منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
ادامه سوره معارج
(آيـه19)ـ بـعـد از ذكـر گـوشـه اى از عذابهاى قيامت به ذكر اوصاف افرادبى ايمان و در مقابل آنها مؤمنان راستين مى پردازد تا معلوم شود چرا گروهى اهل عذابند و گروهى اهل نجات . نخست مى فرمايد: ((انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است )) (ان الا نسـان خلق هلوعا). (آيه20)ـ ((هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مى كند)) (اذا مسه الشرجزوعا). (آيـه21)ـ ((و هـنـگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى شود)) و بخل مى ورزد (واذا مسه الخير منوعا). (آيه22)ـ سپس به ذكر اوصاف انسانهاى شايسته به صورت يك استثناضمن بيان نه صفت از اوصاف برجسته پرداخته , مى گويد: ((مگر نمازگزاران )) (الا المصلين ). (آيه23)ـ ((آنها كه نمازها را پيوسته به جا مى آورند)) (الذين هم على صلا تهم دائمون ). اين نخستين ويژگى آنهاست كه ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند,و اين ارتباط از طريق نماز تامين مى گردد, نمازى كه انسان را از فحشا و منكر بازمى دارد, نمازى كه روح و جان انـسـان را پـرورش مـى دهد, و او را همواره به ياد خدامى دارد و اين توجه مستمر مانع از غفلت و غرور, و فرورفتن در درياى شهوات , واسارت در چنگال شيطان و هواى نفس مى شود. بـديهى است منظور از مداومت بر نماز اين نيست كه هميشه در حال نمازباشند, بلكه منظور اين است در اوقات معين نماز را انجام مى دهند. (آيـه24)ـ بـه هـر حـال بعد از ذكر نماز كه بهترين اعمال , و بهترين حالات مؤمنان است , به دومين ويـژگى آنها پرداخته , مى افزايد: ((و آنها كه در اموالشان حق معلومى است )) (والذين فى اموالهم حق معلوم ). (آيه25)ـ ((براى تقاضاكننده و محروم )) (للسائل والمحروم ). و به اين ترتيب هم ارتباطشان را با خالق حفظ مى كنند, و هم پيوندشان را باخلق خدا. مـراد از ((حـق معلوم )) چيزى غير از زكات است كه انسان بر خود لازم مى شمرد كه به نيازمندان دهد. ((سائل )) كسى است كه حاجت خود را مى گويد و تقاضا مى كند, و ((محروم ))كسى است كه شرم و حيا مانع تقاضاى اوست . (آيـه26)ـ اين آيه به سومين ويژگى آنها اشاره كرده , مى افزايد: ((و آنها كه به روز جزا ايمان دارند)) (والذين يصدقون بيوم الدين ). (آيه27)ـ و در ويژگى چهارم مى گويد: ((و آنها كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند)) (والذين هم من عذاب ربهم مشفقون ). (آيه28)ـ ((چرا كه هيچ كس از عذاب پروردگارش در امان نيست )) (ان عذاب ربهم غير مامون ). (آيه29)ـ در آيات گذشته چهار وصف از اوصاف ويژه مؤمنان راستين و آنها كه در قيامت اهل بهشتند ذكر شد, و در اينجا به پنج وصف ديگر اشاره مى كند كه مجموعا نه وصف مى شود. در نخستين توصيف مى فرمايد: ((و آنها كه دامان خويش را (از بى عفتى )حفظ مى كنند)) (والذين هم لفروجهم حـافظون ). (آيـه30)ـ ((جز با همسران و كنيزانشان (كه در حكم همسرند آميزش ندارند)چرا كه بهره گيرى از اينها مورد سرزنش نخواهند بود)) (الا على ازواجهم او مـاملكت ايمـانهم فانهم غير ملومين ). بـدون شـك غـريزه جنسى از غرائز سركش انسان , و سرچشمه بسيارى ازگناهان است تا آنجا كه بعضى معتقدند در تمام پرونده هاى مهم جنائى اثرى از اين غريزه ديده مى شود, لذا كنترل و حفظ حدود آن از نشانه هاى مهم تقواست و به همين دليل بعد از ذكر نماز و كمك به نيازمندان و ايمان به روز قيامت و ترس ازعذاب الهى كنترل اين غريزه ذكر شده است . (آيـه31)ـ در ايـن آيـه براى تاكيد بيشتر روى همين موضوع مى افزايد: ((وهركس جز اينها را طلب كند, متجاوز است ))! (فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العـادون ).و بـه ايـن ترتيب اسلام طرح اجتماعى مى ريزد كه هم به غرائز فطرى در آن پاسخ داده مى شود, و هم آلوده فحشا و فساد جنسى و مفاسد ناشى از آن نيست . (آيه32)ـ سپس به دومين و سومين اوصاف آنها اشاره كرده , مى گويد: ((وآنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مى كنند)) (والذين هم لا مـانـاتهم وعهدهم راعون ). ((امـانـت )) مـعنى وسيعى دارد كه نه تنها امانتهاى مادى مردم را از هر نوع در بر مى گيرد, بلكه امانتهاى الهى و پيامبران و پيشوايان معصوم همه را شامل مى شود.هـريك از نعمتهاى الهى امانتى از امانات او هستند, پستهاى اجتماعى ومخصوصا مقام حكومت از مهمترين امانات است . و از همه مهمتر دين و آئين خدا و كتاب او قرآن , امانت بزرگ او است , كه بايد در حفظش كوشيد. ((عهد)) نيز مفهوم وسيعى دارد كه هم عهدهاى مردمى را شامل مى شود و هم عهدها و پيمانهاى الهى را. (آيـه33)ـ و در چـهـارمين وصف اضافه مى كند: ((و كسانى كه به اداى شهادتشان قيام مى نمايند)) (والذين هم بشهـاداتهم قـائمون ). زيـرا اقـامـه شـهـادت عادلانه و ترك كتمان آن , يكى از مهمترين پايه هاى اقامه عدالت در جامعه بشرى است . (آيه34)ـ در آخرين وصف كه در واقع نهمين توصيف از اين مجموعه است بار ديگر به مساله نماز باز مـى گـردد, هـمـان گـونه كه آغاز آن نيز از نماز بود, مى فرمايد:((و كسانى كه بر نماز مواظبت دارنـد)) (والـذيـن هـم عـلـى صـلا تهم يحـافظون ) نمازى كه مهمترين وسيله تهذيب نفوس و پاكسازى جامعه است . الـبـتـه در نخستين وصف اشاره به ((تداوم )) نماز بود, اما در اينجا سخن از حفظآداب و شرائط و اركان و خصوصيات آن است آدابى كه هم ظاهر نماز را از آنچه مايه فساد است حفظ مى كند, و هم روح نماز را كه حضور قلب است تقويت مى نمايد, و هم موانع اخلاقى را كه سد راه قبول آن است از بين مى برد, بنابراين هرگز تكرار محسوب نمى شود. (آيه35)ـ در پايان اين سخن مسير نهائى صاحبان اين اوصاف را بيان مى كند, همان گونه كه در آيات گذشته مسير نهائى مجرمان را شرح داد, در اينجا دريك جمله كوتاه و پرمعنى مى فرمايد: ((آنها در باغهاى بهشتى (پذيرايى و) گرامى داشته مى شوند)) (اولئك فى جنات مكرمون ). چـرا گـرامـى نـباشند؟ در حالى كه ميهمانهاى خدا هستند, و خداوند قادر ورحمان تمام وسائل پذيرائى را براى آنها فراهم ساخته است . (آيه36)ـ در آيـات گـذشـته بحثهائى پيرامون نشانه هاى مؤمنان و كفار و سرنوشت هريك از اين دو گروه آمـده اسـت , در ايـنجا بار ديگر به شرحى پيرامون وضع كفار واستهزاى آنها نسبت به مقدسات باز مى گردد. بـعضى گفته اند اين آيات در مورد گروههائى از مشركان نازل شده كه وقتى پيامبر(ص )در مكه آيات معاد را براى مسلمانان مى خواند, آنها از هرگوشه و كنار مى آمدند ومى گفتند: اگر معادى در كـار بـاشد وضع ما از اين افرادى كه به تو ايمان آورده اند درآن عالم بهتر است , همان گونه كه در اين دنيا وضع ما از آنها بهتر مى باشد!. قـرآن در پـاسـخ آنـها چنين مى گويد: ((اين كافران را چه مى شود كه با سرعت نزدتو مى آيند )) (فمـال الذين كفروا قبلك مهطعين ). (آيه37)ـ ((از راست و چپ گروه گروه )) و آرزوى بهشت دارند (عن اليمين وعن الشمـال عزين ). (آيـه38)ـ ((آيـا هريك از آنها (با اين اعمال زشتش ) طمع دارد كه او را دربهشت پرنعمت الهى وارد كنند))؟ (ايطمع كل امرئ منهم ان يدخل جنة نعيم ). با كدام ايمان و با كدام عمل چنين شايستگى براى خود قائلند؟!. (آيـه39)ـ در ايـنجا قرآن مجيد به پاسخ آنها پرداخته , مى گويد: ((هرگز چنين نيست (كه آنها وارد بـاغـهاى پرنعمت بهشت شوند) ما آنها را از آنچه خودشان مى دانند آفريده ايم )) (كلا انا خلقنـاهم مما يعلمون ). در حـقيقت خداوند مى خواهد با اين جمله غرور آنها را درهم بشكند, زيرامى گويد: خودتان بهتر مى دانيد كه ما شما را از نطفه اى بى ارزش , از آبى گنديده آفريده ايم !. و دوم اين كه ; پاسخى به استهزاكنندگان معاد مى گويد كه اگر شما در امر معادشك داريد برويد و حـال نـطفه را بررسى كنيد, و ببينيد چگونه از يك قطره آب بى ارزش موجودى بديع مى سازيم كه در تطورات جنينى هر روز خلقت و آفرينش تازه اى به خود مى گيرد.آيا خالق انسان از نطفه قادر نيست كه بعد از خاك شدن لباس حيات در تن انسان بپوشاند. (آيـه40)ـ سـپـس بـراى تاكيد اين مطلب مى افزايد: ((سوگند به پروردگارمشرقها و مغربها كه ما قادريم )) (فلا اقسم برب المشـارق والمغـارب انالقـادرون ). (آيـه41)ـ ((كـه جـاى آنـان را به كسانى بدهيم كه از آنها بهترند و ما هرگزمغلوب نخواهيم شد)) (على ان نبدل خيرا منهم ومـا نحن بمسبوقين ). اين جمله ممكن است اشاره به آن باشد كه ما نه تنها قادريم كه آنها را بعد ازخاك شدن به زندگى و حيات نوين بازگردانيم , بلكه مى توانيم آنها را به موجوداتى كاملتر و بهتر تبديل كنيم .و يـا اشـاره بـه اين باشد كه براى ما هيچ مانعى ندارد شما را به كيفر اعمالتان نابود كنيم و افرادى شايسته و آگاه و مؤمن جانشين شما سازيم و چيزى مانع ما ازاين كار نخواهد بود. (آيـه42)ـ در ايـن آيـه بـه عـنوان انذار و تهديد كافران سرسخت واستهزاكننده و لجوج , مى فرمايد: ((آنان را به حال خود واگذار, تا در باطل خود فروروند, و بازى كنند, تا زمانى كه روز موعود خود را ملاقات كنند)) (فذرهم يخوضواويلعبوا حتى يلا قوا يومهم الذى يوعدون ). بـيـش از ايـن اسـتدلال و موعظه لازم نيست , آنها نه اهل منطقند و نه آمادگى براى بيدار شدن دارند, بگذار در اباطيل و اراجيف خود غوطه ور باشند, تاروز موعود آنها, روز رستاخيز, فرا رسد, و همه چيز را با چشم خودببينند!. (آيـه43)ـ سـپس به معرفى آن روز موعود پرداخته , و نشانه هائى از اين روزوحشتناك و هول انگيز را بـيـان كـرده , مـى فـرمـايـد: ((همان روز كه از قبرها بسرعت خارج مى شوند گوئى به سوى بتها مى دوند))! (يوم يخرجون من الا جداث سراعاكانهم الى نصب يوفضون ). اين تعبير سخريه اى است نسبت به عقائد پوچى كه در عالم دنيا داشتند. (آيه44)ـ سپس به نشانه هاى ديگرى پرداخته , مى افزايد: ((در حالى كه چشمهايشان از شرم و وحشت به زير افتاده )) و خاضعانه نگاه مى كنند (خـاشعة ابصـارهم ). ((و پرده اى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است )) (ترهقهم ذلة ). و در پـايان آيه مى فرمايد: ((اين همان روزى است كه به آنها وعده داده مى شد)) (ذلك اليوم الذى كـانوا يوعدون ). آرى ! ايـن همان روز موعود است كه آن را به باد مسخره مى گرفتند, و گاه مى گفتند: به فرض كه چنين روزى در كار باشد وضع ما در آن روز از مؤمنان هم بهتراست . ((پايان سوره معارج )). [ سه شنبه ۱۳۸۵/۱۱/۲۴ ] [ 20:8 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |