منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



پاسخ كوبنده امام(عليه السلام)

 

امام حسين(عليه السلام) بر وليد وارد شد و (طبق آداب اسلامى) سلام كرد; وليد با خوشرويى پاسخ داد و او را نزد خويش نشاند. مروان بن حكم ـ با اين كه پيش از اين، بين وى و وليد كينه و نفرت حاكم بود ـ در مجلس حضور داشت... .

امام(عليه السلام) فرمود:

«هَلْ أَتاكُمْ مِنْ مُعاوِيَةَ كائِنَةُ خَبَر فَإِنَّهُ كانَ عَليلا وَ قَدْ طالَتْ عِلَّتُهُ، فَكَيْفَ حالُهُ الآنَ؟ ; آيا از حال معاويه به شما خبرى رسيده است؟ چرا كه وى مدّتى طولانى بيمار بود، اكنون حالش چگونه است؟».

وليد آهى كشيد، آنگاه گفت: اى اباعبدالله! خداوند تو را در مرگ معاويه پاداش دهد! وى عموى صادقى! براى تو بود، كه اكنون طعم مرگ را چشيده است و اين نيز نامه اميرالمؤمنين يزيد است!

امام حسين(عليه السلام) فرمود: «إنّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، اكنون براى چه منظورى مرا خواسته اى؟!»

وليد پاسخ داد: تو را براى بيعت دعوت كردم، و همه مردم با يزيد بيعت كرده اند!

امام(عليه السلام) (براى اين كه آن مجلس بدون درگيرى پايان يابد) فرمود:

«إِنَّ مِثْلي لا يُعْطي بَيْعَتَهُ سِرّاً، وَ إِنَّما أُحِبُّ أَنْ تَكُونَ الْبَيْعَةُ عَلانِيَةً بِحَضْرَةِ الْجَماعَةِ، وَ لكِنْ إِذا كانَ مِنَ الْغَدِ وَ دَعَوْتَ النّاسَ إِلىَ الْبَيْعَةِ دَعَوْتَنا مَعَهُمْ فَيَكُونُ أَمْرُنا واحِداً ;
شخصى مانند من مخفيانه بيعت نمى كند، دوست دارم بيعت من (اگر بخواهم بيعت كنم) علنى و در محضر مردم باشد! چون صبح شد، و تو مردم و ما را براى بيعت فراخواندى، تصميم ما و مردم يكسان خواهد بود!».( فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 17 و مقتل الحسين خوازرمى، ج 1، ص 183 (با مختصر تفاوت).)

مطابق نقل شيخ مفيد امام(عليه السلام) فرمود:

«إِنّي لا أَراكَ تَقْنَعُ بِبَيْعَتي لِيَزيدَ سِرّاً حَتّى أُبايِعَهُ جَهْراً فَيَعْرِفَ النّاسُ ; من گمان نمى كنم

تو به بيعت پنهانى من با يزيد، قانع باشى، مگر آن كه من آشكارا بيعت كنم تا مردم همگى با خبر شوند».

وليد گفت: آرى!

امام(عليه السلام) فرمود:

«فَتُصْبِحُ وَ تَرى رَأْيَكَ فِي ذلِكَ ; پس بگذار صبح شود، تا نظرت در اين باره مشخّص گردد».( ارشاد مفيد، ص 374.)

مطابق نقل ابومحنف، امام(عليه السلام) پس از شنيدن خبر مرگ معاويه فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون» سپس ادامه داد:

«أَمّا ما سَأَلْتَنِي مِنَ الْبَيْعَةِ، فَاِنَّ مِثْلى لا يُعْطي بَيْعَتَهُ سِرّاً، وَ لا أَراكَ أَنْ تَجْتَزِئَ بِها مِنّي سِرّاً دُونَ أَنْ تُظْهِرَها عَلى رُؤُوسِ النّاسِ عَلانِيَةً ; امّا پاسخم به تقاضاى بيعت تو
آن است كه، كسى مانند من به طور پنهانى بيعت نمى كند و تو نيز اين نوع بيعت را كافى نمى دانى، جز آن كه بيعتم آشكارا ميان مردم باشد (تا از اين طريق از مردم بيعت بگيرى)».

وليد گفت: آرى!

امام فرمود:

«فَإِذا خَرَجْتَ إِلَى النّاسِ فَدَعَوْتَهُمْ اِلَى الْبَيْعَةِ دَعَوْتَنا مَعَ النّاسِ، فَكانَ اَمْراً واحِداً ; بنابراين، وقتى كه (فردا) ميان مردم آمدى و همه مردم و ما را به بيعت فراخواندى، تصميم ما و مردم به گونه واحدى خواهد بود!».( كامل ابن اثير، ج 3، ص 378.)

وليد گفت: «اى اباعبدالله! سخن درستى گفتى و من اين گونه پاسخت را پسنديدم و من باورم درباره تو همين بود. اكنون برو در پناه خدا، تا فردا با مردم بيايى».

 

 

مروان كه در جلسه حاضر بود، به وليد گفت: به خدا سوگند! اگر حسين هم اكنون از تو جدا شود و بيعت نكند، هرگز چنين فرصتى، به چنگ نخواهى آورد، مگر آن كه كشتار فراوانى ميان شما اتّفاق افتد. جلوى او را بگير و مگذار از نزد تو بيرون رود، تا بيعت كند و گرنه گردنش را بزن!

امام(عليه السلام) ناگهان از جايش برخاست و فرمود:

«يَابْنَ الزَّرْقاءَ أَنْتَ تَقْتُلُني اَمْ هُو؟ كَذِبْتَ وَاللّهِ وَ اَثِمْتَ ; اى پسر زرقاء (زن چشم كبودِ بد سيرت)، تو مرا مى كشى، يا او؟ به خدا سوگند! دروغ گفتى و گناه كرده اى!».( ارشاد مفيد، ص 374 و تاريخ طبرى، ج 4، ص 251.)

به روايت ابن اعثم امام(عليه السلام) به وى فرمود:

«وَيْلي عَلَيْكَ يَابْنَ الزَّرْقاءَ أَتَأْمُرُ بِضَرْبِ عُنُقي؟! كَذِبْتَ وَاللّهِ، وَاللّهِ لَوْ رامَ ذلِكَ اَحَدٌ مِنَ النّاسِ لَسَقَيْتُ الاَْرْضَ مِنْ دَمِهِ قَبْلَ ذلِكَ، وَ إِنْ شِئْتَ ذلِكَ فَرُمْ ضَرْبَ عُنُقي إِنْ كُنْتَ
صادِقاً ; واى بر تو اى پسر زرقاء! تو فرمان كشتن مرا مى دهى؟ به خدا سوگند دروغ مى گويى! به خدا سوگند! اگر كسى از مردم چنين اراده اى كند، قبل از آن كه بتواند كارى كند، زمين را از خونش سيراب مى كنم; اكنون اگر راست مى گويى، بيا تهديد خود را عملى كن و گردنم را بزن!».( فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18 و مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 184.)
[ پنجشنبه ۱۳۸۶/۱۱/۲۵ ] [ 1:24 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب