منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



 

منتخب الميزان سوره کافرون

 

در اين سوره رسول خدا (ص) را دستور مى‏دهد به اينكه برائت خود از كيش وثنيت آنان را علنا اظهار داشته، خبر دهد كه آنها نيز پذيراى دين وى نيستند، پس نه دين او مورد استفاده ايشان قرار مى‏گيرد، و نه دين آنان آن جناب را مجذوب خود مى‏كند، بنا بر اين نه كفار مى‏پرستند آنچه را كه آن جناب مى‏پرستد، و نه تا ابد آن جناب‏مى‏پرستد آنچه را كه ايشان مى‏پرستند، پس كفار بايد براى ابد از سازشكارى و مداهنه آن جناب مايوس باشند.

مفسرين در اينكه اين سوره مورد بحث مكى است و يا مدنى اختلاف كرده‏اند، و از ظاهر سياقش بر مى‏آيد كه در مكه نازل شده باشد.

" قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ" ظاهرا خطاب به يك طبقه معهود و معين از كفار است، نه تمامى كفار، به دليل اينكه رسول خدا (ص) را مامور كرده از دين آنان بيزارى جويد و خطابشان كند كه شما هم از پذيرفتن دين من امتناع مى‏ورزيد.

" لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ" از اين آيه تا آخر سوره آن مطلبى است كه در جمله" قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ" مامور به گفتن آن است، و مراد از" ما تَعْبُدُونَ" بت‏هايى است كه كفار مكه مى‏پرستيدند، و مفعول" تعبدون" ضميرى است كه به ماى موصول بر مى‏گردد، و با اينكه مى‏توانست بفرمايد:" ما تعبدونه" اگر ضمير را حذف كرده براى اين بود كه كلام دلالت بر آن مى‏كرده، حذف كرد تا قافيه آخر آيات هم درست در آيد، و عين اين سؤال و جواب در جمله‏هاى" اعبد" و" عبدتم" و" اعبد" مى‏آيد چون در آنها هم بايد مى‏فرمود:" اعبده" و" عبدتموه" و" اعبده".

" وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ" اين جمله نيز نفى استقبالى نسبت به پرستش كفار بر معبود رسول خدا (ص) است، و اين خبرى غيبى از اين معنا است كه كفار معهود، در آينده نيز به دين توحيد در نمى‏آيند.

اين دو آيه با انضمام امر" قل" كه در آغاز سوره است، اين معنا را به دست مى‏دهد كه گويا رسول خدا (ص) به كفار فرموده:" پروردگار من مرا دستور داده به اينكه به طور دائم او را بپرستم، و اينكه به شما خبر دهم كه شما هرگز و تا ابد او رانمى‏پرستيد، پس تا ابد اشتراكى بين من و شما در دين واقع نخواهد شد".

بنا بر اين آيه شريفه در معناى آيه" لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‏ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ" « سوره يس، آيه 7.»، و آيه شريفه زير است كه مى‏فرمايد:" إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ" « سوره بقره، آيه 6.».

" وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ" اين دو آيه تكرار مضمون دو آيه قبل است كه به منظور تاكيد آن تكرار شده.

" لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ" اين آيه به حسب معنا تاكيد مطلب گذشته، يعنى مشترك نبودن پيامبر و مشركين است،

در اينجا ممكن است به ذهن كسى برسد كه اين آيه مردم را در انتخاب دين آزاد كرده، مى‏فرمايد هر كس دلش خواست دين شرك را انتخاب كند، و هر كس خواست دين توحيد را برگزيند. و يا به ذهن برسد كه آيه شريفه مى‏خواهد به رسول خدا (ص) دستور دهد كه متعرض دين مشركين نشود. و ليكن معنايى كه ما براى آيه كرديم اين توهم را دفع مى‏كند، چون گفتيم آيه شريفه در مقام اين است كه بفرمايد شما به دين من نخواهيد گرويد و من نيز به دين شما نخواهم گرويد، و اصولا دعوت حقه‏اى كه قرآن متضمن آن است، اين توهم را دفع مى‏كند.

بحث روايتى

و در تفسير قمى از پدرش از ابن ابى عمير روايت كرده كه گفت: ابو شاكر از ابى جعفر احول از سوره مورد بحث سؤال كرد، كه مگر يك سخنگوى حكيم اينطور حرف مى‏زند كه در يك سطر مطلبى را دو بار بگويد و تكرار كند؟ ابى جعفر احول جوابى از اين اشكال نداشت.

ناگزير به طرف مدينه روان شد، و در مدينه از امام صادق (ع) پرسيد حضرت فرمود: سبب نزول اين سوره و تكرار مطلبش اين بود كه قريش به رسول خدا (ص) پيشنهاد كرده بود، بيا تا بر سر پرستش خدايان مصالحه‏اى كنيم، يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، خداى تعالى در پاسخشان عين سخن آنان را يعنى تكرار مطلب را بكار برد، آنها گفته بودند يك سال تو خدايان ما را عبادت كن در پاسخ فرمود:" لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ"، آنها گفته بودند" و يك سال ما خداى تو را"، در پاسخ فرمود" وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ"، آنها گفته بودند" باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن" در پاسخ فرمود:" وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ"، آنها گفته بودند" و يك سال ما خداى تو را" در پاسخشان فرمود:" وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ".

ابو جعفر احول وقتى اين پاسخ را شنيد نزد ابى شاكر رفت، و جواب را بدو گفت، ابو شاكر گفت: اين جواب مال تو نيست اين را شتر از حجاز بدينجا حمل كرده ، (يعنى تو نزد جعفر بن محمد رفته‏اى و پاسخ را از او گرفته‏اى).

مؤلف: مفاد تكرار در كلام قريش اين است كه بيا تا به آخر عمر يك سال تو خدايان ما را و يك سال ما خداى تو را بپرستيم.

 

[ جمعه ۱۳۸۶/۱۲/۰۳ ] [ 9:49 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب