منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



سوره ليل [92]

 

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 21 آيه است .

محتوا و فضيلت سوره :در آغاز سوره بعد از ذكر سه سوگند مردم را به دو گروه تقسيم مى كند:انفاق كنندگان باتقوا, و بخيلانى كه منكر پاداش قيامتند, پايان كار گروه اول راخوشبختى و سهولت و آرامش , و پايان كار گروه دوم را سختى و تنگى و بدبختى مى شمرد.در بـخش ديگرى از اين سوره , بعد از اشاره به اين معنى كه هدايت بندگان برخداست , همگان را از آتش فروزان دوزخ انذار مى كند.و در آخرين بخش كسانى را كه در اين آتش مى سوزند و گروهى را كه از آن نجات مى يابند با ذكر اوصاف معرفى مى كند.

در فـضـيـلت تلاوت اين سوره از پيغمبرگرامى (ص ) آمده است كه فرمود:((هركس اين سوره را تـلاوت كـند خداوند آنقدر به او مى بخشد كه راضى شود, و او رااز سختيها نجات مى دهد و مسير زندگى را براى او آسان مى سازد)).

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

شان نزول : مفسران براى كل اين سوره شان نزولى از ابن عباس نقل كرده اند كه چنين است : ((مردى درمـيـان مـسـلـمـانـان بـود كـه شـاخـه يـكـى از درخـتـان خـرمـاى اوبـالاى خـانـه مردفقير عـيالمندى قرارگرفته بود, صاحب نخل هنگامى كه بالاى درخت مى رفت تا خرماها را بچيند, گاهى چـنـد دانـه خرما در خانه مرد فقير مى افتاد, و كودكانش آن را برمى داشتند, آن مرد از نخل فرود مى آمد و خرما را از دستشان مى گرفت .مرد فقير به پيامبر(ص ) شكايت آورد.

پيغمبر(ص ) فرمود: برو تا به كارت رسيدگى كنم سپس صاحب نخل راملاقات كرد و فرمود: اين درخـتـى كـه شاخه هايش بالاى خانه فلان كس آمده است به من مى دهى تا در مقابل آن نخلى در بهشت از آن تو باشد!.مـرد گـفـت : مـن درخـتان نخل بسيارى دارم , و خرماى هيچ كدام به خوبى اين درخت نيست ـو حاضر به چنين معامله اى نيستم .كـسـى از يـاران پـيـامـبر(ص ) اين سخن را شنيد, عرض كرد: اى رسول خدا! اگرمن بروم و اين درخـت را از ايـن مـرد خريدارى و واگذار كنم , شما همان چيزى را كه به او مى داديد به من عطا خواهى كرد؟.فرمود: آرى .آن مـرد رفـت و صاحب نخل را ديد و با او گفتگو كرد, صاحب نخل گفت : آيامى دانى كه محمد حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل اين به من بدهد ـ ومن نپذيرفتم .خريدار گفت : آيا مى خواهى آن را بفروشى يا نه ؟.گفت : نمى فروشم مگر آن كه مبلغى را كه گمان نمى كنم كسى بدهد به من بدهى .گفت : چه مبلغ ؟.گفت : چهل نخل .خـريـدار تعجب كرد و گفت : عجب بهاى سنگينى براى نخلى كه كج شده مطالبه مى كنى , چهل نخل !.سپس بعد از كمى سكوت گفت : بسيار خوب , چهل نخل به تو مى دهم .فـروشـنـده (طـمـعـكـار) گفت : اگر راست مى گوئى چند نفر را به عنوان شهودبطلب ! اتفاقا گروهى ازآنجا مى گذشتند آنهارا صدا زد, و بر اين معامله شاهدگرفت .سپس خدمت پيامبر(ص ) آمد و عرض كرد اى رسول خدا! نخل به ملك من درآمد و تقديم (محضر مباركتان ) مى كنم .رسـول خـدا(ص ) بـه سراغ خانواده فقير رفت و به صاحب خانه گفت : اين نخل از آن تو و فرزندان توست .اينجابود كه سوره ليل نازل شد ـوگفتنيهارا درباره بخيلان وسخاوتمندان گفت .در بعضى از روايات آمده كه مرد خريدار شخصى به نام ((ابوالدحداح )) بود.

(آيه1)ـ تقوا و امدادهاى الهى :باز در آغاز اين سوره به سه سوگند تفكرانگيز از ((مخلوقات )) و ((خالق عالم ))برخورد مى كنيم .مى فرمايد:((قسم به شب درآن هنگام كه (جهان را)بپوشاند)) (والليل اذا يغشى ).

تـعـبير به ((يغشى )) ممكن است به خاطر آن باشد كه تاريكى شب همچون پرده اى بر نيمى از كره زمـين مى افتد, و آن را زير پوشش خود قرار مى دهد, و يا به خاطر اين كه چهره روز يا چهره آفتاب عـالمتاب با فرارسيدن آن پوشانده مى شود, وبه هر حال اشاره اى است به اهميت شب و نقش مؤثر آن در زنـدگـى انـسـانـهـا, ازتـعـديـل حـرارت آفـتـاب گرفته , تا مساله آرامش و سكون همه موجودات زنده در پرتوآن , و نيز عبادت شب زنده داران بيداردل و آگاه .

(آيـه2)ـ سـپس به سراغ سوگند ديگرى رفته , مى افزايد: ((و قسم به روزهنگامى كه تجلى كند)) (والنهار اذا تجلى ).و ايـن از لـحـظـه اى اسـت كـه سپيده صبح پرده ظلمانى شب را مى شكافد وتاريكيها را به عقب مى راند و بر تمام پهنه آسمان حاكم مى شود.

(آيـه3)ـ و بعد به سراغ آخرين قسم رفته , مى فرمايد: ((و قسم به آن كس كه جنس مذكر و مؤنث را آفريد)) (وما خلق الذكر والا نثى ).چـرا كـه وجـود اين دو جنس در عالم ((انسان )) و ((حيوان )) و ((نبات )) و دگرگونيهايى كه از لـحـظـه انـعـقـاد نطفه تا هنگام تولد رخ مى دهد, و ويژگيهايى كه هريك از دو جنس به تناسب فـعـاليتها و برنامه هايشان دارند, و اسرار فراوانى كه در مفهوم زوجيت نهفته است , همه نشانه ها و آياتى است از جهان بزرگ آفرينش , كه از طريق آن مى توان به عظمت آفريننده آن واقف شد.

(آيـه4)ـ و سرانجام به هدف نهائى اين سوگندها مى رسد و مى فرمايد: ((كه سعى و تلاش شما (در زندگى ) مختلف است )) (ان سعيكم لشتى ).

جهت گيرى تلاشها و نتائج آن نيز كاملا مختلف و متفاوت مى باشد اشاره به اين كه شما به هر حال در زنـدگى آرام نخواهيد گرفت , و حتما به سعى و تلاشى دست مى زنيد, و نيروهاى خداداد كه سـرمـايه هاى وجودتان است در مسيرى خرج مى شود, ببينيد سعى و تلاش شما در كدام مسير, به كـدام سمت , و داراى كدام نتيجه است ؟ نكند تمام سرمايه ها و استعدادهاى خود را به بهاى اندكى بفروشيد, ويا بيهوده به هدر دهيد.

(آيـه5)ـ سـپـس مردم را به دو گروه تقسيم كرده , و ويژگيهاى هريك رابرمى شمرد, مى فرمايد: ((اما آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزكارى پيش گيرد)) (فاما من اعطى واتقى ).

تاكيد بر ((تقوا)) به دنبال انفاق اموال , اشاره به لزوم نيت پاك و قصد خالص به هنگام انفاق , و خالى بودن از هرگونه منت و اذيت و آزار مى باشد.

(آيه6)ـ ((و جزاى نيك (الهى ) را تصديق كند)) (وصدق بالحسنى ).

(آيـه7)ـ ((مـا او را در مـسـيـر آسـانى قرار مى دهيم )) و به سوى بهشت جاويدان هدايت مى كنيم (فسنيسره لليسرى ).

اصـولا ايمان به معاد وپاداشهاى عظيم الهى تحمل انواع مشكلات رابراى انسان سهل و آسان مى كند, نـه تـنـهـا ((مـال )) كـه ((جـان )) خـود را نـيـز در طـبق اخلاص مى گذاردوبه عشق شهادت درميدان جهاد شركت مى كند, واز اين ايثارگرى خود لذت مى برد.

(آيه8)ـ سپس به نقطه مقابل اين گروه پرداخته , مى فرمايد: ((اما كسى كه بخل ورزد و (از اين راه ) بى نيازى طلبد)) (واما من بخل واستغنى ).

(آيه9)ـ ((و پاداش نيك (الهى ) را تكذيب كند)) (وكذب بالحسنى ).

(آيه10)ـ ((به زودى اورا درمسيردشوارى قرارمى دهيم ))(فسنيسره للعسرى ).

((بـخل )) در اينجا نقطه مقابل ((اعطا)) است كه در گروه اول (گروه سخاوتمندان سعادتمند) بـيان شد, ((واستغنى )) (بى نيازى بطلبد) بهانه اى است براى بخل ورزيدن , و وسيله اى است براى ثروت اندوختن .اصـولا بـراى اين بخيلان بى ايمان انجام اعمال نيك ومخصوصاانفاق در راه خداكار سخت و دشوارى است در حالى كه براى گروه اول نشاطور و روح افزاست .

(آيه11)ـ و در اين آيه به اين بخيلان كوردل هشدار داده , مى فرمايد: ((و درآن هنگام كه (در جهنم ) سقوط مى كند اموالش به حال او سودى نخواهد داشت ))(وما يغنى عنه ماله اذا تردى ) نه مى تواند اين اموال را با خود از اين دنيا ببرد, و نه اگر ببرد مانع سقوط او در آتش دوزخ خواهد شد.

(آيـه12)ـ در تعقيب آيات گذشته كه مردم را به دو گروه مؤمن سخاوتمند وگروه بى ايمان بخيل تـقـسيم كرده , و سرنوشت هركدام را بيان مى نمود در اينجا به سراغ اين مطلب مى رود كه كار ما هـدايـت اسـت نـه اجـبار و الزام , اين وظيفه شماست كه تصميم بگيريد و مرد راه باشيد, به علاوه پيمودن اين راه به سود خود شماست ,و ما هيچ نيازى به آن نداريم .مى فرمايد: ((به يقين هدايت كردن بر ما است )) (ان علينا للهدى ).چـه هـدايت از طريق تكوين (فطرت و عقل ) و چه از طريق تشريع (كتاب وسنت ) ما آنچه در اين زمينه لازم بوده گفته ايم و حق آن را ادا كرده ايم .

(آيه13)ـ ((و آخرت و دنيا از آن ما است )) (وان لنا للا خرة والا ولى ).هـيـچ نـيـازى بـه ايمان واطاعت شما نداريم ,نه اطاعت شمابه ماسودى مى رساند,و نه معصيت شما زيانى , و تمام اين برنامه ها به سود شما و براى خود شماست .

(آيـه14)ـ و از آنـجـا كـه يـكـى از شـعـب هـدايـت هـشـدار و انـذار اسـت در ايـن آيـه ,مى افزايد: ((من شماراازآتشى كه زبانه مى كشد بيم مى دهم ))! (فانذرتكم نارا تلظى ).

(آيـه15)ـ سـپس به گروهى كه وارد اين آتش برافروخته و سوزان مى شوند اشاره كرده , مى فرمايد: ((كسى جز بدبخت ترين مردم وارد آن نمى شود)) (لا يصلـيها الا الا شقى ).

(آيـه16)ـ و در تـوصـيف اشقى مى فرمايد: ((همان كسى كه (آيات خدا را)تكذيب كرد و به آن پشت نمود)) (الذى كذب وتولى ).بـنابراين , معيار خوشبختى و بدبختى همان كفر و ايمان است با پيامدهاى عملى كه اين دو دارد و بـه راسـتـى كسى كه آن همه نشانه هاى هدايت و امكانات براى ايمان وتقوا را ناديده بگيرد مصداق روشن ((اشقى )) و بدبخت ترين مردم است .

(آيـه17)ـ سـپـس سـخـن از گروهى مى گويد كه از اين آتش شعله ور سوزان بركنارند, مى فر مايد: ((به زودى باتقواترين مردم از آن (آتش سوزان ) دور داشته مى شود)) (وسيجنبها الا تقى ).

(آيه18)ـ ((همان كسى كه مال خود را (در راه خدا) مى بخشد تا پاك شود))(الذى يؤتى ماله يتزكى ).تـعـبـير به ((يتزكى )) در حقيقت اشاره به قصد قربت و نيت خالص است خواه اين جمله به معنى كـسـب نـمـو مـعنوى و روحانى باشد, يا به دست آوردن پاكى اموال , چون ((تزكيه )) هم به معنى ((نمودادن )) آمده و هم ((پاك كردن )).

(آيـه19)ـ سپس براى تاكيد بر مساله خلوص نيت آنها در انفاقهايى كه دارند,مى افزايد: ((و هيچ كس را نـزد او حـق نـعمتى نيست تا بخواهد (به اين وسيله ) او راجزا دهد)) (وما لا حد عنده من نعمة تجزى ).

(آيه20)ـ ((بلكه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ اوست )) (الا ابتغاءوجه ربه الا على ).

يـعـنى ; انفاق مؤمنان پرهيزكار به ديگران نه از روى رياست , و نه به خاطرجوابگوئى خدمات سابق آنـهـا, بـلـكه انگيزه آن تنها و تنها جلب رضاى خداونداست , و همين است كه به آن انفاقها ارزش فوق العاده اى مى دهد.

(آيه21)ـ و سرانجام در آخرين آيه اين سوره به ذكر پاداش عظيم و بى نظيراين گروه پرداخته , و در يك جمله كوتاه , مى گويد: ((و به زودى راضى و خشنودمى شود)) (ولسوف يرضى ).آرى ! هـمـان گـونـه كـه او بـراى رضـاى خـدا كار مى كرد خدا نيز او را راضى مى سازد, رضايتى گسترده و نامحدود كه تمام نعمتها در آن جمع است .

((پايان سوره ليل )).

[ سه شنبه ۱۳۸۵/۰۱/۲۹ ] [ 21:38 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب