منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
بيم مرگ ترساز مرگ، مانند عشقو دلبستگيبهزندگي، طبيعياست. از هرچه بترسيماز آنرو استكهبهكمالزندگيزيانميرساند يا زندگيرا تهديد ميكند. ما از شكستها، بدبختيها، فقر، جهلو بيماريها بيمناكيم؛ زيرا حالتطبيعيزندگيرا از دستميدهيم. بيماريو شكستو ضعفو نقص، فعّاليّتحياتيرا بهسختيمياندازد و ما را از ثمراتو لذايذ زندگيمحرومميسازد. اينكاستيها و بيماريها آنگاههراسناكو خطرناكمينمايند كهما را بهپيشمرگدراندازند. برايانسانبيمارياز مرگبهتر است؛ زيرا اصلحياتنميبُرد. بيترديد اگر بيماريبهمرگبينجامد، خطرناكتر و ترسناكتر مينمايد. مرگمصيبتيجدّياست(15) و از اينرو، نفرتانگيز و بيمآور است. ترسو نفرتاز مرگبهمردمعاديمحدود نميگردد. دانشمندان، متخصّصانو قهرماناننيز از مرگميترسند و شايد بهدليلهمينبيمو نفرتاستكهروانشناسانـ آنكهدر بررسيموضوعاتيچوناضطرابهايروحي، بيماريهايروانيو انحرافهايجنسيموشكافانهپژوهشميكنند ـ چندانبا آندرگير نميشوند. عللترساز مرگ عشقبهزندگي علي(ع) ميفرمايد: و اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيءٍ اِلاّ' وَ يَكادُ صَاحِبُهُ يَشْبَعُ مِنهُ و يَمَلُّهُ اِلا الْحَياهَ فَاِنَّهُلايَجِدُ فيالموتِ رَاحَهً؛(16) بدانيد كهسرانجام، آدمياز همهلذّتهايدنيا سير ميشود، جز لذّتزندگي؛ زيرا هيچكسدر مرگآسايش نميبيند. چنانكهگفتيم، حتّيعرفا و اوليايالاهياينحقيقترا پذيرفتهاند كهنظامادراكي(هوشو حواسّ) ما بر محور حياتدنيويتنظيمشدهاست. بنابراين، تا از هوشو حواسّ بهرهمنديم، حياتو لذّتهايدنيويبر ايمان ارجمندند. انسانزندگيرا دوستدارد و در دشوارترينموقعيتنيز از زندگيدلنميكند؛ و چارهاينيز ندارد؛ زيرا عشقبهزندگيغريزيو نهادياست. دستنيافتنبهآرزوها و هدفها امامعلي(ع) مرگرا عاملدستنيافتنآدميبهآرزوها و هدفهايخويشميداند و ميفرمايد: فَاِنَّ الْمَوْتَ... مُب'اعِدُ طِيّاتِكُمْ؛(17) مرگميانشما و هدفهايتانفاصلهميشود. هر آرزوييممكناستبا مرگبر باد رود. از اينرو، اگر انسانبهمرگ بينديشد، دلبهفريبآرزوها نميسپارد؛ چنانكهامامعلي(ع) ميفرمايد: لو رَأيالعَبْدُ الاَجَلَ وَ مَصيرَهُ، لبْغَضَ المَلَ و غُرُورَهُ؛(18) اگر آدمياَجلو سرنوشتخويشرا ميديد، با آرزو و فريبآرزوها دشمنيميورزيد. ترساز چگونگيمرگ يكيديگر از عواملترساز مرگ، نگرانيو ترساز چگونگيمرگاست. چنانكهگذشت، هيچانسانيمرگرا نيازمودهاستو همهانسانها بيهيچتجربهايبا مرگروبهرو ميشوند. امامعلي(ع) در اينبارهميفرمايد: ميهمانياستناخواندهو ناخوشايند؛ هماورديشكستناپذير كه ميكشد و قصاصنميشود. دامشرا همهجا گسترده، با لشكر درد و رنجمحاصرهمانكرده، از هر سو هدفتير و نيزهمانساخته. كابوس مرگ، با قدرتتمام، بهحريمهستيانسانپاينهاده، بيآنكهضربتشخطا كند در هالهاياز ابهامو تيرگيو با لشكرياز بيماريها و دردهايجانكاهو با انبوهياز مشكلات، سايهسنگينخود را گستردهو طعمتلخشرا بهآدميچشانده.(19) انسانافزونبر خود مرگ، از شرايطويژهمرگنيز نگراناست؛ مانند مرگتصادفيو نابهنگام، مرگبيايمان، مرگدر بستر نهدر ميدانجهاد، مرگپساز بيماريطولاني، كشتهشدنبهدستديگرانو مرگدر غربتو تنهايي. امامعلي(ع) از مرگدر بستر و در حالنافرمانيخدا ميهراسد وميفرمايد: بيگمان، گراميترينمرگها كشتهشدندر راهخدا است. سوگند بهكسيكهجانپسر ابوطالبدر دستاو است، هزار مرتبهضربتشمشير خوردنبر منآسانتر استاز در بستر مردن. رويدادهايپساز مرگ يكيديگر از عواملترسمردماز مرگ، رويدادهايپساز مرگاست. بخشياز اينرويدادها بهدنيا مربوطاست؛ مانند بيسرپرستماندنفرزندان، ازدواجهمسران، تقسيمو تصرّفاموال، كاميابيدشمنانو فروپاشيتن. بخشيديگر بهآنجهانمربوطاست؛ برايمثالعذابقبر و سختيحسابو كتاباخروي. سختيهايجانكندن مرگاز سختيهايياستكهمؤمناننيز از آنها نگرانند؛ مانند احتمالاز ميانرفتنايماندر لحظههايواپسينزندگيو لحظههايمرگگاهچنان سنگينو طاقتفرسايند كهحتّيمؤمناننيز اختيار از كفميدهند و بهكارهايخطرناكدستمييازند. شيطانهموارهدر كمينآدمياستو از هر فرصتيبرايگمراهكردنويبهرهميجويد. يكياز اينفرصتها، آشفتگيهايلحظهجاندادناست. در اينلحظهحسّاس، شيطانبا نيرنگبهسراغآدميميآيد و ميكوشد او را گمراهسازد. علي(ع) در اينبارهميفرمايد: هنوز گرمسركشيبود و سرگرمشادخواريو لذّتجويي، كهبلاي مرگبر سرشتاختنآورد... او بيهوشافتادهو در حالسكراتاست. غمگينو حسرتزدهاست. بههنگامجاندادن، بهدرد مينالد وبههنگامرختبربستناز اينجهان، رنجديدهاستو درد كشيده...چونتشييعكنندگانو نوحهسرايانبازگردند، او را در قبرشبنشانند و او از بيمسؤالو لغزشدر امتحان، يارايسخنگفتنشنباشد.(20) نگرانياز عمل انسانهايباايمان، در هر موقعيتي، اعمالخود را ناچيز ميبينند و نگرانند. علي(ع) ميفرمايد: يَنْبَغيلِلْعاقِلِ اَنْ يَعْمَلَ لِلْمَعادِ و يَسْتَكثِرَ مِنَ الزّادِ قَبْلَ زُهُوِِ نفسِهِ و حُلُولِرَمْسِهِ.(21) افزودنبر زاد و توشههموارهدغدغهانبيا و اوليا بودهاست. آنانتوشهرا، هر چهبسيار باشد، در برابر راهسختو طولانيناچيز ميشمردند، علي(ع)ميفرمايد: آگاهباشكهراهيسختو دراز در پيشاست. توفيقتو در پيمودناينراهدر گرو آناستكهبهشايستگيبكوشيو تا ميتوانيتوشه برگيريو بار گناهخود را سبكگردانيكهسنگينياشدر اينراهدشوار رنجآور است. پيشاپيشتا ميتوانيبهآنسرايتوشهفرست. مستمندانرا ياريرسانو بار خويشبر دوشآنانبگذار تا روز قيامتبهتو بازگردانند. تا ميتوانيانفاقكنو برگعيشيبهگور خويشفرست. اگر از تو وامخواهند، غنيمتبشمار كهاگر بهوامي دستكسيرا بگيري، در روزهايسختآندنيا، دستتو را بگيرند. بدانكهدر پيشرويتو گردنههاييسختاستكهتا ميتوانيبايد سبكبار باشيو توشهراهداشتهباشي.(22) مرگبيفضيلت گونههايمرگ، بهلحاظفضيلت، با يكديگر متفاوتند. علي(ع)، آرزومند شهادتاستو مرگدر بستر را دوستنميدارد و در اينبارهميگويد: مرگچنانبا سرعتو جدّيّتدر پيما استكهچهباز ايستيمو چه بگريزيم، بر ما دستخواهد يافت. با ارجترينمرگها نزد من، كشتهشدنبا شمشير است. سوگند بهخداونديكهجانفرزند ابوطالبدر دستاو است، اگر هزار شمشير بر سرمبخورد، برايمآسانتر از آناستكهدر بستر بميرم.(23) مردمعادّي، مرگدر وطنو خانهشخصيو بستر و ميانفرزندانو خويشاوندانرا دوستدارند؛ وليمرگدر ميدانو شهادتدر راهخداچيزيديگر است. علي(ع) خود، دربارهعشقو علاقهاشبهشهادتچنين ميفرمايد: روزيبهپيامبر خدا(ص) گفتم: آنگاهكهجنگاحد پايانيافتو برخيمسلمانانشهيد شدند و منهمراهآنانبهشهادتنرسيدمو سختاندوهگينبودم، مگر مرا نفرمودي: بشارتباد تو را كهشهادت در پيتو است؟ پيامبر(ص) در پاسخفرمود: آري، چنيناست. امّا درآنروز شكيباييتو چسانخواهد بود؟ گفتم: يا رسولالله، اينجا نهجايصبر و شكيبايي، بلكهجايشادمانيو سپاساست.(24) كثرتگناه يكيديگر از عواملنگرانيمؤمناناز مرگ، گناهانبسيار است. حضرتعلي(ع) ميفرمايد: «چنانمباشكهبهخاطر گناهانبسيار، مرگرا ناخوشداري».(25) آنبزرگوار همچنينميفرمايد: مُسَوِّفُ نَفْسِهِ بِالتَّوْبَهِ مِنْ هُجُومِ الجَلِ عَلي' اَعْظَمِ الْخَطَرِ؛(26) آنكهدر برابر اجل، هموارهتوبهرا بهپسمياندازد، در خطريبسعظيماست. 15. بقره (2): 155. 16. نهج البلاغه، خطبه 133. 17. نهج البلاغه، خطبه 230. 18. همان، حكمت 334. 19. همان، خطبه 230. 20. نهج البلاغه، خطبه 83. 21. عبدالواحد بن محمّدآمدي: غررالحكم و دررالكلم، ج6، ص440. 22. نهج البلاغه، نامه 31. 23. همان، خطبه 123. 24. همان، خطبه 156. 25. نهج البلاغه، حكمت150. [ جمعه ۱۳۸۵/۱۰/۱۵ ] [ 13:30 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |