمـكـن اسـت افرادى تصور كنند كه مى توانند از اين قانون حتمى و سنت اجـتـنـاب نـاپذير الهى بگريزند, لذا آيه شريفه مى فرمايد: ((شماهرگز نمى توانيد از چنگال قدرت خـداونـد در زمـيـن فرار كنيد)) در آسمانها نيز جايى براى شما نيست (ومـا انتم بمعجزين فى الا رض ). چـگـونه شما مى توانيد از حيطه قدرت و حاكميت او بگريزيد در حالى كه تمام عالم هستى عرصه حكومت بلامنازع پروردگار است . و اگـر تـصـور كنيد كسى مى تواند به كمك شما بشتابد بدانيد ((غير از خداوندهيچ ولى و ياورى براى شما نيست )) (ومـا لكم من دون اللّه من ولي ولا نصير). در حقيقت اين آيه ضعف و ناتوانى انسان را مجسم مى كند و آيه قبل عدالت و رحمت پروردگار را. (آيه 32)ـبار ديگر به بيان نشانه هاى پروردگار و دلائل توحيد پرداخته , و بحثى را كه دراين زمينه در آيات قبل آمده ادامه مى دهد. در ايـنـجـا بـه سراغ مطلبى مى رود كه انسانها در زندگى مادى خود با آن بسيارسر و كار دارند, مـخـصـوصـا ساحل نشينان و مسافران درياها, مى گويد: ((از آيات ونشانه هاى خداوند كشتيهايى است همچون كوهها كه بر صفحه درياها به حركت درمى آيد)) (ومن آياته الجوار فى البحر كالا علا م ). (آيه 33)ـ سپس براى تاكيد بيشتر مى افزايد: ((اگر خداوند اراده كند باد راساكن مى سازد تا كشتيها بر پشت دريا ساكن و متوقف شوند))! (ان يشاء يسكن الريح فيظللن رواكد على ظهره ). و در پـايان آيه براى نتيجه گيرى اضافه مى كند: ((در اين نشانه هايى است براى هركس كه داراى مقام صبر و شكر است )) (ان فى ذلك لا يات لكل صبار شكور). آرى ! در اين حركت بادها, و جريان كشتيها, و آفرينش درياها, و نظام وهماهنگى مخصوصى كه بر اين امور حكمفرماست نشانه هاى گوناگونى براى ذات پاك اوست . تـكـيـه بـر دو وصف ((صبار)) و ((شكور)) مجموعا ترسيم گويايى از حقيقت ايمان است , چرا كه مؤمن در مشكلات و گرفتاريها صبور و در نعمتها شكور است . لذا در حديثى از پيامبر(ص ) مى خوانيم : ((ايمان دو نيمه است , نيمى از آن صبر, و نيمى از آن شكر است )). (آيه 34)ـ باز در اين آيه براى مجسم ساختن عظمت اين نعمت الهى مى افزايد: ((يا (اگر بخواهد) اين كشتيها را به خاطر اعمالى كه مسافران و سرنشينانش مرتكب شده اند نابود و هلاك مى سازد)) (او يوبقهن بما كسبوا). ولى با اين حال لطف خداوند شامل حال انسان است ((و بسيارى رامى بخشد)) (ويعف عن كثير). كه اگر نبخشد هيچ كس جز معصومين و خاصان و پاكان از مجازات الهى مصون و بركنار نخواهند بود. (آيـه 35)ـ ((تـا كسانى كه در آيات ما مجادله مى كنند (و به مخالفت و انكاربرمى خيزند) بدانند هيچ پناهگاهى (جز ذات پاك خداوند) ندارند)) (ويعلم الذين يجادلون فى آياتنا مـا لهم من محيص ). چرا كه آگاهانه به مخالفت برخاسته , و از روى عداوت و لجاج به ستيزه جويى ادامه مى دهند, آنها از عفو و رحمتش ممنوعند. (آيـه 36)ـ در ايـن آيـه روى سـخن را به همگان كرده , مى گويد: ((پس آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگى دنياى فانى است )) (فما اوتيتم من شئ فمتاع الحيوة الدنيا). مبادا شما را فريب دهد و غافل سازد, و تصور كنيد هميشه در اختيار شمااست , برقى است مى جهد و به زودى خاموش مى شود, شعله اى است در برابر بادو حبابى است بر سطح آب , و غبارى است در مسير طوفان . ((ولـى پـاداشها و مواهبى كه نزد خداست بهتر و پايدارتر است براى كسانى كه ايمان آورده اند و بر پروردگارشان توكل مى كنند)) (ومـا عنداللّه خير وابقى للذين آمنوا وعلى ربهم يتوكلون ). اگـر بـتـوانـيد اين متاع زودگذر را با آن سرمايه جاودان مبادله كنيد تجارتى پرسود نصيب شما شده , و موفقيتى است بى نظير!. لذا در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (ص ) مى خوانيم : ((به خدا سوگند دنيادر برابر آخرت مثل اين است كه يكى از شما انگشت خود را به دريا زند و سپس بيرون آورد, بايد ديد چه مقدار آب دريا را با آن برداشته است ))؟!. (آيـه 37)ـ بـعـد از وصف ايمان و توكل درباره مؤمنان به هفت قسمت ازبرنامه هاى عملى آنها اشاره مى كند, برنامه اى كه بيانگر اركان يك جامعه سالم باحكومت صالح و قدرتمند است . نـخستين وصف را از پاك سازى شروع مى كند, مى فرمايد: پاداش الهى و آنچه نزد خداست ((براى كـسـانـى (بـهتر و پايدارتر است ) كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مى ورزند)) (والذين يجتنبون كبائر الا ثم والفواحش ). در روايـات اهـل بيت (ع ) ((كبائر)) به اين صورت تفسير شده : ((گناهان كبيره گناهانى است كه خداوند مجازات آتش براى آن مقرر داشته است )). به اين ترتيب نخستين نشانه هاى ايمان و توكل پرهيز و اجتناب از گناهان كبيره است . در تـوصـيـف دوم كه آن نيز جنبه پاكسازى دارد درباره تسلط بر نفس به هنگام خشم و غضب كه بـحـرانـيـترين حال انسان است سخن مى گويد, مى فرمايد: ((وهنگامى كه خشمگين شوند عفو مى كنند)) (واذا مـا غضبوا هم يغفرون ). نـه تـنـها در موقع غضب زمام اختيار از كفشان ربوده نمى شود, و دست به اعمال زشت و جنايات نـمـى زنند, بلكه با آب عفو و غفران قلب خود و ديگران را از كينه هاشستشو مى دهند و اين صفتى است كه جز در پرتو ايمان راستين و توكل بر حق پيدانمى شود. در حـديـثـى از امـام بـاقـر(ع ) مـى خوانيم : ((كسى كه به هنگام شوق و علاقه , و به هنگام ترس و وحـشـت , و هـنگام خشم و غضب مالك نفس خويشتن باشد خداوندبدن او را بر آتش دوزخ حرام مى كند)). (آيـه 38)ـ در ايـن آيـه بـه سـومين تا ششمين اوصاف آنها اشاره كرده ,مى فرمايد: ((و آنها كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده , و فرمانهاى او را از جان ودل پذيرفته اند)) (والذين استجابوا لربهم ) . ((و نماز را برپا داشته اند)) (واقاموا الصلوة ). ((و كار آنها به طريق شورى و مشورت در ميان آنها صورت مى گيرد)) (وامرهم شورى بينهم ). ((و از آنچه به آنها روزى داده ايم , در راه خداوند انفاق مى كنند)) (وممارزقناهم ينفقون ). در آيـه قـبـل سـخن از پاك سازى وجودشان از گناهان و غلبه بر خشم و غضب بود, اما در اين آيه سخن از بازسازى وجودشان در جنبه هاى مختلف است كه ازهمه مهمتر اجابت دعوت پروردگار و تسليم در برابر فرمان اوست . (آيـه 39)ـ در تـوصـيـف ديـگـر كه هفتمين توصيف مؤمنان راستين است مى فرمايد: ((و كسانى كه هـرگـاه سـتـمـى بـه آنان رسد تسليم ظالم نمى شوند و ازديگران يارى مى طلبند)) (والذين اذا اصابهم البغى هم ينتصرون ). هـم مـظـلوم موظف به مقاومت در برابر ظلم و فرياد برآوردن است , و هم مؤمنان ديگر موظف به پاسخگويى او هستند. اين برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار مى دهد كه اگر دست به ستم بيالايند مؤمنان ساكت نـمـى نـشـينند, و در برابر آنها به پا مى خيزند, و هم به مظلومان اعتماد مى بخشد كه اگر استغاثه كنند ديگران به يارى آنها مى شتابند. (آيـه 40)ـ ولـى از آنـجـا كه يارى كردن يكديگر نبايد از مسير عدالت خارج شود, و به انتقامجويى , و كـيـنـه توزى , و تجاوز از حد منتهى گردد, در اين آيه فورا آن را مشروط ساخته , مى افزايد: توجه داشته باشيد ((كيفر بدى , مجازاتى همانند آن است )) (وجزاء سيئة سيئة مثلها). البته كار ظالم بايد ((سيئه )) و بدى ناميده شود, اما كيفر او مسلما ((سيئه ))نيست , و اگر در آيه از آن تـعـبـيـر به ((سيئه )) شده , به خاطر اين است كه مجازات , آزار وايذا است و آزار و ايذا ذاتا بد است , هرچند به هنگام قصاص و كيفر ظالم كارخوبى محسوب مى شود. ولـى به هر حال اين تعبير مى تواند مقدمه اى باشد براى دستور عفو كه درجمله بعد آمده , گويى مـى فـرمـايد: مجازات هرچه باشد يك نوع آزار است , و اگرطرف پشيمان شده باشد شايسته عفو است . در اين گونه موارد عفو كنيد چرا كه ((هركس عفو و اصلاح كند اجر و پاداش اوبرخداست )) (فمن عفا واصلح فاجره على اللّه ). و در پايان آيه مى فرمايد: ((خداوند قطعا ظالمان را دوست ندارد)) (انه لا يحب الظالمين ). عفو و مجازات هركدام جاى ويژه اى دارد, عفو در جايى است كه انسان قدرت بر انتقام دارد, و اگر مى بخشد از موضع ضعف نيست , اين عفو سازنده است . و كيفر و انتقام و مقابله به مثل در جايى است كه هنوز ظالم از مركب شيطان پياده نشده , مظلوم پايه هاى قدرت خود را محكم نكرده , و عفو از موضع ضعف است , اينجاست كه بايد اقدام به مجازات كند. (آيه 41)ـ باز براى تاكيد آيات گذشته , در زمينه انتصار, و مجازات ظالم , و عفو وگذشت در موارد مناسب مـى فـرمـايد: ((و كسى كه بعد از مظلوم شدن يارى بطلبدايرادى بر او نيست )) (ولمن انتصر بعد ظـلـمـه فـاولئك مـا عليهم من سبيل ) چرا كه انتصار و استمداد, حق مسلم هر مظلومى است , و يارى مظلومان وظيفه هر انسان آزاده و بيدارى است . (آيه 42)ـ ((تنها ايراد و مجازات بر كسانى است كه به مردم ستم مى كنند, و در زمين بناحق ظلم روا مى دارند)) (انما السبيل على الذين يظلمون الناس ويبغون فى الا رض بغير الحق ). آنها علاوه بر كيفر و مجازات در دنيا, ((در آخرت نيز عذاب دردناكى درانتظارشان است )) (اولئك لهم عذاب اليم ). (آيـه 43)ـ در اين آيه باز به سراغ مساله صبر و شكيبايى و عفو مى رود تا بارديگر بر اين حقيقت تاكيد كـنـد كـه حـق انـتـقـام گيرى و قصاص و كيفر براى مظلوم دربرابر ظالم هرگز مانع از مساله گـذشـت و عفو و بخشش نيست , مى فرمايد: ((اماكسانى كه شكيبايى كنند, و طرف را مورد عفو قرار دهند اين از كارهاى پرارزش است )) (ولمن صبر وغفر ان ذلك لمن عزم الا مور). تـعـبير به ((عزم الا مور)) ممكن است اشاره به اين باشد كه اين از كارهايى است كه خداوند به آن فـرمـان داده و هـرگـز نـسخ نمى شود و يا از كارهايى است كه انسان بايد نسبت به آن عزم راسخ داشته باشد. (آيه 44)ـ در آيـات گـذشـتـه سـخن از ظالمان و بيدادگران و متجاوزان بود در اينجا به سرانجام كار اين گروه و گوشه هايى از مجازاتهاى آنان اشاره مى كند. نـخـست آنها را از گمراهانى مى شمرد كه هيچ ولى و سرپرستى ندارند,مى فرمايد: ((كسى را كه خدا گمراه كند ولى و ياورى بعد از او نخواهد داشت )) (ومن يضلل اللّه فما له من ولي من بعده ). نه هدايت جنبه اجبارى دارد, نه ضلالت , بلكه نتيجه مستقيم اعمال انسانهاست , گاه انسان كارى انـجـام مـى دهد كه خدا توفيقش را از او سلب كرده و نورهدايت را از قلب او مى گيرد, و او را در ظلمات گمراهى رها مى سازد. به هرحال اين يكى از دردناكترين مجازاتهاى اين ظالمان است . سـپـس مـى افزايد: ((ظالمان را در روز قيامت مى بينى كه وقتى عذاب الهى رامشاهده مى كنند (سخت پشيمان مى شوند, و) مى گويند: آيا راهى به سوى بازگشت (و جبران اين بدبختيها) وجود دارد))؟! (وتـرى الـظـالمين لما راوا العذاب يقولون هل الى مرد من سبيل ) ولى اين تقاضا با پاسخ منفى روبرو خواهد شد. (آيه 45)ـ اين آيه سومين مجازات اين گروه را چنين بيان مى كند: ((در آن روزآنها را مى بينى كه بر آتـش عـرضـه مى شوند, در حالى كه از شدت خوارى خاشعند, وزير چشمى و مخفيانه به آن نگاه مى كنند)) (وتريهم يعرضون عليها خاشعين من الذل ينظرون من طرف خفي ). ايـن تـرسيمى است از حالت كسى كه شديدا از چيزى مى ترسد و نمى خواهدآن را با تمام چشمش ببيند و در عين حال نمى تواند از آن غافل بماند, ناچار پيوسته مراقب آن است اما با گوشه چشم !. آخرين مجازاتى كه در اينجا بيان شده شنيدن ملامت و سرزنش دردناك مؤمنان است , چنانكه در پـايـان آيـه آمـده است : ((و كسانى كه ايمان آورده اندمى گويند: زيانكاران واقعى آنها هستند كه سرمايه هاى جان و خانواده خود را در روزقيامت از دست داده , و زيان كرده اند)) (وقال الذين آمنوا ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم واهليهم يوم القيمة ). چه زيانى از اين بالاتر كه انسان هستى خويشتن را از دست دهد, و سپس همسر و فرزند و بستگان خود را, و در درون عذاب الهى گرفتار آتش حسرت و فراق نيز بشود. سـپـس مـى افزايند: اى اهل محشر! همه ((بدانيد كه ظالمان (آن روز) در عذاب دائمند)) (الا ان الظالمين فى عذاب مقيم ). تـوجه به اين نكته لازم است كه ((عذاب جاويدان )) براى اين ظالمان قرينه براين است كه منظور از آن كافران است . (آيـه 46)ـ اين آيه نيز گواه بر اين حقيقت است كه مى گويد: ((آنها جز خدا اولياو ياورانى ندارند كه آنان را يارى كنند)) و عذاب الهى را از آنها دفع نمايند (ومـا كان لهم من اولياء ينصرونهم من دون اللّه ). آنـهـا رشـتـه هـاى ارتباط خود را با بندگان خالص با انبيا و اوليا بريده اند, لذا در آنجا يارو ياورى نـدارند, قدرتهاى مادى نيز در آنجا همه از كار مى افتد, و به همين دليل تك و تنها در برابر عذاب الهى قرار مى گيرند. و بـراى تاكيد اين معنى در پايان آيه مى افزايد: ((هركس را خداوند گمراه سازدراه نجاتى براى او نيست )) (ومن يضلل اللّه فما له من سبيل ). [ شنبه ۱۳۸۷/۰۳/۱۸ ] [ 18:16 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||