[سوره یس (۳۶): آیه ۲۳]
أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ اَلرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ لاٰ تُغْنِ عَنِّی شَفٰاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لاٰ یُنْقِذُونِ (۲۳)
آیا جز او معبودانی را اختیار کنم که اگر خدای رحمان برای من گزندی بخواهد، نه شفاعت آنها برای من سودی دارد و نه مرا نجات میدهند؟
۱- مؤمن انطاکیه (حبیب نجار)، فردی خداپرست و بیزار از شرک بت پرستی
أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً
همزه در «أَ أَتَّخِذُ» برای استفهام انکاری و مفاد آن، نفی است؛ یعنی، «لاأتّخذ من دونه ءالهة».
۲- استدلال مؤمن انطاکیه (حبیب نجار) بر پوچی شرک و بیهوده بودن پرستش بتها
أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً... لاٰ تُغْنِ عَنِّی شَفٰاعَتُهُمْ
۳- معبودها، ناتوان از شفاعت کردن به درگاه خداوند برای پرستندگان خویش
آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ لاٰ تُغْنِ عَنِّی شَفٰاعَتُهُمْ شَیْئاً
۴- معبودها، ناتوان از نجات پرستندگان شان از گرفتاری و رنج
آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ... لاٰ یُنْقِذُونِ
۵- مردم انطاکیه، مشرک و معتقد به معبودهای متعدد بودند.
أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ...
لاٰ یُنْقِذُونِ
۶- مردم انطاکیه، معتقد به شفاعت کردن معبودهایشان به پیشگاه خداوند
آلِهَةً... لاٰ تُغْنِ عَنِّی شَفٰاعَتُهُمْ شَیْئاً
۷- معبودها، دارای منزلت و مقام در پیشگاه خداوند، در نظر مردم انطاکیه
آلِهَةً... لاٰ تُغْنِ عَنِّی شَفٰاعَتُهُمْ شَیْئاً
۸- معبودها، برخوردار از توانایی برای نجات دادن از گرفتاری و رنج در نظر مردم انطاکیه
آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ لاٰ تُغْنِ عَنِّی... وَ لاٰ یُنْقِذُونِ
۹- ناتوانی معبودها از شفاعت کردن به پیشگاه خداوند و نجات دادن پرستندگان خویش به هنگام گرفتاری، دلیل ناشایستگی آنها برای پرستش
آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ لاٰ تُغْنِ عَنِّی شَفٰاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لاٰ یُنْقِذُونِ
برداشت یاد شده به جهت این نکته است که جملۀ «إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ... » در مقام تعلیل برای جملۀ «أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ» میباشد.
۱۰- توانایی خداوند رحمان، دلیل شایستگی او برای پرستش
إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ لاٰ تُغْنِ عَنِّی شَفٰاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لاٰ یُنْقِذُونِ
۱۱- در صورت تعلق ارادۀ الهی بر رنج و آسیب کسی با هیچ نیرویی نمی تواند وی را نجات دهد و یا از او شفاعت کند.
إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ لاٰ تُغْنِ عَنِّی شَفٰاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لاٰ یُنْقِذُونِ
۱۲- مؤمن انطاکیه (حبیب نجار) نجات از هر گزندی را در دست خدا و فقط در اختیار او میدانست.
إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمٰنُ بِضُرٍّ لاٰ تُغْنِ عَنِّی شَفٰاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لاٰ یُنْقِذُونِ
۱۳- «رحمن»از نامها و اوصاف خداوند
اَلرَّحْمٰنُ
[سوره یس (۳۶): آیه ۲۴]
إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ (۲۴)
در آن صورت من حتماً در گمراهی آشکاری خواهم بود.
۱- شرک و پرستش غیرخدا، گمراهی آشکار و غیر قابل تردید است.
إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ
۲- مردم انطاکیه، به خاطر شرک ورزی در گمراهی آشکاری بسر میبردند.
إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ
۳- مؤمن انطاکیه، با گمراهی آشکار خواندن شرک و بت پرستی، بیزاری خود را از آن به مردم آن جا اعلام کرد.
إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ
«إِذاً» متعلق به «ضَلاٰلٍ» و مضاف الیه آن محذوف است؛ یعنی«انی لفی ضلال مبین اذا اتخذت من دونه آلهة» (در گمراهی آشکاری خواهم بود، هر گاه به جز خدا معبودان دیگری برگیرم).
۴- بطلان و بیراهه بودن شرک وبت پرستی، با اندک تأمل و اندیشه روشن میشود.
وَ مٰا لِیَ لاٰ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی... أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً... إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ
آمدن ادوات استفهام در دو آیۀ پیشین - که برای برانگیختن به اندیشه و تفکر به کار رفته است - و نیز توصیف«ضلالت» به «مُبِینٍ»، میتواند بیانگر برداشت یاد شده باشد.
[سوره یس (۳۶): آیه ۲۵]
إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ (۲۵)
همانا من به پروردگار شما ایمان آوردم، پس [ای قوم، ] از من بشنوید.
۱- مؤمن انطاکیه (حبیب نجار)، ایمان استوارش به خدای یکتا را قاطعانه به مردم اعلام کرد.
إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ
برداشت یاد شده مبتنی بر این است که خطاب در «ربکم» و «فَاسْمَعُونِ»، متوجه مردم انطاکیه باشند.
۲- دعوت مؤمن انطاکیه (حبیب نجار)، از مردم به گوش فرادادن به سخنان و رهنمودهای وی
فَاسْمَعُونِ
۳- مؤمن انطاکیه (حبیب نجار)، ایمان
استوارش به خدای یکتا را به پیامبران آن دیار اعلام کرد.
إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ
محتمل است مخاطبانِ «کم» و «فَاسْمَعُونِ»، پیامبران مردم انطاکیه باشند
۴- مؤمن انطاکیه (حبیب نجار)، پیامبران آن دیار را بر ایمان استوارش به خدای یکتا، به گواهی گرفت.
إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ
بر مبنای این که مخاطبان پیامبران باشند - «فَاسْمَعُونِ» را به این منظور آورده است تا پیامبران انطاکیه را بر ایمان آوردن خود به پروردگار، شاهد بگیرد.
۵- تبلیغ دین و دفاع صریح و قاطعانه از مواضع عقیدتی خود در محیط خفقان آور و پرخطر کفر و شرک، باید پس از طی مراحلی چون دفاع غیرمستقیم و برخورد دلسوزانه با مخالفان و... انجام گیرد.
قٰالَ یٰا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ... وَ مٰا لِیَ لاٰ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی... أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً... إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ. إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ
برداشت یاد شده از آن جا است که جملۀ «إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ... » - که آخرین کلام مؤمن انطاکیه با مردم است - در مقام نتیجه گیری و بیان هدف نهایی او از مجموعۀ سخنانی است که در ضمن پنج آیۀ پیش بیان شده است. بدین صورت که او ابتدا سخن خود را با لحنی خیرخواهانه و نرم آغاز کرد و در پایان با زبان صریح و قاطعانه، مواضع عقیدتی خود را اظهار داشت.
۶- خداوند، پروردگار حقیقی انسانها است.
آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ
۷- «رب»از اسما و صفات خداوند
آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ
[سوره يس (36): آيه 26]
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ (26)
به وي گفته شد: به بهشت در آي. گفت: اي كاش، قوم من ميدانستند،
1- مؤمن انطاكيه (حبيب نجار)، پس از اظهار ايمان به خداي يكتا و دفاع از پيامبران، به دست كافران آن شهر به شهادت رسيد.
قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ... إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ. قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
جمله «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ» استئناف بياني است؛ يعني، ممكن است پس از مطالعه داستان مؤمن انطاكيه، به ذهن خواننده خطور كند كه اين مرد الهي پس از اظهار ايمان و دفاع از پيامبران به چه سرنوشتي دچار شد؟ كه آيه شريفه پاسخگوي چنين سؤالي است.
2- اظهار ايمان به خداي يكتا و دفاع از پيامبران و دين الهي تا مرز شهادت، در محيط خفقانآور شرك و كفر، امري پسنديده و عامل سعادت اخروي (بهشت) است.
قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ... إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ. قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
3- بهشت، پاداش و جايگاه مؤمن انطاكيه
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
در اينكه مقصود از «الْجَنَّةَ» چيست؟ دو احتمال وجود دارد:
1- بهشت اخروي؛ 2- بهشت برزخي. برداشت ياد شده مبتني بر احتمال نخست است.
4- بهشت، پاداش دفاع از دين و پيامبران الهي تا مرز شهادت
قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ... إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ. قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
5- بهشت، هدف اصلي و آرزوي نهايي مؤمنان
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
حذف «مقول له» (كسي كه سخن درباره او است؛ يعني، مؤمن انطاكيه) و ذكر «مقول» تنها (آنچه كه درباره آن سخن به ميان آمده است؛ يعني، بهشت) براي بيان اين حقيقت است كه آنچه اهميت دارد و بايد هدف اصلي باشد، بهشت است.
6- بهشتِ برزخي، پاداش و جايگاه مؤمن انطاكيه
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
7- وجود زندگي بهشتي در عالم برزخ
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
8- شهيدان، برخوردار از زندگي بهشتي در عالم برزخ
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
9- مؤمن انطاكيه (حبيب نجار)، پس از به شهادت رسيدنش، از آگاه نبودن مردم از جايگاه بهشتي خود، اظهار تأسف كرده و آرزو نمود كه اي كاش آنان آگاه ميشدند.
يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ
جمله «يا لَيْتَ قَوْمِي ...» براي استئناف بياني است؛ يعني، بيانگر امري است كه پس از ورود به بهشت [برزخي] اتفاق افتاده است.
10- شهيد، پس از مرگش از نوعي حيات برخوردار است.
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
11- دعوت از مؤمن انطاكيه (حبيب نجار) براي ورود به بهشت پس از شهادت وي
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
[سوره يس (36): آيه 27]
بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ (27)
كه پروردگار من بر من بخشيد و مرا از گرامي داشته شدگان قرار داد.
1- مؤمن انطاكيه (حبيب نجار)، بهرهمند از غفران الهي
بِما غَفَرَ لِي رَبِّي
2- ربوبيت الهي، مقتضي آمرزش بندگان مؤمن
بِما غَفَرَ لِي رَبِّي
3- مؤمنان هرچند از ايمان بالايي برخوردار باشند، باز به غفران و بخشش خدا نياز دارند.
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ ... بِما غَفَرَ لِي رَبِّي
برداشت ياد شده از آن جا است كه مؤمن انطاكيه- كه از ايمان بالايي برخوردار بود- باز مورد غفران و بخشش الهي قرار گرفت.
4- مؤمن انطاكيه، در زمره گراميداشتگان در پيشگاه الهي قرار گرفت.
وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ
5- مؤمن انطاكيه (حبيب نجار)، پس از به شهادت رسيدن، در آرزوي آگاهي يافتن مردم از مورد غفران قرار گرفتن و عزيز شدنش در پيشگاه الهي
قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ. بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ
6- خيرخواهي مؤمن انطاكيه، براي مردمش حتي پس از مرگ خود
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ. بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ
7- ايمان و دفاع از دين تا مرز شهادت، موجب غفران الهي و رسيدن به كرامت در پيشگاه خدا
قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ... إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ. قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ... بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ
8- «رب» از نامها و اوصاف خداوند
بِما غَفَرَ لِي رَبِّي