***چرا در اسلام، ارزش عمل به نيّت آن است و قبولى عمل به قصد قربت و اخلاص وابسته است؟
در كارهاى دنيوى نيز ارزش كارها، به نيّت آنها بستگى دارد. به اين مثالها توجّه كنيد:
جرّاح و چاقوكش هر دو شكم پاره مىكنند، امّا كار جراح، خدمت است و كار چاقوكش جنايت.
همين جرّاح مىتواند براى پول كار كند و مىتواند براى نجات يك انسان كار كند، هر كدام از اين هدفها نيز ارزش مخصوص به خود دارد.
مثالى ديگر:
يك ليوان آب را به سه نفر عرضه مىكنيم؛ يكى نمىخورد، چون ميل ندارد، ديگرى نمىخورد چون قهر كرده است، سومى نمىخورد و مىگويد: نفر چهارم از من تشنهتر است، آب را به او بدهيد! اين سه نفر، در ننوشيدن آب يكسانند ولى به خاطر آن كه هدفهاى آنها متفاوت است، ارزش كارشان نيز تفاوت دارد.
در اسكناسها نخى است كه نشانه اصالت اسكناس و وسيله جدايى اسكناس اصلى از قلابى است، در عبادات نيز بايد ريسمانى محكم ميان بنده و خدا باشد كه همان قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ نباشد يا پاره شود، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نيست.
***بشر چه نيازى به كتاب آسمانى دارد؟
تمام كارخانجات دنيا براى توليدات خود دفترچه راهنما تهيّه و در كنار محصولات به مشتريان ارائه مىدهند. اين دفترچهها مشتريان را راهنمايى مىكند كه چگونه از آن كالا بهرهمند شوند.
نويسنده اين دفترچهها كيست؟ آيا جز طراح و سازنده، فرد ديگرى صلاحيّت نوشتن آن را دارد؟ هرگز!
ما نيز سازنده و آفريدگار داريم كه براى راهنمايى ما، دفترچهاى به نام قرآن نازل كرده است و ديگرى حق قانون گزارى بر خلاف آن را ندارد، زيرا فقط سازنده مىداند كه چه ساخته و تنها اوست كه به تمام زوايا و ابعاد محصول خود آگاه است و راه بهرهگيرى صحيح و آفات و موانع رشد آن را مىداند: «ألا يَعلم مَن خَلق و هو اللّطيفُ الخَبير» (سوره ملك، آيه 14)
كسانى كه به جاى قانون خداوند به سراغ قوانين بشرى مىروند مانند كسانى هستند كه دفترچه راهنماى سازنده را كنار گذاشته و از ديگران نحوه استفاده از آن را مطالبه مىكنند.