منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



 

مَثَل منطقه امن

 

(وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَبِنَّةً يَاءْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِاءَنْعُمِ اللَّهِ فَاءَذَا قَهَا اللَّهُ لِبَاسَ ا لْجُوعِ وَا لْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ وَلَقَدْ جَاَّءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَاءَخَذَهُمُ ا لْعَذَابُ وَهُمْ ظَلِمُونَ ). (255) (256)

((خداوند (براى آنان كه كفران نعمت مى كنند) مَثَلى زده است : منطقه آبادى كه امن و آرام و مطمئن بود؛ و همواره روزيش از هر جا مى رسيد؛ اما به نعمتهاى خدا ناسپاسى كردند؛ و خداوند به خاطر اعمالى كه انجام مى دادند، لباس ‍ گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانيد. پيامبرى از خود آنها به سراغشان آمد، او را تكذيب كردند و در نتيجه عذاب الهى آنها را فرا گرفت در حالى كه ظالم بودند!)).

زد خداوندت مثل وانست اين

مردمى كه بوده معمور و متين

ايمن و آسوده از كلِّ زيان

 

رزقشان آمد فراخ از هر مكان

پس به نعمتهاى حقّ كافر شدند

زايمنى بر فسق و كفران آمدند

پس چشانيد از لباس خوف و جوع

حقّ مرايشان را به هنگام وقوع

زانچه كردند از ره نابخردى

فسق و عصيان ، ناسپاسى و بدى (257)

 

كيفر كفران نعمت 

خداوند متعال در اين آيات ، براى افراد و ملّتهايى كه كفران نعمت مى كنند، منطقه يا شهر و يا كشورى را مثل مى زند كه مردم آن از همه نعمتهاى زندگى برخوردار بودند؛ هم نعمت امنيّت و آرامش و هم نعمت فراوانى مواد غذايى . از همه مهمتر و بالاتر نعمت رهبرى بود كه خداوند، پيامبرى از خودشان در ميان آنها فرستاد. ولى آنان به جاى اينكه از نعمتهاى مادى درست استفاده كنند، به اسرافكارى و ريخت و پاش و تجمّل گرايى پرداختند و به جاى پيروى از دستورات رهبرى الهى ، او را تكذيب نمودند. خداوند هم به خاطر ناسپاسيشان همه نعمتها را از آنان گرفته و به قحطى و گرسنگى و ترس و ناامنى گرفتارشان كرد و سرانجام عذاب الهى آنها را فرو گرفت .

تعبير (اءَذَا قَهَا اللَّهُ لِبَاسَ ا لْجُوعِ وَا لْخَوْفِ)، كنايه از اين است كه قحطى و ناامنى آنچنان آنها را فرا گرفت كه گويى همانند لباس ، بدنشان را لمس مى كرد، و با زبان آن را مى چشند، يعنى فقر و فلاكت و ناامنى و ترس سراسر وجود و محيط زندگى آنان را در بر گرفته بود.

در حقيقت همان گونه كه نعمت امنّيت و رفاه تمام وجود و محيط آنها را فرا گرفته بود، بر اثر كفران نعمت ، همه آنها رخت بر بست و ((فقر)) و ((ناامنى )) به جاى آن نشست ؛

شكر نعمت ، نعمتت افزون كند

كفر نعمت از كفت بيرون كند(258)

 

دراين كه اين منطقه كجا بوده در ميان مفسّران گفت و گو است :

گروهى معتقدند اشاره به سرزمين ((مكّه )) است كه يك منطقه توليد كننده مواد غذايى نبوده ، بلكه مردم آنجا آذوقه خود را از طريق خشكى و شاهراه تجارتى يمن و شام ، يا از طريق درياى احمر (مديترانه ) مى آوردند. ولى چون آن مردم كفران نعمت كردند، خداوند از آنان انتقام گرفت و آن شاهراه مسدود شد و از آن پس آذوقه كافى به آنها نرسيد و دچار خشكسالى و خشكامى هم شدند و حدود ((هفت سال )) قحطى و گرسنگى و نا امنى آنها را احاطه كرده بود. ظاهراً هفت سال اوّل هجرت بود كه خشكسالى و كم آبى حجاز را فرا گرفته بود.

بعضى ديگر گفته اند اين داستان مربوط به گروهى از ((بنى اسرائيل )) است كه در منطقه آبادى مى زيستند و بر اثر كفران نعمت دچار قحطى و ناامنى شدند. شاهد اين سخن حديثى است كه از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه فرمود:

((اين آيه درباره گروهى از بنى اسرائيل نازل شده و آنان چنان زندگى مرفّهى داشتند كه (حتّى از مواد غذايى مجسمه هاى كوچك مى ساختند و گاهى ) با خمير نان ، خود را نيز پاك مى كردند (وقتى گويندگان آنان را از اين كار زشت نهى مى كردند) در پاسخ مى گفتند: خمير از سنگ نرم تر و براى تطهير بهتر است ، همين كفران نعمت و سبك شمردن آن ، باعث شد كه دچار خشك سالى و قحطى شديد شوند، به گونه اى كه مجبور شدند همان نانهاى خشكيده آلوده را جمع كنند و بخورند، بلكه آنهم جيره بندى شد و سر تقسيمش باهم دعوا مى كردند)).(259)

((اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه اشاره به داستان قوم ((سباء)) باشد كه در سرزمين آباد ((يمن )) مى زيستند و چنانكه قرآن در سوره سباء آيات 15 تا 19 داستان زندگى آنها را بازگو كرده ، سرزمين بسيار آباد و پر ميوه و امن و امان و پاك و پاكيزه اى داشته اند كه بر اثر غرور و طغيان و استكبار و كفران نعمتهاى خدا آن چنان سرزمينشان ويران و جمعيتشان پراكنده شد كه عبرتى براى همگان گشت )).(260)

بعضى از مفسران معاصر اين مثل را موضوع كاملى براى تمثيل حال مردم اروپا و شهرهاى آن ممالك دانسته اند، كه آذوقه و مواد غذايى آنجا از طريق خشكى و دريا به آن شهرها وارد مى شد، ولى مردم آن سامان به لذّتها و تجملات مادى سرگرم و فريفته شدند، و خداوند آنان را به جنگهاى هولناك جهانى تنبيه فرمود، و آن شهرهاى آباد وزيبا رو به ويرانى نهاد. و مردم آن به ترس و گرسنگى گرفتار گشتند. ((فَهذَا الْمَثَلُ ضَرَبَهُ اللّهُ لاَِهْلِ مَكَّةَ وَلَنا وَلِكُلِّ إِنْسانٍ فِى الاَْرْضِ(261)؛ بنابر اين ، مثل را خداوند براى اهل مكّه و براى ما و براى هر انسانى كه نعمتهاى خدا را كفران كند زده است )).

نكته ها: 

1- رابطه امنيّت و روزى فراوان 

((در آيات مورد بحث براى منطقه آباد خوشبخت و پر بركت ، ((سه ويژگى )) ذكر شده است كه نخستين آنها ((امنيّت )) سپس ((اطمينان به ادامه زندگى در آن ))، و بعد از آن مساءله ((جلب روزى و مواد غذايى فراوان )) مى باشد كه از نظر ترتيب طبيعى به همان شكل كه در آيه آمده ، صورت حلقه هاى زنجيرى علّت و معلول دارد، چرا كه تا امنيّت نباشد، كسى اطمينان به ادامه زندگى در محلّى پيدا نمى كند، و تا اين دو نباشند، كسى علاقه مند به توليد و سرو سامان دادن به وضع اقتصادى نمى شود.

و اين درسى است براى همه ما و همه كسانى كه مى خواهند سرزمينى آباد و آزاد و مستقلّ داشته باشند، بايد قبل از هر چيز به مساءله ((امنيّت )) پرداخت ، سپس ‍ مردم را به آينده خود در آن منطقه اميدوار ساخت ، و به دنبال آن چرخهاى اقتصادى را به حركت در آورد. ولى اين نعمتهاى سه گانه مادى هنگامى به تكامل مى رسند كه با نعمت معنوى ايمان و توحيد هماهنگ گردند، به همين دليل در آيات بالا بعد از ذكر نعمتهاى سه گانه مى گويد: ( وَلَقَدْ جَاَّءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ )؛ ((پيامبرى از جنس آنها براى هدايتشان ماءموريت پيدا كرد)).(262)

2- معناى كفران نعمت 

((كفران نعمت )) تنها به اين نيست كه انسان ناسپاسى خدا گويد، بلكه هر گونه بهره گيرى نادرست و سوء استفاده از مواهب الهى ، كفران نعمت است . اصولاً حقيقت

كفران نعمت همين است و ناسپاسگويى در درجه دوّم قرار دارد. همان گونه كه شكر نعمت به معنى صرف نعمت در راه آن هدفى است كه براى آن آفريده شده ، و سپاسگويى با زبان در درجه بعد است . اگر هزار بار با زبان ((اَلْحَمْدُللّهِ)) بگويى ، ولى عملاً از نعمت سوء استفاده كنى ، كفران نعمت كرده اى !

در همين عصرى كه ما زندگى مى كنيم ، بارزترين نمونه كفران نعمت ، به چشم مى خورد، زيرا نيروهاى مختلف جهان طبيعت در پرتو هوش و ابتكار خدادادى بشر به دست انسان مهار شده ، و در مسير منافع او به كار افتاده است ؛ اكتشافات علمى و اختراعات صنعتى چهره اين جهان را دگرگون ساخته ، بارهاى سنگين از روى دوش انسانها برداشته شده و بر دوش چرخهاى كارخانه ها قرار گرفته است .

مواهب و نعمتهاى الهى بيش از هر زمان ديگر است و وسايل نشر انديشه و گسترش علم و دانش و آگاهى از همه اخبار جهان در دسترس همگان قرار گرفته و مى بايست در چنين عصر و زمان مردم اين جهان از هر نظر انسانهايى خوشبخت باشند، هم از نظر مادى و هم از نظر معنوى .

ولى به خاطر كفران نعمت و صرف كردن نيروهايى شگرف طبيعت در راه طغيان و بيدادگرى و به كار گرفتن اختراعات و اكتشافات در طريق هدفهاى مخرب به گونه اى كه هر پديده تازه صنعتى نخست مورد بهره بردارى تخريبى قرار مى گيرد و جنبه هاى مثبت آن در درجه بعد است .

خلاصه اين ناسپاسى بزرگ كه معلول دور افتادن از تعليمات سازنده پيامبران خداست ، سبب شده كه جامعه را به سوى نابودى كشانده و همه را گرفتار جنگهاى مخرب منطقه اى و جهانى كرده و اين همه نا امنى ها و ظلمها و فسادها و استعمارها و استثمارها را ايجاد نموده كه سرانجام دامان بنيانگذارانش را نيز مى گيرد)).(263)

 

255-((قرية ))، هم به معناى روستاست و هم به معناى شهر، ولى در اينجا ظاهراً منظور شهر يا منطقه و يا كشور است .

256-نحل / 112 113.

257-تفسير صفى ، ج 1، ص 604.

258-مصراع دوّم بيت سعدى دو جور خوانده شده ، بعضى مى خوانند:

((كفر، نعمت از كفت بيرون كند)) و بعضى ديگر مانند مصراع اول كه ((شكر نعمت )) است در مصراع دوّم هم ((كفر نعمت )) را صحيح مى دانند و مى گويند: در اين مصراع كلمه ((نعمت )) حذف شده است و معنا در اصل چنين است : كفر نعمت ، نعمت از كفت بيرون كند)).

259-تفسير صافى ، ج 1، ص 943، (بااندكى تصرّف ).

260-تفسير نمونه ، ج 11، ص 432.

261-امثال قرآن ، ص 223.

262-تفسير نمونه ، ج 11، ص 433.

263-تفسير نمونه ، ج 10، ص 345 346 (با اندك تصرّف ).

[ چهارشنبه ۱۳۸۶/۱۲/۰۸ ] [ 10:19 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب