منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



 

سوره فتح [48]

 

اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و داراى 29 آيه است .

 

 

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

(آيه 1)ـ در نـخستين آيه اين سوره بشارت عظيمى به پيامبر(ص ) داده شده است ,بشارتى كه طبق بعضى از روايـات نـزد پـيـامبر(ص ) محبوبتر از تمام جهان بود,مى فرمايد: ((ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم ساختيم ! )) (انا فتحنا لك فتحا مبينا).

منظور از اين فتح پيروزى عظيمى است كه از ((صلح حديبيه )) نصيب مسلمانان شد.

امـا بـراى روشن شدن تفسير اين آيات بايد قبل از هر چيز فشرده اى از داستان حديبيه را در اينجا بياوريم كه به منزله شان نزول آن است .

داستان صلح حديبيه :

در سـال شـشـم هجرت ماه ذى القعده پيغمبراكرم (ص ) به قصد عمره به سوى مكه حركت كرد و هـمـه مـسـلمانان را تشويق به شركت در اين سفر نمود, اما گروهى خوددارى كردند, ولى جمع كثيرى از مهاجران و انصار و اعراب باديه نشين درخدمتش عازم مكه شدند.

ايـن جـمـعـيت كه در حدود يك هزار و چهارصد نفر بودند همگى لباس احرام بر تن داشتند و جز شمشير كه اسلحه مسافران محسوب مى شد هيچ سلاح جنگى با خود برنداشتند.

هنگامى كه پيامبر به ((عسفان )) در نزديكى مكه رسيدباخبر شدكه قريش تصميم گرفته اند از ورود او بـه مـكـه جلوگيرى نمايند, تا اين كه پيامبر(ص ) به ((حديبيه ))رسيد; پيامبر(ص ) به ((عمر)) پـيـشـنهاد فرمود كه به مكه رود و اشراف قريش را ازهدف اين سفر آگاه سازد, عمر گفت : بهتر ايـن است كه ((عثمان )) به اين كار مبادرت ورزد, عثمان به سوى مكه آمد و چيزى نگذشت كه در مـيـان مسلمانان شايع شد اورا كشته اند, در اينجا پيامبر(ص ) تصميم به شدت عمل گرفت و در زير درختى كه درآنجا بود با يارانش تجديد بيعت كرد كه به نام ((بيعت رضوان )) معروف شد, و با آنان عهد بست كه تا آخرين نفس مقاومت كنند, ولى چيزى نگذشت كه عثمان سالم بازگشت و به دنبال او قريش ((سهيل بن عمرو)) را براى مصالحه خدمت پيامبر(ص )فرستاد.

بـعـد از گـفـتـگوهاى زياد پيمان صلحى منعقد شد اين پيمان در حقيقت يك پيمان عدم تعرض همه جانبه بود كه به جنگهاى مداوم و مكرر بين مسلمانان ومشركان موقتا پايان مى داد.

((مـتـن پـيـمـان صلح )) از اين قرار بود كه پيامبر(ص ) به على (ع ) دستور داد((بنويس : بسم اللّه الرحمن الرحيم )).

((سـهـيـل بـن عمرو)) كه نماينده مشركان بود گفت : من با چنين جمله اى آشنانيستم , بنويس بسمك اللهم !.

پيامبر(ص ) فرمود: ((بنويس : بسمك اللهم ))!.

سپس فرمود: بنويس اين چيزى است كه محمد رسول اللّه (ص ) با سهيل بن عمرومصالحه كرده !.

((سهيل )) گفت : ما اگر تو را ((رسول اللّه )) مى دانستيم با تو جنگ نمى كرديم , تنهااسم خودت , و اسم پدرت را بنويس .

پـيغمبر(ص ) فرمود: مانعى ندارد, بنويس : ((اين چيزى است كه ((محمدبن عبداللّه )) با سهيل بن عمرو صلح كرده كه ده سال متاركه جنگ شود تا مردم امنيت خود را بازيابند.

علاوه بر اين همه آزادند هركس مى خواهد در پيمان محمد وارد شود وهركس مى خواهد در پيمان قريش .

از ين گذشته محمد امسال باز مى گردد و وارد مكه نمى شود, اما سال آينده مابه مدت سه روز از مكه بيرون مى رويم و يارانش بيايند اما بيش از سه روز توقف نكنند.

در ايـنـجـا پـيامبر(ص ) دستور داد شترهاى قربانى را كه به همراه آورده بودنددر همانجا قربانى كـنـنـد, سـرهـاى خود را بتراشند و از احرام به در آيند اما اين امربراى جمعى از مسلمانان سخت ناگوار بود.

ولى پيغمبر شخصا پيشگام شد, و شتران قربانى را نحر فرمود, و از احرام بيرون آمد, و به مسلمانان تفهيم نمود كه اين استثنائى است در قانون احرام و قربانى كه از سوى خداوند قرار داده شده است .

مـسـلـمين هنگامى كه چنين ديدند تسليم شدند و دستور پيامبر(ص ) دقيقااجرا شد و از همانجا آهنگ مدينه كردند, اما كوهى از غم و اندوه بر قلب آنهاسنگينى مى نمود, چرا كه ظاهر قضيه يك نـاكـامـى و شـكست بود ولى خبر نداشتندكه در پشت داستان صلح حديبيه چه پيروزيهائى براى مـسـلمانان و آينده اسلام نهفته است , و در همين هنگام بود كه سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظيمى را به پيامبر گرامى اسلام داد.

به دنبال صلح حديبيه مشركين با مسلمانان ارتباط يافتند و اسلام در قلوب آنها جايگزين شد و در عرض سه سال گروه عظيمى اسلام آوردند, و جمعيت مسلمانان با آنها فزونى گرفت .

(آيه 2)ـ در ايـن آيـه و آيـه بعد قسمتى از نتايج پربركت ((فتح مبين )) (صلح حديبيه ) كه درآيه قبل آمده است تشريح شده .

مـى فـرمـايـد: هـدف اين بود ((تا خداوند گناهان گذشته و آينده اى را كه به تونسبت مى دادند بـبـخشد (و حقانيت تو را ثابت نموده ) و نعمتش را بر تو تمام كند وبه راه راست هدايتت فرمايد)) (ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك وما تاخر ويتم نعمته عليك ويهديك صراطا مستقيما).

(آيه 3)ـ ((و پيروزى شكست ناپذيرى نصيب تو كند)) (وينصرك اللّه نصراعزيزا).

و بـه اين ترتيب خداوند چهار موهبت عظيم در سايه اين فتح مبين نصيب پيامبرش كرد: مغفرت , تكميل نعمت , هدايت و نصرت .

پاسخ به يك سؤال مهم : با اين كه پيامبر به حكم مقام عصمت از هر گناهى پاك است منظور از اين جمله چيست ؟ .

براى پى بردن به جامعترين پاسخ , مهم اين است كه ما رابطه ((فتح حديبيه )) رابا مساله ((آمرزش گناه )) پيدا كنيم كه كليد اصلى پاسخ به سؤال فوق در آن نهفته است .

بـادقت در حوادث و رويدادهاى تاريخى به اين نتيجه مى رسيم : هنگامى كه مكتبى راستين ظاهر مـى شـود و قـد بـرمـى افـرازد, وفـاداران به سنن خرافى كه موجوديت خود را در خطر مى بينند هرگونه تهمت و نسبت ناروا به آن مى بندند.

اگـر ايـن مـكـتـب در مـسير پيشرفت خود مواجه به شكست شود, دستاويزى محكم براى اثبات نسبتهاى ناروا به دست مخالفان مى افتد, و فرياد مى كشند نگفتيم چنين است , نگفتيم چنان است ؟ .

امـا هنگامى كه به پيروزى نائل گردد و برنامه هاى خود را از بوته آزمايش موفق بيرون آورد, تمام نـسـبـتهاى ناروا نقش بر آب مى شود, و تمام ((نگفتيم ها)) به افسوس و ندامت مبدل مى گردد و جاى خود را به ((ندانستيم ها)) مى دهد!.

مـخصوصا در مورد پيامبر اسلام (ص ) اين نسبتهاى ناروا و گناهان پندارى بسيارفراوان بود, او را جنگ طلب , آتش افروز, بى اعتنا به سنتهاى راستين , غيرقابل تفاهم , و مانند آن مى شمردند.

صـلـح حديبيه به خوبى نشان داد كه آئين او برخلاف آنچه دشمنان مى پندارند يك آئين پيشرو و الهى است .

او به خانه خدا احترام مى گذارد, هرگز بى دليل به قوم و جمعيتى حمله نمى كند, او اهل منطق و حـسـاب اسـت ; او بـه راسـتـى هـمـه انسانها را به سوى محبوبشان ((اللّه )) دعوت مى كند, و اگر دشمنانش جنگ را بر او تحميل نكنند اوطالب و صلح آرامش است .

بـه ايـن ترتيب فتح حديبيه تمام گناهانى كه قبل از هجرت , و بعد از هجرت ياتمام گناهانى كه قـبـل از اين ماجرا و حتى در آينده ممكن بود به او نسبت دهند همه را شست , و چون خداوند اين پيروزى را نصيب پيامبر(ص ) نمود مى توان گفت خداوند همه آنها را شستشو كرد.

نـتيجه اين كه اين گناهان , گناهان واقعى نبود, بلكه گناهانى بود پندارى و درافكار مردم و در بـاور آنـها, چنانكه در آيه 14 سوره شعرا در داستان موسى (ع )مى خوانيم كه موسى به پيشگاه خدا عرضه داشت : ((فرعونيان بر من گناهى دارند كه مى ترسم به جرم آن گناه مرا بكشند)) در حالى كه گناه او چيزى جز يارى فردمظلومى از بنى اسرائيل و كوبيدن ستمگرى از فرعونيان نبود.

(آيه 4)ـ آنـچـه در آيـات گـذشته خوانديم مواهب بزرگى بود كه خدا در پرتو فتح مبين (صلح حديبيه ) نصيب پيامبر(ص ) كرد, اما در اين آيه از موهبت عظيمى كه بر همه مؤمنان مرحمت فرموده بحث مـى كـند, مى فرمايد: ((او كسى است كه آرامش را دردلهاى مؤمن نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند)) (هو الذى انزل السكينة فى قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم ).

چرا سكينه و آرامش بر دل آنها فرود نيايد در حالى كه ((لشكريان آسمانها وزمين از آن خداست , و خداوند دانا و حكيم است )) (وللّه جنود السموات والا رض وكان اللّه عليما حكيما).

((سكينة )) در اصل از ماده ((سكون )) به معنى آرامش و اطمينان خاطرى است كه هرگونه شك و ترديد و وحشت را از انسان زائل مى كند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مى دارد.

اين آرامش ممكن است جنبه عقيدتى داشته باشد, و تزلزل اعتقاد را برطرف سازد, يا جنبه عملى , بـه گـونـه اى كه ثبات قدم و مقاومت و شكيبائى به انسان بخشد, البته تعبيرات خود آيه در اينجا بيشتر ناظر به معنى اول است .

(آيه 5)ـ نـقـل كـرده اند هنگامى كه بشارت ((فتح مبين )) و ((اتمام نعمت )) و ((هدايت )) و((نصرت )) به پـيـغـمبر اسلام (ص ) در آيات نخست سوره داده شد بعضى از مسلمانان كه از حوادث ((حديبيه )) دلـتنگ بودند عرض كردند: ((گوارا باد بر تو اين همه مواهب الهى اى رسول خدا! خداوند آنچه را به تو داده و مى دهد بيان كرده , به ما چه خواهدداد؟)) در اينجا آيه نازل شد و به مؤمنان بشارت داد كه براى آنها نيز پاداشهاى بزرگى فراهم شده .

قرآن همچنان در ارتباط با صلح ((حديبيه )) و بازتابهاى مختلف آن در افكارمردم , و نتايج پربار آن سخن مى گويد, و سرنوشت هر گروه را در اين بوته آزمايش بزرگ مشخص مى سازد.

نخست مى فرمايد: ((هدف ديگر (از اين فتح مبين ) اين بود كه مردان و زنان باايمان را در باغهائى (از بـهـشـت ) وارد كـند كه نهرها از زير (درختانش ) جارى است ))(ليدخل المؤمنين والمؤمنات جنات تجرى من تحتها الا نهار).

در حالى كه ((جاودانه در آن مى مانند)), و اين نعمت بزرگ هرگز از آنان سلب نمى شود (خالدين فيها).

((و گناهانشان را مى بخشد)) (ويكفر عنهم سيئاتهم ).

((و اين نزد خدا رستگارى بزرگى است ))! (وكان ذلك عنداللّه فوزا عظيما).

 (آيـه 6)ـ ولـى در بـرابـر ايـن گـروه , گـروه مـنـافـقـان و مشركان بى ايمان بودند كه در اين آيه سرنوشتشان اين گونه ترسيم شده : ((و (نيز هدف ديگر اين است كه خداوند) مردان و زنان منافق , و مـردان و زنـان مـشـرك را كـه بـه خـدا گـمان بد مى برندمجازات كند)) (ويعذب المنافقين والمنافقات والمشركين والمشركات الظانين باللّه ظن السوء).

آرى ! مـنـافـقان و مشركان به هنگام حركت پيامبر(ص ) و مؤمنان از مدينه گمان داشتند كه اين گروه هرگز سالم به مدينه بازنخواهد گشت .

سپس به توضيح اين عذاب و مجازات پرداخته و تحت چهار عنوان آن راشرح داده , مى گويد: آرى ((حـوادث نـاگوارى (كه براى مؤمنان انتظار مى كشند) تنهابر خودشان نازل مى شود)) (عليهم دائرة السوء).

ديگر اين كه : ((خداوند بر آنان غضب كرده )) (وغضب اللّه عليهم ).

((و (نيز خداوند آنان را) از رحمت خود دورشان ساخته )) (ولعنهم ).

((و جـهـنـم را بـراى آنـها (از هم اكنون ) آماده كرده , و چه بد سرانجامى است ))(واعد لهم جهنم وساءت مصيرا).

(آيـه 7)ـ در اين آيه بار ديگر به عظمت قدرت خداوند اشاره كرده ,مى گويد: ((لشكريان آسمانها و زمين از آن خداست و خداوند شكست ناپذير وحكيم است )) (وللّه جنود السموات والا رض وكان اللّه عزيزا حكيما).

ايـن سـخن يك بار در ذيل مقامات و مواهب اهل ايمان آمد, و يك بار هم دراينجا در ذيل مجازات منافقان و مشركان , تا روشن شود خداوندى كه تمام جنودآسمان و زمين تحت فرمانش قرار دارند هم قدرت بر آن دارد هم توانائى بر اين ,هرگاه درياى رحمتش موج زند شايستگان را هر جا باشند شامل مى شود, و هرگاه آتش قهر و غضبش زبانه كشد مجرمى را قدرت فرار از آن نيست .

(آيه 8)ـ گـفتيم صلح حديبيه از سوى بعضى از ناآگاهان شديدا مورد انتقاد قرار گرفت و حتى تعبيراتى در بـرابـر پيامبر(ص ) گفتند كه خالى از بى حرمتى نسبت به آن حضرت نبود مجموع اين حوادث ايجاب مى كرد كه موقعيت يا عظمت پيامبر(ص )بار ديگر مورد تاكيد قرار گيرد.

لـذا ايـن آيه پيامبر(ص ) را مخاطب قرار داده , مى گويد: ((به يقين ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بـشـارت دهـنـده , و بيم دهنده فرستاديم )) (انا ارسلناك شاهداومبشرا ونذيرا) گواه بر تمام امت اسلام بلكه به يك معنى گواه بر همه امتها.

(آيـه 9)ـ در ايـن آيه پنج دستور مهم به عنوان نتيجه و هدفى براى اوصاف پيشين پيامبر(ص ) بيان شده كه دو دستور درباره اطاعت خداوند و تسبيح و نيايش اوست , و سه دستور درباره ((اطاعت )) و ((دفاع )) و ((تعظيم )) مقام پيامبر(ص ) است .

مى فرمايد: هدف اين است ((تا (شما مردم ) به خدا و رسولش ايمان بياوريد,و از او دفاع كنيد و او را بزرگ داريد, و خدا را صبح و شام تسبيح گوييد)) (لتؤمنواباللّه ورسوله وتعزروه وتوقروه وتسبحوه بكرة واصيلا ).

(آيـه 10)ـ در ايـن آيـه اشـاره كوتاهى به مساله ((بيعت رضوان )) مى كند ـكه درآيه 18 همين سوره بـطـور مشروحتر آمده است ـ مى گويد: ((كسانى كه با تو بيعت مى كنند (در حقيقت ) تنها با خدا بـيعت مى كنند و دست خدا بالاى دست آنهاست ))(ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللّه يداللّه فوق ايديهم ).

سپس مى افزايد: ((پس هركس پيمان شكنى كند تنها به زيان خودپيمان شكسته است )) (فمن نكث فانما ينكث على نفسه ).

((و آن كـس كـه نـسبت به عهدى كه با خدا بسته وفا كند, به زودى , پاداش عظيمى به او خواهد داد)) (ومن اوفى بما عاهد عليه اللّه فسيؤتيه اجرا عظيما).

در ايـن آيـه , قـرآن مجيد به همه بيعت كنندگان هشدار مى دهد كه اگر بر سرپيمان و عهد خود بـمـانـند پاداش عظيمى خواهند داشت , اما اگر آن را بشكنند زيانش متوجه خود آنهاست , تصور نكنند به خدا ضررى مى رسانند.

[ جمعه ۱۳۸۷/۰۱/۰۹ ] [ 12:56 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب