منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



ادامه سوره الرحمن

 

(آيه14)ـ خـداوند بعد از ذكر نعمتهاى گذشته از جمله آفرينش انسان به صورت سربسته , در اينجا نخست بـه شـرحـى پيرامون آفرينش انس و جن مى پردازد شرحى كه هم نشانه قدرت عظيم اوست و هم درسهاى عبرتى براى همگان دربر دارد.

مـى فـرمـايـد: ((انـسـان را از گل خشكيده اى همچون سفال آفريد)) (خلق الا نسان من صلصال كالفخار).

از آيـات مختلف قرآن و تعبيرات گوناگونى كه درباره مبدا آفرينش انسان آمده به خوبى استفاده مـى شـود كه انسان در آغاز خاك بوده (حج /5) سپس با آب آميخته شده , و به صورت گل درآمده (انعام /2) و بعد به صورت ((گل بدبو)) (لجن ) درآمد(حجر/28) سپس حالت ((چسبندگى )) پيدا كـرد (صـافـات /11) و بـعـدا بـه صورت ((خشكيده )) درآمد, و حالت ((صلصال كالفخار)) به خود گرفت ـ آيه موردبحث .

ايـن مراحل از نظر بعد زمانى چه اندازه طول كشيد؟ و انسان در هر مرحله اى چقدر توقف كرد؟ و اين حالتهاى انتقالى تحت چه عواملى به وجود آمد؟ اينهامسائلى است كه از علم و دانش ما مخفى است , و تنها خدا مى داند و بس .

(آيـه15)ـ سـپس به آفرينش ((جن )) پرداخته , مى گويد: ((و جن را از شعله هاى مختلط و متحرك آتش آفريد)) (وخلق الجان من مارج من نار).

بـاز در ايـنجا دقيقا براى ما روشن نيست كه آفرينش ((جن )) از اين آتشهاى رنگارنگ چگونه بوده اسـت ؟ هـمـان گـونـه كه خصوصيات ديگر آن نيز از طريق وحى صادق يعنى قرآن مجيد و وحى آسـمـانـى براى ما ثابت شده است , محدود بودن معلومات ما در برابر مجهولات هرگز به ما اجازه نـمـى دهد كه اين حقايق را انكاركنيم يا ناديده بگيريم , بعد از آن كه از طريق وحى اثبات گردد, هرچند علم به آن راهى نيابد

(آيه16)ـ باز به دنبال نعمتهائى كه در آغاز آفرينش انسان بوده اين جـمله راتكرار مى كند: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد)) (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

(آيه17)ـ در اين آيه به بيان يكى ديگر از نعمتهاى الهى پرداخته ,مى گويد: ((او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است )) (رب المشرقين ورب المغربين ).

درست است كه خورشيد در هر روزى از ايام سال از نقطه اى طلوع و درنقطه اى غروب مى كند, و بـه اين ترتيب به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب دارد,ولى با توجه به حداكثر ((ميل شمالى )) آفـتـاب , و ((مـيـل جـنـوبـى )) آن , در حقيقت دومشرق و دو مغرب دارد, و بقيه درميان اين دو مى باشد.

اين نظام كه مبدا پيدايش فصول چهارگانه سال با بركات فراوانى است درحقيقت تاكيد و تكميلى اسـت بـراى آنـچه در آيات قبل آمده , آنجا كه سخن ازحساب سير خورشيد و ماه درميان است , و هـمچنين سخن از وجود ميزان درآفرينش آسمانها, و در مجموع هم بيانگر نظام دقيق آفرينش و حـركـت زمين و ماه وخورشيد مى باشد, و هم اشاره اى است به نعمتها و بركاتى كه از اين رهگذر عايدانسان مى شود.

(آيه18)ـ به هر حال بعد از ذكر اين نعمت باز جن و انس را مخاطب ساخته , مى گويد: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟! (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

(آيه19)ـ در ادامـه شرح نعمتهاى پروردگار سخن از درياها به ميان مى آورد, اما نه همه درياها بلكه كيفيت خـاصـى در پاره اى از درياها كه هم پديده اى است عجيب ونشانه اى است از قدرت بى پايان حق , و هم وسيله اى است براى پديد آمدن بعضى از متاعهاى مورد استفاده انسانها.

مى فرمايد: ((دو درياى مختلف (شور و شيرين , گرم و سرد) را در كنار هم قرارداد در حالى كه با هم تماس دارند)) (مرج البحرين يلتقيان ).

(آيه20)ـ در ميان آن دو, برزخى است كه يكى بر ديگرى غلبه نمى كند)) وبه هم نمى آميزند (بينهما برزخ لا يبغيان ).

مـنـظـور از اين دو دريا به گواهى آيه 53 سوره فرقان دو درياى آب ((شيرين )) و((شور)) است , آنـجـا كه مى فرمايد: ((او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرارداديكى گوارا و شيرين است و ديگرى شور و تلخ , و در ميان آنها برزخى قرار دارد تا باهم مخلوط نشوند)).

رودخانه ها عظيم آب شيرين هنگامى كه به درياها و اقيانوسها مى ريزندمعمولا دريائى از آب شيرين در كـنار ساحل تشكيل مى دهند آب شور را به عقب مى رانند و عجب اين كه تا مدت زيادى اين دو آب شـيرين و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آميخته نمى شوند و هزاران كيلومتر راه را به همان صورت مى پيمايند.

(آيـه21)ـ بـار ديـگر بندگان را مخاطب ساخته و در برابر اين نعمتها از آنهاسؤال كرده , مى فرمايد: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟!(فباى آلاء ربكما تكذبان ).

(آيـه22)ـ سـپـس در ادامه همين سخن مى افزايد: ((از آن دو (دريا) لؤلؤ ومرجان خارج مى شود))! (يخرج منهما اللؤلؤ والمرجان ).

(آيه23)ـ ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟! (فباى آلا ربكما تكذبان ).

((لـؤلؤ)) مرواريد دانه شفاف و قيمتى است كه در درون صدف در اعماق درياها پرورش مى يابد, و هر قدر درشت تر باشد گرانبهاتر است .

و ((مـرجـان )) مـوجود زنده اى است شبيه شاخه كوچك درخت كه در اعماق درياها مى رويد, و تا مدتها دانشمندان آن را نوعى ((گياه )) مى پنداشتند, ولى بعداروشن شد كه نوعى حيوان است .

بهترين نوع مرجان زينتى ((مرجان سرخ ‌رنگ )) است و هر قدر سرختر باشدقيمتى تر است .

(آيـه24)ـ باز در ادامه همين بخش از نعمتها به مساله كشتيها كه در حقيقت بزرگترين و مهمترين وسـيـلـه حـمـل و نقل بشر در گذشته و حال بوده است اشاره كرده , مى فرمايد: ((و براى اوست كـشـتـيـهاى ساخته شده كه در دريا به حركت درمى آيند و همچون كوهى هستند))! (وله الجوار المنشـات فى البحر كالا علا م ).

جـالـب ايـن كـه در عـيـن تعبير به ((منشت )) كه حكايت از مصنوع بودن كشتى به وسيله انسان مـى كـنـد مـى فرمايد ((وله )) (از براى خداست ) اشاره به اين كه مخترعان و سازندگان كشتى از خـواص خـداداد كه در مصالح مختلفى كه در كشتيهابه كار مى رود استفاده مى كنند همچنين از خـاصيت سيال بودن آب درياها, و نيروى وزش بادها بهره مى گيرند, و خداست كه در آن مواد, و در دريا و باد اين خواص وآثار را آفريده .

(آيـه25)ـ و بـار ديـگـر ايـن سـؤال پـرمـعـنـى را تـكرار كرده , مى فرمايد: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟ (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

(آيه26)ـ باز در ادامه شرح نعمتهاى الهى در اينجا مى افزايد: ((همه كسانى كه روى آن [زمين ] هستند فانى مى شوند)) (كل من عليها فان ).

اما چگونه ((مساله فنا)) مى تواند در زمره نعمتهاى الهى قرار گيرد؟ ممكن است از اين نظر باشد كه اين فنا به معنى فناى مطلق نيست , بلكه دريچه اى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است كه شرط وصول به سراى جاويدان عبوراز آن است .

و يـا از اين نظر كه ذكر نعمتهاى فراوان گذشته ممكن است مايه غفلت و غرق شدن گروهى در زنـدگـى دنـيـا و انـواع خـوردنيها و نوشيدنيها و لؤلؤ و مرجان و مركبهاى راهوارش گردد, لذا يادآورى مى كند كه اين دنيا جاى بقا نيست , و اين تذكر خودنعمتى است بزرگ .

(آيـه27)ـ در ايـن آيه مى افزايد ((تنها ذات ذوالجلال و گرامى پروردگارت باقى مى ماند)) (ويبقى وجه ربك ذوالجلا ل والا كرام ).

((وجـه )) از نـظـر لـغـت بـه مـعنى صورت است كه به هنگام مقابله با كسى با آن مواجه و روبرو مى شويم , ولى هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى رود منظورذات پاك او است .

امـا ((ذوالـجلا ل والا كرام ))كه توصيفى است براى ((وجه ))اشاره به صفات جمال و جلال خداست , زيـرا ذوالـجـلال از صـفـاتـى خبر مى دهد كه خداوند ((اجل )) وبرتر ازآن است (صفات سلبيه ) و ((اكرام )) به صفاتى اشاره مى كند كه حسن و ارزش چيزى راظاهر مى سازد و آن ((صفات ثبوتيه )) خداوند مانند علم و قدرت و حيات اوست .

بنابراين معنى آيه روى هم رفته چنين مى شود تنها ذات پاك خداوندى كه متصف به صفات ثبوتيه و منزه از صفات سلبيه است در اين عالم باقى و برقرارمى ماند.

(آيـه28)ـ بـار ديـگر خلايق را مخاطب ساخته , مى فرمايد: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟! (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

(آيـه29)ـ مـحتواى اين آيه در واقع نتيجه اى است از آيات قبل , زيرامى فرمايد: ((تمام كسانى كه در آسـمـانها و زمين هستند همواره (نيازهاى خود را) از اوتقاضا مى كنند)) (يسئله من فى السموات والا رض ).

چـرا چـنـيـن نـباشد؟ در حالى كه همه فانيند و او باقى و اگر لحظه اى نظر لطفش را از كائنات برگيرد ((فرو ريزند قالبها))!.

با اين حال مگر كسى جز او هست كه اهل آسمانها و زمين از وى تقاضا كنند؟!.

سپس مى افزايد: ((و او (خداوند) هر روز در شان و كارى است )) (كل يوم هوفى شان ).

آرى ! خلقت او دائم و مستمر است , و پاسخگوئى او به نيازهاى سائلان ونيازمندان نيز چنين است , و هر روز و هر زمان طرح تازه اى ابداع مى كند.

يـك روز اقـوامـى را قـدرت مى دهد, روز ديگرى آنها را بر خاك سياه مى نشاند,يك روز سلامت و جـوانـى مـى بـخشد, روز ديگر ضعف و ناتوانى مى دهد, يك روزغم و اندوه را از دل مى زدايد, روز ديـگـر مايه اندوهى مى آفريند, خلاصه هر روزطبق حكمت و نظام احسن , پديده تازه و آفرينش و حادثه جديدى دارد.

تـوجـه بـه ايـن حـقـيقت , از يكسو نياز مستمر ما را به ذات پاك او روشن مى كند,و از سوى ديگر پرده هاى ياس و نوميدى را از دل كنار مى زند.

و از سوى سوم غرور و غفلت را درهم مى شكند.

(آيـه30)ـ و بـاز بـه دنبال اين نعمت مستمر و پاسخگوئى به نيازهاى همه مخلوقات و اهل آسمانها و زمين تكرار مى كند كه ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكارمى كنيد))؟! (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

(آيه31)ـ نعمتهائى كه تاكنون در آيات اين سوره مطرح شده مربوط به اين جهان بوده است , ولى در اينجا از محاسبه قيامت و بعضى ديگر از خصوصيات معاد سخن مى گويد كه در عين تهديد بودن بـراى مـجرمان وسيله تربيت و آگاهى وبيدارى و هم وسيله تشويق و دلگرمى مؤمنان است , و به هـمين جهت نعمت محسوب مى شود, لذا بعد از ذكر هركدام همان سؤال را كه درباره نعمتهاست تكرارمى كند.

نـخست مى فرمايد: ((به زودى به حساب شما مى پردازيم اى دو گروه انس وجن ))! (سنفرغ لكم ايه الثقلا ن ).

آرى ! در آن روز خـداوند عالم قادر دقيقا همه اعمال و گفتار و نيات انس وجن را مورد بررسى و حساب دقيق قرار داده , و كيفر و پاداش مناسب را براى آنهاتعيين مى كند.

(آيـه32)ـ بـعـد از ذكـر ايـن مـعـنـى بـاز ايـن سـؤال را تـكرار مى فرمايد: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد)) (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

(آيه33)ـ در تعقيب آيه قبل كه از مساله حساب دقيق الهى سخن مى گفت باز جن و انس را مخاطب سـاخته , مى گويد: ((اى گروه جن و انس ! (هرگاه به راستى مى خواهيد از مجازات و كيفر الهى بركنار مانيد) اگر مى توانيد از مرزهاى آسمانها وزمين بگذريد (و از حيطه قدرت او خارج شويد) پـس بـگذريد ولى هرگز نمى توانيدمگر با نيروئى )) الهى و فوق العاده اما چنين نيروئى در اختيار شـمـا نـيـسـت (يـا مـعـشـرالـجـن والا نس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات والا رض فانفذوالاتنفذون الا بسلطان ).

بـه ايـن تـرتـيب شما هرگز ياراى فرار از دادگاه عدل خدا و پيامدهاى آن رانداريد, هر جا برويد ملك خداست , و هر كجا باشيد محل حكومت اوست , آرى اين موجود ضعيف و ناتوان كجا مى تواند از عـرصـه قـدرت خـداونـد بگريزدهمان گونه كه اميرمؤمنان على (ع ) در دعاى روح پرور كميل عرضه مى دارد:((ولا يمكن الفرار من حكومتك ; پروردگارا! فرار از حكومت تو ممكن نيست ))!.

الـبـتـه به نظر مى رسد كه اين آيه مربوط به فرار از چنگال عدالت الهى در قيامت باشد, و مؤيد آن بـعـضـى از اخـبـار اسـت كـه در منابع اسلامى در اين زمينه نقل شده ازجمله در حديثى از امام صـادق (ع ) مـى خـوانـيـم : ((روز قـيـامت خداوند بندگان را درمحل واحدى جمع مى كند و به فـرشـتگان آسمان پائين وحى مى فرستد فرود آييد,آنها ـكه دو برابر جمعيت روى زمين از جن و انس هستندـ فرود مى آيند, سپس اهل آسمان دوم كه آنها نيز دو برابر همه مى باشند فرود مى آيند, و بـه هـمين ترتيب فرشتگان هفت آسمان فرود مى آيند و همچون هفت حجاب گرداگرد انس و جـن رااحاطه مى كنند, اينجاست كه منادى صدا مى زند: اى جمعيت جن و انس اگرمى توانيد از اقـطار آسمانها و زمين بگذريد, اما هرگز نمى توانيد جز با قدرت الهى ودر اينجا مى بينند اطراف آنها را هفت گروه عظيم از فرشتگان فرا گرفته اندـ و راهى براى فرار از چنگال عدالت نيست )).

(آيه34)ـ باز در اينجا دو گروه را مخاطب ساخته , مى گويد: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟! (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

درسـت اسـت كـه تـهـديـد فـوق به ظاهر در مسير مجازات و كيفر است , ولى ازآنجا كه ذكر آن هـشـدارى است به همه انسانها, و عاملى است براى اصلاح و تربيت ,طبعا لطف و نعمتى محسوب مى شود, و اصولا وجود حساب در هر دستگاه نعمت بزرگى است چرا كه به خاطر آن سرهاى همه به حساب خواهد آمد!.

(آيـه35)ـ ايـن آيه براى تاكيد آنچه در آيه قبل دائر بر عدم قدرت انس و جن بر فرار از چنگال عدالت آمـده , مـى افـزايـد: ((شـعـله هائى از آتش بى دود, و دودهائى متراكم بر شما فرستاده مى شود (و آن چـنـان شـمـا را از هر سو احاطه مى كنند كه راهى براى فرار نيست ) و نمى توانيد از كسى يارى بطلبيد)) (يرسل عليكما شواظ من نارونحاس فلا تنتصران ).

از يـكسو فرشتگان شما را احاطه كرده اند و از سوى ديگر شعله هاى گرم و سوزان آتش و دودهاى تيره و تار و خفقان آور اطراف محشر را فرا مى گيرد و راهى براى گريز نيست .

(آيـه36)ـ باز مى فرمايد: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكارمى كنيد))؟! (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

تعبير به نعمت در اينجا نيز به خاطر همان لطفى است كه در آيه قبل به آن اشاره شد.

(آيـه37)ـ در تعقيب آيات گذشته كه بعضى از حوادث رستاخيز را بازگومى كرد, در اينجا همچنان ادامه همان بحث و ذكر خصوصيات ديگرى از صحنه قيامت , و چگونگى حساب , و مجازات , و كيفر است .

نـخـسـت مـى فـرمـايـد: ((در آن هنگام كه آسمان شكافته شود, و همچون روغن مذاب گلگون گـردد)) حـوادث هـولـنـاكى رخ مى دهد كه تاب تحمل آن را نخواهيدداشت (فاذا انشقت السماء فكانت وردة كالدهان ).

از مـجموع آيات ((قيامت )) به خوبى استفاده مى شود كه در آن روز نظام كنونى جهان بكلى درهم مى ريزد, و حوادث بسيار هولناكى در سرتاسر عالم رخ مى دهد,كواكب و سيارات و زمين و آسمان دگـرگـون مـى شوند, و مسائلى كه تصور آن امروزبراى ما مشكل است واقع مى گردد, از جمله چـيـزى اسـت كـه در آيه فوق آمده كه كرات آسمانى از هم مى شكافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن درمى آيد.

(آيه38)ـ و از آنجا كه اعلام وقوع اين حوادث هولناك در صحنه قيامت , و ياقبل از آن هشدارى است بـه هـمـه مـجـرمان و مؤمنان , و لطفى است از الطاف الهى ,بعد از آن , همان جمله سابق را تكرار فـرمـوده , مـى گويد: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟! (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

(آيه39)ـ در اين آيه از حوادث تكوينى قيامت , به وضع انسان گنهكار در آن روز, پرداخته , مى افزايد: ((در آن روز هـيچ كس از انس و جن از گناهش سؤال نمى شود)) (فيومئذ لا يسئل عن ذنبه انس ولا جان ).

چـرا سـؤال نـمـى كـنند؟ براى اين كه همه چيز روشن است , و در چهره انسانهاهمه چيز خوانده مى شود.

قيامت يك روز بسيار طولانى است , و انسان از مواقف و گذرگاههاى متعددى بايد بگذرد و در هر صحنه و موقفى بايد مدتى بايستد, در بعضى از اين مواقف مطلقا سؤالى نمى شود.

و در بعضى از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده مى شود و اعضاى بدن به شهادت بر مى خيزند و در بعضى , از انسانها دقيقا پرسش مى شود.

خلاصه هر صحنه اى شرايطى دارد.

(آيـه40)ـ و بـاز در تـعـقـيـب آن هـمـگـان را مـخاطب ساخته , مى گويد ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مى كنيد))؟! (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

(آيه41)ـ آرى در آن روز سؤال نمى شود, بلكه ((مجرمان از چهره هايشان شناخته مى شوند)) (يعرف المجرمون بسيماهم ).

گـروهـى داراى چـهـره هـاى بشاش نورانى و درخشانند كه بيانگر ايمان و عمل صالح آنهاست , و گـروهـى ديـگـر صـورتهائى سياه و تاريك و زشت و عبوس دارند كه نشانه كفر و گناه آنهاست , چـنـانـكه در آيات 39 تا 41 سوره عبس مى خوانيم : ((در آن روز چهره هائى درخشان و نورانيند, و چهره هائى تاريك , كه سياهى مخصوصى آن را پوشانيده )).

سپس مى افزايد: ((و آنگاه آنها را از موهاى پيش سر, و پاهايشان مى گيرند)) وبه دوزخ مى افكنند! (فيؤخذ بالنواصى والا قدام ).

گرفتن مجرمان با موى پيش سر, و پاها, ممكن است به معنى حقيقى آن باشد كه ماموران عذاب اين دو را مى گيرند و آنها را از زمين برداشته , با نهايت ذلت به دوزخ مى افكنند, و يا كنايه از نهايت ضـعف و ناتوانى آنها در چنگال ماموران عذاب الهى است , كه اين گروه را با خوارى تمام به دوزخ مى برند, و چه صحنه دردناك و وحشتناكى است آن صحنه !.

(آيـه42)ـ باز از آنجا كه يادآورى اين مسائل در زمينه معاد هشدار و لطفى است به همگان مى افزايد: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مى كنيد))؟! (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

(آيه43)ـ در اين آيه مى فرمايد: ((اين همان دوزخى است كه مجرمان پيوسته آن را انكار مى كردند)) (هذه جهنم التى يكذب بها المجرمون ).

(آيـه44)ـ بـاز در تـوصيف جهنم و عذابهاى دردناك آن مى افزايد: مجرمان ((امروز درميان آن و آب سوزان در رفت و آمدند)) (يطوفون بينها وبين حميم آن ).

آنـها از يكسو در ميان شعله هاى سوزان جهنم مى سوزند و تشنه مى شوند وتمناى آن مى كنند و از سوى ديگر آب جوشان به آنها مى دهند (يا بر آنها مى ريزند) واين مجازاتى است دردناك .

از آيـات 71 و 72 سـوره مـؤمـن اسـتـفـاده مى شود كه چشمه سوزان حميم دركنار جهنم است كه نخست دوزخيان را در آن مى برند و سپس در آتش دوزخ ‌مى افكنند.

(آيـه45)ـ بـاز بـه دنـبـال ايـن هـشدار و اخطار شديد بيداركننده كه لطفى است از ناحيه خداوند, مى فرمايد: ((پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟!(فباى آلاء ربكما تكذبان ).

[ شنبه ۱۳۸۶/۰۲/۲۹ ] [ 20:55 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب