منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



 

سوره محمد(ص) [47]

 

اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و 38 آيه دارد .

 

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

(آيه 1)ـ اين آيه و دو آيه بعد از آن در حقيقت مقدمه اى است براى يك دستور مهم جنگى كه در آيه چهارم داده شده است .

در آيه نخست وضع حال كافران , و در آيه دوم وضع حال مؤمنان را بيان كرده , و در آيه سوم آن دو را بـا هـم مـقـايـسـه مى كند, تا با روشن شدن اين خطوطآمادگى براى پيكار مكتبى با دشمنان بى رحم و ستمگر حاصل شود.

نخست مى فرمايد: ((كسانى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتندخداوند اعمالشان را به نابودى مى كشاند و گم مى كند)) (الذين كفروا وصدوا عن سبيل اللّه اضل اعمالهم ).

اين اشاره به سردمداران كفر و مشركان مكه است .

(آيه 2)ـ اين آيه توصيفى است از وضع مؤمنان كه در نقطه مقابل آن كفارقرار دارند, مى فرمايد: ((و كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند, و به آنچه بر محمد نازل شده ـكه حق است و از سـوى پـروردگار است ـ نيز ايمان آوردندخداوند گناهانشان را مى بخشد و كارشان را (در دنيا و آخـرت ) اصلاح مى كند))(والذين آمنوا وعملوا الصالحات وآمنوا بما نزل على محمد وهو الحق من ربهم كفر عنهم سيئاتهم واصلح بالهم ).

(آيه 3)ـ در اين آيه نكته اصلى اين پيروزى و آن شكست را در يك مقايسه فشرده و گويا بيان كرده , مى فرمايد: ((اين به خاطر آن است كه كافران از باطل پيروى كردند, و مؤمنان از حقى كه از سوى پـروردگـارشـان بـود پيروى كردند)) (ذلك بان الذين كفروا اتبعوا الباطل وان الذين آمنوا اتبعوا الحق من ربهم ).

((حـق )) يـعنى ; واقعيتهاى عينى كه از همه بالاتر ذات پاك پروردگار است , و به دنبال آن حقائق مربوط به زندگى انسان , و قوانينى كه حاكم بر رابطه او با خدا, ورابطه آنها با يكديگر است .

((باطل )) يعنى ; پندارها, خيالها, نيرنگها, افسانه هاى خرافى , كارهاى بيهوده وبى هدف , و هرگونه انحراف از قوانين حاكم بر عالم هستى .

آرى ! مؤمنان پيروى از حق مى كنند, به همان معنى كه گفته شد و كفار ازباطل , و همين دليل بر پيروزى آنها و شكست اينهاست .

و در پـايـان آيـه مـى افـزايد: ((اين گونه خداوند براى مردم مثلهاى زندگيشان رابيان مى كند)) (كذلك يضرب اللّه للناس امثالهم ).

يـعنى ;همين گونه كه خطوط زندگى مؤمنان و كفار, و اعتقادات و برنامه هاى عملى ونتائج كار آنها را در اين آيات بيان فرموده , سرنوشت حيات و عاقبت كار آنها رامشخص مى سازد.

(آيه 4)ـ هـمان گونه كه قبلا گفتيم آيات گذشته مقدمه اى بود براى آماده ساختن مسلمانان براى بيان يـك دسـتـور مـهـم جـنگى كه در اين آيه مطرح شده است ,مى فرمايد: ((و هنگامى كه با كافران (جـنـايت پيشه ) در ميدان جنگ روبرو شديد گردنهايشان را بزنيد))! (فاذا لقيتم الذين كفروافضرب الرقاب ).

بديهى است گردن زدن كنايه از قتل است , بنابراين ضرورتى ندارد كه جنگجويان كوشش خود را براى انجام خصوص اين امر به كار برند.

بـديـهى است هنگامى كه انسان با دشمنى خونخوار در ميدان نبرد روبرومى شود اگر با قاطعيت هـرچـه بيشتر حملات سخت و ضربات كوبنده بر دشمن واردنكند خودش نابود خواهد شد, و اين دستور يك دستور كاملا منطقى است .

سـپـس مى افزايد: اين حملات كوبنده بايد همچنان ادامه يابد ((تا به اندازه كافى دشمن را درهم بـكـوبـيد (و به زانو درآوريد) در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد)) (حتى اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق ).

آيـه فـوق بـيـانـگر يك دستور حساب شده جنگى است كه پيش از درهم شكستن قطعى مقاومت دشمن نبايد اقدام به گرفتن اسيران كرد, چرا كه پرداختن به اين امر گاهى سبب تزلزل موقعيت مـسـلـمـانـان در جنگ خواهد شد, و پرداختن به امراسيران و تخليه آنها در پشت جبهه آنها را از وظيفه اصلى باز مى دارد.

در جمله بعد حكم اسيران جنگى را بيان مى كند كه بعد از خاتمه جنگ بايددر مورد آنها اجرا شود, مى فرمايد: ((سپس يا منت بر آنها گذاريد (و بدون عوض آزادشان كنيد) و يا در برابر آزادى از آنها فديه [غرامت ] بگيريد)) (فاما منا بعد وامافداء) .

سپس در دنباله آيه مى افزايد: اين وضع بايد همچنان ادامه يابد, و دشمنان رابايد همچنان بكوبيد, و گـروهـى را بـه اسـارت درآوريـد ((تـا جنگ بارهاى سنگين خودرا بر زمين نهد)) (حتى تضع الحرب اوزارها).

تـنـهـا وقـتـى دسـت بكشيد كه توان مقابله دشمن را درهم شكسته باشيد, و آتش جنگ خاموش گردد.

سپس اضافه مى كند: آرى ((برنامه اين است )) (ذلك ).

((و اگر خدا مى خواست خودش آنها را مجازات مى كرد)) (ولو يشاء اللّه لا نتصر منهم ).

از طريق صاعقه هاى آسمانى , زلزله ها, تندبادها, و بلاهاى ديگر, ولى در اين صورت ميدان آزمايش تعطيل مى شد, ((اما (خدا) مى خواهد بعضى از شما را بابعضى ديگر بيازمايد)) (ولكن ليبلو بعضكم ببعض ).

ايـن در حـقـيـقـت فلسفه جنگ و نكته اصلى درگيرى حق و باطل است , در اين پيكارها صفوف مـؤمـنـان واقـعى و آنها كه اهل عملند از اهل سخن جدا مى شوند, وهدف اصلى زندگى دنيا كه آزمودگى و پرورش قدرت ايمان و ارزشهاى ديگرانسانى است تامين مى گردد.

در آخـر آيه از شهيدانى كه در اين پيكارها جان شيرين خود را از دست مى دهند, و حق بزرگى بر جامعه اسلامى دارند, سخن به ميان آورده , مى گويد:((كسانى كه در راه خدا كشته شدند خداوند اعمالشان را هرگز نابود نمى كند))(والذين قتلوا فى سبيل اللّه فلن يضل اعمالهم ).

(آيه 5)ـ در آيه قبل به يكى از مواهب الهى بر شهيدان اشاره شد, در اين آيه به دو موهبت ديگر اشاره كرده , مى گويد: ((خداوند آنها را هدايت مى كند))(سيهديهم ).

هدايت به مقامات عاليه , و فوز بزرگ , و رضوان اللّه .

ديگر اين كه : ((وضع حال آنها را اصلاح مى نمايد)) (ويصلح بالهم ).

آرامـش روح و اطـمـينان خاطر و نشاط معنويت و روحانيت به آنها مى بخشد,و هماهنگ با صفا و معنويت فرشتگان الهى كه با آنها همدمند مى سازد.

(آيـه 6)ـ و آخـريـن مـوهبت اين كه : ((آنها را در بهشت جاويدانش كه اوصافش را براى آنان بازگو كرده است وارد مى كند)) (ويدخلهم الجنة عرفها لهم ).

نـه تـنها اوصاف كلى بهشت برين و روضه رضوان را براى آنها بيان كرده , بلكه اوصاف و نشانه هاى قـصـرهاى بهشتى آنها را نيز مشخص مى سازد به گونه اى كه وقتى وارد بهشت مى شوند يكسر به سوى قصرهاى خويش مى روند!.

(آيه 7)ـ ايـن آيه همچنان ادامه تشويق مؤمنان به مساله پيكار با دشمنان حق است ,مى فرمايد:((اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى مى كند,و گامهايتان را استوار مى دارد)) (يا ايها الذين آمنوا ان تنصروا اللّه ينصركم ويثبت اقدامكم ).

تكيه بر مساله ((ايمان )) اشاره به اين است كه يكى از نشانه هاى ايمان راستين پيكار با دشمنان حق است .

يارى كردن خدا به معنى يارى كردن آيين او, يارى كردن پيامبر او, و شريعت و تعليمات اوست .

اما ببينيم وعده اى را كه خداوند در برابر دفاع از آيينش به مجاهدان داده ,چيست ؟.

مى گويد: ((شما را يارى مى كند)); در قلب شما نور ايمان و در روح شما تقوا,در اراده شما قدرت , در فكر شما آرامش مى افكند.

از سوى ديگر فرشتگان را به يارى شما مى فرستد, حوادث را به نفع شماتغيير مسير مى دهد, قلوب مردم را به شما متمايل مى كند آرى ! يارى خدا جسم وجان و درون و برون را احاطه مى كند.

(آيه 8)ـ و از آنجا كه گاهى نيروى متراكم دشمن و انبوه جمعيت و انواع تجهيزات او, فكر مجاهدان راه حـق را به خود مشغول مى دارد, آيه شريفه مى افزايد:((و كسانى كه كافر شدند مرگ بر آنان ! و اعمالشان نابود باد)) (والذين كفروا فتعسالهم واضل اعمالهم ).

(آيـه 9)ـ ايـن آيه علت سقوط آنها و نابودى اعمالشان را چنين بيان مى كند:((اين به خاطر آن است كـه آنـهـا از آنچه خدا نازل كرده است كراهت داشتند, لذاخداوند اعمالشان را حبط و نابود كرده است )) (ذلك بانهم كرهوا ما انزل اللّه فاحبط اعمالهم ).

خداوند آيين توحيد را نازل فرمود, دستور به حق و عدالت و پاكى و تقوا داداما آنها همه را پشت سر افكندند, و به ظلم و فساد روى آوردند.

آرى ! هـنـگـامى كه آنها از اين امور نفرت داشتند طبعا گامى در اين مسير برنمى داشتند و تمام تلاشها و كوششهايشان در مسير باطل بود, و طبيعى است كه چنين اعمالى حبط و نابود گردد.

(آيـه 10)ـ و از آنـجـا كـه قرآن مجيد در بسيارى از موارد نمونه هاى حسى را به ظالمان سركش ارائه مى دهد در اينجا نيز آنها را به مطالعه احوال اقوام گذشته دعوت كرده , مى فرمايد: ((آيا در زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل ازآنها بودند چگونه بود؟ (همانها كه راه كفر و طغيان را پـيـش گـرفتند و) خداوند آنها رادرهم كوبيد و هلاك كرد)) (افلم يسيروا فى الا رض فينظروا كيف كان عاقبة الذين من قبلهم دمر اللّه عليهم ).

سپس براى اين كه آنها گمان نكنند سرنوشت دردناكى كه براى امتهاى طغيانگر پيشين بود جنبه خـصـوصـى داشـت مـى افـزايـد: ((و براى مشركان و كافران نيزامثال اين مجازاتها خواهد بود)) (وللكافرين امثالها).

آنـهـا انتظار نداشته باشند كه با انجام اعمال مشابه آنها از كيفرهاى مشابه مصون و بركنار بمانند, بروند آثار گذشتگان را بنگرند و آينده خود را در آئينه زندگى آنان ببينند.

(آيـه 11)ـ ايـن آيـه بـه ذكـر دليل حمايت همه جانبه پروردگار از مؤمنان و نابودى كافران طغيانگر پـرداخـته , مى گويد: ((اين به خاطر آن است كه خداوند مولى وسرپرست مؤمنان است اما كافران مولائى ندارند)) (ذلك بان اللّه مولى الذين آمنواوان الكافرين لا مولى لهم ).

روشـن اسـت كـسانى كه تحت ولايت و عنايت مخصوص ذات پاك خداوندباشند هم در مشكلات يارى مى شوند, و هم ثبات قدم دارند, و سرانجام به مقصودخود نائل مى شوند, اما آنها كه از زير اين پوشش خارجند اعمالشان حبط و نابود وعاقبت كارشان هلاكت است .

(آيه 12)ـ از آنجا كه آيات گذشته پيرامون پيكار مستمر حق و باطل و ايمان و كفر سخن مى گفت در اينجا در يـك مـقايسه روشن سرنوشت مؤمنان و كفار را تشريح مى كند, تاروشن شود كه اين دو گروه تـنـهـا در زنـدگـى دنيا متفاوت نيستند بلكه در آخرت نيزفوق العاده با هم متفاوتند مى فرمايد: ((خـداونـد كسانى را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وارد باغهائى از بهشت مى كند كه نـهـرهـا از زيـر (درختان وقصرهايش ) جارى است )) (ان اللّه يدخل الذين آمنوا وعملوا الصالحات جنات تجرى من تحتها الا نهار).

((در حالى كه كافران از متاع زودگذر اين دنيا بهره مى گيرند, و همچون چهارپايان مى خورند و سـرانـجـام آتش دوزخ جايگاه آنهاست ))! (والذين كفروايتمتعون وياكلون كما تاكل الا نعام والنار مثوى لهم ).

درسـت اسـت كـه هـر دو گروه در دنيا زندگى مى كنند و از مواهب آن بهره مندمى شوند, ولى تفاوت اينجاست كه مؤمنان هدفشان انجام اعمال صالح است .

و كافران تمام هدفشان همين خوردن و خوابيدن و بهره بردن از لذات حيات است .

(آيـه 13)ـ در ايـن آيـه بـراى تكميل اين هدف , مقايسه اى در ميان مشركان مكه و بت پرستان پيشين مـى كـند و با عبارتى گويا آنها را شديدا مورد تهديد قرار مى دهدو در ضمن روى بعضى از جرائم بزرگ آنها كه دليلى بر جواز جنگ با آنها است تكيه كرده , مى فرمايد: ((و چه بسيار شهرهايى كه از شـهـرى كـه تـو را بيرون كرد نيرومندتربودند, ما همه آنها را نابود كريم و هيچ ياورى نداشتند)) (وكاين من قرية هى اشدقوة من قريتك التى اخرجتك اهلكناهم فلا ناصر لهم ).

كـسـانـى كـه آنـقـدر جـسور شده اند كه بزرگترين فرستاده الهى را از مقدسترين شهرها بيرون مى كنند گمان نبرند هميشه اين وضع ادامه خواهد يافت , خداوندى كه قوم عاد و ثمود و فراعنه و لشكر ابرهه را به آسانى درهم كوبيد; درهم شكستن آنها نيز براى او بسيار ساده است .

[ شنبه ۱۳۸۷/۰۱/۱۷ ] [ 11:32 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب