|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
سيره نبوى و گسترش سريع اسلام 1 فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله (آل عمران -159) مسأله گسترش سريع اسلام يكى از مسائل مهم تاريخى جهان است كه درباره علل آن بحث و گفتگو مىشود.البته مسيحيت و تا اندازهاى دين بودا هم از اديانى هستند كه در جهان گسترش يافتهاند،مخصوصا مسيحيت كه مهد و سرزمينش بيت المقدس است ولى در غرب جهان بيش از شرق جهان گسترش يافته است.همچنانكه مىدانيم اكثريت مردم اروپا و آمريكا مسيحى هستند گو اينكه مسيحى بودن آنها اخيرا بيشتر جنبه اسمى دارند نه رسمى و واقعى،ولى بالأخره منطقه آنها منطقه مسيحيت شمرده مىشود.دين بودا هم دينى است كه ظهورش در هند بوده است.بودا در هند ظهور كرد ولى گسترش دين او بيشتر در خارج هند مثلا در ژاپن و چين است و البته در خود هند هم پيروانى دارد.دين يهود دينى است قومى و نژادى،محدود و از يك قوم و نژاد خارج نشده است.دين زردشت هم تقريبا دينى است محلى كه در داخل ايران ظهور كرد و حتى نتوانست همه مردم ايران را اقناع كند و به هر حال پا از ايران بيرون نگذاشت و اگر امروز مىبينيم زردشتيهايى در هند هستند كه به نام«پارسيان هند»معروفند،آنها هندى نيستند بلكه زردشتيهاى ايرانى هستند كه از ايران به هند مهاجرت كردهاند،و همينها كه از ايران به هند مهاجرت كردهاند نتوانستهاند يك هسته زندهاى را تشكيل بدهند و دين زردشت را در ميان ديگران گسترش بدهند. اسلام از آن جهت كه از سرزمين خودش خارج شد و افقهاى ديگرى را گشود مانند مسيحيت است .اسلام در جزيرة العرب ظهور كرد و امروز ما مىبينيم كه در آسيا،آفريقا،اروپا،آمريكا و در ميان نژادهاى مختلف دنيا پيروانى دارد و حتى عدد مسلمين گو اينكه مسيحيها كوشش مىكنند كمتر از آنچه كه هست نشان بدهند و اغلب كتابهاى ما آمارشان را از فرنگيها مىگرفتند ولى طبق تحقيقى كه در اين زمينه به عمل آمده شايد از عدد مسيحيها بيشتر باشد و كمتر نباشد.ولى در اسلام يك خصوصيتى هست از نظر گسترش كه در مسيحيت نيست و آن مسأله سرعت گسترش اسلام است.مسيحيت خيلى كند پيشروى كرده است ولى اسلام فوق العاده سريع پيشروى كرده است،چه در سرزمين عربستان و چه در خارج عربستان،چه در آسيا،چه در آفريقا و چه در جاهاى ديگر. اين مسأله مطرح است كه چرا اسلام اين اندازه سريع پيشروى كرد.حتى لامارتين شاعر معروف فرانسوى مىگويد اگر سه چيز را در نظر بگيريم،احدى به پايه پيغمبر اسلام نمىرسيد،يكى فقدان وسايل مادى:مردى ظهور مىكند و دعوتى مىكند در حالى كه هيچ نيرو و قدرتى ندارد و حتى نزديكترين افرادش و خاندان خودش با او به دشمنى بر مىخيزند،تك ظهور مىكند،هيچ همكار و همدستى ندارد،از خودش شروع مىشود،همسرش به او ايمان مىآورد،طفلى كه در خانه هست و پسر عموى اوست(على عليه السلام)ايمان مىآورد،تدريجا افراد ديگر ايمان مىآورند آنهم در چه سختيها و مشقتها!و ديگر سرعت پيشرفت يا عامل زمان،و سوم بزرگى هدف.اگر اهميت هدف را با فقدان وسايل و با سرعتى كه با اين فقدان وسايل به آن هدف رسيده است در نظر بگيريم،پيغمبر اسلام ـبه گفته لامارتين و درست مىگويدـدر دنيا شبيه و نظير ندارد.مسيحيت اگر در دنيا نفوذ و پيشرفتى پيدا كرد،بعد از چند صد سال كه از رفع مسيح گذشته بود تا اندازهاى در جهان جايى براى خود پيدا كرد. راجع به علل پيشرفت سريع اسلام،ما به تناسب بحث خودمان كه بحث در سيره نبوى است سخن مىگوييم.قرآن اين مطلب را توضيح داده است و تاريخ هم همين مطلب را به وضوح تأييد مىكند كه يكى از آن علل و عوامل«سيره نبوى»و روش پيغمبر اكرم يعنى خلق و خوى و رفتار و طرز دعوت و تبليغ پيغمبر اكرم است.البته علل ديگرى هم در كار است.خود قرآن كه معجزه پيغمبر است،آن زيبايى قرآن،آن عمق قرآن،آن شور انگيزى قرآن،آن جاذبه قرآن،بدون شك عامل اول است.عامل اول براى نفوذ و توسعه اسلام در هر جا خود قرآن و محتواى قرآن است.ولى از قرآن كه صرف نظر كنيم،شخصيت رسول اكرم،خلق و خوى رسول اكرم،سيره رسول اكرم،طرز رفتار رسول اكرم،نوع رهبرى و مديريت رسول اكرم عامل دوم نفوذ و توسعه اسلام است و حتى بعد از وفات پيغمبر اكرم هم تاريخ زندگى پيغمبر اكرم يعنى سيره او كه بعد در تاريخ نقل شده است،خود اين سيره تاريخى عامل بزرگى بوده است براى پيشرفت اسلام.آيهاى كه در ابتداى سخنم تلاوت كردم مىفرمايد: «فبما رحمة من الله لنت لهم». خدا به پيغمبرش خطاب مىكند:اى پيامبر گرامى!به موجب رحمت الهى به تو،در پرتو لطف خدا تو نسبت به مسلمين اخلاق لين و نرم و بسيار ملايمى دارى،نرمش دارى،ملايم هستى،روحيه تو روحيهاى است كه با مسلمين هميشه در حال ملايمت و حلم و بردبارى و حسن خلق و حسن رفتار و تحمل و عفو و امثال اينها هستى. «و لو كنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولك»اگر اين خلق و خوى تو نبود،اگر به جاى اين اخلاق نرم و ملايم اخلاق خشن و درشتى داشتى،مسلمانان از دور تو پراكنده مىشدند،يعنى اين اخلاق تو خود يك عاملى است براى جذب مسلمين.اين خودش نشان مىدهد كه رهبر،مدير و آن كه مردم را به اسلام دعوت مىكند و مىخواند يكى از شرايطش اين است كه در اخلاق شخصى و فردى نرم و ملايم باشد.در اينجا توضيحاتى بايد بدهم كه جواب بعضى از سؤالاتى كه در ذهنها پيدا مىشود داده بشود. سیری در سیره نبوی اثر شهید مطهری ادامه دارد... [ پنجشنبه ۱۳۸۵/۰۹/۰۹ ] [ 17:33 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||