[سوره یس (۳۶): آیه ۸۰]
اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ اَلشَّجَرِ اَلْأَخْضَرِ نٰاراً فَإِذٰا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (۸۰)
همان کسی که برای شما از درخت سبز [مَرْخ و عَفار] آتش زنه ای قرار داده و اینک شما از آن آتش بر میافروزید.
۱- استفادۀ مردم عصر پیامبر (ص) از درخت سبز (مَرْخ و عَفار) برای افروختن آتش
اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نٰاراً فَإِذٰا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ
مقصود از «شجر الأخضر»دو نوع چوب آتش زنه به نام «مَرْخ»و «عَفار»است. که با زدن اولی بر دومی - مانند سنگ آتش زنه - آتش روشن میکردند.
۲- آتش زا بودن درخت سبز و مرطوب، جلوه ای روشن از قدرت خدا
اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نٰاراً
«أخضر» (سبز) صفت برای «شجر» (درخت) است و توصیف درخت به سبز بودن در آیۀ شریفه، کنایه از مرطوب بودن آن است؛ پدید آوردن آتش از چوب تر، بیانگر قدرت خداست.
۳- آتش زا قرار دادن درخت سبز و مرطوب، دلیل و نشانۀ توانایی خداوند بر احیای مجدد انسانها در روز قیامت
اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نٰاراً
برداشت یاد شده با توجه به آیات پیشین است که درصدد بیان جلوههای قدرت خداوند برای اثبات معاد و رستاخیز انسانها است؛ یعنی، خداوندی که قادر است از درخت سبز آتش پدید آورد و از آب، آتش بیافریند؛ همو قادر است مرده را نیز زنده کند.
۴- خداوند، درخت آتش زنه (مرْخ و عفار) را برای استفاده مردم آفریده است.
اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نٰاراً
[سوره یس (۳۶): آیه ۸۱]
أَ وَ لَیْسَ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ بِقٰادِرٍ عَلیٰ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلیٰ وَ هُوَ اَلْخَلاّٰقُ اَلْعَلِیمُ (۸۱)
آیا [خدا ناتوان است، و] آن کسی که آسمانها و زمین را آفریده است قادر نیست مانند آنان را خلق کند؟ چرا، و اوست که آفریدگار و داناست.
۱- خدا، آفریدگار آسمانها و زمین
أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِقٰادِرٍ
۲- آسمانها و زمین، جلوۀ قدرت خداوند است.
أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِقٰادِرٍ
۳- جهان آفرینش، دارای آسمانهای متعدد است.
خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ
۴- آفرینش آسمانها و زمین، دلیل توانایی خداوند بر برپاسازی قیامت و احیای مجدد انسانها
أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِقٰادِرٍ عَلیٰ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ
۵- معاد انسان در روز قیامت جسمانی و در قالبی کاملاً مشابه قالبِ دنیا خواهد بود.
أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِقٰادِرٍ عَلیٰ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ
۶- انکار معاد و احیای مجدد انسان ها، به رغم مشاهدۀ قدرت خدا در آفرینش آسمانها و زمین، امری شگفت و دور از انتظار
أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِقٰادِرٍ عَلیٰ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ
برداشت یاد شده از آن جا است که استفهام در «أَ وَ لَیْسَ... » استفهام انکاری و تعجبی است.
۷- آفرینش آسمانها و زمین، بسی مهم تر و با عظمت تر از آفرینش مجدد انسانها است.
أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِقٰادِرٍ عَلیٰ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ
شگفت آور بودن انکار معاد از سوی کافران - علی رغم مشاهدۀ قدرت خدا بر خلق جهان طبیعت - ناشی از این حقیقت است که آفرینش جهان طبیعت، بسی مهم تر و با عظمت تر از خلق مجدد یکی از پدیدههای طبیعت (یعنی انسان) است.
۸- مشرکان و کافران عصر بعثت - علی رغم انکار قیامت - به آفرینش آسمانها و زمین از سوی خدا و نیز به عظمت این آفرینش اعتقاد داشتند.
أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِقٰادِرٍ عَلیٰ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ
استدلال بر اثبات معاد، از راه آفرینش نخستین جهان طبیعت، در صورتی درست است که کافران، جهان طبیعت را جلوه ای از خالقیت و قدرت خدا بدانند.
۹- خداوندِ خالق آسمانها و زمین، بر آفرینش مجدد انسانها و فراهم آوردن ذرات پوسیده و پراکندۀ دنیایی او در قیامت، تواناست.
قٰالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظٰامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ... أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِقٰادِرٍ عَلیٰ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلیٰ
۱۰- آفرینشگری و آگاهی همه جانبه خداوند، دلیل توانایی خداوند بر احیای مجدد انسانها در روز قیامت
أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِقٰادِرٍ عَلیٰ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلیٰ وَ هُوَ الْخَلاّٰقُ الْعَلِیمُ
یادآوری آفرینش و علم گستردۀ خداوند، در پایان آیه در مقام بیان توانایی خداوند بر احیای مجدد انسان ها، گویای برداشت یاد شده است.
۱۱- «قادر»، «خلّاق»و«علیم»از اسما و صفات خداوند
بِقٰادِرٍ عَلیٰ... وَ هُوَ الْخَلاّٰقُ الْعَلِیمُ
[سوره یس (۳۶): آیه ۸۲]
إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (۸۲)
جز این نیست که کار او - آن گاه که [ایجاد] چیزی را اراده کند - این است که به آن میگوید: باش، پس بی درنگ موجود میشود.
۱- خداوند هر چیزی را اراده کند، با گفتن «باش»، آن را پدید میآورد.
إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
۲- خداوند در آفرینش پدیده ها، از هرگونه ابزار و وسایل و اسباب و وسایط، بی نیاز است.
إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
معنای نیازمند نبودن خداوند به اسباب و وسایط و ابزار و وسایل این نیست که خداوند اسباب را به کار نمی گیرد بلکه بدان معنا است که اسباب در رتبه متأخر از اراده و فرمان او قرار دارند. بنابر این ارادۀ او محدود به هیچ وسیله ای نیست و وسایل نیز از فرمان او و به شکلی که او بخواهد عمل میکنند.
۳- هر چیزی به صرف تعلق ارادۀ خداوند به پدید آوردنش، بی هیچ فاصلۀ زمانی و صرف وقتی، پدید میآید.
إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
«إِنَّمٰا» دالّ بر حصر است؛ یعنی برای تحقق یافتن موجودات، به چیزی جز فرمان الهی نیاز نیست.
۴- آفرینش همه چیز برای خداوند، امری سهل و آسان است.
إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
۵- آفرینش مجدد انسانها برای خداوند، بسیار سهل و آسان است.
قٰالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظٰامَ... قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَهٰا أَوَّلَ مَرَّةٍ... وَ هُوَ الْخَلاّٰقُ الْعَلِیمُ. إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
برداشت یاد شده از آن جا است که آیۀ شریفه در ردیف آیاتی قرار گرفته که درصدد اثبات معاد و امکان حیات مجدد انسان است.
۶- اتحاد و یکی بودن اراده، قول و فعل خداوند
إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
عطف «یکون»به وسیلۀ «فاء» بر نبودن هیچ فصلی بین تعلق ارادۀ الهی و تحقق مورد اراده، دلالت دارد.
۷- ارادۀ خداوند، تخلف ناپذیر است.
إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
۸- خداوند، دارای قدرت مطلق است.
إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
۹- «عن أبی ابراهیم (ع): أنّه قال:... «إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» بمشیّته من غیر تردّد فی نَفَس... ؛ [ احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۱۵۶؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۳۹۷، ح ۹۲. ]
از امام کاظم (ع) [دربارۀ سخن خدای عزّوجلّ] «إِنَّمٰا أَمْرُهُ... » روایت شده که فرمود: موجود به محض خواست او ایجاد میشود؛ بدون این که لفظی گفته شود».
[سوره یس (۳۶): آیه ۸۳]
فَسُبْحٰانَ اَلَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۸۳)
پس منزّه است آن [خدایی] که حاکمیّت هر چیزی فقط به دست اوست و شما فقط به سوی او بازگردانده میشوید.
۱- ساحت خداوند، منزه از هرگونه نقص و کاستی است.
فَسُبْحٰانَ الَّذِی
۲- حاکمیت و مالکیت همه چیز به دست خداست.
فَسُبْحٰانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ
«مَلَکُوتُ» یا صیغۀ مبالغه از مصدر «مِلک»و به معنای مالکیت است (مانند «رحموت»و«رهبوت»مبالغۀ رحمت و رهبت) و یا از مصدر«مُلک» و به معنای سلطنت و حاکمیت است.
۳- ارادۀ قاهر و قدرت مطلق خداوند بر پدید آوردن هر چیزی، مقتضی تسبیح و تنزیه او از جانب انسان است.
وَ هُوَ الْخَلاّٰقُ الْعَلِیمُ. إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ. فَسُبْحٰانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ
«فاء» در «فَسُبْحٰانَ»، جملۀ «فَسُبْحٰانَ الَّذِی... » را بر مطالب پیشین تفریع کرده است؛ یعنی، حال که خداوند چنان توان مند است که با صرف ارادۀ خویش هر چیزی را میتواند بیافریند، پس او را تسبیح و تنزیه کن.
۴- در دست داشتن حاکمیت و مالکیت همه چیز در جهان هستی، دلیل و نشان کمال خدا و مبرا بودن او از هر نقص و کاستی
فَسُبْحٰانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ
برداشت یاد شده از ارتباط میان تنزیه خدا از هر نقصی و توصیف او به«در دست داشتن ملکوت هر چیزی در جهان»، به دست میآید.
۵- بازگشت همگان، تنها به سوی خداست.
وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
۶- حاکمیت و مالکیت خداوند بر همه چیز و بازگشت همۀ انسانها به سوی او، دلیل و نشانۀ توانایی او بر برپا کردن قیامت و احیای مجدد انسانها
فَسُبْحٰانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
برداشت یاد شده از آن جا است که آیۀ شریفه در ردیف سلسله آیاتی قرار دارد که دربارۀ اثبات قیامت و ارائۀ جلوههای قدرت خداوند است.