منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



 

(آيه 14)ـ اين آيه از مقايسه ديگرى بين ((مؤمنان )) و ((كفار)) سخن مى گويد, ازدو گروه متفاوت در هـمـه چـيز كه يكى داراى ايمان و عمل صالح است و ديگرى داراى يك زندگى به تمام معنى حـيـوانـى , از دو گـروهى كه يكى در زير چتر ولايت پروردگار قرار گرفته , و ديگرى بى مولى و سرپرست .

مـى فـرمايد: ((آيا كسى كه دليل روشنى از سوى پروردگارش دارد, همانند كسى است كه زشتى اعـمالش در نظرش آراسته شده , و از هواى نفسشان پيروى مى كنند))؟! (افمن كان على بينة من ربه كمن زين له سؤ عمله واتبعوا اهواءهم ).

گـروه اول از شـنـاخـت صـحيح و يقين و دليل و برهان قطعى برخوردارند, اماگروه دوم بر اثر پيروى از هوى و هوسهاى سركش گرفتار سؤ تشخيص و عدم درك واقعيت و تاريكى مسير و هدف شده , در ظلمات اوهام سرگردانند, هرگز اين دوگروه يكسان نيستند.

((بـينة )) به معنى دليل آشكار است و در اينجا اشاره به قرآن و معجزات پيامبراسلام (ص ) و دلائل عقلى ديگر است .

(آيه 15)ـ اين آيه همچنان توصيفى است براى سرنوشت دو گروه كافر و مؤمن كه يكى داراى اعمال صالح و ديگرى اعمال زشت و ننگينى است كه در نظرش آراسته شده .

در ايـن آيـه از شـش نـوع مـواهـب بهشتيان , و دو نوع كيفرهاى سخت و دردناك دوزخيان , پرده برداشته و عاقبت كار اين دو گروه را مشخص مى كند.

نخست مى فرمايد: ((توصيف بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده چنين است :در آن نهرهايى است از آب صاف كه بدبو نشده است )) (مثل الجنة التى وعدالمتقون فيها انهار من ماء غير آسن ).

سـپـس مـى افـزايد: ((و نهرهايى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته است ))(وانهار من لبن لم يتغير طعمه ).

اصولا آنجا جاى فساد و تباهى نيست و مواد غذائى بهشتى با گذشت زمان دگرگون نمى شود.

بـعد به سراغ سومين قسمت از نهرهاى بهشتى رفته , مى گويد: ((و نهرهايى ازشراب (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است ))! (وانهار من خمر لذة للشاربين ).

خمر و شراب بهشتى هيچ گونه ارتباطى با خمر و شراب آلوده دنيا ندارد,همان گونه كه در سوره صافات آيه 47 آمده است , مى فرمايد: ((آن خمر و شراب نه مايه فساد عقل است و نه موجب مستى مى شود)).

و جز هوشيارى و نشاط و لذت روحانى چيزى در آن نيست .

و بالاخره چهارمين و آخرين قسمت از نهرهاى بهشتى را به اين صورت بيان مى كند: ((و نهرهايى از عسل مصفاست )) (وانهار من عسل مصفى ).

علاوه بر اين نهرهاى گوناگون ـكه هركدام به منظورى آفريده شده ـ درپنجمين موهبت از انواع مـيـوه هـاى بـهـشتى سخن به ميان آورده , مى افزايد: ((و براى آنها در بهشت از تمام انواع ميوه ها موجود است )) (ولهم فيها من كل الثمرات ).

و بـالاخـره در شـشـمـيـن موهبت كه برخلاف مواهب مادى قبلى , جنبه معنوى و روحانى دارد, مى گويد: و براى آنها ((آمرزشى است از سوى پروردگارشان ))(ومغفرة من ربهم ).

اكنون ببينيم گروه مقابل آنها چه سرنوشتى خواهند داشت ؟.

در دنباله آيه مى فرمايد: (( آيا اين گروه همانند كسانى هستند كه در آتش دوزخ ‌جاويدانند, و از آب جـوشـان و سـوزانـى نـوشانيده مى شوند كه امعا آنها را از هم متلاشى مى كند))؟! (كمن هو خالد فى النار وسقوا ماء حميما فقطع امعاءهم ).

تعبير به ((سقوا)) (نوشانيده مى شوند) بيانگر اين واقعيت است كه آب سوزان حميم را به زور, و نه بـه دلـخـواه , بـه آنـها مى نوشانند كه به جاى سيراب شدن در آن آتش سوزان , امعا آنها را متلاشى مـى كـنـد و هـمانطور كه طبيعت دوزخ است باز به حال اول برمى گردد چرا كه در آنجا مرگى نيست !.

(آيه 16)ـ در اينجا ترسيمى از وضع منافقان در برخوردشان با وحى الهى وآيات و سخنان پيامبر(ص ) و مـسـاله جنگ و مبارزه با دشمنان اسلام كرده , مى گويد:((گروهى از آنان (نزد تو مى آيند) به سـخـنـانـت گوش فرا مى دهند, اما هنگامى كه ازنزد تو خارج مى شوند به كسانى كه (خداوند به آنها) علم و دانش بخشيده (از روى استهزا) مى گويند: (اين مرد) الان چه گفت ))؟! (ومنهم من يستمع اليك حتى اذاخرجوا من عندك قالوا للذين اوتوا العلم ما ذا قال آنفا).

تـعـبير آنها در مورد شخص پيامبر(ص ) و سخنان پرمحتواى آن حضرت به قدرى زشت و زننده و تحقير آميز بود كه نشان مى داد آنها اصلا به وحى آسمانى ايمان نياورده اند.

ولـى قـرآن در پـايان آيه پاسخ دندان شكنى به آنها گفته , مى فرمايد: سخنان پيامبر(ص ) نامفهوم نـبوده و پيچيدگى خاصى ندارد, بلكه ((آنها كسانى هستند كه خداوند بر قلبهايشان مهر نهاده و از هـوى و هـوسهايشان پيروى كرده اند)) لذا چيزى از آن نمى فهمند! (اولئك الذين طبع اللّه على قلوبهم واتبعوا اهواءهم ).

(آيه 17)ـ نقطه مقابل آنها مؤمنان راستين هستند كه آيه شريفه درباره آنهامى گويد: ((و كسانى كه هدايت يافته اند خداوند بر هدايتشان مى افزايد, و روح تقوا وپرهيزكارى به آنها مى بخشد)) (والذين اهتدوا زادهم هدى وآتيهم تقويهم ).

آرى ! آنها نخستين گامهاى هدايت را شخصا برداشته , و عقل و خرد و فطرت خويش را در اين راه بـه كـار گـرفـتـه انـد, سـپـس خداوند طبق وعده اى كه داده است مجاهدان راهش را هدايت و راهنمائى بيشتر مى كند.

(آيه 18)ـ در اين آيه به عنوان هشدارى به آن گروه بى ايمان استهزا كننده , مى فرمايد:((آيا آنها [كافران ] جز اين انتظارى دارند كه قيامت ناگهان فرا رسد (آنگاه ايمان آورند) در حالى كه هم اكنون نشانه هاى آن آمـده است , اما هنگامى كه بيايد تذكر (وايمان ) آنها سودى نخواهد داشت ))! (فهل ينظرون الا الساعة ان تاتيهم بغتة فقدجاء اشراطها فانى لهم اذا جاءتهم ذكريهم ).

آرى ! آنها آن موقعى كه بايد ايمان بياورند و مفيد است سرسختى و لجاجت به خرج مى دهند, و در بـرابـر حـق تـسـلـيم نمى شوند, ولى آن زمان كه حوادث هولناك آغاز قيامت جهان را به لرزه در مـى آورد ايـن گونه افراد به وحشت مى افتند, و اظهارخضوع و ايمان مى كنند, كه هيچ سودى به حالشان ندارد.

(آيـه 19)ـ ايـن آيـه بـه عـنـوان نتيجه گيرى از گفتگوهايى كه در آيات قبل پيرامون ايمان و كفر و سرنوشت مؤمنان و كافران آمده بود, مى فرمايد: ((پس بدان كه معبودى جز اللّه نيست )) (فاعلم انه لا اله الا اللّه ).

يعنى روى خط توحيد محكم بايست كه داروى شفابخش و بهترين وسيله نجات همين توحيد است كه آثار آن در آيات قبل بيان شد.

به دنبال اين مساله عقيدتى باز به سراغ مساله تقوا و پاكى از گناه رفته ,مى افزايد: ((و براى گناه خود و مردان و زنان با ايمان استغفار كن )) (واستغفر لذنبك وللمؤمنين والمؤمنات ).

پيداست پيامبر(ص ) به حكم مقام عصمت هرگز مرتكب گناهى نشده ,اين گونه تعبيرها يا اشاره بـه مـسـالـه ((تـرك اولى )) و ((حسنات الا برار سيئات المقربين ))است , و يا سرمشقى است براى مسلمانان .

و در ذيـل آيـه بـه عنوان بيان علت مى فرمايد: ((خداوند محل حركت و قرارگاه شما را مى داند)) (واللّه يعلم متقلبكم ومثويكم ).

از ظاهر و آشكار و درون و برون سر و نجواى شما باخبر است , به همين دليل بايد به سوى او برويد و از درگاه او طلب عفو كنيد.

(آيه 20)ـ در ايـنـجـا مـوضـع گـيـريهاى مختلف ((مؤمنان )) و ((منافقان )) را در برابر فرمان جهادروشن مـى سـازد, مـى فـرمـايد: ((كسانى كه ايمان آورده اند مى گويند: چرا سوره اى نازل نمى شود))؟! (ويقول الذين آمنوا لولا نزلت سورة ).

سوره اى كه در آن فرمان جهاد باشد, و تكليف ما را در برابر دشمنان سنگدل و خونخوار و بى منطق روشـن سـازد, سوره اى كه آياتش نور هدايت بر قلب ما بپاشد,و روح و جان ما را با فروغش روشن نمايد.

اين وضع حال مؤمنان راستين .

((امـا (منافقان ) هنگامى كه سوره واضح و روشنى نازل مى گردد كه در آن سخنى از جنگ است , مـنـافقان بيمار دل را مى بينى كه همچون كسى كه در آستانه مرگ قرارگرفته (با نگاهى مات و مـبهوت , و چشمانى كه حدقه آنها از كار ايستاده ) به تو نگاه مى كنند))! (فاذا انزلت سورة محكمة وذكر فيها القتال رايت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون اليك نظر المغشى عليه من الموت ).

مـيـدان جـهاد براى مؤمنان ; ميدان اظهار عشق به محبوب و ميدان پايدارى ومقاومت و پيروزى است , و در چنين ميدانى ترس معنى ندارد.

امـا بـراى ((مـنـافـقـان )) ميدان مرگ و نابودى و بدبختى است , ميدان شكست وجدائى از لذات دنياست , ميدانى است تاريك و ظلمانى , با آينده اى وحشتناك ومبهم !.

در پايان آيه در يك جمله كوتاه مى گويد: واى بر آنها كه ((مرگ و نابودى براى آنان سزاوارترست )) (فاولى لهم ).

(آيـه 21)ـ در ايـن آيـه مـى افزايد: ولى اگر آنها اطاعت كنند, و از فرمان جهادسرپيچى ننمايند اين ((اطاعت و سخن سنجيده براى آنان بهتر است )) (طاعة وقول معروف ).

سـپس مى افزايد: ((اگر آنها هنگامى كه برنامه ها محكم مى شود و فرمان جهادقطعيت مى يابد به خدا راست گويند و از در صدق و صفا درآيند براى آنها بهتراست )) (فاذا عزم الا مر فلو صدقوا اللّه لكان خيرا لهم ).

هم در اين دنيا باعث سربلندى آنهاست , و هم در آخرت به پاداش بزرگ وفوز عظيم نائل مى شوند.

(آيه 22)ـ در اين آيه مى افزايد: ((اگر (از اين دستورها) روى گردان شويد, آیاجز اين انتظار مى رود كه در زمـيـن فـساد و قطع پيوند خويشاوندى كنيد)) (فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا فى الا رض وتقطعوا ارحامكم ).

زيـرا اگـر از قرآن و توحيد روى گردان شويد قطعا به سوى جاهليت بازمى گرديد, و برنامه هاى جـاهـلـى چـيـزى جـز ((فـساد در زمين )), ((قتل و غارت وخونريزى )), ((كشتن خويشاوندان و دختران )) نبود.

(آيه 23)ـ در اين آيه سرنوشت نهائى اين گروه منافق و بهانه جوى مفسد راچنين بيان مى كند: ((آنها كـسـانـى هـسـتـنـد كـه خـداونـد از رحـمت خويش دورشان ساخته , پس گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور نموده است )), نه حقيقتى رامى شنوند و نه واقعيتى را مى بينند (اولئك الذين لعنهم اللّه فاصمهم واعمى ابصارهم ).

آنها جهاد اسلامى را كه بر معيار حق و عدالت است قطع رحم و فسادفى الارض مى پندارند, اما آن هـمـه جناياتى را كه در جاهليت مرتكب شدند وخونهاى بى گناهانى را كه در دوران حكومتشان ريختند مطابق با حق و عدالت !لعنت خدا بر آنها باد كه نه گوش شنوا دارند و نه چشم بينا!.

(آيـه 24)ـ در ايـن آيه به ذكر علت واقعى انحراف اين قوم نگون بخت پرداخته , مى گويد: ((آيا آنها در آيـات قرآن تدبر نمى كنند (تا حقيقت را دريابند ووظائف خود را انجام دهند) يا بر دلهاى آنها قفل نهاده شده است ))؟! (افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها).

و بـه اين ترتيب بايد قرآن مجيد در متن زندگى مسلمانان قرار گيرد و آن راقدوه و اسوه خويش قرار دهند دستوراتش را موبه مو اجرا كنند, و تمام خطوط زندگى خويش را با آن هماهنگ سازند.

امـا بهره گيرى از قرآن نياز به يك نوع خودسازى دارد, هرچند خود قرآن نيز به خودسازى كمك مـى كـند, چرا كه اگر بر دلها قفلها باشد, قفلهائى از هوى و هوس ,كبر و غرور, لجاجت و تعصب , اجازه ورود نور حق به آن نمى دهد.

(آيه 25)ـ قـرآن همچنان به بحث پيرامون منافقان و موضع گيريهاى مختلف آنها ادامه مى دهد, مى فرمايد: ((كـسـانـى كـه بـعـد از روشـن شـدن حق بازگشتند و پشت كردند,شيطان اعمال زشتشان را درنـظـرشـان زيـنـت داده , و آنـها را به آرزوهاى دور و درازفريفته است )) (ان الذين ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبين لهم الهدى الشيطان سول لهم واملى لهم ).

(آيـه 26)ـ آيه شريفه علت اين تسويلات و تزيينات شيطانى را چنين شرح مى دهد: ((اين به خاطر آن است كه آنها به كسانى كه از نزول وحى الهى (به پيامبراسلام ) ناراحت بودند گفتند: ما در بعضى از امـور از شـما پيروى مى كنيم )) (ذلك بانهم قالوا للذين كرهوا ما نزل اللّه سنطيعكم فى بعض الا مر).

كار منافق همين است كه به دنبال افراد سرخورده و مخالف مى گردد, و اگر درتمام جهات با او قـدر مـشـترك نداشته باشد به همان مقدار كه وجوه مشترك موجوداست همكارى , بلكه اطاعت مى كند.

مـنـافـقـان مـدينه نيز به سراغ يهود آمدند, يهود ((بنى نضير)) و ((بنى قريظه )) كه پيش از بعثت پـيـامبر از مبلغان اسلام بودند, اما بعد از ظهورش به خاطر حسد و كبر وبه خطر افتادن منافعشان ظـهـور اسـلام را نـاخـوشـايـند دانستند, و از آنجا كه مخالفت باپيامبراسلام و توطئه ضد او قدر مشتركى درميان منافقان و يهود بود قول همكارى به آنها دادند.

در پـايـان آيـه آنها را با عبارتى كوتاه تهديد كرده , مى گويد: ((خداوندمخفى كاريها و اسرار آنها را مى داند)) (واللّه يعلم اسرارهم ).

هـم از كـفر باطنى آنها و نفاقشان آگاه است , و هم از توطئه چينها با كمك يهود,و به موقع آنها را مجازات خواهد كرد.

(آيـه 27)ـ ايـن آيـه در حـقـيقت توضيحى است براى اين تهديد سربسته مى فرمايد: ((پس حال آنها چـگـونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگان مرگ روحشان راقبض مى كنند در حالى كه بر صورت و پشت آنها مى زنند)) (فكيف اذا توفتهم الملا ئكة يضربون وجوههم وادبارهم ).

بـه صـورت آنـهـا مى كوبند, براى اين كه رو به سوى دشمنان خدا رفته اند, و بر پشت آنها مى زنند به خاطر اين كه به آيات الهى و پيامبرش پشت كردند.

(آيـه 28)ـ در ايـن آيه باز به بيان علت اين عذاب الهى در آستانه مرگ آنهاپرداخته , مى گويد: ((اين عذاب و كيفر به خاطر آن است كه آنها از آنچه خداوند را به خشم مى آورد پيروى كردند, و آنچه را مـوجـب خشنودى اوست كراهت داشتند,لذا خداوند اعمالشان را حبط و نابود كرد)) (ذلك بانهم اتبعوا ما اسخط اللّه وكرهوارضوانه فاحبط اعمالهم ).
[ شنبه ۱۳۸۷/۰۱/۱۷ ] [ 11:34 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب