منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
سوره حاقه [69] اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 52 آيه است . محتواى سوره : مباحث اين سوره بر سه محور دور مى زند . مـحـور اول كـه مـهـمـترين محورهاى بحث اين سوره است مسائل مربوط به قيامت و بسيارى از خـصوصيات آن مى باشد, و لذا سه نام از نامهاى قيامت يعنى ((حاقه )) و ((قارعه )) و ((واقعه )) در اين سوره آمده است . مـحـور دوم بـحـثـهائى است كه پيرامون سرنوشت اقوام كافر پيشين , مخصوصاقوم عاد و ثمود و فرعون , مى باشد كه مشتمل بر انذارهاى قوى و مؤكدى است براى همه كافران و منكران قيامت . محور سوم بحثهائى است پيرامون عظمت قرآن و مقام پيامبر(ص ) و كيفرتكذيب كنندگان . فضيلت تلاوت سوره : در حـديثى از پيغمبر گرامى اسلام مى خوانيم : ((كسى كه سوره حاقه را بخواندخداوند حساب او را در قيامت آسان مى كند)). به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. (آيه1)ـ اين سوره از مساله قيامت و آن هم با عنوان تازه اى شروع مى شود,مى فرمايد: روز رستاخيز ((روزى است كه مسلما واقع مى شود))! (الحـاقة ). (آيه2)ـ ((چه روز واقع شدنى ))! (ماالحـاقة ). (آيه3)ـ ((و تو چه مى دانى آن روز واقع شدنى چيست ))؟ (ومـا ادريك ماالحـاقة ). تـقريبا عموم مفسران ((حاقه )) را به معنى روزقيامت تفسير كرده اند, به خاطراين كه روزى است كه قطعا واقع مى شود, همانند تعبير به ((الواقعة )) در سوره ((واقعة )). تعبير به ((ماالحـاقة )) براى بيان عظمت آن روز است . و تـعـبير به ((مـا ادريك ما الحـاقة )) باز هم براى تاكيد بيشتر روى عظمت حوادث آن روز عظيم است , تا آنجا كه حتى به پيامبر اسلام (ص ) خطاب مى شود كه تو نمى دانى آن روز چگونه است ؟. (آيه4)ـ سپس به سراغ بيان سرنوشت اقوامى مى رود كه روز قيامت (يانزول عذاب الهى را در دنيا) مـنـكر شدند, مى افزايد: ((قوم ثمود و عاد عذاب كوبنده الهى را انكار كردند)) و نتيجه شومش را ديدند (كذبت ثمود وعـاد بالقـارعة ). (آيه5)ـ ((اما قوم ثمود با عذابى سركش هلاك شدند)) (فاما ثمود فاهلكوابالطاغية ). ((قـوم ثـمود)) در يك منطقه كوهستانى ميان حجاز و شام زندگى مى كردند,حضرت ((صالح )) بـه سـوى آنـهـا مـبـعـوث شد, ولى آنها هرگز ايمان نياوردند, حتى از اوخواستند كه اگر راست مـى گـوئى عـذابى را كه به ما وعده مى دهى فرودآور! در اين هنگام ((صاعقه اى ويرانگر)) بر آنها مسلط شد, و در چند لحظه همه چيز را درهم كوبيد و جسمهاى بى جانشان برزمين افتاد. (آيـه6)ـ سـپس به سراغ سرنوشت ((قوم عاد)) مى رود, قومى كه درسرزمين ((احقـاف )) در شبه جزيره عرب يا يمن زندگى مى كردند قامتهائى طويل ,اندامى قوى , شهرهائى آباد, زمينهائى خرم و سـرسبز, و باغهائى پرطراوت داشتند, پيامبر آنها حضرت ((هود)) بود, آنها نيز طغيان و سركشى را بـه جـائى رسـاندند كه خداوند با عذابى دردناك ـكه شرح آن در همين آيات آمده است ـطومار زندگى آنها را درهم پيچيد. نـخـسـت مى فرمايد: ((و اما قوم عاد با تندبادى طغيانگر و پر سر و صدا به هلاكت رسيدند)) (واما عـاد فاهلكوا بريح صرصر عـاتية ). (آيـه7)ـ سـپس به توصيف ديگرى از اين تندباد كوبنده پرداخته , مى افزايد:(((خداوند) اين تندباد بـنـيـان كن را هفت شب و هشت روز پى درپى بر آنها مسلطساخت )) (سخرهـا عليهم سبع ليـال وثمـانية ايام حسوما). نـتـيـجـه آن شـد كه قرآن مى گويد: ((و (اگر آنجا بودى ) مى ديدى كه آن قوم همچون تنه هاى پـوسـيـده و توخالى درختان نخل درميان اين تندباد روى زمين افتاده و هلاك شده اند))! (فترى القوم فيهـا صرعى كانهم اعجـاز نخل خـاوية ). چـه تـشبيه جالبى كه هم بزرگى قامت آنها را مشخص مى كند, و هم ريشه كن شدن آنها را, و هم توخالى بودن در برابر عذابهاى الهى به گونه اى كه تندباد آنها را به آسانى جابه جا مى كرد. (آيه8)ـ و در اين آيه مى افزايد: ((آيا كسى از آنها را باقى مى بينى ))؟! (فهل ترى لهم من بـاقية ). آرى ! امـروز نـه تـنها اثرى از قوم عاد نيست كه از ويرانه هاى شهرهاى آباد, وعمارتهاى پرشكوه , و مزارع سرسبز آنها نيز چيزى باقى نمانده است . (آيه9)ـبـعـد از ذكر گوشه اى از سرگذشت قوم عاد و ثمود به سراغ اقوام ديگرى همچون قوم ((نوح )) و قوم ((لوط)) مى رود تا از زندگى آنها درس عبرت ديگرى به افرادبيدار دل دهد. مـى فـرمـايد: ((و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و همچنين اهل شهرهاى زيرورو شده [ قوم لوط] مرتكب گناهان بزرگ شدند)) (وجـاء فرعون ومن قبله والمؤتفكـات بالخـاطئة ). (آيـه10)ـ سـپس مى افزايد: ((و با فرستاده پروردگارشان مخالفت كردند و خداوندآنها را به عذاب شديدى گرفتار ساخت ))(فعصوا رسول ربهم فاخذهم اخذة رابية ). فـرعـونـيـان بـا ((مـوسى )) و ((هارون )) به مخالفت برخاستند, و ساكنان شهرهاى ((سدوم )) به مخالفت با حضرت ((لوط)) و اقوام ديگر نيز از فرمان پيامبر خود سرپيچى كردند, و هر گروهى از اين سركشان به نوعى عذاب گرفتار شدند, فرعونيان در كام امواج ((نيل )) كه مايه حيات و آبادى و بـركت كشورشان بود غرق گشتند, و قوم لوط بازلزله شديد, و سپس ((بارانى از سنگ )) محو و نابود شدند. (آيـه11)ـ و سرانجام اشاره كوتاهى به سرنوشت قوم نوح و مجازات دردناك آنها كرده , مى گويد: ((و هـنـگـامـى كـه آب طـغـيـان كرد ما شما را بر كشتى سوار كرديم ))(انا لما طغاء المـا حملنـاكم فى الجـارية ). طـغـيـان آب چنين بود كه ابرهاى تيره و تار آسمان را پوشانيد, و چنان بارانى نازل شد كه گوئى سـيـلاب از آسـمـان فـرو مى ريزد, چشمه ها نيز از زمين جوشيدن گرفت , و اين هر دو آب دست بـه دست هم دادند, و همه چيز زير آب فرو رفت , تنهاگروهى كه نجات يافتند مؤمنانى بودند كه همراه نوح سوار بر كشتى شدند. تـعـبـيـر بـه ((حملنـاكم )) (شما را حمل كرديم ) كنايه از اسلاف و نياكان ماست چرا كه اگر آنها نجات نيافته بودند ما نيز امروز وجود نداشتيم . (آيـه12)ـ بـعـد بـه هدف اصلى اين مجازاتها اشاره كرده , مى افزايد: منظور اين بود ((تا آن را وسيله تذكرى براى شما قرار دهيم )) (لنجعلهـا لكم تذكرة ). ((و گوشهاى شنوا آن را دريابد و بفهمد)) (وتعيهـا اذن واعية ). هرگز نمى خواستيم از آنها انتقام بگيريم , بلكه هدف تربيت انسانها و هدايت آنها در مسير كمال , و ارائه طريق , و ايصال به مطلوب بوده است . فضيلت ديگرى از فضائل على (ع ) در بـسيارى از كتب معروف اسلامى اعم از تفسير و حديث آمده است كه پيغمبر گرامى اسلام به هـنگام نزول آيه فوق ((وتعيهـا اذن واعية )) فرمود: ((من از خداخواستم كه گوش على را از اين گوشهاى شنوا و نگه دارنده حقايق قرار دهد)). و بـه دنـبـال آن عـلـى (ع ) مى فرمود: ((من هيچ سخنى بعد از آن , از رسول خدانشنيدم كه آن را فراموش كنم بلكه هميشه آن را به خاطر داشتم )). در ((غـاية المرام )) شانزده حديث در اين زمينه از طرق شيعه و اهل سنت نقل كرده است , و تفسير ((الـبـرهان )) از ((محمدبن عباس )) نقل مى كند كه در اين باره سى حديث از طرق عامه و خاصه نقل شده است . و ايـن فـضـيلتى است بزرگ براى پيشواى بزرگ اسلام على (ع ) كه صندوقچه اسرار پيامبر(ص ) و وارث تـمـام عـلـوم رسـول خـدا(ص ) بود, و به همين دليل بعد از او درمشكلاتى كه براى جامعه اسـلامى در مسائل علمى پيش مى آمد موافقان و مخالفان به او پناه مى بردند, و حل مشكل را از او مى خواستند كه در كتب تاريخ مشروحاآمده است . (آيه13)ـ در ادامـه آيات آغاز اين سوره كه ناظر به مساله رستاخيز و قيامت بود, دراينجا بحثهائى از حوادث ايـن رستاخيز عظيم را مطرح مى كند, مى فرمايد: ((به محض اين كه يكبار در صور دميده شود )) (فاذا نفخ فى الصور نفخة واحدة ). چنانكه قبلا نيز اشاره كرده ايم از قرآن مجيد استفاده مى شود كه پايان اين جهان و آغاز جهان ديگر, نـاگـهانى و با صدائى عظيم انجام مى گيرد كه از آن تعبير به ((نفخه صور)) دميدن در شيپور) شده است . نـفخه صور دو نفخه است : ((نفخه مرگ )) و ((نفخه حيات مجدد)) و آنچه در آيه موردبحث آمده ((نفخه اول )) يعنى , نفخه پايان دنياست . (آيـه14)ـ سـپـس مـى افـزايد: ((و (هنگامى كه ) زمين و كوهها از جا برداشته شوند, و يكباره درهم كوبيده و متلاشى گردند)) (وحملت الا رض والجبـال فدكتـادكة واحدة ) به گونه اى كه يكباره از هم متلاشى و هموار گردند. (آيه15)ـ سپس مى افزايد: ((در آن روز واقعه عظيم روى مى دهد)) ورستاخيز برپا مى شود (فيومئذ وقعت الواقعة ). (آيه16)ـ نه تنها زمين و كوهها متلاشى مى شوند, بلكه ((آسمانها از هم مى شكافد وسست مى گردد و فرو مى ريزد)) (وانشقت السمـاء فهى يومئذ واهية ). كرات عظيم آسمانى از اين حادثه هولناك و وحشتناك بركنار نمى مانند, آنهانيز شكافته , پراكنده و متلاشى و سست خواهند شد. (آيـه17)ـ ((فـرشـتـگـان در اطراف آسمان قرار مى گيرند)) و براى انجام ماموريتها آماده مى شوند (والملك على ارجـائهـا). سپس مى فرمايد: ((و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل مى كنند)) (ويحمل عرش ربك فوقهم يومئذ ثمـانية ). مـنـظـور از ((عـرش )) مـجـموعه جهان هستى است كه عرش حكومت خداونداست , و به وسيله فرشتگان كه مجرى فرمان او هستند تدبير مى شود. و جالب اين كه در روايتى آمده است : ((حاملان هشتگانه عرش خدا در قيامت چهار نفر از اولين , و چـهار نفر از آخرين هستند, اما چهار نفر از اولين نوح و ابراهيم وموسى و عيسى مى باشند, و چهار نفر از آخرين محمد(ص ) و على و حسن وحسين (ع ) هستند))!. ايـن تعبير ممكن است اشاره به مقام شفاعت آنها براى اولين و آخرين باشد,البته شفاعت در مورد كسانى كه لايق شفاعتند, و به هرحال گسترش مفهوم ((عرش ))را نشان مى دهد. [ پنجشنبه ۱۳۸۵/۱۲/۱۰ ] [ 22:33 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |