[سوره يس (36): آيه 28]
وَ ما أَنْزَلْنا عَلي قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ (28)
و پس از او بر قوم وي هيچ سپاهي از آسمان [براي هلاكتشان] نازل نكرديم، و ما نازل كننده [سپاه] نبودهايم.
1- خداوند، هيچ لشكري از فرشتگان آسمان، براي عذاب كردن و به هلاكت رساندن مردم انطاكيه نفرستاد.
وَ ما أَنْزَلْنا عَلي قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ
مقصود از «جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ» (لشكر آسماني) فرشتگانند. جمله «وَ ما أَنْزَلْنا عَلي قَوْمِهِ ...» استئناف بياني و براي پاسخگويي به اين سؤال است كه پس از شهادت حبيب نجار، مردم انطاكيه به چه سرنوشتي دچار شدند؟
2- مردم انطاكيه، در پي شهادت حبيب نجار، سزاوار عذاب الهي شدند.
وَ ما أَنْزَلْنا عَلي قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ
قيد «مِنْ بَعْدِهِ» دلالت ميكند كه مردم انطاكيه پيش از ارتكاب قتل حبيب نجار- به رغم آن كه كافر بودند استحقاق عذاب را نداشتند- ولي پس از شهادت او اين استحقاق را پيدا كردند.
3- نفرستادن لشكر آسماني (فرشتگان) براي عذاب و نابودي مردمان گذشته، از سنتهاي الهي است.
جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ
4- نابود كردن جوامع محكوم به فنا، امري آسان براي خدا و او بينياز از لشكركشي از آسمان است.
جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ
تأكيد خداوند بر نفرستادن هيچ لشكر آسماني و نيز عذاب و نابود كردن انسانهاي محكوم به فنا تنها با يك صيحه- كه در آيه بعد آمده است- بيانگر برداشت ياد شده است.
[سوره يس (36): آيه 29]
إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ (29)
كيفر آنان جز يك صيحه نبود كه ناگاه بيحركت شدند.
1- عذاب و هلاكت مردم انطاكيه، تنها با يك صيحه (بانگ سهمناك) بود.
إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً
اسم «كانَتْ» به قرينه مقام- كه درصدد بيان مجازات مردم انطاكيه است- عقوبت ميباشد.
2- مردم انطاكيه، با يك صيحه به حال سكون درآمدند و مردند.
فَإِذا هُمْ خامِدُونَ
«خمود» در اصل به معناي خاموش شدن زبانه آتش است و جمله «فَإِذا هُمْ خامِدُونَ» كنايه از مردن است.
3- حقارت و زبوني مردم انطاكيه، در برابر اراده الهي
إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ
برداشت ياد شده از تأكيد خداوند بر نفرستادن هيچ لشكر آسماني و نيز نابود كردن مردم انطاكيه تنها با يك صيحه، به دست ميآيد.
4- عذاب و نابودي مردم انطاكيه، بسيار سريع و غافلگيرانه بود.
فَإِذا هُمْ خامِدُونَ
برداشت ياد شده با توجه به آمدن «إذا» ي فجائيه است.
5- كشته شدن مؤمن انطاكيه (حبيب نجار) به دست مردم، موجب هلاكت آنان شد.
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ... إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ
6- كشتن مؤمنان مدافع حريم انبيا، گناهي بزرگ و زمينهساز نزول عذاب و نابودي است.
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ... إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ
[سوره يس (36): آيه 30]
يا حَسْرَةً عَلَي الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (30)
افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبري براي آنان نميآمد مگر اينكه او را مسخره ميكردند.
1- تمامي رسولان الهي، مورد تمسخر مردمشان قرار گرفتند.
يا حَسْرَةً عَلَي الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ
2- برخورد استهزاگرانه مردم با پيامبران الهي، بس حسرتآور و اندوهبار است.
يا حَسْرَةً عَلَي الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ
3- تمسخر و استهزا، از حربههاي تبليغي كافران عليه رسولان الهي بود.
يا حَسْرَةً عَلَي الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ
4- همه انسانها، بنده خدايند.
يا حَسْرَةً عَلَي الْعِبادِ
5- برخورد استهزاآميز مردم انطاكيه با پيامبران خود، سبب عذاب و نابودي آنان بود.
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ...
يا حَسْرَةً عَلَي الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ
[سوره يس (36): آيه 31]
أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ (31)
آيا نديدهاند كه چقدر نسلها را پيش از آنان هلاك كرديم؟ [نسلهايي] كه قطعاً به سوي اينان باز نميگردند.
1- خداوند، بسياري از اقوام پيشين را به سبب كفر و استهزاي پيامبران الهي
كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ. أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ
2- كافران و مشركانِ صدراسلام، به دليل عبرت نگرفتن از سرنوشت هلاكتبار كافران پيش از خود، مورد سرزنش خدا قرار گرفتند.
أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ
3- اقوام عذاب شده و به هلاكت رسيده، هرگز به دنيا باز نخواهند گشت.
أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ
4- سرنوشت كافران هلاك شده گذشته، مايه عبرت و پندآموزي است.
أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ
5- لزوم مطالعه در سرنوشت اقوامِ عذاب شده و به هلاكت رسيده تاريخ
أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ
استفهام در «أَ لَمْ يَرَوْا ...» براي تشويق مردم به مطالعه و دقت در سرنوشت اقوام عذاب شده پيشين و عبرت گرفتن و درس آموختن از آن است.
6- مشركان جزيرة العرب از هلاكت اقوام پيشين مطلع بودند.
أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ
استفهام در «أَ لَمْ يَرَوْا ...» توبيخي است و توبيخ در آيه در صورتي درست است كه مردم از هلاكت اقوام پيشين اطلاع داشتند ولي از آن عبرت نميگرفتند.
7- تحولات تاريخ، تحت حاكميت اراده خداوند
كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ
[سوره يس (36): آيه 32]
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ (32)
و جز اين نيست كه آنان همه گردآوري شده و نزد ما احضار ميگردند.
1- تمامي انسانها بدون استثنا، در قيامت براي حسابرسي و كيفر و پاداش به پيشگاه خداوند احضار خواهند شد.
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ
2- احضار تمامي انسانها به پيشگاه خداوند در قيامت، به صورت دستهجمعي خواهد بود.
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ
«جَمِيعٌ» فعيل به معناي مفعول (مجموع) و ضد متفرق است و مقصود از آن در آيه شريفه، اجتماع و انضمام تمامي افراد، از همه اقوام و جوامع بشري در يك مكان (قيامت) است.
3- انسانها در برابر رفتار و كردارهاي خود، مسؤول بوده و در قيامت بايد پاسخگو باشند.
وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ
احضار انسانها به پيشگاه خداوند در قيامت، براي پاسخگويي در برابر رفتار خود است.