منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



ادامه سوره ممتحنه [60]

 

(آيـه5)ـ در ايـن آيـه بـه يـكـى ديگر از درخواستهاى ابراهيم و يارانش كه دراين زمينه , حساس و چـشمگير است اشاره كرده , مى گويد: ((پروردگارا! ما را مايه گمراهى كافران قرار مده )) (ربنـا لا تجعلنـا فتنة للذين كفروا).

ايـن تـعـبير ممكن است اشاره به اعمالى مانند اعمال ((حاطب ابن ابى بلتعه ))باشد كه گاهى از افراد بى خبر سر مى زند و كارى مى كنند كه سبب تقويت گمراهان مى گردد در حالى كه گمان مى كنند كار خلافى نكرده اند.

و در پايان آيه مى افزايد: ((پروردگارا! (اگر لغزشى از ما سرزد) ما را ببخش ))(واغفرلنـا ربنـا).

((چرا كه تو عزيز و حكيمى )) (انك انت العزيز الحكيم ).

قدرتت شكست ناپذير است و حكمتت نافذ در همه چيز.

(آيـه6)ـ در ايـن آيـه بـار ديـگر روى همان مطلبى تكيه مى كند كه در نخستين آيه تكيه شده بود, مـى فـرمـايد: ((براى شما (مسلمانان ) در زندگى آنها اسوه حسنه (وسرمشق نيكوئى ) بود, براى كسانى كه اميد به خدا و روز قيامت دارند)) (لقد كـان لكم فيهم اسوة حسنة لمن كـان يرجوا اللّه واليوم الا خر).

نه تنها برائت و بيزاريشان از بت پرستان و خط كفر, بلكه دعاهاى آنها وتقاضاهايشان در پيشگاه خدا نيز براى همه مسلمانان سرمشق است .

بـدون شـك ايـن تاسى و پيروى نفعش قبل از هركس به خود مسلمانان بازمى گردد لذا در پايان مـى افـزايـد: ((و هركس سرپيچى كند (به خويشتن ضرر زده است ) زيرا خداوند بى نياز و شايسته ستايش است )) (ومن يتول فان اللّه هو الغنى الحميد).

زيرا طرح دوستى با دشمنان خدا آنها را تقويت مى كند, و قوت آنها باعث شكست خود شماست .

هـميشه وجود الگوها و سرمشقهاى بزرگ در زندگى انسانها, وسيله مؤثرى براى تربيت آنها بوده اسـت , بـه هـمـيـن دلـيل , پيامبر و پيشوايان معصوم مهمترين شاخه هدايت را با عمل خود نشان مى دادند.

(آيه7)ـ در ايـنجا همچنان بحث پيرامون قطع رابطه با مشركان ادامه مى يابد, و از آنجاكه اين قطع رابطه يـك نـوع خـلا عاطفى براى جمعى از مسلمانان ايجاد مى كرد,خداوند براى پاداش آنها و رفع اين كـمبود به آنها بشارت داده , مى فرمايد: ((اميداست خدا ميان شما و كسانى از مشركين كه با شما دشـمـنـى كردند (از راه اسلام )پيوند محبت برقرار كند)) (عسى اللّه ان يجعل بينكم وبين الذين عـاديتم منهم مودة ).

و ايـن امـر سرانجام تحقق يافت , سال هشتم هجرى فرارسيد و مكه فتح شد واهل مكه به مصداق يدخلون فى دين اللّه افواجا گروه گروه مسلمان شدند, و آفتاب ايمان با گرمى محبت و دوستى تابيدن گرفت .

بـه هـرحـال اگـر كـسانى كه مورد علاقه مسلمانان هستند از خط مكتبى آنان جداشوند نبايد از بـازگـشـت آنـهـا مـايـوس شد, چرا كه خداوند بر همه چيز قادر است ,اوست كه مى تواند دلها را دگـرگـون سـازد, و اوسـت كـه گـنـاهـان و خطاهاى بندگانش رامى بخشد, لذا در پايان آيه مى افزايد: ((و خداوند تواناست و آمرزنده و مهربان است )) (واللّه قدير واللّه غفور رحيم ).

(آيـه8)ـ ايـن آيـه شرح و توضيحى است بر مساله ترك رابطه دوستى بامشركان , مى فرمايد: ((خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه با شما در امر دين پيكار نكردند و شما را از خـانـه و ديارتان بيرون نراندند نهى نمى كند)) (لا ينهيكم اللّه عن الذين لم يقـاتلوكم فى الدين ولم يخرجوكم من ديـاركم ان تبروهم وتقسـطوا اليهم ).

((چرا كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد)) (ان اللّه يحب المقسطين ).

(آيـه9)ـ ((تنها شما را از دوستى و رابطه با كسانى نهى مى كند كه در امر دين با شما پيكار كردند و شـمـا را از خـانـه هـايتان بيرون راندند يا به بيرون راندن شما كمك كردند و هركس با آنان رابطه دوسـتـى داشـتـه بـاشـد ظـالـم و ستمگر است )) (انمـاينهيكم اللّه عن الذين قـاتلوكم فى الدين واخرجوكم من ديـاركم وظاهروا على اخراجكم ان تولوهم ومن يتولهم فاولئك هم الظالمون ).

از دو آيـه فـوق يـك اصـل كـلـى و اسـاسى در چگونگى رابطه مسلمانان با غير مسلمين استفاده مى شود, نه تنها براى آن زمان كه براى امروز و فردا نيز ثابت است , و آن اين كه مسلمانان موظفند در بـرابر هر گروه و جمعيت و هر كشورى كه موضع خصمانه باآنها داشته باشند و برضد اسلام و مسلمين قيام كنند, يا دشمنان اسلام را يارى دهندسرسختانه بايستند, و هرگونه پيوند محبت و دوسـتـى را بـا آنها قطع كنند اما اگر آنهادر عين كافر بودن نسبت به اسلام و مسلمين بى طرف بمانند و يا تمايل داشته باشند, مسلمين مى توانند با آنها رابطه دوستانه برقرار سازند البته نه در آن حد كه بابرادران مسلمان دارند, و نه در آن حد كه موجب نفوذ آنها درميان مسلمين گردد.

(آيـه10)ـ شـان نـزول : در شان نزول اين آيه و آيه بعد آمده است كه :رسول خدا(ص ) در ((حديبيه )) با مـشـركـان مـكه پيمانى امضا كرد يكى از موارد پيمان اين بود كه هركس از اهل مكه به مسلمانان بپيوندد او را بازگردانند, اما اگر كسى ازمسلمانان اسلام را رها كرده به مكه بازگردد مى توانند را برنگردانند.

در ايـن هـنـگام زنى به نام ((سبيعه )) اسلام را پذيرفت , و در همان سرزمين حديبيه به مسلمانان پيوست , همسرش خدمت پيامبر(ص ) آمد و گفت : اى محمد!همسرم را به من بازگردان , چرا كه اين يكى از مواد پيمان ماست , و هنوز مركب آن خشك نشده .

آيه نازل شد و دستور داد زنان مهاجر را امتحان كنيد.

ابـن عـبـاس مى گويد; امتحانشان به اين بود كه بايد سوگند ياد كنند هجرت آنهابه خاطر كينه با شوهر, يا علاقه به سرزمين جديد, و يا هدف دنيوى نبوده بلكه تنهابه خاطر اسلام بوده است .

آن زن سـوگند ياد كرد كه چنين است در اينجا رسول خدا(ص ) مهريه اى را كه شوهرش پرداخته بـود و هزينه هائى را كه متحمل شده بود به او پرداخت و فرمود:طبق اين ماده قرارداد تنها مردان را بازمى گرداند نه زنان را.

تفسير: در آيـات گـذشـته سخن از ((بغض فى اللّه )) قطع پيوند با دشمنان خدا بود, اما دراينجا سخن از ((حب فى اللّه )) و برقرار ساختن پيوند با كسانى است كه از كفر جدامى شوند و به ايمان مى پيوندند.

نخست از زنان مهاجر, سخن مى گويد, و جمعا هفت دستور در اين آيه واردشده كه عمدتا درباره زنان مهاجر, و قسمتى نيز درباره زنان كافر است .

1ـ نـخـسـتـيـن دسـتور درباره آزمايش ((زنان مهاجرات )) است , روى سخن را به مؤمنان كرده , مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه زنان با ايمان به عنوان هجرت نزد شما آيند, آنـهـا را (از خود نرانيد, بلكه ) آزمايش كنيد)) (يـا ايهاالذين آمنوا اذا جـاءكم المؤمنـات مهـاجرات فامتحنوهن ).

نـحـوه امتحان چنين بود كه آنها را سوگند به خدا مى دادند كه مهاجرتشان جزبراى قبول اسلام نـبـوده , و يـا بـا پـيـغـمـبـر اسـلام (ص ) بيعت كنند كه راه شرك نپويند, و گردسرقت و اعمال منافى عفت , و كشتن فرزندان , و مانند آن نروند, و سرتاپا تسليم فرمان رسول خدا(ص ) باشند.

الـبـتـه ممكن است كسانى در آن سوگند و اين بيعت نيز خلاف بگويند اما مقيدبودن بسيارى از (مـردم ) حـتـى مشركان در آن زمان به مساله بيعت و سوگند به خداسبب مى شد كه افراد كمتر دروغ بگويند.

لـذا در جـمـلـه بـعد مى افزايد: ((خداوند به (درون دل آنها و) ايمانشان آگاهتراست ))(اللّه اعلم بايمـانهن ).

2ـ در دستور بعد مى فرمايد: ((هرگاه (از عهده اين امتحان برآمدند و) آنها رامؤمن يافتيد, آنها را به سوى كفار بازنگردانيد)) (فان علمتموهن مؤمنـات فلا ترجعوهن الى الكفار).

3ـ در سـومـين مرحله كه در حقيقت دليلى است براى حكم قبل اضافه مى كند: ((نه آنها بر كفار حلالند, و نه كفار براى آنها حلال )) (لا هن حل لهم ولا هم يحلون لهن ).

چـرا كـه ايـمـان و كـفر در يك جا جمع نمى شود, و پيمان مقدس ازدواج نمى تواند رابطه درميان مؤمن و كافر برقرار سازد.

4ـ از آنـجـا كـه مـعـمـول عرب بود كه مهريه زنان خود را قبلا مى پرداختند درچهارمين دستور مـى افـزايـد: ((و آنـچـه را هـمـسران آنها (براى ازدواج با اين زنان )پرداخته اند به آنان بپردازيد)) (وآتوهم مـا انفقوا).

درسـت اسـت كـه شوهرشان كافر است اما چون اقدام بر جدائى به وسيله ايمان از طرف زن شروع شده , عدالت اسلامى ايجاب مى كند كه خسارات همسرش پرداخت شود.

الـبـتـه اين پرداخت مهر در مورد مشركانى بود كه با مسلمانان پيمان ترك مخاصمه درحديبيه يا غير آن امضا كرده بودند.

5ـ حكم ديگر كه به دنبال احكام فوق آمده اين است كه مى فرمايد: ((و گناهى بر شما نيست كه با آنها ازدواج كنيد هرگاه مهرشان را به آنان بدهيد)) (ولا جنـاح عليكم ان تنكحوهن اذا آتيتموهن اجورهن ).

بايد توجه داشت كه در اينجا زن بدون طلاق از شوهر كافر جدا مى شود, ولى بايد عده نگهدارد.

6ـ اما هرگاه قضيه برعكس باشد يعنى شوهر اسلام را بپذيرد و زن بر كفرباقى بماند, در اينجا نيز رابـطـه زوجـيـت به هم مى خورد و نكاح فسخ مى شود,چنانكه در ادامه همين آيه مى فرمايد: ((و هرگز زنان كافر را در همسرى خود نگه نداريد)) (ولا تمسكوا بعصم الكوافر).

7ـ در آخرين حكم كه در آيه ذكر شده سخن از مهر زنانى است كه از اسلام جدا شوند و به اهل كفر بـپيوندند, مى فرمايد; اگر كسى از زنان شما كافر شد و به بلادكفر فرار كرد ((حق داريد مهرى را كه پرداخته ايد مطالبه كنيد همان گونه كه آنها حق دارند مهر (زنانشان را كه از آنان جدا شده اند) از شما مطالبه كنند)) (وسئلوا مـاانفقتم وليسئلوا مـا انفقوا).

و اين مقتضاى عدالت و احترام به حقوق متقابل است .

و در پـايـان آيـه به عنوان تاكيد بر آنچه گذشت , مى فرمايد: ((اين حكم خداونداست كه در ميان شما حكم مى كند و خداوند دانا و حكيم است )) (ذلكم حكم اللّه يحكم بينكم واللّه عليم حكيم ).

احـكـامـى اسـت كـه همه از علم الهى سرچشمه گرفته , و آميخته با حكمت است , و توجه به اين حقيقت كه همه از سوى خداست بزرگترين ضمانت اجرائى براى اين احكام محسوب مى شود.

(آيـه11)ـ در ايـن آيـه در ادامـه همين سخن مى فرمايد: ((و اگر بعضى ازهمسران شما از دستتان بـروند (اسلام را رها كرده به كفار پيوستند) و شما در جنگى بر آنها پيروز شديد و غنائمى به دست گـرفـتـيد, به كسانى كه همسرانشان رفته اندهمانند مهرى را كه پرداخته اند (از غنائم ) بدهيد)) (وان فـاتكم شىء من ازواجكم الى الكفار فعـاقبتم فـاتوا الذين ذهبت ازواجهم مثل مـا انفقوا).

و در پـايـان آيـه , همه مسلمانان را به تقوا دعوت كرده , مى فرمايد: ((و از(مخالفت ) خداوندى كه همه به او ايمان داريد بپرهيزيد)) (واتقوا اللّه الذى انتم به مؤمنون ).

دستور به تقوا در اينجا ممكن است به خاطر اين باشد كه معمولا در تشخيص مقدار مهريه به گفته هـمسران اعتماد مى شود, چون راهى براى اثبات آن جز گفته خود آنها وجود ندارد, و امكان دارد وسـوسـه هـاى شـيـطـانى سبب شود كه بيش ازمقدار واقعى ادعا كنند, لذا آنها را توصيه به تقوا مى نمايد.

(آيه12)ـ در تـعـقـيـب آيـات گذشته كه احكام زنان مهاجر را بيان مى كرد در اين آيه حكم بيعت زنان را با پيامبر(ص ) شرح مى دهد.

بـطـورى كه مفسران نوشته اند اين آيه روز فتح مكه نازل شد, هنگامى كه پيامبر(ص ) بر كوه صفا قـرارگـرفـتـه بـود از مردان بيعت گرفت , زنان مكه كه ايمان آورده بودند براى بيعت خدمتش آمدند, آيه نازل شد و كيفيت بيعت با آنان را شرح داد.

روى سـخن را به پيامبر(ص ) كرده , مى فرمايد: ((اى پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند و با تـو بـيـعـت كـنند كه چيزى را شريك خدا قرار ندهند, دزدى و زنانكنند, فرزندان خود را نكشند تـهـمـت و افترائى پيش دست و پاى خود نياورند, ودر هيچ كار شايسته اى مخالفت و نافرمانى تو نـكنند, با آنها بيعت كن و براى آنها ازدرگاه خداوند آمرزش بطلب كه خداوند آمرزنده و مهربان اسـت )) (يــا ايـها النبى اذاجـاءك المؤمنـات يبـايعنك على ان لا يشركن باللّه شيئا ولا يسرقن ولا يزنين ولايقتلن اولا دهن ولا ياتين ببهتـان يفترينه بين ايديهن وارجلهن ولا يعصينك فى معروف فبـايعهن واستغفر لهن اللّه ان اللّه غفور رحيم ).

در مورد چگونگى بيعت بعضى نوشته اند كه پيامبر(ص ) دستور داد ظرف آبى آوردند, و دست خود را در آن ظـرف آب گـذارد و زنـان هم دست خود را در طرف ديگر ظرف مى گذاردند, و بعضى گفته اند: پيامبر از روى لباس با آنها بيعت مى كرد.

(آيه13)ـ چنانكه ديديم اين سوره با مساله قطع رابطه از دشمنان خدا آغاز شد و باهمين امر نيز پايان مى گيرد, مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! با قومى كه خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستى نكنيد)) (يـا ايها الذين آمنوا لا تتولواقوما غضب اللّه عليهم ).

شما نبايد آنها را به دوستى برگزينيد و اسرار خود را در اختيار آنها بگذاريد.

تعبير ((قوما غضب اللّه عليهم )) مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه همه كفار ومشركين را شامل مى شود, و تعبير به ((غضب )) در قرآن مجيد منحصر به ((يهود))نيست , بلكه در مورد منافقان نيز آمده است (فتح /6).

سپس به ذكر مطلبى مى پردازد كه در حكم دليل بر اين نهى است , مى فرمايد:((آنان از (نجات در) آخـرت مايوسند همان گونه كه كافران مدفون در قبرها مايوس مى باشند)) (قد يئسوا من الا خرة كمـا يئس الكفار من اصحـاب القبور).

زيرا مردگان كفار در جهان برزخ نتائج كار خود را مى بينند و راه بازگشت براى جبران ندارند لذا بـكـلـى مـايـوسـند, اين گروه از زندگان نيز به قدرى آلوده گناهند كه هرگز اميدى به نجات خويش ندارند, درست همانند مردگان از كفار.

((پايان سوره ممتحنه )).

[ جمعه ۱۳۸۶/۰۱/۲۴ ] [ 1:57 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب