|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
سوره صف [61] اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و داراى 14 آيه است . محتواى سوره :. اين سوره در حقيقت بر دو محور اساسى دور مى زند: يـكـى بـرترى اسلام بر تمام آئينهاى آسمانى , و تضمين بقا و جاودانگى آن از سوى خداوند, و ديگر لزوم جهاد در طريق حفظ و پيشرفت اين آئين . اما در يك نظر مى توان به سه بخش ديگر نيز اشاره كرد. 1ـ دعوت به هماهنگى گفتار و كردار و پرهيز از سخنان بى عمل . 2ـ يادآورى از پيمان شكنى بنى اسرائيل و بشارت مسيح به ظهور اسلام . 3ـ اشاره فشرده اى به زندگى حواريين مسيح و الهام از آنها. انتخاب نام ((صف )) براى سوره به خاطر تعبيرى است كه در آيه چهارم اين سوره آمده , گاهى نيز به عنوان سوره ((عيسى )) و يا سوره ((حواريين )) ناميده شده است . فضيلت تلاوت سوره : در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (ص ) مى خوانيم : ((هركس سوره عيسى (سوره صف ) را بخواند حضرت مسيح بر او درودمى فرستد و تا در دنيا زنده است براى او استغفار مى كند و در قيامت رفيق او است )). به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. (آيـه1)ـ آغاز اين سوره نيز تسبيح خداوند است و به همين جهت آن را جزسوره هاى ((مسبحات )) (سوره هائى كه با تسبيح خدا شروع مى شود) شمرده اند. مـى فـرمايد: ((آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است , همه تسبيح خدامى گويند)) (سبح للّه مـا فى السموات ومـا فى الا رض ). چـرا تـسـبيح او نگويند و از هر عيب و نقصى منزهش نشمرند با اين كه ((اوشكست ناپذير, و حكيم است )) (وهو العزيز الحكيم ). (آيـه2)ـ شان نزول : جمعى از مؤمنان پيش از آنكه حكم جهاد نازل شودمى گفتند: اى كاش خداوند بـهـتـرين اعمال را به ما نشان مى داد تا عمل كنيم , چيزى نگذشت كه خداوند به آنها خبر داد كه ((افـضل اعمال , ايمان خالص و جهاد است ))اما اين خبر آنها را ناخوشايند آمد و تعلل ورزيدند, آيه نازل شد و آنها را ملامت كرد. تـفـسـيـر: ايـن آيـه بـه عنوان ملامت و سرزنش از كسانى كه به گفته هاى خودعمل نمى كنند, مـى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا سخنى مى گوئيد كه عمل نمى كنيد))؟! (يـا ايها الذين آمنوا لم تقولون مـا لا تفعلون ). (آيـه3)ـ سـپـس در ادامـه هـمـين سخن مى افزايد: ((نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوئيد كه عمل نمى كنيد)) (كبر مقتا عنداللّه ان تقولوا مـالا تفعلون ). آيه فوق هرگونه تخلف از عهد و پيمان و وعده , و حتى به گفته بعضى نذر رانيز شامل مى شود. در حـديـثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((وعده مؤمن به برادرش نوعى نذراست , هرچند كفاره ندارد, و هركس تخلف وعده كند با خدا مخالفت كرده , وخويش را در معرض خشم او قرارداده , و اين همان است كه قرآن مى گويد: ((يـا ايهاالذين آمنوا لم تقولون مـالا تفعلون )). (آيه4)ـ در اين آيه مساله اصلى را كه مساله جهاد است پيش كشيده ,مى فرمايد: ((خداوند كسانى را دوسـت مى دارد كه در راه او پيكار مى كنند گوئى بنائى آهنين اند)) (ان اللّه يحب الذين يقـاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيـان مرصوص ). بـنـابـراين نفس پيكار مطرح نيست , آنچه مهم است اين كه پيكار ((فى سبيل اللّه ))باشد و آن هم با اتحاد و انسجام كامل همانند سدى فولادين . از مهمترين عوامل پيروزى در برابر دشمنان انسجام و به هم پيوستگى صفوف در ميدان نبرد است , نـه تـنها در نبردهاى نظامى كه در نبرد سياسى واقتصادى نيز جز از طريق وحدت كارى ساخته نيست . (آيـه5)ـ در تـعقيب دو دستورى كه در آيات قبل درباره ((هماهنگى گفتار وكردار)) و ((وحدت صـفـوف )) آمـده بود در اين آيه براى تكميل اين معنى به گوشه اى اززندگى دو پيامبر موسى و عـيـسـى (ع ) اشـاره مى كند كه متاسفانه نمونه هاى روشنى از((جدائى گفتار و عمل )) و ((عدم انـسجام صفوف )) در زندگى پيروان آن دو ديده مى شود, با سرنوشت شومى كه به دنبال آن پيدا كردند. نـخـست مى فرمايد: ((به ياد آوريد هنگامى را كه موسى به قومش گفت : اى قوم من ! چرا مرا آزار مى دهيد با اين كه مى دانيد من فرستاده خدا به سوى شماهستم ))؟! (واذ قـال موسى لقومه يـا قوم لم تؤذوننى وقد تعلمون انى رسول اللّه اليكم ). ايـن آزار اشـاره بـه نـسـبـتهاى ناروائى است كه به موسى مى دادند و خداوندموسى را از آن مبرا سـاخت , در آيه 69 سوره احزاب مى خوانيم : ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد همانند كسانى نباشيد كه موسى را آزار دادند و خداوند او را (از آنچه در حق او مى گفتند) مبرا ساخت )). ولـى اين عمل بدون مجازات نماند چنانكه در پايان آيه موردبحث مى خوانيم :((هنگامى كه آنها از حـق مـنحرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف ساخت , و خدافاسقان را هدايت نمى كند)) (فلما زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم واللّه لا يهدى القوم الفـاسقين ). از ايـن تـعـبـيـر استفاده مى شود كه هدايت و ضلالت , هرچند از ناحيه خداونداست اما زمينه ها و مقدمات و عوامل آن , از ناحيه خود انسان است . (آيه6)ـ در اين آيه به مساله رسالت حضرت عيسى (ع ) و كارشكنى و تكذيب بنى اسرائيل در مقابل او اشاره كـرده , مـى افـزايـد ((و (بـه يـاد آوريد) هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت : اى بنى اسرائيل ! من فرستاده خدا به سوى شما هستم , اين درحالى است كه تصديق كننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده [ تورات ] مى باشم ))(واذ قـال عيسى بن مريم يـا بنى اسرائيل انى رسول اللّه اليكم مصدقا لمـا بين يدى من التورية ). ((و بـشـارت دهـنده به رسولى كه بعد از من مى آيد و نام او احمد است ))(ومبشرا برسول ياتى من بعدى اسمه احمد). بـنابراين من حلقه اتصالى هستم كه امت موسى و كتاب او را به امت پيامبرآينده (پيامبر اسلام ) و كتاب او, پيوند مى دهم . گـرچه جمعى از بنى اسرائيل به اين پيامبر موعود ايمان آوردند, اما گروه عظيمى سرسختانه در برابر او ايستادند, و حتى معجزات آشكار او را انكار كردند ولذا در پايان آيه مى افزايد: ((هنگامى كه او [ احـمـد] بـا معجزات و دلائل روشن به سراغ آنان آمد گفتند: اين سحرى است آشكار))! (فلما جـاءهم بالبينـات قـالواهذا سحر مبين ). عـجـب اين كه : طايفه يهود, قبل از مشركان عرب , اين پيامبر(ص ) را شناخته بودند, اما با اين همه بسيارى از بت پرستان , ايمان آوردند ولى بسيارى از يهود برلجاج و عناد و انكار باقى ماندند. (آيـه7)ـ در آيـه قـبـل خـوانـديم كه چگونه گروهى معاند و لجوج على رغم بشارت پيامبر پيشين حضرت مسيح (ع ) درباره ظهور پيامبر اسلام (ص ), و على رغم توام بودن دعوت پيامبر اسلام (ص ) با ((بينات )) و دلائل روشن و معجزات , چگونه به مقابله و انكار برخاستند, در اينجا عاقبت كار اين افراد, و سرنوشت آنها راتشريح مى كند. نخست مى فرمايد: ((چه كسى ظالمتر است از آن كس كه بر خدا دروغ بسته در حالى كه دعوت به اسلام مى شود)) (ومن اظلم ممن افترى على اللّه الكذب وهويدعى الى الا سلا م ). آرى ! چـنـيـن كسى كه دعوت پيامبر الهى را دروغ , معجزه او را سحر و آئين اورا باطل مى شمرد ستمكارترين مردم است , چرا كه راه هدايت و نجات را به روى خود و ساير بندگان خدا مى بندد. در پـايـان آيـه مـى افـزايد: ((و خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمى كند)) (واللّه لا يهدى القوم الظالمين ). (آيه8)ـ سـپـس بـراى اين كه نشان دهد دشمنان حق قادر نيستند آئين او را برچينندضمن تشبيه جالبى مى فرمايد: ((آنان مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند, ولى خداوند نور خود را كامل مـى كند هرچند كافران خوش نداشته باشند))!(يريدون ليطفؤا نوراللّه بافواههم واللّه متم نوره ولو كره الكـافرون ). آرى ! هـمـان گونه كه خداوند اراده كرده بود اين نور الهى روز به روز در گسترش است و دامنه اسـلام هـر زمان نسبت به گذشته وسيعتر مى شود, و آمارها نشان مى دهد كه جمعيت مسلمانان جـهـان عـلـى رغـم تلاشهاى مشترك ((صهيونيستها)),((صليبيها)) و ديگر دشمنان اسلام رو به افزايش است . (آيـه9)ـ در ايـن آيـه بـراى تـاكـيد بيشتر با صراحت مى گويد: ((او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاده تا او را بر همه اديان غالب سازد هرچندمشركان كراهت داشته باشند)) (هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون ). و سـرانـجـام اسـلام هـم از نـظـر منطق , و هم از نظر پيشرفت عملى بر مذاهب ديگر غالب شد, و دشـمـنـان را از قسمتهاى وسيعى از جهان عقب زد و جاى آنها راگرفت و هم اكنون نيز در حال پيشروى است . [ یکشنبه ۱۳۸۶/۰۱/۱۲ ] [ 12:51 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||