منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
آموزش قرآن در سيره رسول خدا صلوات الله عليه قرائت قرآن از دو جهت در دستور كار رسول خدا (ص) قرار گرفت. نخست آن كه حضرت، قرآن را در نمازهاي خود به ويژه عبادات شبانه قرائت مي كرد (مزمل/ 2تا4) و اين كار در تقويت روحي پيامبر(ص) و آماده سازي وي براي مواجهه با مشكلات تبليغ رسالت تأثير زيادي داشت. چنان كه عده اي از مؤمنان نيز در همين دوره به آن حضرت تأسي مي كردند( همان،20). و ديگر آن كه همزمان با علني شدن بعثت و به مصداق:" و اوحي الي هذا القرآن لانذركم به و من بلغ"( انعام، 19)؛ و اين قرآن به من وحي شده است تا به وسيله آن شما و هر كس را( كه اين پيام به او) برسد، هشدار دهم؛ رسول خدا(ص) مأمور شد تا قرآن را بر مردم تلاوت كند و از اين طريق آنان را در جريان رسالت خود قرار دهد. از قرائن تاريخي به دست مي آيد كه پيامبراسلام(ص) در اجراي اين وظيفه خود و به تناسب مخاطبان قرآن، از دو طريق به شرح زير استفاده كرده است: الف) اسماع قرآن " اسماع" در لغت به معناي شنواندن است و اين كار به همين معنا در قرآن به كار رفته است.( روم/ 52) مراد از اسماع قرآن، شنواندن آن به گوش مردم است كه معمولاً در مكه و نسبت به مشركان قريش، حاجيان و رهگذران صورت مي پذيرفت. طبق شواهد تاريخي، در سال هاي ابتداي رسالت، رسول خدا(ص) در مسجد الحرام مي نشست و به تلاوت قرآن مي پرداخت و يا به نماز مي ايستاد و سوره هايي را قرائت مي كرد و به اين ترتيب آيات قرآن را به گوش رهگذران مي رساند. به عبارت ديگر، رسول خدا(ص) در قالب عبادات روزانه خود، رسالت تبليغي خويش را نيز دنبال مي كرد. واضح است كه در اين موارد، آيات قرآن بدون هيچ توضيحي به گوش مردم مي رسيد و اشكالي هم در كار رسول خدا(ص) كه ابلاغ كلام وحي بود، به وجود نمي آورد. زيرا آيات و سوره هاي مكي بر محورعقايد از جمله مبدأ و معاد دور مي زد و به دليل تكرار مضامين آن در سوره ها، درك آن ها آسان بود. علاوه بر آن، مخاطبان اين آيات قوم عرب و آشنا به زبان قرآن بودند و براي فهم آن آيات و به ويژه اخطار و انذارهاي قرآن، مشكلي احساس نمي كردند. چنان كه عتبة بن ربيعه (ابن اهشام، 1/313) و وليدبن مغيره، به همين صورت در جريان انذارهاي قرآن قرار گرفتند و تحت تأثير واقع شدند. از آن جا كه استماع قرآن به تدريج موجب جذب مردم به قرآن مي شد، مشركان تصميم گرفتند، علاوه بر خودداري از استماع قرآن ( لقمان/7)، مانع نمازخواني يا تلاوت قرآن رسول خدا(ص) شوند. مفسران در ذيل آيه:" ارايت الذي ينهي عبدا اذا صلي" (علق/9 و10) آورده اند كه : ابوجهل در نوبتي رسول خدا(ص) را تهديد كرد كه اگر او به نماز خواندن خود نزد كعبه و مقام ابراهيم ادامه دهد، گردن پيامبر(ص) را خرد كند (طبرسي، 10/782. ابن اكثير، 4/565)؛ كه البته موفق به اين كار نشد. مشركان همچنين به مردم توصيه مي كردند كه به تلاوت قرآن گوش فرا ندهند. يا به هنگام شنيدن قرآن همهمه به پا كنند.( فصلت/ 26)اما خداوند ضمن پشتيباني از رسول خدا، به او فرمان داد تا همچنان به نمازخواني يا تلاوت قرآن خود ادامه دهد. آيات زير در همين ارتباط نازل شده است:" كلا لا تطعه"(علق/19) و" لا تمنن تستكثر" (مدثر، 6 و نيز ترجمه بهبودي، 583). روشن است كه اسماع قرآن كاري مؤثر به شمار مي رفت، خاصه كه نخستين سوره هاي نازل شده از لحاظ نظم و آهنگ و ايجاز و بلاغت بسيار پرجاذبه بود. لذا استماع قرآن براي مردم مكه لذت بخش بود و به تدريج آنان را به اسلام متمايل كرد. از جمله كساني كه پس از استماع آياتي از قرآن، به اسلام گرويدند، مي توان از عثمان بن مظعون، عمربن خطاب، ضماذ بن ثعلبه، جبيربن مطعم، طفيل بن عمرودوسي و عدّاس غلام عتبه (راميار، 214 تا 219) نام برد. عده ديگري هم بودند كه گرچه با استماع قرآن مسلمان نشدند، اما زبان به ستايش قرآن گشودند و آن را كلامي مافوق هر كلام ديگر توصيف كردند. از جمله مي توان به اعترافات وليدبن مغيره ( ابن هشام، 1/283) و عتبة بن ربيعه (همو، 1/313) اشاره كرد. ابن هشام در يك گزارش تاريخي آورده است: شبي ابوسفيان و ابوجهل و اخنس، بدون اطلاع از وجود يكديگر، به كنار خانه رسول خدا(ص) آمده بودند و به استماع تلاوت آن حضرت مشغول شدند. آنان به هنگام مراجعت به يكديگر برخوردند و پس از ملامت خود، عهد كردند كه ديگر براي استماع قرآن به خانه پيامبر(ص) نزديك نشوند. اما شب بعد نيز هر كدام جدا از ديگري به كنار خانه پيامبر(ص) رفتند و به استماع قرآن پرداختند. در پايان شب و هنگام بازگشت، مجدداً به يكديگر برخوردند و زبان به ملامت خود گشودند و مجدداً عهد شب قبل را تجديد كردند. لكن، در شب بعد نيز هر كدام جدا از ديگري خود را به منزل رسول خدا(ص) رساندند و به استماع قرآن آن حضرت روي آوردند. صبحگاهان چون باز با يكديگر روبرو شدند، ضمن ملامت يكديگر، پيمان محكمي بين خود منعقد كردند كه ديگر براي استماع قرآن نزديك خانه پيامبر(ص) نشوند.(همو، 1/337) تنها بت پرستان نبودند كه چنين تحت تأثير قرار مي گرفتند، اهل كتاب نيز در اقبال و روي آوردن به قرآن شركت داشتند. بودند كساني كه با شنيدن آيات قرآني اشك از چشمانشان سرازير مي شد( مائده/ 83، راميار،230). در اين ميان تنها كساني كه تيرگي و قساوت بر دل هايشان چيره شده بود، از آيات قرآن رويگردان بودند. آيات زير و امثال آن، ترجمان حال معاندان غافل و مبين تأثير قرآن بر افراد سليم النفس است:" فانك لا تسمع الموتي ولا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرين... ان تسمع الا من يؤمن باياتنا فهم مسلمون"( روم/ 52 و53)؛ و تو مردگان را نمي شنواني و (نيز) اين (پيام) را به كران، آن گاه كه پشت مي گردانند، نمي توان بشنواني... تو تنها كساني را مي شنواني كه به آيات ما ايمان مي آورند و خود تسليم هستند. ب) اقراء قرآن رسول خدا(ص) در مقابل مؤمنان، سياست اقراء قرآن را پيش گرفت كه به معناي تعليم همه جانبه قرآن است. ضرورت اين كار از آن جا بود كه مؤمنان پس از وارد شدن به دايره مسلماني، نيازمند آموزش احكام ديني بودند. اما آيات قرآن غالباً فاقد جزئيات احكام و مقررات ديني بود. لذا رسول خدا(ص) در كنار تعليم قرآن، گاه با توضيحات شفاهي و گاه به شكل عملي، مؤمنان را در جريان جزئيات احكام و شرايع قرار مي داد و به تدريج با تفسير بسياري از آيات قرآن آشنا مي كرد. در سال هاي ابتداي بعثت، رسول خدا(ص) در خانه ارقم بن ابي ارقم - واقع در كوه صفا- سكني گزيد. حضرت در همين مكان، نو مسلمانان را به حضور مي طلبيد و به آنان قرآن و مسائل ديني را آموزش مي داد( عسكري، 1-133) علاوه بر اين، مراكز ديگري نيز وجود داشت كه در آن مؤمنان دور از چشم مشركان به تعليم و تعلم قرآن مي پرداختند و در واقع مطالبي را كه از رسول خدا(ص) فرا مي گرفتند، به يكديگر آموزش مي دادند. عمربن خطاب كه خود در يكي از اين مراكز حضور داشت گويد: رسول خدا(ص) گاه يك يا دو نفر از مسلمانان را به شخصي از اصحاب خود كه در فهم دين قوت و بصيرت داشتند، مي سپرد. اين عده با او زندگي مي كردند و حتي در طعام و غذا با وي شريك مي شدند. پيامبر(ص) به همين ترتيب دو نفر را به همسر خواهر من ملحق ساخت. در يكي از روزها به منزل خواهر خود رفتم. صدايي از پشت در شنيده شد كه تو كيستي؟ گفتم: پسر خطابم. در اين موقع عده اي نشسته و در حال قرائت قرآن بودند. چون صداي مرا شنيدند به خود آمدند و مخفي شدند. اما فراموش كردند كه نسخه قرآني خود را مخفي كنند و...(همو،1/133 و ابن اثير، 4/147).مطابق اين حديث، همسر خواهرعمر يعني سعيدبن زيد، در شمار معلمان قرآن قرار داشت. اما از برخي روايات به دست مي آيد كه در آن خانه خباب بن ارت حضور داشته و او سرگرم آموزش قرآن به خواهر عمر و همسر او بوده است.( ابن هشام، 1/366). به اين ترتيب، عده اي از اصحاب پيامبر(ص) قرآن را در مكه از رسول خدا(ص) فرا گرفتند و سپس خود به تعليم آن پرداختند. از تعداد آنان آمار دقيقي در دست نيست.(سيوطي، 1/251: في المشتهرين بالاقراء) اما از معلمان اوليه قرآن مي توان از جعفربن ابي طالب، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن ام مكتوم، مصعب بن عمير و خباب بن ارت، سالم مولي ابي حذيفه ياد كرد. جعفربن ابي طالب در سفر به حبشه، قرآن را در حضور نجاشي قرائت كرد و با اين كار جواز حضور و اقامت مسلمانان را در اين كشور به دست آورد.( ابن هشام، 1/361 و 362) عبدالله بن مسعود نخستين كسي است كه در مكه، قرآن را به شكل علني به گوش مشركان رساند و به همين دليل مورد تعرض آنان قرار گرفت.( ابن اثير، 3/256) عبدالله بن ام مكتوم و مصعب بن عمير، به عنوان طلايه داران هجرت مسلمانان به مدينه، به اين شهر وارد شدند و به كار تعليم قرآن و آموزش احكام به مردم مدينه پرداختند.( ابن هشام، 2/76)طبق روايتي چون اوس و خزرج نتوانستند درباره تعيين امام جماعت به توافق برسند، مصعب امامت آنان را بر عهده گرفت(راميار،228 به نقل از ابن هشام) .اين موضوع اولويت معلمان قرآن نسبت به ديگران در احراز مقام امامت نماز، نشان مي دهد. مصعب در مدينه به مقري شهرت يافت( ابن هشام، 2/76). دكتر مجيد معارف [ چهارشنبه ۱۳۸۵/۰۹/۱۵ ] [ 16:27 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |