|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
پروتكل هفدهم حرفه و كالت،افرادي خونسرد،سنگدل،لجوج و سمجبار ميآورد كه به شدت،به پستي گراييدهاند.اينها در هر موضوع و شكايتي،تنها به نكات مبهم و كشدار قانون چنگ مياندازند و مدتي طولاني دور آن پرسه ميزنند.هر حق و باطلي را مباح ميشمارند تا بتوانند در دفاع از موكلشان و نه براي مصالح عمومي و با اهميت جامعه، نظرات خود را به كرسي بنشانند. وكلا براي رسيدن به هدف خويش،در فرو رفتن در انحراف و باطل،هيچ ترديدي به خود راه نميدهند،و همواره تلاش ميكنند با دستاويزي به نكات ريز و درشت و بالاخره به هر نحو ممكن،متهم را تبرئه و آزاد نمايند و ابهت عدالت را لوث كنند.اين موضوع،ما را بر آن ميدارد كه به خاطر مصلحت عمومي،اين حرفه را در ضمن چهارچوبي محدود و بسته كنترل كنيم و كرامت آن را با اجراي ضوابطي زير نظر قوه مجريه حفظ نماييم.بنابراين،وكلا(مانند قاضيان)از تماس با دو طرف درگيري،منع ميشوند و بايد تنها،به كاري بپردازند كه دادگاه براي آنان تعيين كرده است.آنان بايد با مطالعه و بررسي آنچه دادگاه در اختيارشان گذارده است،آن را به وسيله مدارك لازم و ثابت كننده،مستند نمايند و پس از سؤال و جواب دادگاه از متهم،به دفاع از موكل خود اقدام نمايند. اجرت وكيل مدافع،بر اساس زحمتي كه متقبل شده است،ارزيابي و قيمتگذاري شود نه بر اساس دفاعي كه از موكل خود نموده است. اين روش،باعث ميشود كه وكيل مدافع در كار خود،فقط عدالت را در نظر بگيرد. بنابراين،در اين كفه ترازو به عنوان وكيل متهم عمل مينمايد و در كفه ديگر،دستيار دادستان كل ميباشد.اين روش همچنين موجب ميشود كه زمان رسيدگي به پرونده، كوتاه،و حرفه وكلات و دفاع بر اساس شرافت و دور از همه هوسها و انحرافات و ديگرآلودگيها پايهگذاري شود.در اين صورت انگيزه وكيل مدافع در دفاع از متهمان،مسائل مادي و كسب درآمد نخواهد بود و آنچه او را بدين كار وادار ميكند،وجدان پاك است. بنابراين تمايل وكلا به طرفي كه پول بيشتري خرج ميكند،خاتمه مييابد و فسادي را كهامروز در اثر تباني آنان شاهد هستيم،از بين ميرود. ما در گذشته سعي كردهايم كه ابهت و شكوه روحانيان«گوييم»را بشكنيم.هدف ما اين بوده است كه رسالت آنان را كه چون سدي استوار در راه ما قرار داشته،مخدوش كنيم.امروز اين ابهت و نفوذ،روز به روز روبه كاهش نهاده است.در حال حاضر آزاديوجدان(نظر)فراگير شده است و ما در شرايطي به سر ميبريم كه تا انهدام و انقراض كامل مسيحيت،فقط چند سال فاصله داريم. اما در مقابله با ديگر اديان،با دشواري كمتري روبهرو خواهيم بود كه فعلا در مورد آنها صحبتي نخواهيم داشت.ليكن به طور كلي حلقه محاصره را بر روحانيت و مردان روحاني تنگ ميكنيم تا گستره نفوذ آنها نسبت به گذشته سير نزولي پيدا كند. و آنگاه كه زمان انهدام بلوك پاپ فرا رسيد،دستي مخفي بيرون خواهد آمد و مردم را به جلو و به طرف دربار پاپ راهنمايي مينمايد.و وقتي كه مردم به دربار پاپ حمله كردند،ما تحت عنوان دفاع از آن و جلوگيري از خونريزي حركت ميكنيم و با اين دسيسه،چنگال خود را در احشاء آن وارد ميسازيم تا نيرويش تحليل رود و قدرت تحرك از آن سلب شود. در اينجا ديگر،پادشاه يهود،پاپ حقيقي همه گيتي و تنها پاترياك كليساي جهاني و بينالمللي خواهد شد. در اين مرحله كه ما در حال آموزش دادن جوانان و راهنمايي آنان به سمت اعتقادات جديد مذهبي،به عنوان مقدمه دستيابي به دين خود هستيم،عليه كليساي موجود،حركتي آشكار نخواهيم كرد و تنها به انتقاد كوبنده كه به تفرقه و اختلاف منجر شود اكتفا ميكنيم. به طور كلي،آنچه امروز ميتوان گفت اين است كه مطبوعات معاصر وابسته به ما، بايد به حملههاي انتقادي و نيشدار نسبت به اقدامات دولتها و اديان و همين طور نقاط ضعف و ناتواني«گوييم»تداوم بخشند.و در اين راستا شايسته است كه لحن كلام كاملا شديد و به دور از آداب و رسوم سخنرانيها و مكالمات رسمي باشد تا همه وسايل در تضعيف و شكستن ابهت و شكوه آنان دست به دست هم دهند.اين روش و ترفند، چيزي نيست كه هر كس بدان دست يابد و تنها نابغههايي امثال ما بدان راه پيدا ميكنند. مملكت و سلطنت ما،نمونهاي از ويشنو(ويشنو خداي دوم از خدايان سه گانهاي است كه در هند،مورد پرستش مردم ميباشند.اولي«براهما»و آفريدگار است.خداي دوم«ويشنو» و پاسدار همه است و سومي«سيوي»و هلاكتكنندهاست.فرق ويشنو با بقيه اين است كه چشمها و دستهاي فراواني دارد.)كه صورت خدايي در او تجسم يافته است،خواهد بود. ما با دستهاي صدگانه خود و دستهايي كه در دست ما هستند،زمام همه دستگاههاي زندگي اجتماعي را در اختيار ميگيريم.همچنين با چشمهاي خود همه خفايا و جزئيات را بدون ياري نيروهاي رسمي پليس،خواهيم ديد؛زيرا بدانان نيازي نداريم و حق دخالت پليس كه ما خود،براي امور«گوييم»طراحي و اجرا كرديم براي ما نامناسب است و به مانعي سر راه حكومت تبديل ميشود. برنامههاي ما ايجاب ميكند كه يك سوم از مردم به عنوان جاسوس،بر دو سوم ديگر گمارده شوند و لازم است اين جاسوسي،بر اساس احساس تكليف و لزوم خدمت داوطلبانه به دولت انجام پذيرد.در اين صورت نه تنها جاسوسي و خبرچيني براي كسي ننگ و عار به حساب نميآيد كه يك امتياز و فضيلت است.و اگر كسي بخواهد زبان به سرزنش و عيبجويي باز كند،كيفر خواهد ديد تا ابهت و كرامت جاسوسي پايدار بماند. ما جاسوسان را از ميان اقشار مختلف و طبقات اجتماعي گوناگون،كارمندان خوشگذران،روزنامهنگاران،نويسندگان،ناشران،كتابفروشان و به طور كلي از ميان كساني كه چون كارگران،رانندگان و خدمتكاران،كه با توده مردم از طريق رفت و آمد و خريد و فروش،ارتباطي گسترده دارند انتخاب ميكنيم. البته اين افراد حق ندارند نسبت به موضوع گزارشهاي خود به طور مستقيم،اقدام نمايند؛اينها مانند افراد پليس هستند كه حق دخالت ندارند و فقط بايد ديدهها و شنيدههاي خود را گزارش نمايند.اعتماد به گزارشها و اطمينان يافتن از صحت آنها و تصميم به دستگيري خاطيان،وظيفه افرادي خاص و حاذق از افسران پليس ميباشد و در نهايت،اجراي دستور دستگيري به عهده نيروهاي پليس محلي و ژاندارمري است. هر كس نسبت به حكومت،تعارضي را ببيند يا بشنود و آن را گزارش نكند،به پنهان كردن معلوماتي كه بايد به دولت اعلام شود،متهم و در صورت اثبات اين اتهام،مجازات خواهد شد. همان طور كه امروز اين خبرچيني در محيط ما صورت ميگيرد،در آينده نيز به همين شكل ادامه خواهد يافت.برادران ما،امروز بر اساس تكليف و احساس مسئوليت و اطلاع از حتمي بودن كيفر كسي كه در خبرچيني سهلانگاري كند،وظيفه دارند ارتداد و روي گردان شدن هر يك از نزديكان و خويشاوندان خود از دين يهود،و همچنين هرگونهبدگويي يا آشوب عليه هيأت قبالارا به اين هيأت گزارش نمايند؛در آينده و در حكومت جهاني ما نيز بايد اين وظيفه،نزد همگان رعايت شود و همه مردم بدون استثنا وظيفه دارند اين گونه به دولت خدمت كنند. يك دستگاه از اين نوع و با اين اوصاف به را حتي ميتواند با تمسّك به نظريههاي والاي حقوق انسان،سوء استفاده از قدرت،مخالفت با قانون،رشوهخواري و همه آنچه را كه به توصيه حكماي خودمان در ميان«گوييم»رواج يافت،مهار كند.اكنون بايد پرسيد كه چگونه توانستهايم عوامل اختلال و اغتشاش را در حكومتهاي«گوييم»برپا نماييم؟ يكي از اين عوامل فعال،به كارگيري دست نشاندگان و جاسوسان است.ما به بهانه بازگرداندن نظم و رساندن حق به جايگاه واقعي آن،پستهاي مناسبي در اختيار آنان ميگذاريم و آنها با استفاده از اين موقعيت،عوامل آشوب و آتش افروزي را ايجاد ميكنند و از طريق خصلتهاي ويرانگري چون عناد،غرور و سوء استفاده از قدرت و از همه بدتر،علاقه به ثروت و خودكشي در راه به دست آوردن آن،روند اغتشاش و بينظمي را سرعت ميبخشند. [ سه شنبه ۱۳۸۶/۰۷/۱۷ ] [ 16:22 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||