«الحمدللّه ربّ العالمین و صلّى اللّه على سیّدنا و نبیّنا محمّد و اهلبیته المعصومین و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعین»
با چند مقدّمه وارد تفسیر سوره كوثر میشویم:
مقدّمه اول
رسم ما در تفسیر نور كه در دوازده جلد طراحى شد، بر اختصار و فشرده گویى بود، ولى از آنجا كه كوثر به معناى خیر زیاد است، در تفسیر سوره كوثر با فضل الهى خیر زیاد بهره ما شد و حیفم آمد كه خوانندگان كوثر را از این خیر كثیر محروم كنم و لذا بر خلاف سبك معمول، این سوره را به تفصیل تفسیر مىكنم تا خوانندگان بدانند قرآن به قدرى عمیق است كه هر چه بیشتر در آن تدبّر شود، لطائف و نكات و درسهاى بیشترى از آن گرفته میشود و بدانند كه احدى نمیتواند بگوید حرف اول و آخر را در تفسیر من گفته یا میگویم. زیرا قرآن، شجره مباركه اى است كه هر كس شاخه اى از آن را تكان دهد، میوه تازه اى دریافت خواهدكرد.
مقدّمه دوم
از آغاز، اسلام طرفدار علم، عدالت، حقیقت و مخالف جهل، شرك و ظلم بوده است و با مخالفان قدیمى همچون ابوجهل ها و ابولهب ها و مخالفان امروزى همچون ابرقدرتها روبرو بوده و هست و خواهد بود، ولى علیرغم تمام كینه ها و عداوتها و كارشكنیها، هر روز بر جلوه و عظمت آن افزوده شده است. مهمترین حربه دفاعى اسلام در برابر مخالفان دیروز و امروز این بوده كه اعلام كرده اگر میتوانید كتابى مثل قرآن بیاورید: «فَأْتُوا بِكِتَابٍ»(1) و در مرحله دیگر فرمود: لااقل ده سوره مثل قرآن بیاورید: «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ»(2) و در مرحله دیگر فرمود: اگر میتوانید یك سوره مثل قرآن بیاورید. «فأتوا بسورة»(3)
از سوى دیگر كوچكترین سوره قرآن سوره كوثر است كه تعداد كلمات آن ده كلمه است. پس قرآن از تمام مخالفان سوگند خورده خود كه در طول بیش از چهارده قرن از هیچ توطئه و تجاوزى بر ضد اسلام كوتاهى نكرده و نمى كنند و در هر سال بخشى از بودجه ها و امكانات و تبلیغات خود را براى مبارزه با اسلام و مسلمین تخصیص مىیدهند، درخواست كرده كه اگر سوره اى حتّى مثل سوره كوثر بیاورید، من دست از تمام حرفهایم برمىیدارم. پس باید ببینیم در این سوره و چند كلمه، چه راز و رمزى نهفته است.
مقدّمه سوم
اینجانب با توجه به كمى سرمایه علمى، تنها با مطالعه دقیق و جدّى این سوره، به نكات بسیارى دست یافتم و امیدوارم دیگران با مطالعات خود به آن بیافزایند. البتّه علاوه بر چند تفسیرى كه در نوشتن تفسیر نور مطالعه شده، از تفسیر سوره كوثر عالم لبنانى سید جعفر مرتضى و یادداشتهاى دو برادر فاضل و مخلص حجج اسلام دهشیرى و جعفرى نیز بهره ها بردم كه از خداوند متعال توفیقات این عزیزان را خواهانم.
محسن قرائتى
1) سوره قصص، آیه 49.
2) سوره هود، آیه 13.
3) سوره بقره، آیه 23.
این سوره سه آیه دارد و در مكّه نازل شده و كوچكترین سوره قرآن كریم است.
نام سوره برگرفته از آیه اول است و به معناى خیر كثیر و فراوان مىباشد.
بر اساس روایات متعدّد از شیعه و سنّى، عاص بن وائل، پدر عمرو عاص كه از بزرگان مشركان مكّه بود، پس از آنكه پسران پیامبر از دنیا رفتند و آن حضرت دیگر پسرى نداشت، از روى طعنه و زخم زبان، پیامبر را ابتر و بدون دنباله خواند.
خداوند براى تسلّى خاطر پیامبر و پاسخ به این سخن نابجا، سوره كوثر را نازل فرمود و ناكام بودن دشمنان و دوام و بقاى نسل و فكر پیامبر را خبر داد.
در روایات، براى كسى كه این سوره را در نمازهاى واجب و مستحب بخواند، سیراب شدن از حوض كوثر در قیامت، وعده داده شده است.(4)
4) تفسیر نورالثقلین.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» إِنَّآ أَعْطَیْنَاكَ الْكَوْثَرَ «2» فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ «3» إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ
همانا ما به تو خیر كثیر عطا كردیم. پس براى پروردگارت نماز بگزار و (شتر) قربانى كن. همانا دشمن تو بى نسل و دم بریده است.
نكته ها:
آنجا كه خداوند در مقام دعوت به توحید است، ضمیر مفرد به كار میبرد، همانند «أنا ربّكم فاعبدون»(5) پروردگار شما من هستم، پس مرا عبادت كنید. «أنَا ربّكم فاتَّقون»(6) من پروردگار شما هستم، از من پروا كنید. «انّنى أنَا اللّه»(7) همانا من خداوند یكتا هستم.
همچنین درمواردى كه خداوند كارى را بدون واسطه انجام میدهد یا در مقام بیان ارتباط تنگاتنگ خالق با مخلوق است، ضمیر مفرد به كار میرود، همانند: «و أنَا الغفور الرحیم»(8) تنها من بخشنده مهربانم. «فانّى قریب»(9) من به بندگانم نزدیكم.
اما گاهى آیه در مقام بیان عظمت خداوند و شرافت نعمت است كه در این موارد ضمیر جمع همچون «اِنّا» به كار میرود، چنانكه در این آیه میفرماید: «اِنّا اعطیناك الكوثر» زیرا عطاى الهى به بهترین خلق خدا، آن هم عطاى كوثر، به گونه اى است كه باید با عظمت از آن یاد شود.
همچنین در مواردى كه خداوند كارى را با واسطه انجام میدهد، نظیر باران كه با واسطه تابش خورشید و پیدایش بخار و ابر می بارد، از ضمیر جمع استفاده میشود، چنانكه مى فرماید: «وانزلنا من السماء ماءً»(10) ما از آسمان آبى فرو فرستادیم.
از میان یكصد و چهارده سوره قرآن، چهار سوره با كلمه «اِنّا» آغاز شده است: سوره هاى فتح، نوح، قدر و كوثر.
«اِنّا فَتَحنا لك فتحاً مبیناً» ما براى تو پیروزى آشكار قرار دادیم.
«اِنّا ارسلنا نوحاً» ما نوح را به سوى مردم فرستادیم.
«اِنّا انزلناه فى لیلة القدر» ما قرآن را در شب قدر نازل كردیم.
«اِنّا اعطیناك الكوثر» ما به تو كوثر عطا كردیم.
در آغاز یكى از این چهار سوره، از حضرت نوح كه اولین پیامبر اولوا العزم است و بعد از حضرت آدم، پدر دوم انسان محسوب می شود، سخن به میان آمده است. در آغاز سه سوره دیگر، به نعمتهاى ویژه اى همچون نزول قرآن، پیروزى آشكار و عطاى كوثر، اشاره شده است. شاید میان این چهار موضوع ارتباطى باشد كه یكى رسالت اولین پیامبر اولوا العزم، دیگرى نزول آخرین كتاب آسمانى، سوّمى پیروزى مكتب اسلام و چهارمى تداوم خط رسالت و ابتر نماندن آن را بیان مى كند.
كلمه «كوثر» از «كثرت» گرفته شده و به معناى خیر كثیر و فراوان است. و روشن است كه این معنا میتواند مصادیق متعدّدى همچون وحى، نبوّت، قرآن، مقام شفاعت، علم كثیر و اخلاق نیكو داشته باشد، ولى آیه آخر سوره، میتواند شاهدى بر این باشد كه مراد از كوثر، نسل مبارك پیامبر اكرم است. زیرا دشمنِ كینه توز با جسارت به پیامبر، او را ابتر مینامید و خداوند در دفاع از پیامبرش فرمود: «انّ شانئك هو الابتر» دشمن تو، خود ابتر است. بنابراین اگر مراد از كوثر، نسل نباشد، براى ارتباط آیه اول و سوم سوره، توجیه و معنایى دلپسند نخواهیم داشت.
كلمه «ابتر» در اصل به حیوان دم بریده و در اصطلاح به كسانى گفته میشود كه نسلى از آنان به یادگار باقى نمانده باشد. از آنجا كه فرزندان پسر پیامبر در كودكى از دنیا رفتند، دشمنان مى گفتند: او دیگر عقبه و نسلى ندارد و ابتر است. زیرا در فرهنگ جاهلیّت دختر لایق آن نبود كه نام پدر را زنده نگاه دارد. بنابراین جمله «انّ شانئك هو الابتر» دلیل آن است كه مراد از كوثر، نسل كثیر پیامبر است كه بدون شك از طریق حضرت زهراعلیها السلام مىباشد.
این نسل پر بركت از طریق حضرت خدیجه نصیب پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله شد. آرى خدیجه مال كثیر داد و كوثر گرفت. ما نیز تا از كثیر نگذریم به كوثر نمى رسیم.
فخررازى در تفسیر كبیر میگوید: چه نسلى با بركت تر از نسل فاطمه كه مثل باقر و صادق و رضا از آن برخاسته است و با آنكه تعداد بسیارى از آنان را در طول تاریخ، به خصوص در زمان حكومت بنى امیّه و بنى عبّاس شهید كردند، امّا باز هم امروز فرزندان او در اكثر كشورهاى اسلامى گسترده اند.
در زمانى كه خبر تولّد دختر سبب اندوه پدر میشد، به گونه اى كه صورتش از غصه سیاه گشته و به فكر فرو مىیرفت كه از میان مردم فرار كند یا دخترش را زنده به گور كند: «یتوارى من القوم ام یدُسّه فى التّراب»(11) در این زمان قرآن به دختر لقب كوثر میدهد تا فرهنگ جاهلى را به فرهنگ الهى و انسانى تبدیل كند.
بر اساس روایات، نام یكى از نهرها و حوضهاى بهشتى، كوثر است و مؤمنان از آن سیراب مىشوند. چنانكه در روایت متواتر ثقلین نیز پیامبر فرمود: «انّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض» كتاب و عترت از یكدیگر جدا نمى شوند تا آنكه در قیامت، در كنار حوض به من ملحق شوند.
كوثر الهى، به جنسیّت بستگى ندارد؛ فاطمه، دختر بود امّا كوثر شد. به تعداد كثیر بستگى ندارد؛ فاطمه، یك نفر بود امّا كوثر شد. آرى خداوند می تواند كم را كوثر و زیاد را محو كند.
خداوند از اولیاى خود دفاع میكند. به كسى كه پیامبر را بى عَقَبه مىشمرد، پاسخ قولى و عملى میدهد. وجود فاطمه پاسخ عملى و جمله «هو الابتر» پاسخ قولى است. خداوند نه تنها از اولیاى خود، بلكه از همه مؤمنان دفاع میكند: «انّ اللّه یدافع عن الّذین آمنوا»(12)
هدیه كننده خداوند، هدیه گیرنده پیامبر و هدیه شده فاطمه است. لذا عبارت «اِنّا اعطیناك الكوثر» به كار رفته كه بیانگر عظمت خداوند و بزرگى هدیه اوست.
هر چه ضربه به دین و مقدّسات دینى شدیدتر باشد، دفاع هم باید قوى تر باشد.
به پیامبر گفتند: «انّك لمجنون»(13) تو جنّ زده اى، ولى خداوند فرمود: «ما انتَ بنعمة ربّك بمجنون»(14) به لطف الهى تو مجنون نیستى.
به آن حضرت گفتند: «لَستَ مُرسلاً»(15) تو فرستاده خدا نیستى، خداوند فرمود: «انّك لمن المرسلین»(16) قطعاً تو از پیامبرانى.
به حضرت نسبت شاعرى و خیالبافى دادند: «لشاعر مجنون»(17) خداوند فرمود: «و ما علّمناه الشعر و ما ینبغى له»(18) ما به او شعر نیاموختیم و براى او سزاوار نیست.
گفتند: این چه پیامبرى است كه غذا می خورد و در بازار راه مىرود: «و قالوا ما لهذا الرسول یاكل الطعام و یمشى فى الاسواق»(19) خداوند فرمود: پیامبران پیش از تو نیز غذا مى خوردند و در بازارها راه میرفتند: «و ما ارسلنا قبلك من المرسلین الاّ انّهم لیاكلون الطعام و یمشون فى الاسواق»(20)
به آن حضرت ابتر گفتند، خداوند فرمود: «انّ شانئك هو الابتر».
آرى، پاسخ كسى كه به اشرف مخلوقات ابتر بگوید، آن است كه خداوند به او كوثرى عطا كند كه چشم همه خیره و عقل همه مبهوت شود.
خداوند مصداقى براى كوثر در آیه نیاورد تا همچنان مبهم بماند تا شاید اشاره به این باشد كه عمق بركت كوثر عطا شده حتّى براى خود پیامبر اكرم در هاله اى از ابهام است.
در این سوره دو خبر غیبى نهفته است: یكى عطا شدن كوثر به پیامبر، آن هم در مكّه اى كه حضرت دست خالى بود و فرزند پسر نداشت، دیگر ابتر ماندن دشمن كه داراى فرزندان و ثروتهاى بسیار بود.
تاریخ و آمار بهترین شاهد بر كوثر بودن این عطیّه الهى است. هیچ نسلى از هیچ قومى در جهان، به اندازه نسل حضرت فاطمه علیها السلام رشد و شكوفایى نداشته است. خصوصاً اگر كسانى را كه مادرشان سیّد است، از سادات به حساب آوریم، آمار سادات در جهان نشانه معجزه این خبر غیبى است.
عطا كردن كوثر به شخصى مثل پیامبر، زمانى معنا دارد كه عطا كننده سرچشمه علم و حكمت و قدرت و رحمت باشد. بنابراین عطاى كوثر نشانه صفات وكمالات الهى است.
در این سوره كه سه جمله بیشتر ندارد، پنج بار شخص پیامبر مورد خطاب قرار گرفته است.
زیرا علاوه بر ضمیر كاف «ك» «اعطیناك»، در خطاب «صلّ» و «لربك» دو بار و در عبارت «انحر» و «شانئك» نیز دو بار، پیامبر مخاطب است. «اعطیناك، فصلّ، لربّك، انحر، شانئك»
در سراسر قرآن نیز، بیش از دویست و چهل بار خداوند به پیامبرش مى فرماید: «ربّك»
با آن كه او پروردگار تمام هستى: «ربّ كلّ شىء»(21) و پروردگار همه مردم است: «ربّ النّاس»(22)، ولى از میان واژه هاى «ربّ» كلمه «ربّك» بیش از همه به كار رفته و این نشانه آن است كه خداوند بر پیامبرش عنایت خاصّى دارد.
چنانكه نمونه این عنایت ویژه را در آیات دیگر نیز مشاهده می كنیم، مثلاً خداوند نام اعضا و جوارح پیامبر را در قرآن مطرح كرده است: چهره ات: «وجهك»(23)، زبانت: «لسانك»(24) چشمانت: «عینیك»(25) گردنت: «عنقك»(26) دستانت: «یدك»(27) سینه ات: «صدرك»(28) كمرت: «ظهرك»(29)
الطاف خداوند به پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله، گاهى با درخواست آن حضرت صورت گرفته است، نظیر «قل ربّ زدنى علماً»(30) پروردگارا! مرا از نظر علمى توسعه بده. امّا كوثر هدیه اى الهى بود كه بدون درخواست، به پیامبر عزیز داده شد.
كوثر چیست؟
از آیه آخر سوره كه میفرماید: «انّ شانئك هو الابتر» استفاده میشود كه مراد از كوثر چیزى ضد ابتر است و از آنجا كه عرب به افراد بى عقبه و بى نسل كه فرزند پسر ندارند و با مردن، آثارشان محو میشود، ابتر مى گوید، بهترین مصداق براى كوثر، ذریّه پیامبر است كه امامان معصوم از نسل فاطمه میباشند. البتّه كوثر، معنایى عام دارد و شامل هر خیر كثیرى مىشود.
اگر مراد از كوثر، علم باشد، همان چیزى است كه پیامبر مأمور به خواستنش بود. «قل ربّ زدنى علماً» اگر مراد از كوثر اخلاق نیك باشد، پیامبر داراى خلق عظیم بود. «انّك لعلى خلق عظیم»(31)
اگر مراد از كوثر عبادت باشد، حضرتش به قدرى عبادت میكرد كه آیه نازل شد: ما قرآن را نفرستادیم تا این گونه خود را به مشقّت اندازى. «ما انزلنا علیك القرآن لتشقى»(32)
اگر مراد از كوثر نسل كثیر باشد كه امروزه بیشترین نسل از اوست.
اگر مراد از كوثر امّت كثیر باشد، طبق وعده الهى اسلام بر تمام جهان غالب خواهد شد. «لیظهره على الدین كلّه»(33)
اگر مراد از كوثر شفاعت باشد، خداوند تا جایى كه پیامبر راضى شود از امّت او مى بخشد. «و لسوف یعطیك ربّك فترضى»(34)
كوثر، امرى دنیایى نیست و چیزى فراتر از نان، نام، مقام و جلوه هاى دنیوى است. زیرا قرآن دنیا را قلیل(35) و ناپایدار(36) نامیده است.
هر كثیرى كوثر نیست. قرآن میفرماید: اموال و اولاد مخالفان، شما را به تعجّب واندارد، زیرا كه خداوند اراده كرده آنان را در دنیا از طریق همان اموال و اولاد عذاب كند. «فلا تعجبك اموالهم و لا اولادهم انّما یرید اللّه لیعذّبهم بها فى الحیاة الدنیا»(37)
در قرآن سوره اى به نام كوثر داریم و سورهاى به نام تكاثر. امّا كوثر ارزش است و تكاثر ضدّ ارزش، زیرا اولى عطیّه الهى است كه دنباله اش ذكر خداست: «اعطیناك الكوثر فصلّ» و دوّمى یك رقابت منفى كه دنبالهاش غفلت از خداست. «الهاكم التكاثر»
كوثر ما را به مسجد میبرد براى نماز: «فصلّ لربّك» و تكاثر ما را به گورستان میبرد براى سرشمارى مردگان. «حتى زُرتم المقابر»
در عطاى كوثر بشارت است: «انّا اعطیناك الكوثر» و در تكاثر تهدیدهاى پى در پى. «كلاّ سوف تعلمون ثمّ كلاّ سوف تعلمون»
كوثر، عامل رابطه با خالق است: «اعطیناك الكوثر فصل» و تكاثر، وسیله اى براى سرگرمى با مخلوق. «الهاكم التّكاثر»
كوثر كه بزرگترین هدیه الهى است در كوچك ترین سوره قرآن مطرح شده است.
هدیه اشرف معبود به اشرف مخلوق چیزى جز كوثر نمى تواند باشد. «انّا اعطیناك الكوثر»
در ماجراى فتح مكّه كه مشركان دسته دسته و فوج فوج به اسلام وارد میشدند، خداوند تنها دستور تسبیح مىدهد: «رَأیتَ النَّاس یَدخلون فى دینِ اللَّه أفواجا فَسَبّح» ولى براى عطا كردن كوثر میفرماید: «فصلِّ لربّك» نماز بگزار. گویا اهمیّت كوثر از اسلام آوردن مشركان بیشتر است.
عطاى استثنایى در سوره استثنایى با الفاظ استثنایى:
عطا بى نظیر است، چون كوثر است؛ سوره بى نظیر است، چون كوچكترین سوره قرآن است و الفاظ بى نظیرند، چون كلمات «اعطینا»، «الكوثر»، «صلِّ»، «انحر»، «شانئك» و «ابتر» تنها در این سوره به كار رفته و در هیچ كجاى قرآن شبیه ندارد.
هر زخم زبان و كلامى وزنى دارد. به شخص پیامبر اكرم توهینها شد، كلماتى از قبیل مجنون، شاعر، كاهن و ساحر به او گفتند و به یاران او نیز توهینها شد تا آنجا كه گفتند: این بیچارگان را از خود دور كن تا ما دور تو جمع شویم. براى هیچ كدام سوره اى مستقل نازل نشد، امّا در نسبت ابتر دادن یك سوره نازل شد كه خیر كثیر به تو عطا كردیم و دشمن تو ابتر است و این به خاطر آن است كه جسارت به شخص و یاران قابل تحمّل است، امّا جسارت به راه و مكتب كه او ابتر و راه او گذرا و بى آینده است، قابل تحمّل نیست.
گاهى جسارت برخاسته از لغوگویى است كه باید با كرامت از كنارش گذشت. «اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما» گاهى جسارت به خاطر جوّ فاسد و دوستان ناباب است، كه باید از آنان اعراض كرد. «اذا رأیت الّذین یخوضون فى آیاتنا فاعرض عنهم»(38)
امّا گاهى جسارت به مكتب و رهبر است، آن هم از سوى افراد سرشناس و سیاسى كه باید جواب سخت به آن داده شود. «انّ شانئك هو الابتر» همان گونه كه منافقان از روى غرور مى گفتند: آیا ما مثل افراد بى خرد به پیامبر ایمان بیاوریم. «أنُومن كما آمن السفهاء» قرآن، جسارت اینگونه افراد را چنین پاسخ میدهد: «الا انّهم هم السّفهاء و لكن لا یعلمون»(39) آنان خود بى خردند ولى نمیدانند!
شتر در قرآن، هم در بحث توحید مطرح شده است: «أفلا ینظرون الى الابل كیف خلقت»(40) هم در مورد مقدّمات قیامت نام آن آمده است، «و اذا العشار عطّلت»(41) هم در احكام و شعائر حج مطرح شده است، «و البُدن جعلناها»(42) و هم مورد قربانى و كمك رسانى به جامعه قرار گرفته است. «وانحر»
بر اساس روایات، مراد از «وانحر» آن است كه به هنگام گفتن تكبیرها در نماز، دستان تا مقابل گودى زیر گلو كه محلّ نحر است، بالا آورده شود كه این زینت نماز است.(43)
بر اساس روایات، آن دشمن كینه توزى كه به پیامبر اكرم جسارت كرد و او را ابتر خواند، پدر عمرو عاص بود.
خداوند هم سبب ساز است هم سبب سوز. او میتواند از یك فاطمه كوثر بیافریند و میتواند افرادى را كه پسران رشید دارند به فراموشى بسپارد.
او میتواند دریا را با زدن عصاى موسى خشك كند. «اِضرب بعصاك البحر فانفلق»(44) و میتواند با زدن همان عصا به سنگ، دوازده چشمه جارى سازد. «و اضرب بعصاك الحجر فانفجرت»(45)
پیامها:
1- خداوند به وعده هاى خود عمل میكند. در سوره ضحى، خداوند وعده عطا به پیامبر داده بود: «و لسوف یعطیك ربّك فترضى»(46) پروردگارت در آینده عطائى خواهد كرد كه تو راضى شوى. در این سوره مىفرماید: ما به آن وعده عمل كردیم. «انّا اعطیناك الكوثر»
2- فرزند و نسل عطیّه الهى است. «انّا اعطیناك الكوثر»
3- توجّه و عنایت به زیردستان، شرط مدیریّت و رهبرى است. «انّا اعطیناك الكوثر»
4- نعمتها حتّى براى پیامبر اسلام مسئولیّت آور است. «اعطیناك... فَصلِّ»
5 - در قرآن به نماز یا سجده شكر سفارش شده است. «فَصلِّ»
6- تشكّر باید فورى باشد. «فَصلِّ» (حرف فاء براى تسریع است)
7- نوع تشكّر را باید از خدا بیاموزیم. «فَصلِّ»
8 - در نعمتها و شادى ها خداوند را فراموش نكنیم. «اعطیناك الكوثر فصلّ»
9- آنچه مى تواند به عنوان تشكّر از كوثر قرار گیرد، نماز است. «فَصلِّ»
(نماز جامعترین و كاملترین نوع عبادت است كه در آن هم قلب باید حضور داشته باشد با قصد قربت و هم زبان با تلاوت حمد و سوره و هم بدن با ركوع و سجود. مسح سر و پا نیز شاید اشاره به آن باشد كه انسان از سر تا پا بنده اوست. در نماز بلندترین نقطه بدن كه پیشانى است، روزى سى و چهار بار بر زمین ساییده مىشود تا در انسان تكبّرى باقى نماند. حضرت زهراعلیها السلام در خطبه معروف خود فرمود: فلسفه و دلیل نماز پاك شدن روح از تكبر است. «تنزیهاً لكم من الكبر».)
10- دستورات دینى، مطابق عقل و فطرت است. عقل تشكّر از نعمت را لازم میداند، دین هم به همان فرمان میدهد. «فصلّ لربّك»
11- چون عطا از اوست: «انّا اعطینا» تشكّر هم باید براى او باشد. «فصلّ لربّك»
12- قربانى كردن، یكى از راههاى تشكّر از نعمتهاى الهى است. (زیرا محرومان به نوایى میرسند.) «و انحر»
13- هر كه بامش بیش برفش بیشتر. كسى كه كوثر دارد، ذبح گوسفند كافى نیست باید شتر نحر كند و بزرگترین حیوان اهلى را فدا كند. «و انحر»
14- رابطه با خداوند بر رابطه با خلق مقدّم است. «فصلّ... و انحر»
15- انفاقى ارزش دارد كه در كنار ایمان و عبادت باشد. «فصلّ لربّك وانحر»
16- شكرِ عطا گرفتن از خداوند، عطا كردن به مردم است. «اعطیناك الكوثر... وانحر»
17- نمازى ارزش دارد كه خالصانه باشد، «لربّك» و انفاقى ارزش دارد كه سخاوتمندانه باشد. «وانحر»
18- دشمنان پیامبر و مكتب او ناكام هستند. (كلمه شانِئ اسم فاعل است و شامل هر دشمنى در گذشته و حال و آینده مىشود. اگر مى گفت: «من شانك هو الابتر» تنها كسانى را كه در گذشته دشمنى كرده اند شامل می شد و اگر مى گفت: «من یشونك هو الابتر» تنها دشمنان آینده را در برمى گرفت. «انّ شانئك هو الابتر».)
19- توهین به مقدّسات، توبیخ و تهدید سخت دارد. «انّ شانئك هو الابتر»
20- از متلكها و توهینها نهراسیم كه خداوند طرفداران خود را حفظ مىكند. «انّ شانئك هو الابتر»
21- زود قضاوت نكنیم و تنها به آمار و محاسبات تكیه نكنیم كه همه چیز به اراده خداوند است. (مخالفان، با مرگ پسر پیامبر و داشتن پسران متعدّد براى خود، قضاوت كردند كه پیامبر ابتر است، ولى همه چیز برعكس شد.) «انّا اعطیناك الكوثر... انّ شانئك هو الابتر»
5) سوره انبیاء، آیه 92.
6) سوره مؤمنون، آیه 52 .
7) سوره طه، آیه 14.
8) سوره حجر، آیه 49.
9) سوره بقره، آیه 186.
10) سوره مؤمنون، آیه 18.
11) سوره نحل، آیه 59 .
12) سوره حج، آیه 38.
13) سوره حجر، آیه 6.
14) سوره قلم، آیه 2.
15) سوره رعد، آیه 43.
16) سوره یس، آیه 3.
17) سوره صافّات، آیه 36.
18) سوره یس، آیه 69.
19) سوره فرقان، آیه 7.
20) سوره فرقان، آیه 20.
21) سوره انعام، آیه 164.
22) سوره ناس، آیه 1.
23) سوره بقره، آیه 144.
24) سوره قیامت، آیه 16.
25) سوره حجر، آیه 88.
26) سوره اسراء، آیه 29.
27) سوره اسراء، آیه 29.
28) سوره اعراف، آیه 2.
29) سوره ضحى، آیه 3.
30) سوره طه، آیه 114.
31) سوره قلم، آیه 4.
32) سوره طه، آیه 2.
33) سوره توبه، آیه 33.
34) سوره ضحى، آیه 5 .
35) سوره آلعمران، آیه 197.
36) سوره انفال، آیه 67.
37) سوره توبه، آیه 55 .
38) سوره انعام، آیه 68.
39) سوره بقره، آیه 13.
40) سوره غاشیه، آیه 17.
41) سوره تكویر، آیه 4.
42) سوره حج، آیه 36.
43) تفسیر مجمعالبیان.
44) سوره شعراء، آیه 63.
45) سوره بقره، آیه 60.
46) سوره ضحى، آیه 5.