منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



سوره قلم [68]

 

اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 52 آيه است .

 

محتواى سوره :

محتواى آيات اين سوره كاملا هماهنگ با سوره هاى ((مكى )) است چرا كه بيش از هر چيز بر محور مساله نبوت پيامبر اسلام (ص ), و مبارزه با دشمنانى كه او رامجنون مى خواندند, و دعوت به صبر و استقامت , و انذار و تهديد مخالفان به عذاب الهى , دور مى زند.

روى هم رفته مباحث اين سوره را مى توان در هفت بخش خلاصه كرد:.

1ـ نـخست به ذكر قسمتى از صفات ويژه رسول خدا(ص ) مخصوصا اخلاق برجسته او مى پردازد, و آن را با قسمهاى مؤكدى تاكيد مى كند.

2ـ سپس قسمتى از صفات زشت و اخلاق نكوهيده دشمنان او را بازگومى نمايد.

3ـ در بـخـش ديـگـرى داسـتـان ((اصـحـاب الـجنة )) كه در حقيقت هشدارى است به مشركان زشت سيرت بيان شده .

4ـ در قسمت ديگرى مطالب گوناگونى راجع به قيامت و عذاب كفار در آن روز آمده است .

5ـ در بخش ديگرى انذارها و تهديدهائى نسبت به مشركان بازگو شده .

6ـ در بخش ديگرى به پيامبراسلام (ص ) دستور مى دهد كه در برابر دشمنان سرسخت , استقامت و صبر نشان دهد.

7ـ سـرانـجام در پايان سوره نيز سخن از عظمت قرآن و توطئه هاى مختلف دشمنان بر ضد پيامبر به ميان آورده .

انتخاب نام ((قلم )) براى اين سوره به تناسب نخستين آيه آن است , بعضى نيزنام آن را سوره ((ن )) ذكـر كرده اند, و از بعضى از روايات كه در فضيلت اين سوره آمده استفاده مى شود كه نام آن سوره ((ن والقلم )) است .

 

فضيلت تلاوت سوره :

از پيغمبر گرامى اسلام نقل شده كه فرمود: ((كسى كه سوره ((ن والقلم )) راتلاوت كند خداوند ثواب كسانى را كه داراى حسن اخلاقندبه او مى دهد)).

در حديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((كسى كه سوره ن والقلم را در نمازواجب يا نافله بخواند خـداونـد او را بـراى هـمـيـشـه از فـقر درامان مى دارد, و هنگامى كه بميرد او را از فشار قبر پناه مى دهد)).

ايـن ثـوابـها تناسب خاصى با محتواى سوره دارد, و نشان مى دهد كه هدف تلاوتى است كه توام با آگاهى و به دنبال آن عمل باشد.

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

(آيه1)ـ اين سوره تنها سوره اى است كه با حرف مقطع ((ن )) آغاز شده است ,مى فرمايد: ((ن )) (ن ) .

سـپـس به دو موضوع از مهمترين مسائل زندگى بشر سوگند ياد كرده ,مى افزايد: ((سوگند به قلم و آنچه مى نويسند)) (والقلم ومـا يسطرون ).

در واقع آنچه به آن در اينجا سوگند ياد شده است ظاهرا موضوع كوچكى است : يك قطعه نى , و يا چـيـزى شـبيه به آن , و كمى ماده سياه رنگ , و سپس سطورى كه بر صفحه كاغذ ناچيز رقم زده مى شود.

امـا در واقع اين همان چيزى است كه سرچشمه پيدايش تمام تمدنهاى انسانى , و پيشرفت و تكامل علوم , و بيدارى انديشه ها و افكار, و شكل گرفتن مذهبها, و سرچشمه هدايت و آگاهى بشر است , تـا آنـجـا كه دوران زندگى بشر را به دو دوران تقسيم مى كند ((دوران تاريخ )) و ((دوران قبل از تـاريـخ )), دوران تـاريـخ بشر اززمانى شروع مى شود كه خط اختراع شد, و انسان توانست ماجراى زنـدگـى خـود رابـر صفحات نقش كند, عظمت اين سوگند هنگامى آشكارتر مى شود كه توجه داشـتـه بـاشـيـم آن روزى كـه ايـن آيـات نـازل گـشـت , نـويسنده و ارباب قلمى در آن محيط وجـودنـداشت , و اگر كسانى مختصر سواد خواندن و نوشتن را داشتند تعداد آنها در كل سرزمين ((مكه )) كه مركز عبادى و سياسى و اقتصادى حجاز بود به بيست نفرنمى رسيد, آرى سوگند به قلم ياد كردن در چنين محيطى عظمت خاصى دارد.

(آيـه2)ـ سـپـس بـه چـيزى كه سوگند براى آن ياد شده پرداخته , مى فرمايد:((به (بركت ) نعمت پروردگارت تو مجنون نيستى )) (مـا انت بنعمة ربك بمجنون ).

ديوانه آنها هستند كه مظهر عقل كل را متهم به جنون مى كنند, و رهبر وراهنماى انسانها را با اين نسبت ناروا از خود دور مى سازند.

(آيـه3)ـ و به دنبال آن مى افزايد: ((و براى تو پاداشى عظيم و هميشگى است )) (وان لك لا جرا غير ممنون ).

((ممنون )) از ماده ((من )) يعنى , اجر و پاداشى كه هرگز قطع نمى شود و دائماباقى است .

(آيـه4)ـ ايـن آيـه در تـوصـيـف ديگرى از پيامبر(ص ) مى گويد: ((و تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى )) (وانك لعلى خلق عظيم ).

اخـلاقـى كـه عـقـل در آن حيران است لطف و محبتى بى نظير صفا و صميميتى بى مانند, صبر و استقامت و تحمل و حوصله اى توصيف ناپذير.

اگر مردم را به بندگى خدا دعوت مى كنى تو خود بيش از همه عبادت مى نمائى , واگر از كار بد بـاز مـى دارى تـو قـبـل از هـمـه خوددارى مى كنى آزارت مى كنند و تو اندرزمى دهى , ناسزايت مـى گـويند و براى آنها دعا مى كنى , بر بدنت سنگ مى زنند وخاكستر داغ بر سرت مى ريزند و تو براى هدايت آنها دست به درگاه خدابرمى دارى !.

در حـديـثـى آمده است كه پيامبر(ص ) فرمود: ((انمـا بعثت لا تمم مكـارم الا خلا ق ; من براى اين مبعوث شده ام كه فضائل اخلاقى را تكميل كنم )).

و در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است : ((مؤمن با حسن خلق خود به درجه كسى مى رسد كه شبها به عبادت مى ايستد, و روزها روزه دار است )).

(آيه5)ـ و به دنبال آن مى افزايد: ((به زودى تو مى بينى و آنان نيز مى بينند))(فستبصر ويبصرون ).

(آيه6)ـ ((كه كداميك از شما مجنونند))! (بايكم المفتون ).

حركتها و موضعگيرى تو در آينده و پيشرفت و نفوذ سريع اسلام در سايه آن نشان خواهد داد كه تو منبع بزرگ عقل و درايتى , ديوانه خفاشانى هستند كه با نوراين آفتاب به ستيز برخاستند.

و البته در قيامت اين حقايق باز هم روشنتر و آشكارتر خواهد بود.

(آيـه7)ـ بـاز براى تاكيد بيشتر مى افزايد: ((پروردگارت بهتر از هر كس مى داند چه كسى از راه او گمراه شده و او هدايت يافتگان را نيز بهتر مى شناسد)) (ان ربك هو اعلم بمن ضل عن سبيله وهو اعلم بالمهتدين ).

چرا كه راه , راه اوست ; و او بهتر از هركس راه خود را مى شناسد, و به اين ترتيب به پيامبراسلام (ص ) اطمينان بيشتر مى دهد كه او در مسير هدايت و دشمنانش در مسير ضلالتند.

(آيه8 بعد از ذكر اخلاق عظيم پيامبر(ص ) در اينجا به ذكر اخلاق دشمنان اومى پردازد تا در يك مقايسه , فاصله ميان اين دو كاملا روشن شود.

نـخـست مى فرمايد: ((از تكذيب كنندگان (ى كه خدا و پيامبر و روز رستاخيز وآئين او را تكذيب مى كنند) اطاعت مكن )) (فلا تطع المكذبين ).

(آيـه9)ـ سـپـس به تلاش و كوشش آنها براى به سازش كشيدن پيامبر(ص )اشاره كرده , مى افزايد: ((آنـهـا دوسـت دارند نرمش نشان دهى تا آنها (هم ) نرمش نشان دهند)) نرمشى توام با انحراف از مسير حق (ودوا لو تدهن فيدهنون ).

(آيـه10)ـ سـپس بار ديگر از اطاعت آنها نهى كرده و صفات نه گانه مذمومى راكه هر يك به تنهائى مى تواند مانع اطاعت و تبعيت گردد برمى شمرد, مى فرمايد: ((واز هركسى كه بسيار سوگند ياد مى كند و پست است اطاعت مكن )) (ولا تطع كل حلاف مهين ).

(آيه11)ـ سپس مى افزايد: ((كسى كه بسيار عيبجوست و به سخن چينى آمدو شد مى كند)) و در اين كار اصرار دارد (هماز مشاء بنميم ).

(آيـه12)ـ در پـنـجـمـيـن و ششمين و هفتمين وصف مى گويد: كسى كه ((بسيارمانع كار خير و تجاوزگران گناهكار است )) (مناع للخير معتد اثيم ).

نه تنها خود كار خيرى نمى كند و راه خيرى ارائه نمى دهد, بلكه سدى است در مقابل خير و بركت ديگران , به علاوه انسانى است متجاوز از حدود الهى وحقوقى كه خدا براى هر انسانى تعيين كرده , و اضافه بر اين صفات , آلوده هرگونه گناهى نيز هست , بطورى كه گناه جزء طبيعت او شده است .

(آيه13)ـ و سرانجام به هشتمين و نهمين صفات آنها اشاره كرده ,مى فرمايد: ((علاوه بر اينها كينه توز و پرخور, و خشن و بدنام است )) (عتل بعد ذلك زنيم ).

به اين ترتيب قرآن روشن مى سازد كه مخالفان اسلام و قرآن و مخالفان شخص پيامبر(ص ) چگونه افرادى بوده اند, افرادى دروغگو, پست , عيبجو,سخن چين , متجاوز گنهكار, بى اصل و نسب , و به راستى از غير چنين افرادى مخالفت با چنان مصلح بزرگى انتظار نمى رود.

(آيه14)ـ در اين آيه هشدار مى دهد ((مبادا به خاطر اين كه صاحب مال و فرزندان فراوان است )) از او پيروى كنى (ان كـان ذا مـال وبنين ).

بـدون شك پيامبر هرگز تسليم نمى شد, و اين آيات در حقيقت تاكيدى است بر اين معنى , تا خط مـكـتـبـى و روش عـمـلى او بر همه آشكار گردد, و هيچ كس ازدوست و دشمن چنين انتظارى نداشته باشد.

(آيـه15)ـ ايـن آيـه عكس العمل اين گونه افراد را كه داراى چنين صفات پست هستند در برابر آيات الـهى نشان داده , مى گويد: ((هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مى شود مى گويد: اينها افسانه هاى خرافى پيشينيان است ))! (اذا تتلى عليه آيـاتنـاقـال اسـاطير الا ولين ).

و با اين بهانه و اين برچسب زشت از آيات خداوند فاصله مى گيرد.

(آيه16)ـ در اين آيه از يكى از مجازاتهاى اين گروه پرده برداشته , مى افزايد:((ما به زودى بر بينى او علامت و داغ ننگ مى نهيم ))! (سنسمه على الخرطوم ).

اين تعبيرى است گويا و رسا بر نهايت ذليل ساختن آنها, زيرا تعبير به ((خرطوم )) (بينى ) كه تنها در مورد خوك و فيل گفته مى شود تحقير روشنى براى آنهاست , و دوم اين كه , بينى در لغت عرب مـعمولا كنايه از بزرگى و عزت است همان گونه كه در فارسى نيز وقتى مى گوئيم بينى او را به خـاك بماليد دليل بر اين است كه عزت او را بر باد دهيد و سوم اين كه علامت گذاردن مخصوص حـيوانات است , حتى در حيوانات در صورت آنها مخصوصا بر بينى آنها علامت گذارى نمى شود, و در اسـلام نـيـز ايـن كـار نهى شده است , همه اينها با بيانى رسا مى گويد:خداوند اين چنين افراد طغيانگر خودخواه متجاوز سركش را چنان ذليل مى كند كه عبرت همگان گردند.

[ دوشنبه ۱۳۸۵/۱۲/۱۴ ] [ 15:33 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب