|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
سوره علق [96] قسمت دوم (آيـه6)ـ در تعقيب آيات گذشته ـكه در آن اشاره به نعمتهاى مادى ومعنوى پروردگار نسبت به انسان شده بود, و لازمه يك چنين نعمت گسترده اى سپاسگزارى انسان تسليم او در برابر خداوند اسـت ـ در ايـن آيه مى فرمايد: ((چنين نيست (كه نعمتهاى الهى روح شكرگزارى را هميشه در او زنده كند, بلكه ) به يقين انسان طغيان مى كند)) (كلا ان الا نسان ليطغى ). (آيه7)ـ ((به خاطر اين كه ; خود را بى نياز ببيند)) (ان راه استغنى ). اين طبيعت غالب انسانهاست , طبيعت كسانى كه در مكتب عقل و وحى پرورش نيافته اند كه وقتى بـه غـلـط خـود را مستغنى مى پندارند, شروع به سركشى وطغيان مى كنند نه خدا را بنده اند, نه احـكـام او را بـه رسميت مى شناسند, نه به نداى وجدان گوش فرا مى دهند, و نه حق و عدالت را رعايت مى كنند. بـه هر حال چنين به نظر مى رسد كه هدف آيه اين است كه پيغمبر(ص ) انتظارنداشته باشد مردم بـه زودى دعـوتش را پذيرا شوند, بلكه بايد خود را براى انكار ومخالفت مستكبران طغيانگر, آماده سازد, و بداند راهى پرفراز و نشيب در پيش روى اوست . (آيـه8)ـ سـپـس ايـن طـاغيان مستكبر را مورد تهديد قرار داده , مى فرمايد: ((وبه يقين بازگشت (همه ) به سوى پروردگار تو است )) (ان الى ربك الرجعى ).و اوست كه طغيانگران را به كيفر اعمالشان مى رساند. و هـمـان گونه كه بازگشت همه چيز به سوى اوست , و همه مى ميرند ((و ميراث آسمان و زمين براى ذات پاك او مى ماند)) (آل عمران /180).در آغـاز نـيـز همه چيز از ناحيه او بوده , و جاى اين نيست كه انسان خود رابى نياز بشمرد و مغرور گردد, و طغيان كند. (آيـه9)ـ سـپـس به قسمتى از كارهاى طغيانگران مغرور, ممانعت آنها ازسلوك راه حق و پيمودن طـريـق هدايت و تقوا پرداخته , مى افزايد: ((به من خبر ده آياكسى كه نهى مى كند)) (اريت الذى ينهى ). (آيه10)ـ ((بنده اى را به هنگامى كه نماز مى خواند)) آيا مستحق عذاب الهى نيست ؟ (عبدا اذا صلى ). در احـاديـث آمده است : ((ابوجهل )) از اطرافيان خود سؤال كرد: آيا محمددرميان شما نيز (براى سجده ) صورت به خاك مى گذارد؟گفتند: آرى !گفت : سوگند به آنچه ما به آن سوگند ياد مى كنيم , اگر او را در چنين حالى ببينم با پاى خود گردن او را له مى كنم !به او گفتند: ببين , او در آنجا مشغول نماز خواندن است !.ابـوجـهـل حـركت كرد تا گردن پيامبر(ص ) را زير پاى خود بفشارد, ولى هنگامى كه نزديك آمد عقب نشينى كرده و با دستش گوئى چيزى را از خود دورمى كرد!.به او گفتند: اين چه وضعى است كه در تو مى بينيم ؟گـفـت : نـاگـهان ميان خودم و او خندقى از آتش ديدم و منظره اى وحشتناك وهمچنين بال و پرهائى مشاهده كردم !.در اينجا پيغمبر خدا(ص ) فرمود: ((قسم به كسى كه جانم در دست اوست اگربه من نزديك شده بود فرشتگان خدا بدن او را قطعه قطعه مى كردند و عضو عضو اورا مى ربودند))! اينجا بود كه آيات فوق نازل شد. (آيـه11)ـ در ايـن آيه براى تاكيد بيشتر, مى افزايد: ((به من خبر ده اگر اين بنده (نمازگزار) به راه هدايت باشد)) (اريت ان كان على الهدى ). (آيه12)ـ ((يا مردم را به تقوا فرمان دهد)) (او امر بالتقوى ). آيا نهى كردن او سزاوار است ؟ و آيا مجازات چنين كسى جز آتش دوزخ مى تواند باشد؟!. (آيـه13)ـ ((بـه مـن خـبـر ده اگـر (ايـن طـغيانگر كه رهروان راه حق را از نماز وهدايت و تقوا باز مـى دارد) حق را انكار كند و به آن پشت نمايد)) آيا مستحق مجازات الهى نيست ؟ (اريت ان كذب وتولى ). (آيـه14)ـ ((آيا او ندانست كه خداوند (همه اعمالش را) مى بيند)) و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط مى كند؟ (الم يعلم بان اللّه يرى ). (آيـه15)ـ بـه دنـبـال بـحثى كه در آيات گذشته پيرامون طغيانگران كافر ومزاحمت آنها نسبت به پـيغمبر اكرم (ص ) و نمازگزاران آمده بود, در اينجا آنها را زيررگبار شديدترين تهديدها گرفته , مـى فرمايد: ((چنان نيست )) كه او مى پندارد (كلا )گمان مى كند مى تواند پا بر گردن پيغمبر به هنگام سجده بگذارد و او را از اين برنامه الهى باز دارد. ((اگر دست (از اين جهل و غرور خود) برندارد ناصيه اش [ موى پيش سرش ]را گرفته )) و با ذلت و خوارى به سوى عذاب مى كشانيم (لئن لم ينته لنسفعابالناصية ). (آيه16)ـ ((همان ناصيه دروغگوى خطاكار را))! (ناصية كاذبة خاطئة ). در روايـتـى مى خوانيم : هنگامى كه سوره ((الرحمن )) نازل شد پيغمبر(ص ) به يارانش فرمود: چه كسى از شما اين سوره را بر رؤساى قريش مى خواند؟.حاضران در پاسخ كمى سكوت كردند, چرا كه از آزار سران قريش بيمناك بودند.((عـبـداللّه بـن مـسـعود)) برخاست و گفت : اى رسول خدا! من اين كار را مى كنم ابن مسعود كه جـثـه اى كـوچـك داشت و از نظر جسمانى ضعيف بود برخاست و نزدسران قريش آمد, آنها را در گرد كعبه جمع ديد, تلاوت سوره الرحمن را آغاز كرد. ((ابوجهل )) برخاست و چنان سيلى به صورت او زد كه گوش او پاره شد, وخون جارى گشت !. ابن مسعود گريان به خدمت پيامبر(ص ) آمد, هنگامى كه چشم پيامبر(ص ) براو افتاد, ناراحت شد, ناگهان جبرئيل نازل شد در حالى كه خندان و مسرور بود.فرمود: اى جبرئيل چرا مى خندى در حالى كه ابن مسعود گريان است ؟عرض كرد: به زودى دليل آن را خواهى دانست .اين ماجرا گذشت , هنگامى كه مسلمانان روز جنگ بدر پيروز شدندابن مسعود در ميان كشته هاى مشركان گردش مى كرد, چشمش به ابوجهل افتاد, درحالى كه آخرين نفسهاى خود را مى كشيد, ابـن مـسعود روى سينه او قرار گرفت هنگامى كه چشمش به او افتاد, گفت : اى چوپان ناچيز! بر جايگاه بلندى قرارگرفته اى !.ابن مسعود گفت : ((الا سلا م يعلو ولا يعلى عليه ; اسلام برترى مى گيرد وچيزى بر اسلام برترى نخواهد گرفت )).ابـوجـهـل به او گفت : به دوستت محمد بگو: احدى در زندگى در نظر من از اومبغوضتر نبود و حتى در حال مرگم !. هنگامى كه اين سخن به گوش پيغمبر(ص ) رسيد فرمود: فرعون زمان من , ازفرعون موسى بدتر بود, چرا كه او در واپسين لحظات عمر گفت : من ايمان آوردم ,ولى اين طغيانش بيشتر شد!.سـپـس ابـوجـهـل رو بـه ابـن مسعود كرد و گفت : سر مرا با اين شمشير قطع كن كه تيزتر است , هـنـگامى كه ابن مسعود سرش را جدا كرد نمى توانست آن را بردارد و به خدمت رسول خدا آورد ـ موى پيش سر او را گرفت و روى زمين كشيد و خدمت پيامبر آورد, و مضمون آيه در اين دنيا نيز تحقق يافت . (آيـه17)ـ در روايـتـى از ابـن عـباس آمده است : روزى ابوجهل نزدرسول خدا(ص ) آمد در حالى كه حضرت نزديك مقام ابراهيم مشغول نماز بود,صدا زد مگر من تو را از اين كار نهى نكردم ؟حضرت (ص ) بر او بانگ زد و او را از خود راند.ابوجهل گفت : اى محمد! بر من بانگ مى زنى , و مرا مى رانى ؟ تو نمى دانى قوم و عشيره من در اين سرزمين از همه بيشتر است .در ايـنـجـا آيـه موردبحث نازل شد: ((سپس هر كه را مى خواهد صدا بزند)) تاياريش كند (فليدع ناديه ). (آيه18)ـ ((ما هم به زودى ماموران دوزخ را صدا مى زنيم )) تا او را به دوزخ افكنند(سندع الزبانية ). تـا مـعـلـوم شود كه از اين غافل بى خبر كارى ساخته نيست , و در چنگال ماموران عذاب همچون پركاهى در وسط يك طوفان سهمگين است !. (آيـه19)ـ در آخـريـن آيه اين سوره كه آيه سجده است , مى فرمايد: ((چنان نيست )) كه آن طغيانگر مى پندارد و اصرار بر ترك سجده تو دارد (كلا ). ((هـرگـز او را اطـاعـت مـكـن و سـجده نما و (به خدا) تقرب جوى )) (لا تطعه واسجد واقترب ) ابـوجهل ها كوچكتر از آنند كه بتوانند مانع سجده تو شوند, و يا در راه پيشرفت آئينت سنگ بيندازند و مانع ايجاد كنند, تو با توكل بر پروردگار و نيايش وعبادت و سجده , در اين مسير گام بردار و هر روز به خداى خود نزديك و نزديكتر شو. ضـمـنا از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه ((سجده )) باعث قرب انسان دردرگاه خداست , و لـذا در حـديثى از رسول خدا(ص ) مى خوانيم كه فرمود:((نزديكترين حالت بنده به خداوند زمانى است كه در سجده باشد)). [ یکشنبه ۱۳۸۵/۰۱/۲۷ ] [ 0:0 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||