منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
سوره بلد [90] اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 20 آيه است . محتواى سوره :در قـسمت اول اين سوره بعد از ذكر سوگندهاى پرمعنائى اشاره به اين حقيقت شده كه زندگى انـسـان در عـالـم دنـيا همواره توام با مشكلات و رنج است , تااز يكسو خود را براى رفتن به جنگ مشكلات آماده سازد, و از سوى ديگر انتظارآرامش و آسودگى مطلق را در اين جهان از سر بيرون كند.در بخش ديگرى از اين سوره قسمتى از مهمترين نعمتهاى الهى رابر انسان مى شمرد, و سپس به ناسپاسى او در مقابل اين نعمتها اشاره مى كند.در آخرين بخش مردم را به دو گروه ((اصحاب الميمنة )) و ((اصحاب المشئمة )) تقسيم كرده , و گوشه اى از صفات اعمال گروه اول (مؤمنان صالح ) وسپس سرنوشت آنها را بيان مى كند, و بعد به نقطه مقابل آنها يعنى ; كافران ومجرمان و سرنوشت آنها مى پردازد. در حـديثى از پيغمبراكرم (ص ) نقل شده كه فرمود:((كسى كه سوره بلد را بخواند خداوند او را از خشم خود در قيامت در امان مى دارد)). به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. (آيه1)ـ سنت قرآن در بسيارى از موارد بر اين است كه بيان حقايق بسيار مهم را باسوگند شروع مى كند, سـوگـندهائى كه خود نيز سبب حركت انديشه و فكر و عقل انسان است و ارتباط خاصى با همان مطلب مورد نظر دارد.در ايـنـجـا نيز براى بيان اين واقعيت كه زندگى انسان در دنيا توام با درد و رنج است از سوگند تازه اى شروع كرده , مى فرمايد: ((قسم به اين شهر مقدس )) [ مكه ](لا اقسم بهذا البلد). (آيه2)ـ ((شهرى كه تو در آن ساكن هستى )) (وانت حل بهذا البلد).الـبـته شرافت و عظمت سرزمين ((مكه )) ايجاب مى كند خداوند به آن سوگند ياد نمايد, چرا كه نـخـسـتـين مركز توحيد و عبادت پروردگار در اينجا ساخته شده , و انبياى بزرگ گرد اين خانه طـواف كرده اند, ولى جمله ((وانت حل بهذا البلد)) مطلب تازه اى دربر دارد, مى گويد: اين شهر به خاطر وجودپرفيض و بركت تو چنان عظمتى به خود گرفته كه شايسته اين سوگند شده است . (آيه3)ـ سپس مى افزايد: ((و قسم به پدر و فرزندش )) (ووالد وما ولد).منظور از ((والد)) ابراهيم خليل و از ((ما ولد)) اسماعيل ذبيح است و باتوجه به اين كه در آيه قبل به شهر ((مكه )) سوگند ياد شده و مى دانيم ابراهيم و فرزندش بنيانگذار ((كعبه )) و شهر ((مكه )) بـودنـد ايـن تـفسير بسيار مناسب به نظر مى رسدبخصوص اين كه عرب جاهلى نيز براى حضرت ابراهيم و فرزندش اهميت فوق العاده اى قائل بود, و به آنها افتخار مى كرد. (آيـه4)ـ سپس به چيزى مى پردازد كه هدف نهائى اين سوگندهاست ,مى فرمايد: ((ما انسان را در رنج آفريديم )) و زندگى او پر از رنجهاست (لقد خلقناالا نسان فى كبد).حـتى نگاهى به زندگى انبيا و اوليااللّه نيز نشان مى دهد كه زندگى اين گلهاى سرسبد آفرينش نـيـز با انواع ناملايمات و درد و رنجها قرين بود, هنگامى كه دنيا براى آنها چنين باشد, وضع براى ديگران روشن است . (آيـه5)ـ سپس مى افزايد: ((آيا او گمان مى كند كه هيچ كس نمى تواند بر اودست يابد؟)) (ايحسب ان لن يقدر عليه احد).اشاره به اين كه آميختگى زندگى انسان با آن همه درد و رنج دليل بر اين است كه او قدرتى ندارد ولـى هـنـگـامـى كه به قدرتى مى رسد هر كار خلاف و گناه و جرم وتجاوزى را مرتكب مى شود گوئى خود را در امن و امان مى بيند. (آيـه6)ـ سـپـس در ادامه همين سخن مى افزايد: ((مى گويد: من مال زيادى را(در كارهاى خير) نابود كرده ام )) (يقول اهلكت مالا لبدا).اشـاره به كسانى است كه وقتى به آنها پيشنهاد صرف مال در كار خيرى مى كردند از روى غرور و نـخوت مى گفتند: ما بسيار در اين راهها صرف كرده ايم درحالى كه چيزى براى خدا انفاق نكرده بودند, و اگر اموالى به اين و آن داده بودندبراى تظاهر و رياكارى و اغراض شخصى بوده است . بـعضى نيز گفته اند: آيه اشاره است به كسانى كه اموال زيادى در دشمنى بااسلام و پيامبر(ص ) و توطئه هاى ضداسلامى صرف كرده بودند, و به آن افتخارمى كردند. (آيـه7)ـ سـپس مى افزايد: ((آيا (انسان ) گمان مى كند هيچ كس او را نديده (كه عمل خيرى انجام نداده ) است ))؟ (ايحسب ان لم يره احد).او از اين حقيقت غافل است كه خداوند نه فقط ظواهر اعمال او رادر خلوت و جمع مى بيند, بلكه از اعـمـاق قـلـب و روح او نيز آگاه است , و از نيات اوباخبر هم كيفيت تحصيل آن اموال نامشروع را مى داند و هم چگونگى صرف كردن رياكارانه و مغرضانه آن را. (آيه8)ـ در تعقيب آيات گذشته كه سخن از غرور و غفلت انسانهاى طغيانگر مى گفت در اينجا بخشى از مـهـمـترين نعمتهاى مادى و معنوى الهى را بر اين انسان مى شمرد,تا از يكسو غرور و غفلت او را بشكند, و از سوى ديگر وى را وادار به تفكر در خالق اين نعمتها كند, و با تحريك حس شكرگزارى در درون جانش او را به سوى معرفت خالق سوق دهد.مى فرمايد: ((آيا براى او دو چشم قرار نداديم ))؟ (الم نجعل له عينين ). (آيه9)ـ ((و يك زبان و دو لب ))؟! (ولسانا وشفتين ). (آيه10)ـ ((و او را به راه خير و شر هدايت كرديم )) (وهديناه النجدين ). ايـن هدايت از سه طريق انجام مى گيرد: از طريق ادراكات عقلى و استدلال , واز طريق فطرت و وجدان بدون نياز به استدلال , و از طريق وحى و تعليمات انبيا واوصيا.آنـچه را مورد نياز بشر در پيمودن مسير تكامل است خداوند به يكى از اين سه طريق يا در بسيارى از موارد با هر سه طريق به او تعليم كرده است امـيـرمـؤمـنـان عـلى (ع ) مى فرمايد: ((شگفتا از اين انسان كه با يك قطعه پيه مى بيند, و با قطعه گـوشـتـى سـخن مى گويد, و با استخوانى مى شنود, و ازشكافى نفس مى كشد))! و اين كارهاى بزرگ حياتى را با اين وسائل كوچك انجام مى دهد. جـمـلـه ((وهديناه النجدين )) علاوه بر اين كه مساله اختيار و آزادى اراده انسان را بيان مى كند, بـاتـوجـه بـه ايـن كـه ((نـجد)) مكان مرتفع است اشاره به اين است كه پيمودن راه خير خالى از مـشكلات و زحمت و رنج نيست , همان گونه كه بالارفتن اززمينهاى مرتفع مشكلاتى دارد, حتى پيمودن راه شر نيز مشكلاتى دارد, چه بهتر كه انسان با سعى و تلاشش راه خير را برگزيند. به هرحال انتخاب راه با خود انسان است , اوست كه مى تواند چشم و زبان رادر مسير حلال يا حرام به گردش درآورد, و از دو جاده ((خير)) و ((شر)) هركدام رابخواهد برگزيند. و لـذا در حـديثى از پيغمبراكرم (ص ) مى خوانيم : ((خداوند متعال به فرزندان آدم مى گويد: ((اى فـرزنـد آدم ! اگـر زبـانـت خواست تو را وادار به حرام كند من دو لب رابراى جلوگيرى از آن در اخـتيار تو قرار داده ام , لب را فروبند, و اگر چشمت بخواهدتو را به سوى حرام ببرد من پلكها را در اختيار تو قرار داده ام , آنها را فروبند!)). (آيه11)ـ به دنبال ذكر نعمتهاى بزرگى كه در آيات قبل آمده بود در اينجا بندگان ناسپاس را مورد ملامت و سرزنش قرار مى دهد كه چگونه با داشتن آن همه وسائل سعادت راه نجات را نپيموده اند.نخست مى فرمايد: ((ولى او (انسان ناسپاس ) از آن گردنه مهم نگذشت )) (فلا اقتحم العقبة ). (آيه12)ـ سپس مى فرمايد: ((تو نمى دانى آن گردنه چيست ))؟ (وما ادريك ما العقبة ). (آيه13)ـ ((آزاد كردن برده اى )) (فك رقبة ). (آيه14)ـ ((يا غذا دادن در روز گرسنگى )) (او اطعام فى يوم ذى مسغبة ).ايـن تـعبير تاكيدى است بر اطعام گرسنگان در ايام قحطى و خشكسالى ومانند آن براى اهميت اين موضوع , والا اطعام گرسنگان هميشه از افضل اعمال بوده و هست . (آيه15)ـ ((يتيمى از خويشاوندان )) (يتيما ذا مقربة ).تاكيد روى يتيمان خويشاوند نيز به خاطر ملاحظه اولويتهاست , وگرنه همه يتيمان را بايد اطعام و نوازش نمود. (آيه16)ـ ((يا مستمندى خاك نشين را)) (او مسكينا ذا متربة ). بـه ايـن تـرتـيب اين گردنه صعب العبور; كه انسانهاى ناسپاس هرگز خود را براى گذشتن از آن آمـاده نـكـرده انـد, مـجموعه اى است از اعمال خير كه عمدتا بر محورخدمت به خلق و كمك به ضـعيفان و ناتوانها دور مى زند, و نيز مجموعه اى از عقائدصحيح و خالص است كه در آيات بعد به آن اشاره شده .و بـه راسـتى گذشتن از اين گردنه باتوجه به علاقه شديدى كه غالب مردم به مال و ثروت دارند كار آسانى نيست . در حـديـثـى آمـده اسـت : امام على بن موسى الرضا(ع ) هنگامى كه مى خواست غذا بخورد دستور مـى فـرمـود سـيـنـى بـزرگـى كنار سفره بگذارند, و از هرغذائى كه در سفره بود از بهترين آنها برمى داشت و در آن سينى مى گذاشت , سپس دستور مى داد آنها را براى نيازمندان ببرند, بعد اين آيه را تلاوت مى فرمود: فلا اقتحم العقبة .سپس مى افزود: ((خداوند متعال مى دانست كه همه قادر بر آزادكردن بردگان نيستند راه ديگرى نيز به سوى بهشتش قرار داد))!. (آيـه17)ـ در ادامـه تـفـسـيرى كه براى اين گردنه صعب العبور بيان فرموده , دراين آيه مى افزايد: ((سـپـس از كسانى باشد كه ايمان آورده , و يكديگر را به صبر ورحمت توصيه مى كنند)) (ثم كان من الذين آمنوا وتواصوا بالصبر وتواصوبالمرحمة ).بـه ايـن ترتيب كسانى از اين گردنه سخت عبور مى كنند كه هم داراى ايمان هستند و هم اخلاق والائى هـمـچـون دعوت به صبر و عواطف انسانى دارند, و هم اعمال صالحى همچون آزاد كردن بردگان و اطعام يتيمان و مسكينان انجام داده اند. (آيـه18)ـ و در پـايان اين اوصاف , مقام صاحبان آن را چنين بيان مى كند:((آنها اصحاب اليمين اند)) كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مى دهند! (اولئك اصحاب الميمنة ). (آيه19)ـ سپس به نقطه مقابل اين گروه يعنى ;? آنها كه نتوانستند از اين گردنه صعب العبور بگذرند, پـرداخته , مى فرمايد: ((و كسانى كه آيات ما را انكار كرده اندافرادى شومند)) كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى شود! (والذين كفروابـاياتناهم اصحاب المشئمة ).و اين نشانه آن است كه دستشان از حسنات تهى , و نامه اعمالشان از سيئات سياه است .يـعـنـى ; ايـن گروه كافر افرادى شوم و ناميمونند كه هم سبب بدبختى خودشانند, و هم بدبختى جـامعه , ولى از آنجا كه شوم بودن و خجسته بودن در قيامت به آن شناخته مى شود كه نامه اعمال افراد در دست چپ , يا در دست راست آنها باشد بعضى اين تفسير را براى آن پذيرفته اند. (آيـه20)ـ و در آخرين آيه اين سوره اشاره كوتاه و پرمعنايى به مجازات گروه اخير كرده , مى فرمايد: ((بر آنها آتشى است فروبسته ))! كه راه فرارى از آن نيست (عليهم نار مؤصدة ). ((مـؤصـدة )) از ماده ((ايصاد)) به معنى بستن در و محكم كردن آن است , ناگفته پيداست انسان در اتـاقـى كـه هـواى آن كمى گرم است مى خواهد درها را باز كند,نسيمى بوزد و گرمى هوا را تـعـديـل كند, حال بايد فكر كرد در كوره سوزان دوزخ هنگامى كه تمام درها بسته شود چه حالى پيدا خواهد شد؟! ((پايان سوره بلد)). [ پنجشنبه ۱۳۸۵/۰۱/۳۱ ] [ 13:8 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |