منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
با توجه به آيات 62 سوره بقره و 69 سوره مائده آيا مىتوان به درستى بهپلوراليسم دينى معتقد شد؟ براى پاسخ بايد دانست علاوه بر آيات،(1) ياد شده از سوى پرسشگر محترم، در «سوره حج» نيز مىخوانيم: إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ اَلَّذِينَ هادُوا وَ اَلصَّابِئِينَ وَ اَلنَّصارى وَ اَلْمَجُوسَ وَ اَلَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اَللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ اَلْقِيامَةِ إِنَّ اَللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ كسانى كه ايمان آوردهاند. و كسانى كه يهودى و صائبى و مسيحى و محبوس هستند و كسانى كه شركت ورزيدهاند خداوند در روز قيامت [با داورى خويش] ميان آنان جدايى مىافكند خداوند بر هر چيز گواه است»،(2). از سه بار تكرار «الذين» در اين آيه شريفه به خوبى آشكار مىشود مؤمنان به پيامبر اسلام، يك گروه را تشكيل مىدهند. و پيروان اديان گذشته در گروه ديگرى قرار دارند. و مشركان نيز گروه سومى را تشكيل مىدهند. تفاوت اين سه گروه، سرنوشت ويژهاى را براى هر كدام رقم مىزند: «تفاوت» گاهى به «اختلاف درجات» در يك مسير است و گاهى به «جدا شدن راه از بيراهه» مىباشد. انسانهاى آزاد انديش و حقيقت جو، به دنبال انتخاب راه كمال و استقرار در گروه برتر مىباشند. اينك براى تعيين گروه برتر به توضيح مختصر مىپردازيم. با دقت در آيات قرآن مجيد، به خوبى آشكار مىشود، برخى از پيامبران بر برخى ديگر برترى داشتهاند تِلْكَ اَلرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ،(3). برترى شريعت اسلام، آن گاه ثابت مىشود كه بدانيم قرآن مجيد كاملترين كتاب آسمانى است. و پيامبر اسلام (ص) برترين پيامبران است. چنان كه خداوند متعال مىفرمايد: وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ اَلْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ اَلْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ و كتاب [قرآن] را به حق بر تو نازل كرديم در حالى كه كتابهاى [آسمانى] پيشين را تصديق مىكند، و حافظ و نگهبان آنهاست. خاتميت پيامبر (ص) نشانه تماميت و كمالات برتر اوست. و بديهى است كه كاملترين شريعت بوسيله برترين پيامبران ابلاغ گردد. چنان كه در قرآن مجيد مىخوانيم: هُوَ اَلَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ اَلْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى اَلدِّينِ كُلِّهِ* او [خداوند] كسى است كه پيامبرش را با هدايت و آيين حق، فرستاده تا آن را بر همه آيينها برترى بخشد»،(4). پس از اثبات برترى شريعت اسلام و كمالات برتر پيامبر اسلام، نوبت آن است كه ضرورت پيروى از شريعت اسلام ثابت شود. «اسلام» و «مسلمانى» يك معناى عمومى و همگانى دارد كه همه حقگرايان و پيروان راستين پيامبران را شامل مىشود. چنان كه درباره حضرت ابراهيم (ع) مىخوانيم: «ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه حقگرايى فرمانبردار بود»،(5). و درباره حواريون حضرت عيسى (ع) مىخوانيم: وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى اَلْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَ بِرَسُولِي قالُوا آمَنَّا وَ اِشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ و [ياد كن] هنگامى را كه به حواريوّن وحى كردم كه به من و فرستادهام ايمان آوريد، گفتند «ايمان آوردهايم، و گواه باش كه ما مسلمانيم»،(6). ولى تنها كسانى بر «مسلمانى» باقى مىمانند، كه پيوسته حقپذير باشند و هرگاه چهره جديدى از حق آشكار شد به آن گرايش پيدا كنند. و از پيروان شرايع گذشته، كسانى كه به آخرين پيامبر و آن چه كه براى او نازل شده، ايمان آورند، از پاداش الهى بهرهمند خواهند بود. چنان كه در قرآن مجيد مىخوانيم: وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ اَلْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعِينَ لِلَّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اَللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اَللَّهَ سَرِيعُ اَلْحِسابِ و البته از ميان اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا و آنچه به سوى شما نازل شده و به آنچه به سوى خودشان فرود آمده ايمان دارند در حالى كه در برابر خدا خاشعند و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمىفروشند. اينانند كه نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت، آرى، خدا زود شمار است»،(7). و مسلمانان واقعى كسانى هستند كه به تمام آنچه كه از حق آشكار شده است، در هر عصر و زمانى، ايمان بياورند و هيچگونه استثنايى قايل نشوند. چنان كه خداوند متعال مىفرمايد: قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ اَلْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى وَ اَلنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ بگو: «به خدا و آنچه بر ما نازل شده، و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و يعقوب و أسباط نازل گرديده، و آنچه به موسى و عيسى و انبياى [ديگر] از جانب پروردگارشان داده شده گرويديم [و] ميان هيچ يك از آنان فرق نمىگذاريم و ما او را فرمانبرداريم»،(8). بنابراين كسانى كه پس از آگاهى از حق و آشكار شدن چهره جديدى از حق، به شرايع گذشته باقى بمانند، از آنان پذيرفته نيست و از زيانكاران خواهند بود. چنان كه در قرآن مجيد مىخوانيم: وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اَلْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي اَلْآخِرَةِ مِنَ اَلْخاسِرِينَ و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است»،(9). پس از اين روشنگرى قرآنى، درباره آيات ياد شده از سوى پرسشگر عزيز، مىتوان گفت: 1. اين آيات درباره كسانى از پيروان شرايع آسمانى است كه بدون تعصب و لجاجت بر آئين خداپرستى و ايمان به معاد زندگى مىكنند اما كسانى كه چهره جديد حق را شناختهاند و از روى لجاجت و تعصب، از ايمان به اسلام خوددارى مىكنند اينان نزد دادگاه عدل الهى و در برابر وجدان عمومى آزادانديشان محكوم مىباشند. چنان كه خداوند درباره آنان مىفرمايد: وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى اَلَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اَللَّهِ عَلَى اَلْكافِرِينَ و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد، و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مىجستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مىشناختند برايشان آمد، انكارش كردند، پس لعنت خدا بر كافران باد»،(10). 2. احتمال ديگر آن است كه اين آيات درباره پيروان شرايع آسمانى قبل از ظهور پيامبر اسلام باشد،(11). 3. احتمال ديگر اين آيات هشدارى است به مدعيان اسلام و مسيحيت و يهوديت، كه عنوان و اسم، كارساز نيست بلكه آن چه ملاك ارزش و معيار واقعى است، ايمان به خدا و قيامت و بندگى واقعى است،(12). [لازم به ذكر است كه اين پاسخ تنها با استفاده از آيات قرآن و پاسخ تفسيرى است، ولى از ديدگاه كلامى نيز قابل پيگيرى و طرح و بررسى است.] بنابراين آيه شريفه مطرح شده در سؤال، دلالتى بر درستى «پلوراليسم» به معناى حقانيت پيروان شرايع مختلف و حتى مشركان ندارد. بلكه براى همگان «يك حق واقعى» را تعريف مىكند و آن ايمان به خداوند و معاد و پايبندى به عمل صالح است. به ويژه با توجه به «آيه 17 سوره حج» كه به طور آشكار سرانجام مشركان را از خداپرستان جدا مىداند و تفاوت و جدايى ميان خداپرستان و پيروان شرايع مختلف را نيز بيان فرموده است. بنابراين تفاوت اديان، گاهى به معناى جدايى حق از باطل، و اختلاف راه از بيراهه است، و گاهى به معناى درجات متكاملتر از يك راه و يك حقيقت است. كه تفاوت شرايع آسمانى به معناى دوم مىباشد. در نتيجه ما «كثرت طولى» در شرايع را قبول داريم به اين معنا كه در طول تاريخ شرايع متكاملتر شدهاند ولى «كثرت عرضى» را قبول نداريم، به اين معنا كه در يك زمان چند شريعت، بيانگر حق كامل باشند،(13)، بلكه آنچه امتياز شرايع را نشان مىدهد، كاملتر بودن معارف و احكام و دستورات آن است به گونهاى كه هم انسان را به معرفت عميقتر و بينش دقيقتر آگاه مىسازد، و هم از جهت رفتار، آدمى را به تعادل و هنجار مناسب فردى و اجتماعى رهنمون مىگرداند. و شريعت اسلام داراى چنين ويژگيهايى است. به گونهاى كه هم از جهت «پيش نگاه» و مباحث كلامى و تفسير اين حقيقت آشكار است، و هم از جهت «پس نگاه» و گفتگوهاى كارشناسى و تحليلى، قابل اثبات و تجربه مىباشد. و اين حقيقت كه «شريعت آخرين كاملترين نيز هست.» در قرآن مجيد بيان شده است. و به طور آشكار اعلام شده است، كه تنها كسانى از پيروان شرايع گذشته، كه به شريعت اسلام ايمان آورند، به حق كامل راه يافتهاند. چنان كه مىخوانيم: فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اِهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ اگر آنان (پيروان شرايع گذشته) نيز به مانند آنچه شما ايمان آوردهايد، ايمان بياورند، هدايت يافتهاند، و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شدهاند،(14). البته كسانى كه امكان آشنايى با حقانيت شريعت اسلام نداشتهاند، داراى عذر مىباشند و اگر روحيه حقيقتجويى و تسليم در برابر حق را داشته باشند، اهل نجاتند، اما اگر به خاطر تعجب و منافع خويش از پذيرفتن شريعت اسلام دورى گزينند، گرفتار عذاب الهى خواهند شد. پىنوشت (1) (بقره: 62 و مائده: 69) (2) (حج 17) (3) (بقره، 253) (4) (توبه، 33) (5) (آلعمران، 67) (6) (مائده، 111) (7) (آل عمران 199) (8) (آلعمران، 84) (9) (آلعمران، 85) (10) (بقره، 89) (11) (ر. ك تفسير نمونه، ج 1، ص 284) (12) (ر. ك: الميزان، ج 1، ص 193) (13) (همان، ص 24) (14) (بقره (2)، 137) [ چهارشنبه ۱۳۸۵/۱۲/۰۹ ] [ 11:21 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |