منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



(49){(قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى‌)}: (فرعون گفت: اى موسى پروردگار شما كيست؟).
(50){(قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌)}: (موسى گفت: پروردگار ما كسى است كه خلقت هر چيزى را به آن داد و سپس آن را هدايت كرد)، با اين كلام فرعون خواسته از ربوبيّت خداى سبحان تغافل كند و وانمود كند كه نمى‌داند اللّه پروردگار خودش نيز هست، لذا گفت: پروردگار شما كيست؟!
از اصول مسلّم بت‌پرستان اين است كه قائل به آفريدگارى براى عالم هستند، امّا چون او را بسيار بالاتر از عقل و وهم مى‌دانند، فكر مى‌كنند بايد براى تقرّب به درگاه او به بتها و الهه‌ها و پادشاهان متوسّل شد و آنها را عبادت كرد تا آنها نزد خدا شفاعت كنند، لذا اينكه فرعون گفت: پروردگار شما كيست، مقصودش انكار آفريدگار عالم نبود، بلكه منظورش اين بود كه بفهمد الهه موسى و فرعون كيست؟ و آيا آندو غير از بتها و الهه‌ها و خود فرعون، معبود ديگرى را عبادت مى‌كنند؟ چون مردم بت‌پرست در زمان فرعون ملائكه و جنّ و سلاطين بزرگ را عبادت كرده و آنها را مظاهر عظمت خدا مى‌دانستند، ولى در عين حال معبود بودن يك سلطان را مانع از اين نمى‌دانستند كه خود او نيز معبود ديگرى داشته باشد، فرعون هم از يك طرف معبود مردم بود و از سوى ديگر براى خودش الهه و ربّى داشت كه او را عبادت مى‌كرد.
موسى در جواب فرعون مى‌گويد: پروردگار ما كسى است كه وجود خاصّ هر چيزى را به او افاضه كرده و سپس او را به سوى كمال مطلوبش هدايت نموده، يعنى او را به مطلوب رسانيده و يا لااقل راهى كه به سوى مطلوب او منتهى مى‌شود به او نشان داده، پس مراد از هدايت، هدايت همه اشياء عالم به سوى مطلوبشان و هدايت بسوى همان هدف و غايتى است كه به خاطر آن خلق شده‌اند، يعنى پروردگار عالم كسى است كه ميان همه موجودات رابطه برقرار كرده و وجود هر موجودى را با تجهيزات آن يعنى قوا و ابزار و آثارى كه بوسيله آن به هدفش منتهى مى‌شود، با ساير موجودات مرتبط نموده است.
و از آنجا كه كلمه (ثمّ) نوعى تأخير را مى‌رساند معلوم مى‌شود كه سير و حركت هر چيزى رتبه بعد از خلقت و وجود اوست، گو اينكه همين تأخّر رتبى در موجودات جسمانى كه وجودشان به نحو تدريجى است، تأخّر زمانى هم به خود مى‌گيرد.
لذا هدايت در اينجا همان هدايت عمومى است كه دامنه‌اش همه موجودات را فرا گرفته و اين هدايت مصداق تدبير است و كسى كه تدبير موجودات و هدايت آنها منسوب و منتهى به اوست همان كسى است كه موجودات را خلق كرده و هر وجودى و هر صفت وجوديى منتهى به او و قائم به وجود اوست.
پس اين آيه مشتمل بر برهانيست كه ربوبيّت مطلقه و منحصره را براى خداى تعالى اثبات مى‌كند، چون خلقت موجودات فرع بر مملوكيّت آنها در نزد خداى سبحان است كه او مالك تدبير ايشان نيز هست.
ولى هدايت انسان به طور خاصّ و به عنوان جزئى از عالم وجود، جز با نبوّت و معاد تمام نمى‌شود.
لذا خداى متعال، خدائيست كه به هر يك از موجودات آنچه را كه با زبان استعداد طلب مى‌كرد، بخشيده و سپس آن را با همين وسيله به وجود و يگانگى خود هدايت و ارشاد فرموده.
(51){(قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى‌)}: (فرعون گفت: پس حال نسلهاى گذشته چيست؟) از آنجا كه پاسخ موسى مشتمل بر هدايت عمومى بود كه در خصوص بشر جز از راه نبوّت و معاد صورت نمى‌گيرد، لذا فرعون با ناباورى به استبعاد مسأله معاد پرداخت و گفت: امّتها و اقوام ادوار گذشته كه مردند و نابود شدند و هيچ اثر و خبرى از آنها نيست، چه حالى دارند و چگونه پاداش و كيفر اعمال خود را ديدند، با اينكه در عالم هستى هيچ نام و نشانى از آنها نمانده است، آيا اينها دوباره خلقتى جديد خواهند داشت تا جزاى اعمالشان را دريافت كنند؟!
(52){(قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى‌)}: (گفت علم آن در نزد پروردگار من، در كتابيست و پروردگارم نه فراموش مى‌كند و نه خطا مى‌كند)، موسى عليه السّلام به فرمايش خداوند، در جواب فرعون علمى مطلق و محيط بر همه تفاصيل و جزئيات قرون گذشته را براى خدا اثبات مى‌كند، علمى كه هيچ چيز از آن فوت نمى‌شود و آميخته با جهل و قابل فنا نيست، و از سوى ديگر علم مذكور را مقيّد به كتاب كرد تا بر ثبوت و محفوظ بودن آن تأكيد كند و بفهماند كه حالت آن علم تغيير نمى‌كند و كتاب را نكره آورد تا به عظمت آن از حيث وسعت احاطه و دقتش اشاره كرده باشد بطوريكه هيچ كوچك و بزرگى نيست مگر آنكه آنرا شمرده و به آن احاطه دارد.
در واقع برگشت معناى آيه به اين است كه پاداش و كيفر مردمان گذشته براى كسى دشوار است كه به آن علم نداشته باشد، امّا براى پروردگار من كه عالم به حال آنهاست و هيچ خطا و تغيير و زوالى و غيبتى در علمش راه ندارد، اشكال و استبعادى ندارد.
و عبارت (لا يضلّ ربّى)

جهل ابتدايى را از خدا نفى مى‌كند و عبارت (لا ينسى) جهل بعد از علم را نفى مى‌نمايد، چون (ضلال) يعنى قصد هدفى با پيمودن راهى كه به آن منتهى نمى‌شود و (نسيان) يعنى خروج شى‌ء از علم، بعد از آنكه داخل در علم بوده، پس خداوند عالم به قرون گذشته است و بعد از علم، ديگر جهل به ساحت او راه ندارد و ايشان را مطابق استحقاقشان جزا مى‌دهد.
(53){(الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَكَ لَكُمْ فِيها سُبُلًا وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى)}: (آنكه زمين را براى شما گهواره‌اى قرار داد و براى شما در آن راهها كشيد و از آسمان آبى فرو فرستاد كه بوسيله آن انواع مختلف گياهان را بيرون آورديم)، از مظاهر هدايت الهى آنست كه انسان را در زمين مستقّر فرمود و او را به حيات زمينى زندگى بخشيد تا انسان در طول زندگى زمينى توشه حيات اخروى و سماوى خود را فراهم كند، مانند طفلى كه در گهواره قرار مى‌گيرد و براى زندگى در مرحله بالاتر رشد و تربيت مى‌شود.
و نيز خداوند براى انسان در روى زمين راههايى قرار داد تا از طريق آن جادّه‌ها به مقاصد حيات دنيوى خود نائل شود و نيز آگاه شود كه بايد از طريق پيمودن راههاى عبوديّت به همان هدفى كه براى آن خلق شده، كه همان تقرّب به خداى تعالى و دخول در جوار كرامت است، نايل گردد.
و نيز خداوند از آسمان آب باران را نازل كرد كه همه آبهاى روى زمين از آن تأمين مى‌شود و به وسيله آن آب انواع و اصناف گياهان نزديك به هم را رويانيد و انسانها را به طريقه بهره‌بردارى و خوردن از آنها راهنمايى نمود تا با تغذيه از آن بدنهايشان استقامت بيابد و عقلهايشان از طريق اين نعم به ربوبيّت خداى واحد استدلال نمايد و اين از معجزات است كه همه انواع گياهان مختلف از يك آب واحد سيراب مى‌شوند و در كليّه موارد فوق آيات و معجزاتى هست كه هر صاحب خردى را به سوى هدايت خدا و ربوبيّت او راهنمايى مى‌كند.
(54){(كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى‌)}: (بخوريد و حيوانات خود را بچرانيد كه در آن براى اهل خرد عبرتهاست)، مى‌فرمايد: از اين انواع نباتات بخوريد و به هدايت الهى بهره‌مند شويد و حيوانات خود را نيز از آنها تغذيه كنيد تا با تغذيه از ايشان زندگيتان دوام يابد، همانا در اين نعمتها براى اهل خرد نشانه‌هائى هست و اگر عقل را نهى ناميد براى آنست كه عقل، انسان را از پيروى هواى نفس نهى مى‌كند.
(55){(مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى‌)}: (ما شما را از زمين آفريديم و بدان باز مى‌گردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مى‌آوريم)، يعنى در زمين يكدوره كامل از هدايت بشر صورت مى‌گيرد، چون ابتداى خلقت انسان از زمين است و در نهايت عمر، بدنش به آن باز مى‌گردد و جزئى از آن مى‌شود و در قيامت براى بازگشت به سوى خدا از زمين بيرون مى‌آيد.


برچسب‌ها: خلاصه تفسیر المیزان
[ چهارشنبه ۱۳۹۵/۱۲/۱۸ ] [ 20:8 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب