منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



اسراف در سرمايه عمر
در عمرمان خيلي اسراف مي‌كنيم. عمرمان را خيلي تلف مي‌كنيم. اميرالمومنين(ع) مي‌فرمايد: لحظه‌ي آخر كه انسان مي‌خواهد از دنيا برود «يُفَكِّر» فكر مي‌كند. «في ما افني عمر» عمرش را چه كرده است. درس‌هايي كه مي‌خوانيم. بسياري از درس‌ها اسراف است. من به جايي رفتم. گفتند: اينها حفاري چاه نفت هستند. دانشجوي حفاري هستند. وقتي براي سخنراني وارد شدم ديدم كه همه‌ي خانم‌ها با چادر مشكي هستند. گفتم: اينها مي‌خواهند حفاري چاه نفت بكنند. گفتم: راستش را بخواهيد اصلاً اين رشته با اين سن و با اين قيافه سنخيت ندارد. بايد حساب بكني كه چه نژادي، چه قيافه‌اي براي چه نوع كاري؟ بسياري از رشته‌هاي دانشگاهي ما اسراف است. چون الآن نيازي به اين رشته نيست. مي‌خوانند و بعد هم همينطور ليسانس، فوق ليسانس و... جايگاه مصرف ندارد. چقدر پژوهش داريم. ما ده‌ها هزار رساله‌ي پژوهش و تحقيقات دانشجويي داريم كه در بايگاني وزارت علوم است. لااقل ما مي‌توانيم اين پژوهش‌ها را در تلويزيون مطرح كنيم. بنده مثلاً راجع به لباس يك تحقيقي دارم. رساله‌ي من راجع به رنگ لباس بوده است. روانشناسي رنگ‌ها! بيايم در تلويزيون در يكي از شبكه‌ها بگويم: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده دانشجوي كارشناسي ارشد هستم. رساله‌ام درباره‌ي اين بوده است. من در تحقيقات به اين نتيجه رسيده‌ام. من مي‌خواستم آنچه نتيجه‌ي تحقيقات عمر و جواني من بوده، به شما ملت عزيز هديه كنم. هزارها رساله است. يك شبكه يك رابطه‌اي بايد باشد بين صدا و سيما و راديو و تلويزيون و اين پژوهش‌هايي كه در دانشگاه هست. چرا طلاق زياد مي‌شود؟ اين دانشجو رساله نوشته است. چون من هر روز در دانشگاه پيش‌نماز هستم. ديروز هم استاد و هم شاگرد آمدند گفتند: به ما گفته‌اند كه پايان‌نامه و رساله بنويس راجع به اين خيابان، جمعيتش، كوچه‌هايش، عرض و طولش، نياز‌هايش، يك بررسي اينچنيني بكن. مي‌گفت: ما اين تحقيق را كرديم. اما اين تحقيق را كنار گذاشتند و يك مدرك به ما دادند. از پايان نامه‌‌ي خود دفاع كرديم و يك مدركي گرفتيم. دوباره شهرداري به يك مشت مهندس پول مي‌دهد و همان تحقيقي كه ما كرديم، دومرتبه او نيز همان تحقيق را مي‌كند. آي كه چقدر پول آتش مي‌گيرد. (اوه... اوه... اوه) به پول‌ها آتش مي‌زنند. ميليوني، ده ميليون، بيست ميليون ... يكبار يك كسي از وزارت علوم پيش من آمد و گفت: حاج آقا سلام عليكم! گفتم: سلام عليكم و رحمه الله! چگونه در جامعه ايجاد موج كنيم؟ گفتم: مگر بنا است كه ايجاد موج كنيم؟ گفت: ده ميليون به من داده‌اند و گفتند: برو تحقيق كن كه چگونه مي‌شود در جامعه ايجاد موج كرد؟ گفتم: حالا چرا پيش من آمدي؟ گفت: گفتند قرائتي مي‌تواند ايجاد موج كند. گفتم: اصلاً قاطي كردي. گفتم: اصلاً انگيزه‌ي تو چيست؟ اين ايجاد موج را براي چه مي‌خواهند؟ گفت: يك مسئله‌ي اجتماعي، رواني، سياسي است. گفتم: اصلاً وظيفه‌ي ما ايجاد موج نيست. وظيفه‌ي ابراهيم(ع) اين بود كه بت‌ها را بشكند. رفت بت‌ها را شكست. منتهي در سايه‌ي وظيفه‌ي الهي ايجاد موج هم شد. امام حسين(ع) وظيفه داشت كه در مقابل يزيد بايستد، ولو زير سم اسب برود. سرش به ني برود. گفت: من سرم به ني مي‌رود اما براي تو خم نمي‌شود. زير سم اسب مي‌روم. اما زير بار طاغوت نمي‌روم. امام حسين(ع) به خاطر رضاي خدا اين كار را كرد. منتهي در كار امام حسين ايجاد موج هم شد. امام خميني(ره) در مقابل طاغوت قيام كرد و طاغوت را برانداخت. البته در اين مبارزه‌اي كه براي رضاي خدا بود، ايجاد موج هم شد. مثل شما كه براي خدا سجده مي‌كنيد. منتهي وقتي سجده مي‌كنيد خون هم به مغزت مي‌رسد. نمي‌توانيم بگوييم: آقا كجاي نماز خون به مغز مي‌رسد؟ نماز كه براي خون رساندن به مغز نيست. نماز براي بندگي خدا است. منتهي در بندگي خدا ورزش هم هست. مثل خانمي كه لباس مي‌شويد يا مردي كه لباس مي‌شويد. وقتي كه لباس مي‌شويد هدف شستن لباس است. منتهي وقتي لباس مي‌شويد غذايش هم هضم مي‌شود. عرق بدنش هم درمي‌آيد و دست‌هايش هم پاك مي‌شود. اينها ديگر فوايد ضمني است. ما بايد ببنيم وظيفه‌‌مان چيست. گاهي وظيفه‌ي ما سكوت است. اميرالمومنين(ع) 25 سال ساكت شد. گاهي وظيفه‌ي ما فرياد است. گاهي وظيفه‌ي ما بت‌شكني است. گاهي وظيفه‌ي ما قيام است. گاهي وظيفه‌ي ما اشك است. گاهي وظيفه‌ي ما نعره است. ما بايد بنده‌ي خدا باشيم. در راه بندگي خدا گاهي ايجاد موج مي‌شود. تقريباً دو ساعت و نيم با اين اين آقا حرف زديم. بعد گفت: راست مي‌گويي. پس دانشگاه كج رفته است؟ گفتم: بله! پول زيادي دارد مي‌گويد: برو پژوهش كن. ده ميليون هم به تو داده است. تو هم يك نوار برداشتي و از فلان استان بلند شدي و پيش من آمدي و مي‌گويي: چگونه ايجاد موج كنيم؟ مي‌خواهي ايجاد موج كني، سر كلاس ملق بزن. همه مي‌گويند: اوه... اوه... هر موجي كه درست نيست. ما بايد بنده‌ي خدا باشيم و بعد هم ايجاد موج كنيم. عرض كردم پژوهش‌هايي كه... چه دارم مي‌گويم؟ بسم الله الرحمن الرحيم. دقيقه‌ي آخر است. در مملكت ما، در خانه‌هاي ما، دراداره‌هاي ما، در دانشگاه و دبيرستان ما... بگذار اين را هم بگويم. معاون وزير آموزش و پرورش قبلي مي‌گفت: بعضي از كشورها كه صادر كننده‌ي كاغذ هستند و كاغذها را به تمام دنيا مي‌فروشند. هر كتاب درسي را نه بار بچه‌ها مي‌خوانند. يعني كتاب كه چاپ مي‌شود، مي‌خوانند. سال ديگر هم يك نفر ديگر مي‌خواند. يعني نه دست مي‌گردد. اما جمهوري اسلامي كه پول مي‌دهد و كاغذ مي‌خرد هر كتابي را يك سال بيشتر نمي‌خوانند. اصلاً براي بعضي از بچه‌ها كتاب ارزشي ندارد. و لذا گاهي كه هوا گرم مي‌شود با كتاب خود را باد مي‌زند. (حاج آقا با كتاب حركت باد زدن را نشان مي‌دهد) گاهي هم كه زمين تر است كتاب را روي زمين مي‌گذارد و روي آن مي‌نشيند. انگار كه موكت است. با بچه‌ها هم كه دعوا مي‌كند. لوله درست مي‌كند و در سرش مي‌زند. يعني اين كتابش مقدس نيست. هم كتاب است. هم بادزن است. هم موكت است. هم چماق است. اين رقم برخورد با كتاب بد است. خوب گوش بدهيد. توجه كنيد. اگر يكسال بچه‌ها كتاب را خوب نگه دارند و به سال بعد بدهند، آن وقت مي‌دانيد چند ميليارد در خريد كاغذ صرفه‌جويي مي‌شود؟ مي‌دانيد اگر همين چند ميليارد را به معلمين وام مسكن بدهند، چند هزار معلم بي‌خانه، خانه‌دار مي‌شوند؟ ما نمي‌فهميم كه چه كار مي‌كنيم. بعد هم گاهي مي‌گوييم: آخر كتابي كه دستمالي شده است. دست يك بچه به اين كتاب ماليده شده است. سال ديگر هم يك بچه ديگر به آن دست مي‌زند. اين ميكروب دارد و بهداشتي نيست. خوب پس نرده‌ها را هم عوض كنيد. چون اين نرده‌ها كه بالا و پايين مي‌رويم بهداشتي نيست. در مدرسه، در كلاس، تخته را هم عوض كنيد. چون من پارسال روي اين ميز نشستم. امسال ديگر اين صندلي را دور بياندازيد و يكي ديگر بگذاريد. بازي درآورديم.
توجه به اولويت‌ها در انتخاب هزينه‌ها
خيلي ولخرجي مي‌كنيم. از پيراهن عروس گرفته كه يك پيراهن عروس را مي‌شود ده عروس بپوشند. از نان گرفته، از انرژي گرفته، از كاغذ گرفته، از پژوهش‌هاي دانشگاه گرفته، از منار مسجدها گرفته، اگر اين مسجد‌ها كه محراب شيك دارند، اگر پول محراب را به يك روستايي بدهند، ما روستايي داريم كه با دو ميليون مسجددار مي‌شود. ما مناطق زيادي داريم. جمعيت‌هاي زيادي داريم كه مسجد ندارند، آن وقت در يك مسجد مثلاً ميليون‌ها تومان خرج منار مي‌كنند. خرج محراب مي‌كنند. مذهبي و غير مذهبي، طاغوتي و ياقوتي، حوزه و دانشگاه، زن و مرد، خانه و اداره، شهرداري و دولت، همه با هم به يك نحوي اسراف مي‌كنيم. يك الا مي‌گويم. چون ممكن است افرادي باشند كه در يك اداره در يك خانه اسراف نكنند. منتهي اين الا است. استثنا است. تصميم داريم اسراف نكنيم. بنده وارد مي‌شوم. مثلاً مي‌نويسند آقاي حجت الاسلام قرائتي وجودش خير مقدم است. چرا مي‌نويسيد؟ اولاً كه من كسي نيستم. برفرض هم كه اگر كسي هستم و آمدم، مدير مدرسه بگويد كه امروز در بين ما جناب آقاي قرائتي است. ورودشان را خير مقدم مي‌گوييم. خلاص شد. دوتا كلمه بگو. پنج هزار تومان خرج نكن. آخر پارچه هست. رنگ هست. خطاط هست. بله! يك موقع رهبري و رييس جمهوري و مسئولين رده بالا يك جايي مي‌روند كه اگر پرده نزنند چون ماهواره‌ها نشان مي‌دهند مي‌گويند: مسئولين رفتند. ديگر مردم نسبت به اينها اعتماد ندارند. دوستشان ندارند. ديگر استقبال نكردند. پرده نزدند. اين حسابش جداست. اما يك قرائتي در سالن آمده و الي آخر... در همين تهران اگر اسم مسجد را ببرم آبروي مسجد مي‌رود. آبروي آخوند مسجد و هيئت امنا همه با هم مي‌ريزد. منتهي اسم نمي‌برم. دو و نيم ميليون تومان گل در مسجدي براي فاتحه‌ي يك تاجري بردند. بعد از اينكه فاتحه تمام شد چند وانت آمد و گل‌ها را بار زدند و رفتند در بيابان دور ريختند. چقدر آدم گرسنه داريم كه دو و نيم ميليون پول گل مي‌دهيم؟ خدايا من خودم هم اسراف كردم. دقيقه‌هاي عمرمان را آتش زديم. خدايا هرچه اسراف كرديم گذشته‌ي ما را ببخش و از اين به بعد توفيق بده كه در عمر، مال، آب، برق، كتاب، استاد، فكر، كتابخانه، خيابان و در تمام كارها به ما توفيق بده كه از اين گناه كبيره‌ي اسراف دوري كنيم. «أَنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ» (غافر/43) يك، دو، سه! سه بار با هم بخوانيد. (حضار سه بار آيه را مي‌خوانند) اسراف گناه كبيره است و مسرف اهل آتش است. اين همه گرسنه، درست نيست كه ما اينقدر پرخوري كنيم. ولخرجي كنيم. در جامعه ما اين همه آدم محتاج است.
بار ديگر تولد امام رضا(ع) را تبريك مي‌گويم. اميدوارم كه همه‌ي ما توفيق داشته باشيم كه به سخنان قرآن و روايات گوش بدهيم و دلسوز جامعه باشيم. آدم ولخرج پيداست كه دلسوز جامعه نيست. مي‌گويد: به درك كه مردم گرسنه هستند. من مدل ماشينم را عوض كنم. من مدل صندلي و خانه را عوض كنم. مردم گرسنه شدند طوري نيست. از اين پيداست كه آدم مسرف يا از فقرا غافل است يا به فقرا توجه ندارد و بي‌خيال است. غافل باشد بد است. بي‌خيال هم باشد بد است. ما بايد دلمان براي ديگران بسوزد. امام رضا ديد كه يك ميوه‌اي را ناقص خوردند و دور انداختند. برداشت و فرمود: چرا تا آخرش نخوردي؟ شما شكمتان سير است. افرادي هستند كه به همين مقدار ميوه كه دور انداخته‌ايد چشم دارند. بنده به كشوري رفتم. ديدم سگ‌ها و گربه‌ها و آدم‌ها به دنبال استخواني كه دور انداخته بودند، دويدند. هنوز گرسنه زياد داريم. اين همه ولخرجي درست نيست.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 

[ شنبه ۱۳۸۶/۰۹/۱۰ ] [ 10:45 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب